ریتم آهنگ

زیباشناسی و نحو مونتاژ سکانس خودکشی سرباز پایل در دستشویی آسایشگاه در فیلم غلاف تمام فلزی

زیباشناسی و نحو مونتاژ سکانس خودکشی سرباز پایل در دستشویی آسایشگاه در فیلم غلاف تمام فلزی

مقاله‌ی پیش رو نگاهی‌ست هر چند کوتاه به مقوله‌ی مونتاژ در سینما و نقش تعیین کننده‌ی آن در کمک به ایجاد هر آنچه درونمایه‌ی یک سکانس در تلاش به تصویر کشیدنش است . هر واقعه‌ای دارای یک ریتم است .

و مونتاژ ریتم ایجاد شده در دکوپاژ را پوپاتر و زنده‌تر می‌کند. تدوینگران بزرگ همیشه به دنبال یافتن نقاط مناسبی هستند برای برش همان نقاط مهمی که چشمهای خیره‌ی تماشاگر را به درون واقعه پرتاب می کنند . همان نقاطی که دیده نمی‌شوند و گاهی دیده می‌شوند تا به فراخور خود حس و فاصله ایجاد کنند .  به هر حال مسئله‌ی کات یکی از مهمترین مسائل سینماست .

 صفحات پیش رو به بررسی یک سکانس از فیلم غلاف تمام فلزی ساخته‌ی استنلی کوبریک فقیدبا تدوین مارتین هانتر می پردازد پیش از هر چیز باید گفته شود انتخاب این فیلم و این سکانس (‌سکانس کشتن گروهبان هارتمن وسط سرباز پایل و خودکشی پایل - در دستشویی آسایشگاه -)برای بحث تحلیلی مونتاژ شاید کمی بحث ‌انگیز باشد . غلاف تمام فلزی فیلمی است که بیشتر تحرک بصری‌اش را از دکوپاژ خلاقانه‌ی استنلی کوبریک می ‌گیرد تا اینکه بیشتر به مونتاژ متکی باشد تدوین این فیلم تدوینی است ساده و بی‌تکلف که بجای خود نمایی کارهای عجیب و غریب دینامیک بیشتر در خدمت نگاه و ریتم ذهنی استنمی کوبریک است .

 و تمام تلاش مارتین هانتر بر این اساس بوده تا بهترین و موثرترین نقاط را برای برش راشهای‌کارگران پیدا کند تا بدان وسیله واقعه‌ی موجود هرچه زنده‌تر و روان‌تر مقابل چشمهای مخاطب تصویر شود .

 چنین مونتاژی درعین سادگی باید آنقدر هوشمندانه ،ظریف و هد‌ف‌دار باشد تا بتواند رابطه‌ی فیزیکی و زمانی پلانها را به منطقی‌ترین و روان‌ترین شکل نشان دهد و ما را با واقعه و کنش صحنه همراه کند .

باید به خاطر داشته باشیم ،‌مهمترین نقاط ، نقاطی هستند که ما را به جزئیات واقعه می‌برند ، به ما هیجان می‌دهند ما را از اتفاقات صحنه آگاه می کنند و به آنها دور یا نزدیک می‌کنند ...

 تمام این نقاط در صحنه هستند ، در کنش‌ جاری‌اند و در جهان ذهنی کارگردان شناورند ، تنها باید آنها را پیدا کنیم و با آنها به درون دنیای روی پرده پرتاب شویم این کار تدوینگران است .

