در دهه 1980، آثار بولتانسکی بسیار کمتر زندگینامهای شده بود و بیشتر با زندگی دیگران هماهنگ شده بود. او شروع به خلق اینستالیشن های پیچیده و غنی از روایت کرد که شهرت بین المللی برای او به ارمغان آورد. اشیاء یافت شده و عکس های آرشیوی، مملو از اهمیت تاریخی، یکی از اجزای اصلی در بسیاری از مشهورترین نصب های او در آن دوران بود. این اقلام به دلیل ویژگیهای جذاب و فضایی خود با دقت انتخاب میشدند، گاهی اوقات به صورت شبکههای محراب مانند چیده میشدند و با لامپهای کوچک شبیه شمعهای عبادی روشن میشدند. بسیاری از اینستالیشنهای او به موضوعات مرتبط با حافظه، تروما، و رنج انسان، بهویژه در طول هولوکاست و در نتیجه قرار دادن تاریخ خانوادگی خود بولتانسکی در زمینه اجتماعی بزرگتر پرداختند. این ترکیب ساختار مینیمالیستی و محتوای غنی تاریخی باعث شد تا بولتانسکی به عنوان یک رهبر در هنر مفهومی و پست مینیمالیسم شهرت داشته باشد و او را در کنار هنرمندانی مانند ربکا هورن و مونا هاتوم قرار دهد.
در دبیرستان محراب تعقیب و گریز (1988)، بولتانسکی عکسها و قوطیهای بیسکویت زنگزده قدیمی را به شکل محراب مذهبی ترتیب میدهد. کیفیت معنوی با استفاده از لامپ های کوچک تقویت شد که مانند شمع می درخشد و چهره های ناشناس را روشن می کند. پرترهها بزرگنماییهای سیاه و سفید از عکسهای کوچکتر هستند که آنها را تار و نامشخص میکند. آثار شبح مانندی که از گذشته باز می گردند. بولتانسکی این چیدمان را به عنوان یادبودی برای دانش آموزان دبیرستان چیس وین برای دانش آموزان یهودی ساخته است. این چهره ها از عکس واقعی کلاس فارغ التحصیلی در سال 1931 گرفته شده است که بولتانسکی در کتاب Die Mazsesinsel روت بکرمن، فیلمساز اتریشی در سال 1984، که منطقه دوم یهودیان وین را بین سال های 1918 و 1938 توصیف می کرد، پیدا کرد. لین گامپرت، منتقد هنری، این جشن ظریف را زندگی می نامد. و ناپایداری ذاتی آن یک «لطافت وحشتناک» است، در حالی که آدریان سرل، منتقد هنری درباره بولتانسکی میگوید: «او به جای ارواح، با سایهها و فهرستها با آثاری سروکار دارد [...] هنر او، در نهایت، یادگاری است برای هیچ، برای همه. و هیچ کس".
در سال 1988، بولتانسکی در مجله بمب با ایرنه بورگر، نویسنده و قوم شناس رقص، به جای نمایشگاه او، معاصر موقت، در موزه هنرهای معاصر «کلیسای جامع» لس آنجلس (MOCA) مصاحبه کرد. او با بورگر در مورد ترسش از اینکه "یهودیان، مانند سرخپوستان آمریکا، در حال نابودی هستند" و این که نصب حسیدی او "شکل موزه ای از نژاد منقرض شده، نسخه شمنی و شوم سیرک کالدر را به خود گرفت" صحبت کرد. اشاره ای به نمایش سیرک مجسمه ساز/هنرمند آمریکایی الکساندر کالدر در اواخر دهه 1920 که مجموعه ای از مینیاتورها را به نمایش می گذاشت که او با قرقره و فنر کار می کرد). او درباره اینستالیشن گفت: "قطعه ها کارکردی دارند. یک اثر هنری خوب باید چیزی بسیار باز باشد - به همین دلیل صحبت کردن در مورد هنر بسیار دشوار است. اثر هنری چیزی است که حافظه را تحریک می کند. شما به آن نگاه می کنید و چیز دیگری را به خاطر می آوری.»
در همان سال، هنرمند همچنین بسیاری از تصاویر را از اولین نصب خود، La Vie Impossible de Christian Boltanski در پروژه ای به نام Les Archives de CB 1965-1988 گنجاند. چارلز دارونت، منتقد هنری، آن را "یک کار با چنان وسعت حماسی - تا کنون بیش از 2000 مورد منفرد در مجموعه هنرمند وجود داشت - که این سوال را مطرح می کند که چگونه، یا در واقع آیا می توان آن را مشاهده کرد. به نظر می رسید بولتانسکی). استفاده از معنای دوگانه کلمه "عظمت"، که در فرانسوی و انگلیسی قادر به بیان اندازه بزرگ و وحشت بزرگ است.
در سال 1990، بولتانسکی یکی از شناختهشدهترین قطعات خود را به نام «محافظه مردگان سوئیس» تولید کرد. این عکس مونتاژی از عکسهای برش خورده از اعلامیههای مرگ در یک روزنامه استانی سوئیس به نام Le Nouvelliste du Valais را نشان میداد. او 42 پرتره را بزرگ کرد، تا جایی که چهره ها مبهم شدند، و سپس هر کدام را با یک لامپ برق روشن کرد. او درباره این قطعه گفت: «فکر میکنم بخشی از کار درباره جذابیت ساده دیدن فردی خوشتیپ و تصور خاکستر او باشد».
بولتانسکی، پیامرسان و دوستشان سوفی کال در یک استودیوی مشترک در حومه مالاکوف پاریس کار میکردند که در آن هر کدام بهطور جداگانه برای تولید هنری کار میکردند که آنها را به عنوان چراغهای برجسته در صحنه هنری پاریس معرفی کرد. در حالی که آنها سبکهای متفاوت خود را توسعه دادند، بولتانسکی و پیامرسان برای یکی از معدود همکاریهای خود، Le Grenier de Chateau (آتک قلعه) - متشکل از 12 ردیف ورقههای آویزان بر روی خطوط، که کل 200 متر مربع بالای قلعه را پوشانده بود، گرد هم آمدند. فضای گالری اتاق زیر شیروانی - در موزه هنرهای معاصر Rochechouart در سال 1990.
موزه توضیح داد که چگونه این اینستالیشن "تداعی کننده اتاق زیر شیروانی سال گذشته است که در آن لباس ها خشک می شد و زمین بازی مورد علاقه کودکان بود. روی این صفحات [...] پیام رسان عکس های سیاه و سفید کوچکی از قطعات بدن، نقاشی های ساده لوحانه، کلمات گلدوزی شده مانند عدم اطمینان و حسادت، نقاشی شده با پیکرهای شبحآلود و پری [در حالی که] بولتانسکی لباسهایی آویزان کرده و ویترین نمایشگاه را طراحی میکند و در نتیجه اثری به وجود میآید که در مجموع، «عبوری فریبنده از مراحل زندگی» را ارائه میدهد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”