خلاصه ای از لوئیز بورژوا
زندگی لوئیز بورژوا نمایشی پربار از استفاده از خلق هنر به عنوان ابزاری برای پردازش احساسات درونی و چشم انداز روانی بود. کار او در طیف وسیعی از حوزه ها از جمله نقاشی، طراحی و مجسمهسازی، عمدتاً به کالبد شکافی، کاوش، و واکنش به رویدادهای آسیب زا از دوران کودکیاش که شامل خیانت پدرش میشد، میپردازد. موضوع غالباً متفکر و صریح جنسی بورژوایی و ارائه دیدگاه زنانه در رابطه با سرکوب، فمینیسم، و حس گرایی در کنار تمرکز مشخص بر فرم سه بعدی برای زنان هنرمند در آن زمان نادر بود. ارادت تکنگر او به بیان، هم بهعنوان هنرمند و هم بهعنوان مربی هنرمندان جوان، اهمیتی بینالمللی به بورژوا بخشید که همچنان گسترده است، که بهشدت از طریق تأثیر او بر توسعه هنر مفهومی و اینستالیشن آشکار شد.
دستاوردهای او
آثار هنری کاملاً اتوبیوگرافیک بورژوا به دلیل محتوای موضوعی بسیار شخصی خود که شامل ناخودآگاه، میل جنسی، حسادت، خیانت، ترس، اضطراب، تنهایی و بدن است، مشهور است. این مضامین بر وقایع دوران کودکیاش تکیه میکنند که او ساختن هنر را بهعنوان یک فرآیند درمانی یا پاکسازی در نظر میگرفت.
بورژوا تجربیات خود را با استفاده از تصاویر اسطورهای و کهنالگوی به زبان بصری بسیار شخصی تبدیل کرد و از اشیایی مانند مارپیچ، عنکبوت، قفس، ابزار پزشکی و زائدههای دوخته شده برای نمادی از روان زنانه، زیبایی و درد روانی استفاده کرد.
این هنرمند کار خود و تنظیمات بیشماری نصب آن را بهعنوان «سلولها» - یا ظرفهایی از حافظه تشبیه کرد که هر دو یک خاطره یا احساس را در زمان منجمد میکنند و در عین حال احساساتی را که خاطرات ایجاد میکنند، برمیانگیزند.
از طریق استفاده از فرم انتزاعی و طیف گسترده ای از رسانه ها، بورژوا با مفاهیم تعادل جهانی سروکار داشت، و با بازیگوشی موادی را که معمولاً مرد یا زن در نظر گرفته می شد در کنار هم قرار داد. برای مثال، او از مواد خشن یا سخت استفاده میکند که به شدت با مردانگی مرتبط است تا فرمهای بیومورفیک نرم را نشاندهنده زنانگی کند.
بیوگرافی لوئیز بورژوا
دوران کودکی
لوئیز بورژوا در سال 1911 در پاریس به دنیا آمد و نام پدرش لوئیس که خواستار یک پسر بود، نامگذاری شد. بیشتر سال، خانواده او در سنت ژرمن شیک در آپارتمانی در بالای گالری زندگی می کردند که والدینش ملیله های خود را می فروختند. این خانواده همچنین یک ویلا و کارگاهی در حومه شهر داشتند که در آن آخر هفتههای خود را با بازسازی ملیلههای عتیقه میگذراندند. بورژوا در تمام دوران کودکی خود برای کمک به کارگاه با شستن، ترمیم، خیاطی و طراحی به خدمت گرفته شد و زیر نظر مادرش ژوزفین که بسیار با او صمیمی بود. بورژوا در دوران نوجوانی در مدرسه نخبگان لیسی فنلون در پاریس شرکت کرد.
علیرغم همه ظواهر که به خانوادهای پررونق اشاره میکرد که در آن هنرمند جوان در معرض امتیازات خاصی قرار داشت، تنشهای مداومی در خانواده وجود داشت. این به این دلیل بود که معشوقه پدرش (که معلم بورژوا نیز بود) با خانواده اقامت داشت. این شرایط آسیبی مهم را نشان داد که بعداً به آثار هنری بسیار اتوبیوگرافیک بورژوا پیرامون خانواده، مادری، روابط، وفاداری، رها شدن، بدن و اعتماد وارد شد.
