ریتم آهنگ

موسیقی و تاثیر آن بر ادراک فضا

موسیقی و تاثیر آن بر ادراک فضا

چکیده

ادراک انسان از محیط فرآیندی است که سبب میشود تا فرد اطلاعاتی از محیط اطرافش کسب کند. در واقع ادراک محیط از تعامل ادراک حسی و شناختی که در ذهن انسان تجربه شده اند، به دست می آید. اطلاعات حسی هرگز به طور دقیق دنیای واقعی را منعکس نمیسازد و محیط به خاطر ماهیتش مبهم باقی میماند. افراد بایستی از این اطلاعات ناقص استفاده کنند تا به قضاوتهای احتمالی در مورد ماهیت درست محیط برسند. عوامل محیطی بسیاری وجود دارد که میتواند بر این ادراک تاثیر گذارد. موسیقی یکی عناصر اصلی و ارزشمند در محیط است که به عنوان یک محرک قدرتمند باعث ایجاد و یا افزایش تجربیات حسی افراد میگردد. هدف از این مقاله بررسی تاثیر موسیقی بر ادارک فضا با رویکرد روانشناسی محیط است. روش گردآوری اطلاعات در این مقاله براساس مطالعات و گزارشهایی است که در زمینه موسیقی و روان شناسی محیط صورت گرفته است. این مقاله با روش تحقیقی توصیفی- تحلیلی ارایه تهیه گردیده است. مبانی تئوریک آن بر اساس جمع آوری بخشی از داده های پژوهش به روش اسنادی و با استفاده از کتب، اسناد، مقالات در زمینه موسیقی و روانشناسی محیط انجام گرفته است.

واژگان کلیدی: موسیقی، ادراک فضا، روانشناسی محیط

۱- مقدمه

ادراک بخشی از فرآیند زندگی است که به وسیله آن انسان، برای خود جهانی را تصور میکند که در آن به خواستههای خود میرسد. ادراک انسان از محیط از محوریترین مقولات در روانشناسی محیطی و فرایند کسب اطلاعات از محیط اطراف انسان است (لنگ، .۱۳۸۸) ادراک محیطی فرآیندی است بر پایه ترکیب اطلاعات حسی و انتظارات مبتنی بر تجربه که از طریق آن انسان دادههای لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر می گزیند. لذا هدفمند است و به فرهنگ، نگرش و ارزش حاکم بر تفکر ادراک کننده بستگی دارد. در حقیقت ادراک محیطی از تعامل ادراک حسی و شناخت که در ذهن انسان تجربه شدهاند حادث میشوند. در این فرآیند نقش محیط به عنوان عاملی اساسی در رشد، توسعه و در نهایت در یادگیری مورد توجه قرار میگیرد (مطلبی، ۱۳۸۰) محیط، مفهومی است پیچیده و مرکب که ابعاد گوناگون دارد. دادههای فضایی، جنبههای اجتماعی، فرهنگی، فیزیکی، معماری، نمادی، جغرافیایی، تاریخی و زیستی از ابعاد مهم محیط محسوب میشوند (مرتضوی)،(۱۳۸۰)

روانشناسی محیطی رشته جدیدی است که به طور عمده به تبیین رابطه رفتار انسان با ویژگیهای کالبدی و محیطی میپردازد، این موضوع از سال ۱۹۶۰ در میان طراحان و محققان به منظور فراهم آوردن مجتمعهای زیستی متناسب و هماهنگ برای زندگی مردم مورد توجه قرار گرفت. در حالی که در میان متألهین ارتباط و تأثیر متقابل انسان و محیط اطرافش از قرنها قبل مطرح بوده است.