ساختار پژوهش مقاله :

بیان مساله

 همانطور که در پیشگفتار اشاره شد هدف از مقاله‌ی حاضر بررسی زیباشناسی و نحو مونتاژ سکانس خودکشی سرباز پایل در دستشویی آسایشگاه در فیلم غلاف تمام فلزی ( Full Metal Jacket)‌ساخته‌ی استنلی کوبریک با تدوین مارتین هانتراست مسائل اصلی در تحلیل تدوین این سکانس ،‌بررسی دلایل نقاط برش ، کشش طول هرپلان و اعمال کات در لحظه‌ای حساس و سرنوشت ساز برای حفظ ریتم سکانس و همچنین هماهنگی کات‌های اعمال شده از جهت ریتم و سرعت با کنش‌هاش درون قاب ( هماهنگی ریتم درون قاب و بیرون قاب ) است و همینطور مسائل و نکات ریز دیگری که در طول متن به آنها اشاره خواهد شد.

فرضیه

 سکانس به مثابه واحدی مستقل در یک فیلم سینمایی می‌بایست واجد یک سری خصوصیات فنی و زیبایی شناسانه‌ی متحد و هم شکل باشد تا در کلیت خود بتواند شکلی وحدت یافته با اجزای هماهنگ را به تصویر کشد . اینکه سینمای کلاسیک و سینمای مدرن هر کدام درباره‌ی سکانس و حظور مستقل آن در فیلم چه نظر و رویکردی دارندو اینکه آیا سینمای مدرن و پست مدرن (‌ اکسپریمنتال فیلم ، سینمای فرم و...) حظوری مستقل و قائم به ذات برای سکانس قائل است یا خیر بحث این مقاله نیست . بااین حال ساکن انتخاب شده از فیلم غلاف تمام فلزی به نظر میر سد واجد خصوصیات شکلی و روایی وحدت یافته‌ای برای این بحث باشد . خصوصیات وویژگی‌هایی که مونتاژ به عنوان عنصر اصلی این مقاله در خدمت وحدت و هماهنگی آنهاست . لوکیشن انتخاب شده برای این سکانس و در نهایت صحنه‌ی اصلی که اتفاق آنجا به وقوع می‌پیوندد( دستشویی آسایشگاه ) از لحاظ چیدمان عناصر گرافیکی کادر - از نورها گرفته ،تا خطوط ، سطح‌ها و حجم‌ها (‌کاراکترها و ...) - دارای یک تقارن گرافیکی چشم نواز است - این تقارن گرافیکی جلوتر با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار خواهد گرفت . اینجا تنها به آن اشاره می‌شود - در اینجا تدوین به عنوان عامل قسمت کننده‌ی 2 طرف میزانسن متقارن روی پرده به بهترین شکل خود عمل می کند و اندازه‌ی متریک پلانها همگی در راستای شکل‌گیری این تقارن هستند. در این سکانس تدوین ، ریتم و ضرب با آهنگی مستقل و مجزا از صحنه‌های دیگر فیلم دارد و همین نکته باعث هر چه کاملتر شدن سکانس به عنوان واحدی شکل یافته شده است . در اینجا باید به این نکته مهم و اساسی اشاره شود که منظور از ریتم و ضرباهنگ مستقل سکانس این نیست که تدوین در اینجا نسبت به قسمت‌های دیگر فیلم کندتر است یا تندتر بلکه تمپو و ریتم مونتاژ این سکانس در خدمت فرم دادن به جهان داستانی و هویتی این Act و واقعه است . هر حادثه‌ای ریتم مخصوص به خود دارد – تا در یک کل بزرگتر که همان فیلم است هماهنگی و وحدت بیشتری ایجاد کند . در متن پیش رو فرض بر این است که نقاط برش ، اندازه‌ی متریک پلانها ، ریتم کلی ، باند صدا و سایر نکات مونتاژی در تلاشند تا به عناصر سینمایی سکانس وحدت و نظم بدهند و همچنین با گذشت هر چه بیشتر زمان سکانس مخاطب را به بطن و مرکز حادثه ببرند.

هدف

تمامی نکات ذکر شده در فرضیه ،‌ هدف اصلی این مقاله هستند . همان هدفی که مارتین هانتر و استنلی کوبرگ از خلق این سکانس داشته‌اند . یعنی ساختن جهانی منظم ،متحد و باور پذیر که تماشاگر باخیره شدن به آن قادر نیست چشمهایش را یک لحظه از روی پرده بردارد .

