ریتم آهنگ

جرج برشت؛ خالق آهنگ های تصادفی

جرج برشت؛ خالق آهنگ های تصادفی

خلاصه ای از جورج برشت

آثار هنری و ساخته های موسیقایی جورج برشت بیانگر فروتنی خاصی است، در دوره ای که اغلب با پرزرق و برق نئو دادا همراه است. آموزش او به عنوان یک شیمیدان ممکن است چیزی از وضوح رسمی، فقدان احساسات و تزیینات را توضیح دهد که او به نمرات و نصب های رویداد مبتنی بر شانس خود آورده است. همینطور آموزش او تحت نظر جان کیج، پدربزرگ هنر مبتنی بر شانس مینیمالیستی. با این حال، مانند کیج، تأثیر برشت بر هنر معاصر شخصیت بی ادعای او را رد می کند. برشت در خلق موسیقی برای اجراهای خود به خودی موسیقی با ابزارهای غیرساز - یا با سازهایی که به روش های غیرموسیقی استفاده می شود - و آثار هنری ساخته شده از اشیاء روزمره که برای تعامل بیننده طراحی شده بودند، بسیاری از اصول اساسی هنر آوانگارد را از دهه 1960 پیش بینی کرد. از جنبش Fluxus که او کمک کرد تا هنر مفهومی، پرفورمنس آرت، مینیمالیسم، پسا مفهوم گرایی، و موسیقی تجربی را تعریف کند، نشان برشت در دنیای هنر امروز بسیار گسترده است.

 

حذف تبلیغات

دستاوردهای

جورج برشت نقش مهمی در توسعه Fluxus در اوایل دهه 1960 داشت. گرچه این جنبش توسط همکارش جورج ماسیوناس پایه گذاری شد، آثار برشت ایده امکان بی حد و حصر، آزادی از محدودیت های عمومی را خلاصه می کند که فلوکسوس از آن دفاع می کرد. او همچنین به طور مرکزی در برخی از رویدادهای بنیانگذار جنبش، مانند جشنواره YAM در سال 1963 و تأسیس "دفتر مرکزی" Fluxus در منهتن در همان سال شرکت داشت.

برشت یکی از اولین افرادی بود که در آستانه هنرهای تجسمی و موسیقی تجربی، تمرین خلاقانه را توسعه داد. معلم او جان کیج و همتایان کیج مانند مورتون فلدمن و کریستین وولف عمدتاً به عنوان آهنگسازان کلاسیک شناخته می شدند، اما برشت در میان تعدادی از هنرمندان جوانتر از جمله آلن کاپرو بود که منطق کیج را در مورد آهنگسازی مبتنی بر شانس به کار برد. دنیای خلق بصری و چند رسانه ای با انجام این کار، برشت به ایجاد زمینه برای بسیاری از درک مدرن ما از پرفورمنس آرتیست ها و همچنین هنر مفهومی کمک کرد، که بیشتر آنها از مفاهیم زمان، شانس و اجرا استفاده می کنند.

در اوایل دهه 1960 جرج برشت شروع به ارسال نمرات رویداد خود به دوستان و همکارانش کرد. این تا حدی ابزاری عملی برای پخش آثارش بود، اما او همچنین شروع به تعریف فرآیند پست به عنوان بخشی از یک اثر هنری مبتنی بر رویداد کرد، و نوعی «مطبوعات» را به عنوان وسیله‌ای برای ارسال آثارش به منظور رسمی کردن این فرآیند ایجاد کرد. . مانند دوستش ری جانسون و هنرمندان مفهومی مانند On Kawara، برشت نیز به تعیین پارامترهای Mail Art کمک کرد.

 

از معروفترین آثار هنرمند

 

نقاشی های شانسی

نقاشی‌های شانس با دسته‌بندی تیله‌های آغشته به جوهر در ملحفه‌ها به شکل‌های مختلف و اجازه دادن به فرآیند لکه‌دار کردن ورق‌ها ایجاد شدند. این نقاشی ها بخشی از یک مطالعه بزرگتر در مورد نقش شانس در عمل هنری بود که برشت در سال 1956 آغاز کرد. این مطالعه شامل تصویرسازی شانس، مقاله او با همین موضوع بود، که در سال 1957 به پایان رسید اما در سال 1966 منتشر شد. او این قطعات را در نمایشگاه به نمایش گذاشت. اولین نمایش انفرادی او در سال 1959 در گالری روبن، پس از تکمیل کلاس های آهنگسازی تجربی جان کیج در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی.

 

این نقاشی‌ها به‌عنوان اولین آثار بالغی که برشت تکمیل کرد، قابل توجه است. آنها همچنین حس او را از کارش به عنوان مستندسازی یک فرآیند اکتشافی چندوجهی و مداوم نشان می‌دهند، به این صورت که آنها مقاله‌ای مکتوب را همراهی می‌کردند - که به نوبه خود نقطه‌ی مقدمه‌ای برای جان کیج بود. به این ترتیب، قرار نبود این نقاشی ها بر اساس شایستگی زیبایی شناختی آنها ارزیابی شود. شکل ظاهری آنها محصول فرعی فرآیند خلقت بود که موضوع واقعی مورد توجه بود. این ایده ای بود که تا حدی از رویکرد مارسل دوشان به Readymades خود الهام گرفت و متعاقباً پایه فلسفی هنر مفهومی را تشکیل داد. هیچ یک از علائم روی بوم نقاشی شانس به شکل دقیق خود عمداً یا حتی توسط دست خود هنرمند ایجاد نشده است. برشت به سادگی فرآیندی را آغاز کرد که آنها را ایجاد کرد. این تا حدی روشی برای براندازی نقش سنتی هنرمند در رابطه با اثر هنری بود.