در این مقاله سعی بر آن بود تا تاثیر موسیقی بر ادارک فضا مورد بررسی قرار گیرد. ادبیات پژوهش در این زمینه نشان داد که پخش موسیقی در محیط-های مختلف توانسته درک مشتریان از فضایی که در آن قرار دارند را، تغییر دهد. در سال ۱۹۹۶، نورث و هارگریوز تاثیر موسیقی در کافه تریای یک دانشگاه مورد مطالعه قرار دادند

(نورث و هارگریوز)، (۱۹۹۶) نتایج نشان داد که اشتیاق مشتریان برای حضور و میزان خرید در کافه با پخش موسیقی افزایش یافته است. پیرو این مطالعه نورث و هارگریوز ۱۹۹۸ بررسی کردند که آیا واکنشهای احساسی به موسیقی و سبکهای مختلف میتواند ویژگی درک شده از یک محیط تجاری را تحت تاثیر قرار دهد. نتایج این بررسی نشان داد که انواع موسیقی، ادراکات مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و بین ماهیت ادراک مشتریان از کافه تریا و درک آنها از محیط کافه رابطه وجود دارد. بسیاری از مشتریان ترجیح میدهند محیطی را که دارای فضایی دلپذیر است و باعث ایجاد احساس خوشایند در آنها می شود، انتخاب کنند. گاهی ممکن است برخی از محیطها در تصمیمگیری برای خرید، موثرتر از خود محصول بوده و به طور مستقیم بر رفتار مشتریان و شکل گیری نگرش آنها تاثیر بگذارند. به طور کلی موسیقی یکی از چندین متغیر فضا، در نظر گرفته شده که میتواند تمایل به خرید و رفتار مشتریان را تحت تاثیر قرار دهد.

2- روش تحقیق

روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی است، مبانی تئوریک آن بر اساس جمع آوری بخشی از داده های پژوهش به روش اسنادی و با استفاده از کتب، اسناد، مقالات در زمینه موسیقی و روانشناسی محیط انجام گرفته است.

3- مبانی نظری تحقیق

۱-۳ محیط

معماران، روانشناسان، جامعهشناسان و جغرافیدانان بر حسب رشته خود تعاریف و طبقه بندیهای مختلفی از محیط دارند، به حدی که تعریف معنای دقیق آن دشوار است. محیط، مفهومی است پیچیده و مرکب که ابعاد گوناگون دارد. دادههای فضایی، جنبههای اجتماعی، فرهنگی، فیزیکی، معماری، نمادی، جغرافیایی، تاریخی و زیستی از ابعاد مهم محیط محسوب میشوند (مرتضوی،۱۳۸۰) ادبیات محیط، بین واژههای متنوع؛ محیط کالبدی، محیط اجتماعی، محیط روانشناختی و محیط رفتاری تمایز قائل میشود. نکته اصلی این طبقهبندیها، تمایز بین جهان واقعی، حقیقی یا عینی اطراف انسان و جهان پدیدارشناختی است که خودآگاه یا ناخودآگاه، الگوهای رفتاری یا واکنشهای روحی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد. (فضای اطراف) اصلیترین معیار تعاریف محیط در رشته معماری است. بنابراین هر تعریف، توصیف، یا تبیین ماهیت کارکرد محیط باید با توجه به چیزی در فضای اطراف باشد.

۲-۳- ادراک محیط

ادراک انسان از محیط از محوریترین مقولات در روانشناسی محیطی و فرایند کسب اطلاعات از محیط اطراف انسان است (لنگ، ۱۳۸۸) ادراک محیطی فرآیندی است بر پایه ترکیب اطلاعات حسی و انتظارات مبتنی بر تجربه که از طریق آن انسان دادههای لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر میگزیند. لذا هدفمند است و به فرهنگ، نگرش و ارزش حاکم بر تفکر ادراک کننده بستگی دارد. در حقیقت ادراک محیطی از تعامل ادراک حسی و شناخت که در ذهن انسان تجربه شدهاند حادث میشوند. در این فرآیند نقش محیط به عنوان عاملی اساسی در رشد، توسعه و در نهایت در یادگیری مورد توجه قرار میگیرد (مطلبی،۱۳۸۰) تنوع قابل ملاحظه شیوههای ادراک و شناخت را برخی معلول تجارب متفاوت افراد یا شخصیت و انگیزهها و گروهی دیگر از متفکران، معلول هر دو میدانند (مرتضوی،۱۳۸۰)