پیش تحقیق :

با توجه به وجود منابع محدود فارسی و ترجمه‌ی چند کتاب درباره‌ی استنلی کوبریک و همچنین دسترسی به برخی سایت‌ها و منابع لاتین ، نگارنده مقاله یا تحقیق قبلی در این مورد به خصوص - تدوین سکانس خودکشی فیلم غلاف تمام فلزی - را معرفی نمی‌کند ...

شناسنامه فیلم

غلاف تمام فلزی               Full Metal Jacket

کارگردان :                       استنلی کوبریک Stanly Kubrick

سناریو:               استنلی کوبریک ،‌مایکل هر ،‌گوستاوهسفورد Stanly Kubrick – Michael Herr- Gastar Hasford

مدیر فیلمبرداری :             داگلاس میلسام    Douglas Milsome

موسیقی :                        ابیگیل میه (‌ویوین کوبریک ) (Vivian Kubric) AbigailMead

تدوین :              مارتین هانتر Martin Hunter

طراحی صحنه :                راداستارتفورد ، لزلی تامکینز ،‌کیت پین . Rod Stratford . Leslie Tomkins Keith pain

جلوه‌های ویژه :                 جان ایوانز           JohnEvans

 گریم :               جنیفر بوست ، کریستین آکسوپ

Jennifer Boost , Christine Allsopp

بازیگران : متیو موداین Matthew Modine / وینسنت دنوفریو Vinssent D'Onofrio / آر . لی ارمی R.LeeErmeyو....

تهیه کننده : استنلی کوبریک Stanly Kubric

1987 ،‌آمریکا ( Amrican) ، 116 دقیقه ، رنگی ،‌درجه‌ی R، نامزد اسکار 1987 برای بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی.

 

خلاصه‌ی داستان فیلم :

 نیمه‌ی اول فیلم به معرفی یک مرکز آموزش نظامی و نحوه‌ی تربیت یک دسته سرباز تازه وارد اختصاص دارد مرکزی که قرار است در عر هشت هفته غریزه ی کشتن را در وجود گروهی از خشن‌های قلابی و شجاعان ابله بیدار کند. گروه‌های مختلف تفنگداران آمریکایی در این مرکز ، خشونت و نفرت می‌آموزند. گروهان 3092 پس از کوتاه کردن موی سر ، در جزیره‌ی پریس در کارولینای جنوبی تحت آموزش قرار می‌گیرند ...؟ گروهبان توپخانه‌ هارتمن سرافرادش داد می‌کشد ، فحش‌شان می‌دهد ، می‌زندشان عذاب‌شان می‌دهد و تحقیرشان می کند . برای هر کدام اسمی و لقبی می گذارد : یکی را سرباز جوکر می نامد ، دیگری را کابوی ، آن یکی را گومرپایل .... سربازها میدوند و به صدای بلند شعارهای هارتمن را تکرار می کنند .سرباز پایل لبخند طعنه‌آمیزی به چهره دارد و گروهبان هارتمن آنقدر فریاد می کشد و گلویش را می فشارد که لبخند او محو می‌شود. هنگام رژه پاپل چپ و راست را قاطی می کند و از هارتمن کتک می خورد هارتمن او را وامی دارد که در عقب گروهان ، باشلواری که تا بالای مچ پا پایین کشیده شده و با تفنگ سروته در دست در حالی که انگشت می مکد بدود. سربازها با تفنگ‌هاشان می‌خوابند ، روی تفنگ‌ها اسم زنانه می گذارند ، رو به تفنگ‌ها دعا می خوانند . گروهبان هارتمن جوکر را سر دسته‌ی گروهان می کند و به او می سپارد که از پایل مراقبت کند و به او آموزش بدهد ... جوکر به پایل یاد می دهد که با تفنگ کار کند ،‌بند کفشش را ببندد رخت خوابش را مرتب کند ، از موانع بپرد و رژه برود . پایل همه‌ی اینها را خوب یاد می گیرد هارتمن  در کمد پایل یک شیرینی خامه‌ای پیدا می کند... آن شب افراد لای حوله‌شان قالب صابون می‌پیچند و پایل را کتک می‌زنند .... گروهبان هارتمن در ابتدای ورود به سربازان تذکر داده تا زمانی که تبدیل به ماشین قتاله نشوند ، حشره‌ای بیش از نیستند و در پست‌ترین درجه‌ی حیات قرار می گیرند.... پایل کم کم عقلش را باخته است ... تفنگداران نیروی دریایی برای عیسی مسیح تولدت مبارک می‌خوانند :« نمی‌گذاریم آسمان از ارواح تازه خالی بماند- این هدیه‌ی ما به عیسی مسیح است .» پایل شروع می‌کند با تفنگش حرف زدن . حالا او تیر اندازی خبره‌ای ست و کم کم بدل به یک آدمکش می شد . دوره‌ی افراد به پایان رسیده سربازان در جه می گیرند. شب آخر جوکر کشیک است و پایل را با یک تفنگ پر با تمام تجهیزات در دستشویی آسایشگاه می‌یابد  پایل حالتی کاملاً عصبی دارد و لبخندهای هیستریکی می‌زند. او به جوکر می گوید «من تویه دنیا پر از کثافتم .» گروهبان هارتمن وارد می شود و طبق معمول سرآنها فریاد می کشد پایل با یک گلوله هارتمن را می‌کشد و بعد لوله‌ی تفنگ را توی دهان خود می ‌گذارد ماشه را می‌چکاند .