آموزش اولیه
بورژوا تحصیلات گسترده ای دریافت کرد. در اوایل دهه 1930، او ریاضیات و فلسفه را در دانشگاه سوربن خواند و در آنجا پایان نامه خود را درباره بلز پاسکال و امانوئل کانت نوشت. پس از مرگ مادرش در سال 1932، او شروع به تحصیل در هنر کرد و بین سال های 1934 تا 1938 در چندین مدرسه و آتلیه ثبت نام کرد، از جمله École des Beaux-Arts، Academie Ranson، Academie Julian و Academie de la Grande-Chaumiere. اولین آپارتمان او در پاریس در خیابان دو سن در همان ساختمان گالری گرادیوا اثر آندره برتون بود، جایی که او با کارهای سوررئالیست ها آشنا شد. در سال 1938، او شروع به نمایش آثار خود در Salon d'Automne کرد و گالری خود را در قسمت جدا شده از نمایشگاه ملیله پدرش افتتاح کرد و آثار چاپی و نقاشی را به نمایش گذاشت. از طریق این دوره کوتاه به عنوان دلال آثار هنری، او با رابرت گلدواتر، مورخ هنر آشنا شد و با او ازدواج کرد، و با او در اواخر همان سال به شهر نیویورک نقل مکان کرد.
دوره بلوغ
به محض ورود به نیویورک، بورژوا در لیگ دانشجویان هنر ثبت نام کرد و توجه خود را بر روی چاپ و نقاشی متمرکز کرد. او همچنین در یک دوره چهار ساله صاحب سه فرزند شد. در طول دهههای 1940 و 1950، گلدواتر بورژوا را به تعداد زیادی از هنرمندان، منتقدان و دلالان نیویورکی معرفی کرد، از جمله مهمتر از همه، آلفرد بار، مدیر موزه هنر مدرن، که یکی از آثار او را برای مجموعه آن در سال 1953 خرید. در اواخر دهه 40 و 50، او چندین نمایش انفرادی در گالری های مختلف نیویورک داشت. شوهرش کمک هزینه فولبرایت دریافت کرد و آنها با فرزندانشان در اوایل دهه 1950 به فرانسه بازگشتند، در این مدت پدرش درگذشت. بورژوا روانکاوی را در سال 1952 آغاز کرد، که تا سال 1985 ادامه داد و ادامه داد. در دهه 1960، او شروع به آزمایش با لاتکس، گچ و لاستیک کرد و همچنین به ایتالیا سفر کرد و در آنجا با سنگ مرمر و برنز کار کرد.
اواخر دوره
شوهر بورژوا در سال 1973 درگذشت، همان سالی که او شروع به تدریس در موسسات مختلف در شهر نیویورک کرد، از جمله موسسه پرت، کالج بروکلین و کوپر یونیون. در این زمان بود که او شروع به میزبانی از سالن های یکشنبه در آپارتمان خود در چلسی کرد، که تبدیل به افسانه می شد. در این جلسات صمیمی، دانشجویان و هنرمندان جوان آثار خود را به نقد بورژوا میآوردند که میتوانست بیرحمانه باشد و با طنز مشخصی از این گردهماییها به عنوان «یکشنبه، یکشنبه خونین» یاد کند. با این وجود، دسترسی و تمایل او به مشاوره به هنرمندان جوان برای هنرمندی با چنین جایگاهی استثنایی بود.
او همچنین در چندین نمایشگاه در دهه 1970 و 1980 شرکت کرد و شروع به ارائه قطعات اجرایی کرد. در دهه 1970، بورژوا به عنوان یک سوسیالیست و یک فمینیست فعال سیاسی شد. او به گروه سانسور مبارزه، که از استفاده از تصاویر جنسی صریح در هنر دفاع می کرد، پیوست و چندین اثر جنسی صریح مربوط به بدن زن مانند فیلت (1968) را ساخت. بورژوا با نشان دادن اعتبار خود در دنیای هنر، اولین نمایش گذشته خود را در سال 1982 در MoMA برگزار کرد، که اولین بار بود که به یک هنرمند زن در آن موسسه داده شد. در سال 1993، بورژوا، که در سال 1955 شهروند آمریکا شد، به عنوان نماینده ایالات متحده در بینال ونیز انتخاب شد. او در سال 2010 درگذشت.