۳-۳- نظریههای ادراک محیط ۱-۳-۳ نظریه الگوی عدسی (کنشگرایی احتمالی) اگون برانسویک

نظریه برانسویک (۱۹۵۶) اطلاعات حسی هرگز به طور دقیق دنیای واقعی را منعکس نمیسازد و محیط به خاطر ماهیتش مبهم باقی میماند. افراد بایستی از این اطلاعات ناقص استفاده کنند تا به قضاوتهای احتمالی در مورد ماهیت درست محیط برسند. در الگوی عدسیها، فرآیندهای ادراکی انسان بسیار شبیه به عدسیهای چشم یا دوربین عمل می کنند (مک اندرو،۱۳۸۷) در این الگو، فرآیندهای ادراکی دسته های پراکنده محرکهای محیطی را دریافت کرده، آنها را پالایش نموده و به صورت ادراکی منظم و یکپارچه درمیآورند. انسانها از طریق تجربه میآموزند که کدام محرکها بازتاب دقیقتری از محیط هستند و این نوع محرکها در سازمان ادراکات آتی از اهمیت بیشتری برخوردارند.

۲-۳-۳ نظریه کنش متقابل ادراک ویلیام ایتلسن

نظریه کنش متقابل بر نقش تجربی ادراک تاکید دارد و رابطهای پویا بین فرد و محیط را مبنای تحلیلی قرار میدهد. در این نظریه، محیط، مشاهدهگر و ادراک وابستگی متقابل دارند. ویلیام ایتلسن (۱۹۶۰) فرایند را اینگونه تعریف میکند: ادراک بخشی از فرآیند زندگی است که به وسیله آن هر یک از ما، از دیدگاهی نظری خاص، برای خود جهانی را تصور می کنیم که در آن نیازهای ما ارضا می شود (لنگ،۱۳۸۳) نقش مهم نظریه کنش متقابل درمعماری و طراحی تشخیص این است که مردم در محیط به چه چیزهایی توجه می کنند و اهمیت می دهند زیرا معماری ارتقا دهنده کیفیت زندگی بر مبنای ادراکات حسی است (پلاسما)،(۱۳۸۸)

۳-۳-۳ نظریه ویژگیهای جلب کننده برلاین

نظر برلاین (۱۹۷۲) بر این است که، محرکهای محیطی دارای ویژگیهای متعدد و چشمگیری مانند؛ تازگی، ناهمسویی، پیچیدگی و غیره منتظره بودن است. این ویژگیها مشاهدهگر را بر آن میدارند که دقت، بررسی و مقایسه کند. ویژگیهای محیط میتواند: (الف) ماهیت روانی – فیزیکی داشته باشد (مثل: رنگ، شدت)؛ (ب) ماهیت اکولوژیکی داشته باشد یا (ج) ماهیت ساختاری و اجتماعی داشته باشد (متغیرهایی چون سادگی یا پیچیدگی، انتظار رفتن یا شگفتزدگی، وضوح یا ابهام). این ویژگیها توجه انسان را جلب میکند و نیاز (قضاوت زیبایی شناختی) را از طریق نیاز به لذت طلبی یا تحریک حس تردید متاثر می سازد. نقاشیهایی که از نظر ویژگیهایی نظیر تازگی، ناهمسویی، پیچیدگی، غیر منتظره بودن در سطح متوسط باشند، زیباتر از تابلوهایی به نظر میرسند که همین ویژگیها در آنها بسیار زیاد یا اندک است مرتضوی،(۱۳۸۰) این نظریه بر تأثیرپذیری انسان از تصاویر معماری محیط ساخته شده تاکید دارد.

۴-۳-۳ نظریه اصل وضوح فضاها لینچ

نظریه کوین لینچ (۱۹۶۰) بر این است که بازشناسی و سازماندهی فضاهای گستردهتر، همانند یک شهر و جهتیابی در آنها تابع میزان وضوح یا خوانا بودن این گونه فضاهاست. او عقیده دارد پنج عامل؛ راه، لبه، محله، گره و نشانه، در کسب تصویری روشن از نقشه شهر نقش دارد. بنابراین نظریه، هر چه عوامل موثر در ایجاد وضوح بیشتر باشد و موثرتر عمل کند، شناخت محیط و کاربرد آن آسانتر میشود. بسیاری از برنامهریزیهای شهری بر مبنای نظریه فوق انجام میشود.

