خلاصه ای از آنتونی کارو
آنتونی کارو به طور گسترده ای مهم ترین مجسمه ساز بریتانیایی پس از هنری مور در نظر گرفته می شود، پیشگامی که انتزاع فیگوراتیو مشخصه هنرمند قدیمی را یک قدم جلوتر برد و آثاری کاملاً انتزاعی خلق کرد که شباهت آشکاری به هیچ شیء دیگری نداشت. این آثار سؤالات اساسی در مورد ماهیت مجسمه سازی به عنوان یک هنر مطرح می کردند: از چه چیزی می توان ساخت. چه چیزی باید به نظر برسد. و اینکه چگونه ممکن است خود را در رابطه با فضای گالری قرار دهد. به نظر می رسد بسیاری از آثار کارو در جلوی چشم از هم می پاشند و اصلاح می شوند، زیرا بیننده در اطراف آنها قدم می زند و تفسیرهای ظریفی را در مورد مرزهای بین فضای هنری و غیر هنری انجام می دهد. یا شکاف ها و سطوح اطراف و بین کارها را به اندازه خود کار قاب بندی کنید. به عنوان یک معلم، او بر یک نسل کامل از مجسمهسازان جوان بریتانیایی تأثیر گذاشت، و اگرچه موفقیت انتقادی و تجاری او باعث شد که برخی او را یک شخصیت نهادی بدانند - نمونهای که باید علیه آن لگدمال شود - آثار او همچنان با فرمال رادیکال واقعی خود هیجانانگیز و برانگیخته میشوند. نوآوری ها
حذف تبلیغات
دستاوردهای
آثار کارو حرکت از انتزاع فیگوراتیو به غیر فیگوراتیو را که مشخصه مجسمه سازی بریتانیا در دهه 1950-1960 است، به نمایش می گذارد. کارو عمدتاً تحت تأثیر هنرمندان انتزاعی آمریکایی همان نسل، نقوش انسانی آثار اولیه خود را به نفع مجموعههای پویا و اکسپرسیونیستی از فولاد و مواد دیگر رها کرد. نمایشگاه گالری Whitechapel در سال 1963 نقطه عطفی را در مجسمه سازی بریتانیا نشان داد و نشان داد که پس از حذف کامل عملکرد "بازنمایی" آن، فرصت هایی برای فرم مجسمه سازی باز می شود.
یکی از خلاقانهترین مانورهای فنی کارو، ادغام فضاها و سطوح اطراف مجسمه با خود کار بود: با برداشتن آثارش از پایه، آنها را مستقیماً در کف گالری قرار داد، یا، مانند قطعههای جدولش، به حالت تعلیق درآمد. آنها را از لبه های سطوح صاف. این امر باعث تشویق یک رابطه تعاملی تر با اثر می شود و بینندگان را تشویق می کند تا از نزدیک به آنها نزدیک شوند و آنها را از هر زاویه بررسی کنند و بیشتر به عنوان ویژگی های محیطی با آنها تعامل داشته باشند تا تزئینات ممتاز فضای گالری.
کارو در چند دهه آخر زندگیاش شروع به کار بر روی مجموعهای از پروژهها کرد که مرزهای بین طراحی هنری و معماری را محو کرد: چیزی که او آن را «مجسمهسازی» نامید. این قطعات به طور کلی پیشنهاد می کردند - و در مورد پل نمادین هزاره او، به معنای واقعی کلمه کارکردهای عملی را انجام می دادند. این عنصر از تمرین کارو باعث شد که با معماران و مهندسان معتبری مانند نورمن فاستر همکاری کند و از فراگیر شدن فرهنگی آثارش اطمینان حاصل کند. برای مثال، هر بازدیدکننده از لندن که از کلیسای جامع سنت پاولز تا گالری تیت مدرن از رودخانه تیمز عبور کرده باشد، از روی یک اثر هنری آنتونی کارو عبور کرده است، اغلب بدون اینکه متوجه شود.
درباره اثر یک صبح زود
Early One Morning به عنوان یکی از جسورانه ترین و پیچیده ترین آثار کارو دیده می شود. با رنگ قرمز روشن، و ساخته شده از اجزای فولادی ناهمگون، انتظارات بیننده را به روش های ظریف اما عمیقی مخدوش می کند. چیزی شبیه به کیفیت تصادفی یک مجموعه دارد، اما با رنگ یکنواخت حس یکدستی و هماهنگی به آن داده می شود.
اوایل یک صبح را می توان در درجه اول به عنوان کاوش فضایی و به عنوان بازجویی از پارامترهای رسمی رسانه های هنری مختلف دید. کارو حرکت بیسابقهای را در چیدمان عناصر مجسمهسازی خود در امتداد یک صفحه افقی انجام میدهد: با مشاهده رو به رو، بنابراین به نظر میرسد که در یک فرم تقریباً تصویری متمرکز شدهاند، با مربع فلزی در پشت به عنوان یک بوم (خود کارو خاطرنشان کرد که "اگر چه برای این کار اثری از الکساندر کالدر پیشنهاد اولیه من بود، منبع من همیشه نقاشی بود تا مجسمه." فضا، با زوایا و عناصر جدیدی که در هر مرحله ظاهر و ناپدید می شوند. این امتناع از امتیاز دادن به یک چشمانداز تماشای «ایدهآل» نشاندهنده رد رادیکال قرارداد مجسمهسازی است و نشاندهنده ناتوانی فرم هنری در تسخیر واقعیت فیزیکی است. یکی از جنبههای مهم و مرتبط فرآیند مشاهده، زمان صرف شده برای قدم زدن در اطراف قطعه است (طول آن بیش از 20 فوت است) که یک بعد زمانی میافزاید و کیفیت موسیقی محدود به زمان را به مجسمه میبخشد. در واقع، کارو بعداً Early One Morning را چنین توصیف کرد: "مانند آهنگی که در زمان حرکت می کند. در این مجسمه بخش ها از هم جدا شده اند تا مجسمه باز شود و گسترش یابد."
مورخ هنر روزالیند کراوس استدلال کرده است که «در تصویر، هر بعد از فضای واقعی باید بر روی صفحهای صاف و عمودی فرو ریخته شود؛ و در اوایل صبح، کارو مدلی از این تجربه دنیای فشرده شده در حالت قائم را میسازد. از نقاشی." با این حال، به معنای دیگر، این تجربه از اثر به عنوان یک تصویر با حضور همزمان آن به عنوان یک شیء فیزیکی بی رحم مخدوش می شود. کراوس ادامه می دهد: "دستاورد Early One Morning نه تنها این است که این دو احتمال را فراهم می کند، بلکه نشان می دهد که آنها با یکدیگر ناسازگار هستند." همچنین این قطعه ای است که در خط مقدم تحولات مجسمه سازی انتزاعی در سراسر جهان در اواخر قرن بیستم قرار دارد و از نظر رنگ و مواد ترکیبی قابل مقایسه با بسیاری از آثار بعدی مارک دی سوورو است.
فولاد و آلومینیوم رنگ شده - تیت، لندن
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”