نیمه‌ی دوم - ویتنام : جوکر و دوست عکاسش رافترمن برای روزنامه‌ی ارتشی استارزاند استراییز    کار می کنند.

 آتش بس تعطیلات عید لغو شده و پایگاه‌های امریکایی سراسر منطقه مورد حمله قرار می گیرند جوکر و رافترمن از یک گور دسته جمعی گزارش تهیه می‌کنند . و سپس به جوخه‌ای ملحق می‌شند جوکر آنجا دوست قدیمی‌اش کابوی را می بیند و با افراد دیگری آشنا می شود آنها به شهر جهنمی و بمباران شده‌ی هیو می‌روند . به هنگام گشت زنی در شهر هیو ستران آمریکایی اسباب بازی خرگوشی را بر می دارد ، خرگوش منفجر می‌شود و ستوان می میرد .

 حالا کابوی فرمانده می‌شود . آنها توی شهر گم می‌شوند و در ضمن گشت زنی هدف شلیک‌های یک تک تیرانداز قرار می‌گیرند تک تیرانداز پنهان است . یک سرباز دیگر کشته می‌شود کابوی هم همینطور فضایی عصبی بر سربازها حاکم است . جوکر بالاخره تیرانداز را که یک زن است پیدا می‌کند ولی هنگام شلیک تفنگش گیر می کند .  زن به سمت او شلیک می کند و او پشت ستونی پنهان می‌شود رافترمن به زن شلیک می کند ، زن روی زمین می‌افتد و در حال جان کندن است . سربازها دور سرش حلقه می‌زنند زن درحالی که دعا می‌خواند التماس می‌کند که با تیر خلاصش کنند جوکر به اوشلیک می‌کند و او را می کشد ... او حالا سرباز واقعی شده .