۴-۳ قابلیت محیط

در زندگی واقعی رفتارهای ما نیز در بطن محیط اتفاق میافتد؛ اگرچه محیط همواره در حال تغییر است اما غنی از اطلاعات میباشد. یعنی علیرغم آنچه که دیده میشود، معنای بیشتری در خود گنجانده است (بل و همکاران)،(۲۰۰۵) لاوتن اشاره می دارد که مردم محیطهایشان را بهمنظور درک و ارزیابی شرایطشان که بازتابی از الگوهای مشترک فرهنگی و اجتماعی است، توسعه میدهند. محیط،

مجموعه ای سازمان داده شده از قابلیتها است. مردم به طور مستقیم از طریق دست ساختههای خود که ساختمانها را نیز شامل میشود، با محیط ارتباط برقرار میکنند؛ این محیط کالبدی یا ساخته شده را به گونهای شکل میدهند که برازندهی الگوی جاری یا دلخواه رفتار باشد (لنگ) .(۲۰۰۴) همچنین، بدین سبب که تأمین کننده احترام و زیبایی از طریق پیامهای نمادین میباشد، نیز واجد اهمیت است.

اهمیت فهم مفهوم قابلیت، زمانی آشکار میگردد که قابلیتهای محیط به مثابه تامین فرصتهایی برای فعالیت ها در نظر گرفته میشود (گود)،(۲۰۰۷) مور و همکاران قابلیت ها را به دو گروه عمده تقسیم مینمایند: آنهایی که مربوط به خصوصیات جانداران است مانند انسانها و مردم که غنی ترین و استادانهترین قابلیتهای محیط را عرضه میکنند و آنهایی که مربوط به خصوصیات بیجانان یا اشیاء است. در مورد آخر که موضوع مهمی است، قابلیتهایی فراگیر، معانی کارکردی مشتق شده از فرهنگ و از لحاظ کاربردی مهم هستند، مانند قلم و مداد، صندوق پستی و سایر اشیاء (مور و همکاران)،(۱۹۹۷)

کیفیت متغیر قابلیتها، یکی از ویژگیهایی است که آن را عجیب و خارق العاده میکند و از این رو بحث برانگیز است. در چنین دیدگاهی قابلیتها در دو ویژگی اولیه و ثانویه استوار میباشد. خواصی از قبیل جرم، تعداد، شکل و موقعیت در فضا و زمان که در تمام ادراک کنندگان مختلف یکسان و ثابت است و ثبات آنها، نشان میدهد که این خصوصیات، ویژگیهایی از خود اشیاء هستند که به طور مستقل، از نقطه نظر هر فرد قابل توصیف است؛ به این دلیل، این ویژگیهای اولیه از اشیاء اغلب به عنوان کیفیتهای عینی تعیین شدهاند. در مقابل، دیگر ویژگیهای اشیاء بیثباتند؛ در میان ادراککنندگان و همچنین موقعیتهای خاص، متفاوت است. برای مثال، افراد مختلف ممکن است درجههایی از گرمی- سردی یک شیء را به طور متفاوتی تجربه کنند و یا یک شیء ممکن است برای یک ادراککننده در زمانهای مختلف خیلی گرم یا خیلی سرد به نظر برسد. به طور مشابه، بوها، طعمها و رنگها بیثباتند. اگر مطابق چارچوب تناوبی- دکارتی نیوتن فرض شود که ویژگیهای محیط نسبتا ثابتند، پس اداراک کنندگان باید منبع این ناپایداری باشند. از این رو این ویژگی های ثانویه از گرما، سرما، بو، طعم و رنگ به عنوان کیفیت های ذهنی مطرح شده اند (هفت)،(۲۰۰۱)

در یک تعریف، قابلیت محیط، شناختی است از زیستگاه انسانی به منظور پاسخگویی به نیازها و به فعلیت رساندن هستی وجودی او که آگاهی از قابلیتهای محیطی و چگونگی تعامل انسان با آن قابلیتها ما را به فرآیند آفرینش و طراحی معمارانه فضاها و مکانها هدایت مینماید. از آنجا که عناصر سازنده هر فضای معماری تعریف کننده کلیت آن است، در جهت بالا بردن قابلیت محیط، باید عناصر سازنده و اجزای آن نیز این قابلیت را تقویت کند. همچنین استفاده از مفهوم قابلیت میتواند منجر به این شود که طراح، فعالیتهای ممکن کاربر را در طی طراحی در نظر بگیرد که به طور فزایندهای در بسیاری از موارد طراحی مهم هستند. نقش قابلیتها در فرایند اصلی طراحی، در نظر گرفتن فعالیتهای ممکن و امکان پذیر کاربر به منظور ارائه راه حلی برای محیط است (لیو و همکاران،(۲۰۰۹)

