ریتم آهنگ

مروری بر پیتر بروگل کبیر

مروری بر پیتر بروگل کبیر

خلاصه ای از پیتر بروگل بزرگ

پیتر بروگل بزرگ، هنرمندی از رنسانس شمالی بود که نقاشی‌هایش از نظر بصری جذاب، جشنی از توده‌ی مشترک بشریت را ارائه می‌دهد، برخلاف نقاشی مذهبی پرهیزگاری که بر بسیاری از هنرهای رنسانس قرن قبل تسلط داشت. در جایی که اکنون در دهه 1520 هلند نامیده می شود، متولد شد، مشهور است که در یک خانواده دهقانی، کار او بر موضوعاتی مانند زندگی کاری روستایی، مذهب و خرافات، و دسیسه های سیاسی و اجتماعی زمان خود تمرکز دارد. این مضامین با طنزی غیرقابل انکار، مضحک و غالباً غم انگیز، علاقه به جمع نسبت به فرد، و شک و تردید سالم نسبت به روایت کارهای بزرگ و مردان مورد بررسی قرار می گرفت. از نقاشان عصر طلایی هلندی قرن بعد تا رئالیست های قرن نوزدهم فرانسه و فراتر از آن، هر هنرمندی که با یک اسطوره شناسی صداقتی بر موضوع خود چشم دوخته باشد، با روحیه مردی کار می کند که گاهی اوقات به عنوان "بروگل دهقان" شناخته می شود. .

 

حذف تبلیغات

دستاوردهای

متمایزترین سهم سبک‌شناختی بروگل در تاریخ هنر، شکلی از ترکیب روایی بود که در آن منظره‌ای پراکنده مملو از انبوه انسانیت است، فیگورهایی که روی بوم کنار هم قرار گرفته‌اند تا نقاط کانونی متقاطع مختلفی را تشکیل دهند. این رویکرد که یادآور مناظر سوررئال جهنمی هموطن قدیمی‌اش هیرونیموس بوش است، بروگل را از بسیاری از هنرمندان دوره رنسانس متمایز می‌کند که به ترکیب‌بندی‌های بصری هماهنگ‌تر علاقه داشتند و تصویری از یک دیدگاه ماندگار قرون وسطایی از جامعه بشری به‌عنوان آشفته و سرکش ارائه می‌دهد.

بروگل مطابق با ترجیح خود برای ترکیب بندی های گروهی بزرگ، مجموعه ای از نقاشی های اسطوره ای یا تاریخی را تولید کرد که در آن توجه از موضوع اسمی اثر به سمت زندگی روزمره که در اطراف آن ادامه دارد، جلب می شود. در «چشم‌انداز با سقوط ایکاروس»، تنها یک جفت پا که در فاصله میانی در آب فرو می‌رود، سقوط قهرمان غم‌انگیز را ثبت می‌کند. این نشان‌دهنده انحراف از تمرکز بر افراد قهرمان رایج در هنر رنسانس است و نشان‌دهنده همدردی با بخش مشترک بشریت است که از آن زمان توسط هنرمندان و نویسندگان شناخته شده است.

بروگل همچنین پیشگام چیزی بود که به عنوان "نقاشی ژانر" شناخته می شد، صحنه هایی از زندگی کاری روزمره که با صداقت، همدلی و گاه به گاه طنز حمامی به تصویر کشیده می شد. در حالی که او از ادای احترام به قهرمانان کتاب مقدس و اسطوره ای بیزار است، به عنوان مثال در مورد نمایندگی دهقانان عیاشی در یک عروسی یا دسته ای متشکل از گدایان نابینا، اصرار کمتری دارد. در قرن‌های آینده، به‌ویژه از طریق آثار هنرمندان هلندی قرن بعد، این تمرکز بر زندگی روزمره به اساس اخلاق هنری معروف به رئالیسم تبدیل شد.

 

توضیحی در خصوص منظره با سقوط ایکاروس

یکی از شناخته‌شده‌ترین نقاشی‌های بروگل، منظره‌ای با سقوط ایکاروس، منظره‌ای را در پیش‌زمینه با منظره‌ای وسیع دریایی که به سمت افق کشیده شده است، ترکیب می‌کند. نزدیک به ما، یک کشاورز، گاوآهن و اسب را هل می دهد. در سمت راست او، در فلات پایینی از زمین، چوپانی به گله خود رسیدگی می کند. در پیش زمینه سمت راست، یک ماهیگیر با پشت به بیننده تور خود را در لبه آب می اندازد، در حالی که نزدیک به ساحل در سمت راست پایین، دو پا در هوا لگد می زنند: اشاره ای کمیک به روایت عنوان، که بنابراین به نظر می رسد در پس زمینه صحنه آشکار می شود.

 

این یکی از دو نقاشی بروگل است که داستان ایکاروس را همانطور که در دگردیسی های اووید گفته شده به تصویر می کشد. اینها تنها دو اثری بودند که بروگل بر روی مضامین اساطیری خلق کرد، برخلاف تمرکز معاصرانش بر روایات قهرمانانه. داستان حول محور مرگ ایکاروس می چرخد، پسری که به شدت می خواست پرواز کند که بال هایی از موم و پر ساخت. با توجه نکردن به هشدار پدرش مبنی بر اینکه خیلی نزدیک به خورشید پرواز نکند، بال هایش آب شد و در دریا فرو رفت. ممکن است انتظار داشته باشیم که این پایان غم انگیز نقطه کانونی نقاشی بروگل را تشکیل دهد، اما در عوض به یک حادثه تبدیل می شود که در یک نمایش همه جانبه از زندگی مشترک روستایی تنیده شده است، مرگ قهرمان در تحقیر اولش تقریباً خنده دار است. این ترکیب هم بی احترامی است و هم به طرز ظریفی از نظر فلسفی طنین انداز است، که بیانگر شک و تردید آشکاری نسبت به نقاشی اسطوره ای غم انگیزی است که در قرن پیشین هنر رنسانس تسلط داشت.

 

این اثر موضوع گمانه‌زنی‌های اخلاقی زیادی بوده است، به‌ویژه حول شخصیت‌های مختلفی می‌چرخد که از وضعیت اسفبار ایکاروس بی‌اطلاع مانده‌اند، فقط چوپان که نگاهی به آسمان انداخته است، و نه حتی به نقطه مربوطه. جابجایی ایکاروس از صحنه مرکزی به عنوان دستوری برای تمرکز بر زندگی روزمره خود تعبیر شده است. ویلیام دلو روسو حتی پیشنهاد کرده است که این نقاشی ممکن است بیانگر یک تعبیر معروف هلندی باشد، "کسی که در حال مرگ است، شخم نمی زند." منظره با سقوط ایکاروس مشهورترین رفتار قرن بیستمی خود توسط شاعر W.H. آودن که شعرش در موزه هنرهای زیبا (1938) به این موضوع می پردازد که چگونه رنج و نمایش شخصی در زمینه وسیع تری از زندگی جاری رخ می دهد.

 

رنگ روغن روی بوم - Musées Royaux des Beaux-Arts، بروکسل، بلژیک

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”