خلاصه‌ی سکانس انتخابی

 شب آخر دوره‌ی آموزش نظامی سربازهاست و جوکر کشیک است . جوکر در آسایشگاه می‌چرخد و سالن‌ها و راه روها را با چراغ قوه‌ای که در دست دارد وارسی می کند .... سربازها خواب هستند و همه جا تاریک است . گروهبان هارتمن هم در اتاقش خواب است . جوکر از محوطه‌ی تخت‌ها و خوابگاه سربازها رد می شود و وارد یک راهرو تاریک‌تر می‌شود که در یک طرف دستشویی و در طرف دیگر اتاق هارتمن است . با چراغ قوه نور را روی در اتاق هارتمن می اندازد سپس می‌چرخد به سمت دستشویی چراغ قوه را می گیرد انگار چیزی توجه او را جلب کرده جوکر در دست شویی را باز می‌کند و پایل را می بیند که با یک اسلحه با تمام تجهیزات روی یکی از توالت‌ها نشسته است . جوکر می فهمد که تفنگ پایل پر از فشنگ‌های جنگی است . به او می گوید اگر هارتمن آنها را آنجا پید اکند وضعیت وحشتناکی پیدا می‌کنند و پایل در جواب او می گوید « من توی دنیا پر از کثافتم » پایل سریع از جا بلند می شود ، تفنگ را به دست می گیرد و شروع به مشق پیش فنگ - دوش فنگ می‌کند بلند فریاد می‌زند « شانه‌ی چپ ، شانه‌ی راست ، از جلو نظام و...»پایل خشاب پررا بر می‌دارد آن را در خزانه تفنگ جا می‌اندازد و به چابکی به حالت آماده می ‌ایستد پایل با فریادهای دیوانه واری جملات خود را ادا می‌کند . « این تفنگ مال منه ،‌تفنگ‌های زیادی مثل این هستند ، اما این یکی مال منه »  حالا دسته بیدار شده . هارتمن از اتاقش بیرون می جهد وارد محوطه‌ی دستشویی‌ها می شود . به جوکر و پایل نگاه می‌کند هارتمن از شدت تعجب در حال شاخ در آوردن است سینه‌اش را جلو می‌دهد و تمام جذبه‌اش را در صدایش جمع می‌کند و بر سر جوکر و پایل فریاد می‌کشد . هارتمن روبه پایل می کند و با تمام قدرتش با او صحبت می‌کند اما فایده‌ای ندارد . پایل در حال خنده‌ی دیوانه‌وارش شلیک می‌کند و هارتمن را می‌کشد سپس روی توالت می‌نشیند لوله‌ی تفنگ را در دهان خودش قرار داده وماشه را می‌چکاند، سمت عقب مغزش روی کاشی‌های پشت سرش می‌پاشد.جوکر مبهوت تمام این ماجرا را نگاه می‌کند .

معرفی فیلمساز و فیلموگرافی :