۱-۴-۳ قابلیت محیط گیبسون

نظریه پردازی گیبسون نطفه اصلی در توسعه روانشناسی محیط بوده و زمینهای در توسعه و گسترش بیش از پیش در نظر داشتن فعالیت به عنوان روابط تعاملی بین فاعل با دیگر عوامل و سیستم های فیزیکی میباشد (گرنو)،(۱۹۹۴)

فضای زندگی به خودی خود ساختاری دینامیکی نداد، بلکه بررسیهای انگیزشی(۲مورد) نیاز است تا چگونگی تغییر تحول این فضا فهمیده شود. از این رو لوین مفهوم جاذبه ۳ را معرفی کرد که میدانیبرداری۴و روانشناختی در زندگی فردی را فرا نهاد. در نتیجه جاذبه لوین، مفهوم مهم تئوری اکولوژی ادراک گیبسون شد که امروزه قابلیت نامیده میشود (تسچر و همکاران)، ( ۱۹۹۹)

قابلیتهای هر چیز، چه مادی و چه غیر مادی، بخشی از داشتههای آن چیز است که آن را برای موجودی خاص یا عضوی از یک گونهی موجودات قابل استفاده میسازد. داشتههای مورد نظر گیبسون پیکرهبندی کالبدی یک شی یا مکان رفتاری است که آن را برای فعالیت خاصی قابل استفاده میسازد. این داشتهها معانی و دریافتهای زیبا شناختی را نیز تامین میکنند. بعضی از خواستهها توسط یک شی یا محیط زمینی، زنده یا فرهنگی، از دیگر خواستهها راحتتر تامین میشوند، بعضی از فعالیتها در پیکرهبندی ویژهای از محیط ساخته شده نیازهای بعضی از مردم را تامین و نیازهای بعضی دیگر را تامین نمیکنند. به عبارتی بعضی از محیطهای کالبدی برای تامین بعضی از رفتارها قابلیت (گیبسون)، (۱۹۷۷) بیشتری دارند یا بیشتر برازنده (الکساندر) ، (۱۹۶۴) یک رفتار هستند.

از طرف دیگر قابلیتها بر روابط افراد ادراک کننده دلالت دارند به این معنا که یک ویژگی محیط ممکن است امکانات و قابلیتهای خاصی را برای فردی با توجه به ویژگیهای ساختاری با عملکردی مشخص به وجود آورد. اما برای دیگری به وجود نیاورد (هفت)، (۲۰۰۱) به عنوان مثال، حصارها و یا نردههای جدا کنندهی فضاها میتوانند قابلیت نشستن را نیز برای کاربران بهوجود آورد که این درک ممکن است به دلیل برداشتهای مختلف استفادهکنندگان که بر پایهی ویژگیهای مختلف احساسی است، ناشی شود (کیم و همکاران)،(۲۰۱۰) وضعیت مردم، انگیزشها، تجارب، ارزشها، هزینه و پاداش قابل دریافت مردم از شرکت در فعالیتها و یا تفسیر زیباشناختی آنها از محیط اطراف، میزان استفاده از محیط را تعیین میکند (لنگ)،(۲۰۰۴) اما نکته قابل توجه این است که قابلیتهای یک محیط کالبدی، چه خوب چه بد چیزی است که آن محیط با تمامی ویژگیهای خود پیشنهاد مینماید. از منظر جمیز گیبسون (گیبسون،۱۹۶۶،۱۹۷۷، ۱۹۷۹) قابلیتهای محیط آن چیزی است که محیط به موجود زنده ارائه کرده و به او پیشنهاد مینماید. یک محیط ساخته شده متناسب و منطبق بر نیازهای انسان دارای توانشهایی است که تامین کننده رفتارهای انسان است. بنابراین یک مکان رفتاری دارای توانشهای بالقوه و تا حدودی نامحدود است و استفاده از این قابلیت ها بستگی بسیار به

– نیازهای استفاده کننده.
– تواناییهایشان (جسمی، عقلی، روحی).