میراث لوئیز بورژوا
کار بورژوا همیشه بر بازسازی حافظه متمرکز بود و در 98 سال زندگی خود مجموعه ای شگفت انگیز از مجسمه ها، طراحی ها، کتاب ها، چاپ ها و اینستالیشن ها را تولید کرد.
کار بورژوا به اطلاع رسانی جنبش رو به رشد هنر فمینیستی کمک کرد و همچنان بر آثار الهام گرفته شده از فمینیست و هنر نصب تأثیر می گذارد. برای مثال، اولین مجموعههای لوئیز نولسون، چند سال پس از آزمایش بورژوا با محیطهای مشابه، مانند کوران بورژوا، رهبری کورها (1947-1949) و باغ شب (1953) تولید شدند. تمرکز او بر دستگاه تناسلی مردانه و زنانه در طول دهه 1960 پیشروی مهمی برای هنرمندان فمینیستی مانند لیندا بنگلیس و جودی شیکاگو بود که آثارشان به علایق مشابهی میپردازد.
کار او در پراکنده کردن پیچیدگی های پیرامون جنسیت، پردازش رشته های آن در زندگی ما، و تشریح انعکاس حضور آن در وجود عاطفی، فکری و فیزیکی ما، هنرمندان مرد را نیز آگاه کرده است، مانند رابرت مپلتورپ، که به او اعتبار افتتاحیه داده است. راههای جدیدی برای در نظر گرفتن بدن، روابط و هویت منحصربهفرد آن در عکاسی خود پیدا کند.
پیوند ملیله و پارچه او با اصول مجسمهسازی در دنیای مد نیز دیده شده است، زیرا طراحان مشهوری مانند Comme Des Garcons و Simon Rocha مجموعههایی را بر اساس اشکال و فرمهای به هم پیوسته او طراحی کردند.
آشنایی با اثر "کوری که عصا کش کوری شود"
Blind Leading the Blind یک مجسمه اولیه است که از تخته های چوبی نوک تیز متصل به یک تیر مسطح ساخته شده است. کل بیانگر احساسات پیچیده او در مورد والدینش و تجربه خود از والدین شدن به عنوان یک عمل ظریف و گاهی محدود کننده تعادل است. این هنرمند این قطعه را به یک میز تشبیه کرد که الهام گرفته از خاطرات اولیه گذراندن زمان در زیر خود بود، که از آنجا فقط میتوانست پاهای والدینش را هنگام حرکت در اتاق جاسوسی کند. علاوه بر این، او این خاطره را به عنوان خاطره ای ناخوشایند به یاد می آورد، زیرا با والدین خود احساس بیگانگی می کرد و به زیر اثاثیه پناه می برد.
این اثر بخشی از مجموعه شخصیتهای بورژوا است که بین سالهای 1945 و 1955 ساخته شده است. این مجموعه شامل تقریباً 80 مجسمه ایستاده است که موضوعات زندگینامهای را که بورژوا در طول زندگی حرفهایاش به خود مشغول کرده بود، مانند دلتنگی، آسیبهای نهفته ناشی از خیانت خانوادگی، و میل به برقراری ارتباط با آنها لمس میکند. عزیزان. هر قطعه در این مجموعه شبیه یا به یاد یک فرد شناخته شده برای هنرمند بود. این فیگورهای توتمی انتزاعی بدون پایه نشان داده شدند و در خوشه هایی چیده شدند که برای بورژوا به بازسازی گذشته مردمی اش اشاره می کرد.
آشنایی با اثر منظره نرم II
در سال 1967، بورژوا مجموعه منظره خود را آغاز کرد. Soft Landscape II با ریختن رزین کاراملی رنگ روی اشکال بیومورفیک که شبیه منظره طبیعت بی جان سه بعدی بود ساخته شد. با این کار، بورژوا از کار با چوب در اشکال سفت و راست به آزمایش با مواد دیگری مانند گچ، سیمان، آلومینیوم و لاتکس برای ایجاد «مجسمه نرم» تغییر مسیر داد.
بورژوا شکل های حباب و جوانه زده در این مجموعه را الهام گرفته از بدن انسان و منظره توصیف کرد و گفت: «بدن را می توان از منظر توپولوژیکی، منظره ای با تپه ها و دره ها و غارها و سوراخ ها در نظر گرفت، بنابراین به نظر می رسد. کاملاً واضح است ... که بدن ما یک تجسم است که در مادر زمین ظاهر می شود."
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”