 اسنلی کوبریک نام جاودانه‌ی تاریخ سینما در 26 جولای 1928 از پدری پزشک به نام جک و مادری به نام گرترو و پرولر در محله‌ی برانکس نیویورک متولد شد . جک کوبریک در زمان دانشجویی خود در سال 1927 با گرترود که دختر یکی از خانواده‌های یهودی اتریش الاصل بود ازدواج کرد و یک سال بعد نخستین فرزند آنها استنلی کوبریک به دنیا آمد . در 1942 که استنلی هنوز یک دانش آموز دبیرستانی بود به عکاسی روی آورد و توانست اولین اثرش را در مجله‌ی Look (‌نگاه ) چاپ کند. سه سال بعد کوبریک خلاقیت خود را در عکاسی به همگان نشان داد: نگاه عکسی را از او چاپ کرد که از یک روزنامه فروش که دراثر آگهی مرگ روزولت منقلب شده بود ، انداخته بود . پس از آن استنلی به عنوان خبرنگار مجله نیز مشغول به کار شد . اودر سال 1950 به همراه یکی از دوستان دوران دبیرستان تصمیم به ساختن فیلمهای کوتاه و ارزان می‌گیرد . او در نتیجه این تصمیم فیلمهایی چون روز مبارزه ( 1950) ،‌کشیش پرنده ( 1991) ،‌ترس و هوس ( 1953) ،‌دریانوردان ( 1953) می‌سازد که هر کدام را به عنوان شروع سینمایی ونوآوری‌های استنلی جوان می‌توان بررسی کرد .پس از آن کوبریک از اواخر دهه‌ی 1950 به عنوان یک غول سینمایی پا به عرصه گذاشت و در طول 50 سال کارهنری ، به رغم خلق تعداد نسبتاً کم آثار ، ساخت انواع فیلمها را تجربه کرد و در ژانرهایی که کارکرد ، حتماً اثری قابل اعتنا ، شاخص وماندگار از خود به جا گذاشت .در سال 1965 میلادی اورسن ولز در مصاحبه‌ای بانشریه‌ی کایه دو سینما گفته است :« بین کسانی که من عنوان نسل جوان‌تررا به آنها می دهم استنلی کوبریک در نظرم غولی جلوه می‌کند .... خیال می‌کنم کوبریک در سینما هر کاری می‌تواند بکند . او کارگردان بزرگی‌ست که هنوز فیلم بزرگ خود را نساخته است .» سه سال پس از پیشگویی اورسن ولز فیلم بزرگ آن غول نمایش داده شد :« 2001 : یک رودیسه‌ی قصایی » و در سالهای بعد دیگر آثار بزرگش « پرتقال کوکی » ، « بری لیندون » ، « درخشش » ، « غلاف تمام فلزی » و ... البته لازم به ذکر است ،‌ پیش از این گفته‌ی اورسن ولز یعنی قبل از 1965 میلادی نیز کوبریک شاهکارهایی چون « دکتر استرنج لاو : یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و بمب را دوست بدارم »( 1964)‌ و «‌راه‌ههای افتخار » ( 1957) را در کارنامه‌ی خود به ثبت رسانده بود . کوبریک چهار فیلم ضد جنگ کارگردانی کرد : ترس و هوس ، راه‌های افتخار ، دکتر استرنج لاو و غلاف تمام فلزی . غلاف تمام فلزی سربازانی را نشان می‌دهد که ابتدا احساسات بشری از آنها گرفته شده سپس در موقعیتی قرار داده می‌شود که چاره‌ای جز کشتن ندارند. برخی می‌توانند بکشند و برخی نه . این فیلم براساس رمانی ازگوستاوهسفورد به اسم موقتی ‌ها (The Short – Timers) ساخته شده که گفته می‌شود رمان همسفورد کمی از فیلم‌ سیاه‌تر و بدبینانه‌تر است . غلاف تمام فلزی فیلم ما قبل آخر استنلی کوبریک است این فیلم از حیث کارگردانی و صحنه پردازی یکی از درخشان‌ترین آثار کوبریک است و از مهمترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما محسوب می‌شود .

 

فیلموگرافی استنلی کوبریک                                                                   

روز مبارز Day of The Fight ( 1950)

کشیش پرنده The Flying Padre ( 1951)

ترس و هوسFear And Desire ( 1953)

دریا نوردان The Sea Farers (1953)

 بوسه‌ی قاتل Killer's Kiss (1955)

قتل The Killing (1956)

 راه‌های افتخار Paths of Glory (1957)

 اسپارتاکوس Spartacus (1960)

 لولتیا Lolita ( 1962)

 دکتر استرنج لاو یا : چگونه گرفتم دست از نگرانی بردارم و سبب را دوست بدارم !(1964 )

Dr.Strange love or :How I Learned To Stop Worrying And Love The Bomb.

2001: یک اودیسه ی قصایی 2001: Aspace Odyssey ( 1968)

پرتقال کوکی AClockwork Orange (1971)

بری لیندون Barry Lyndon (1975)

 درخشش The Shining (1980)

غلاف تمام فلزی Full Metal Jacket ( 1987)

 چشمان کاملاً بسته Eyes Wide Shut ( 1999)

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”