 

تأثیر دوشان و جکسون پولاک بر آثار برشت در این نقطه مشخص است. برشت در واقع از نقاشی های قطره ای پولاک به عنوان «نقاشی شانس» در متن خود پروژه ای در ابعاد چندگانه یاد کرد و اشاره کرد که «استفاده یکپارچه از شانس» پولاک «وسیله ای برای باز کردن عمیق ترین درک ممکن از طبیعت به معنای وسیع آن بود. " در عین حال، این بیانیه چشم‌انداز منحصربه‌فردی را که برشت در عمل مبتنی بر شانس به ارمغان می‌آورد، آشکار می‌کند، که نقاشی‌های شانسی نمونه‌ای از آن هستند. نکته شانس، برای برشت، صرفاً به اجرا گذاشتن کنار گذاشتن کنترل هنری فردی نبود، بلکه آشکار ساختن فرآیند خلقت به عنوان نمونه ای از طبیعت در عمل بود.

 

 

کیس (جعبه)

کیس در چندین نسخه به نمایش گذاشته شده است. تحقق اولیه آن در نمایشگاه انفرادی برشت در گالری روبن در سال 1959 بود. در این فرم شامل یک جعبه بسته بندی با اندازه متوسط ​​پر از اشیاء "قابل عمل"، از جمله توپ، دستکش، کارت، صدف دریایی و یویو بود. در بروشور نمایشگاه، این قطعه به شرح زیر توضیح داده شده است: "کیس روی یک میز پیدا می شود. یک نفر به چند نفر نزدیک می شود و باز می شود. مطالب حذف شده و به روش های متناسب با ماهیت آنها استفاده می شود. بسته بندی مجدد و بسته شد. رویداد (که ممکن است 10 تا 30 دقیقه طول بکشد) شامل تمام اتفاقات معقول بین نزدیک شدن به پرونده و ترک پرونده است." این رویداد، یا مجموع تمام رویدادهایی که از The Case استفاده می‌کنند، می‌تواند به‌جای خود مورد، موضوع هنری در نظر گرفته شود. برشت صرفاً داشت محیطی را ایجاد می کرد که رویداد در آن رخ داد. مانند قطعات بعدی مانند Une Chaise avec une Histoire، هر تعامل با اشیاء متفاوت خواهد بود و هر یک بر روی بعدی تأثیر می گذارد.

 

The Case یکی از چندین قطعه مشابه از نمایشگاه گالری روبن، مانند کابینت و گنبد است که از Readymades دوشان به عنوان نقطه الهام گرفته شده است. دوشان چندین نسخه از یک اثر مشابه (با استفاده از یک چمدان) را بین سال‌های 1935 و 1941 خلق کرد و نام اثر را Boîte en valise ("جعبه در یک چمدان") گذاشت. این چمدان حاوی بازتولیدهایی از مشهورترین قطعات دوشان بود که با دقت و عمد در کنار هم بسته بندی شده بودند. هنگامی که در نمایشگاه ها نمایش داده می شد، این جعبه قبلاً بسته بندی نشده نشان داده می شد. اما تفاوت اساسی در رویکرد دوشان و برشت وجود دارد. در حالی که دوشان اساساً علاقه مند به بیان کالایی شدن شیء هنری بود، مورد برشت با وضوح بیشتری بیننده را به مشارکت دعوت می کند و پارامترهای یک رویداد هنری جمعی را تعیین می کند که مستلزم درجه بالایی از شانس است. پیام او در آن واحد بیش از پیام دوشان به عدم تعین و خوش بینانه تر به امکانات خود هنر می پرداخت.

 

این احتمال وجود دارد که The Case الهام‌بخش اثر رابرت راشنبرگ در سال 1961 بود که شامل یک بوم نصب شده بر روی دیواری بود که توسط طناب به جعبه‌ای روی زمین متصل شده بود. بینندگان تشویق شدند که چیزهایی را به جعبه ببرند یا به آن اضافه کنند و مواردی را به تخته های کلیپ روی بوم وصل کنند. این تأثیر به ویژه محتمل است زیرا The Case در یک نمایشگاه گروهی در سال 1960، گروه 3، که راشنبرگ نیز در آن شرکت داشت، گنجانده شد. اگر درست باشد، برداشتی که کار برشت در مورد راوشنبرگ ایجاد کرد نشان‌دهنده اهمیت اولیه آن برای توسعه هنر مدرن در کل در این زمان است. به همین ترتیب، اگرچه برشت این قطعه را قبل از تولد فلوکسوس ساخته است، اما شباهت‌های زیادی با کیت‌های فلوکس دارد که گروه بعداً ایجاد کردند.

 

کیس و اشیاء مختلف - مجموعه خصوصی

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”