– تجربه آنها از قابلیتها.
– چگونگی ساخت و آرایش شکلی محیط مورد استفاده، دارد (مطلبی، ۲۰۰۶)

علاوه بر این قابلیت عبارت است از هر آنچه که روی شیئی یا چیزی انجام میشود. برای مثال، یک صندلی قابلیت نشستن را دارد، یک دکمه قابلیت فشار دادن و یک دستگیره قابلیت چرخاندن یا کشیدن را بسته به چگونگی طراحی آن، بر عهده میگیرد. قابلیتها به همان اندازه که شهودی هستند تأثیرگذار نیز هستند (دینگ و همکاران)،(۲۰۰۹) قابلیت به تنهایی نه خواص شیء دارد نه خواص ذهنی،بلکه هردوی آنها را داراست در نتیجه قابلیتها دوگانگی شیء- ذهنی را از بین میبرند، به عبارت دیگر قابلیتها به طور برابر واقعیات محیطی و واقعیات رفتاری را در بر دارند که هم فیزیکی و هم روانی است. قابلیتها هم به محیط و هم به ناظر اشاره دارند (گیبسون،۱۹۸۶)

۲-۴-۳ جایگاه مفهوم قابلیت محیط در طراحی محیط

بنابر مطالعات پیشین مفهوم قابلیت محیط، مفهومی جامع و دربرگیرنده است که به سبب دلالتهای گوناگون در راستای محیط زندگی واجد تعابیر گوناگونی شده است. حوزه معماری و محیط انسان ساخت نیز از این دلالتها بهره گرفته است. اما تاکید بر مفهوم قابلیت محیط در بستر این مطالعات کمتر به مفهومی کاربردی و کارآمد ارجاع داشته است از اینرو به نظر میرسد با تحلیل عمیق این مفهوم محوری در بستر مطالعات معماری و محیط انسان ساخت میتوان به جمعبندی کاربردی و کارآمدی دست یافت.

در دیدگاه روانشناسی محیطی، عامل و محیط توسط قابلیتها که خود نیز خواص محیطی دارند به یکدیگر متصل شده اند (تسچر و همکاران، ۱۹۹۹) از طرفی عملکرد شیء و محیط است که قابلیت لازم را برای انجام فعالیتی فراهم میسازد. برای ارتقاء طراحی معمارانه، و ارائه فرمی متناسب با عملکرد، شناخت قابلیتهای محیط شامل ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی الزامی است. بنابراین، قابلیتهای بالقوه در سطوح مختلف در محیط معماری جای داده شده و استفاده از این قابلیتها بستگی به ویژگیهای روحی، روانی و کالبدی اشخاص و استفادهکنندگان از آن قابلیتها خواهد داشت (مطلبی)، (۲۰۰۶)

فعالیت طراحی را میتوان به دو نوع عمده تقسیم کرد که عبارتند از واگرایی و همگرایی. در مرحلهی واگرایی طیف وسیعی از گزینه ها یا پیشنهادات امکان پذیر به وجود می آید و یا به عبارتی تولید میشوند. این پیشنهادات با یک یا چندین نیاز پیوند داده میشوند. سپس این گزینه ها این امکان را دارند که مجددا بررسی و تصحیح گردند. در مرحله ی همگرایی، راه حل نمایش داده میشوند و رتبه بندی و تصحیح میگردند. هدف از تفکیک همگرایی و واگرایی فرایند طراحی، به وجود آوردن شیوه های منظم جهت مدیریت بهتر و آسانتر فرایند طراحی است. طبق تقسیم بندی ذکر شده، قابلیتها برای همگرایی در فعالیت شکل دهی، گزینه های راه حل از یک یا چند نیاز مشتق میشوند در این صورت دیگر نیازها مجددا باید برای پیدا کردن گزینه های راه حل بررسی شوند. از میان گزینه های متفاوت بعد از پالایش آنها ً گزینه مناسب انتخاب میگردد. به این معنا که گزینه ها تصحیح گردیده و سپس نیازها را تأمین مینمایند و سایر گزینه ها حذف میگردند. این فعالیتها توسط مهارتهای استفاده کننده صورت میپذیرد. قابلیتها برای واگرایی خود به دو دسته تقسیم میگردد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”