ریتم آهنگ

آشنایی با آرنولد بوکلین؛ از بزرگان سمبولیست سوییس (بخش دو)

آشنایی با آرنولد بوکلین؛ از بزرگان سمبولیست سوییس (بخش دو)

از سال 1856 تا 1860، بوکلین و آنجلا در مونیخ زندگی کردند، قبل از اینکه یک بار دیگر به بازل بازگردند، جایی که آرنولد به توصیه دوست و همکارش فرانتس فون لنباخ به مدت دو سال در آکادمی وایمار منصوب شد. منتقدان خاطرنشان کرده‌اند که اقامت بوکلین در رم در اواخر دهه 1840 در تعیین مسیر آینده شغلی او مؤثر بود. بوکلین با از دست دادن پیشرفت‌های مهم اولیه در هنر مدرن مانند ظهور امپرسیونیسم در فرانسه، در عوض خود را در آثار استادان رنسانس غوطه‌ور کرده بود و هرگز نمی‌توانست کاملاً راحت خود را به عنوان یک هنرمند مدرن معرفی کند.

 

دوره بلوغ

از اواسط دهه 1860 به بعد، بوکلین بیشتر وقت خود را در رم گذراند و بیش از پیش در اسطوره های باستانی که هسته موضوعی هنر رنسانس را تشکیل می داد، جذب شد و اخلاق و اصول این روایات را به عنوان اساس تمدن بشری معرفی کرد. به گفته شاگرد بوکلین، نقاش رودولف شیک، در سال 1863 بوکلین نقاشی‌های دیواری واتیکان رافائل و نقاشی‌های دیواری پمپی را در رم مطالعه کرد و "این تصور به قدری قدرتمند بود که او کاملاً از مسیر قبلی خود رانده شد" و برای تغییر جهت خود به یک سال زمان نیاز داشت. به سمت یک سبک جدید قدردانی جدید بوکلین از اسطوره در نقاشی‌های بالغ او در دهه‌های 1860 تا 1870 آشکار شد، نقاشی‌هایی که مانند آثار هنرمندان سمبولیست و پیشا رافائلی در همان دوره، به طور فزاینده‌ای مشغول بازگویی روایت اسطوره‌ای، اغلب به شیوه‌های خاص و غیرمتعارف بودند. . شروین سیمونز مورخ هنر خاطرنشان می کند که در حالی که بسیاری از بینندگان در ابتدا آثار بوکلین را در تفسیر مجدد آن از اساطیر کلاسیک از طریق دریچه شخصی و حتی کمیک، مبتذل می دانستند، «در دهه 1880، منتقدان آلمانی شروع به تمجید از او به عنوان هنرمندی کردند که از طبیعت صرف دور شده بود. ظاهر سطحی و بی اهمیتی های تاریخی برای خلق هنری شاعرانه که با تخیل و رویاهای درونی مردم آلمان طنین انداز می شود. نقاشی‌هایی مانند نبرد قنطورس (1873) که ترکیب و مضمون آن ادای احترام به نقش برجسته مرمری معروف میکل آنژ در سال 1492 است، در ابتدا مورد توجه قرار نگرفت، اما به‌عنوان آثار هنری نمادین آن دوران دیده شد. محبوبیت بوکلین نیز به دلیل انتشار حکاکی های نقاشی های او توسط فروشنده هنری مقیم برلین، فریتز گورلیت، افزایش یافت. این حکاکی‌ها که به سفارش گرافیست ماکس کلینگر - هنرمند برجسته‌ای به تنهایی - به‌طور گسترده در میان طبقات متوسط ​​آلمان منتشر شد.

 

اواخر دوره

در حالی که پربارترین دوره بوکلین در دهه 1860 آغاز شد، او تا اواخر زندگی خود به شهرت دست پیدا نکرد، زیرا خود و آنجلا مجبور شدند در بیشتر دوران کاری خود سبک زندگی مقرون به صرفه ای داشته باشند. اما زمانی که موفقیت به دست آمد، در مقیاس بزرگی بود، بوکلین تا زمان مرگش به یکی از شناخته شده ترین هنرمندان آلمان تبدیل شد. این تا حدی نشانه تغییرات فرهنگی در پایان قرن نوزدهم بود، با ظهور طبقه بورژوازی جدید که کمتر به ذائقه نئوکلاسیک و آکادمیک که هنوز در بسیاری از بازار هنر سنتی تسلط داشت، دلبستگی نداشتند. آثار بوکلین با این پایگاه مخاطبان جدید، اغلب به شکل تکثیر و چاپ، فروش خوبی داشت.

 

بوکلین در طول دهه‌های 1860-1880 بسیار پرکار بود، اما او در دهه آخر زندگی‌اش به نقاشی ادامه داد، جایگاه او در تاریخ هنر اروپا توسط یک بررسی گذشته‌نگر بزرگ در بازل در سال 1897 تأیید شد. مورخان هنر مانند پاملا کورت و شروین. سیمونز خاطرنشان کرده است که نقاشی‌های بوکلین مانند بازی در امواج (1883)، موضوع نقد معروف ژولیوس مایر-گراف، منتقد هنری آلمانی پس از نمایشگاه، زیبایی‌شناسی جدیدی را در هنر آلمان نشان می‌دهند. ترکیبی از عالی و مضحک تأثیرگذار بر نقاشان بعدی مانند پل کلی.

 

میراث آرنولد بوکلین

آرنولد بوکلین در 16 ژانویه 1901 در فیزوله ایتالیا درگذشت، زیرا بر تعدادی از نقاشان دارای گرایش گسترده نمادگرا مانند رودولف شیک تأثیر گذاشته بود. زیبایی شناسی کمیک-گروتسک مرکزی آثار بوکلین همچنین برای بسیاری از هنرمندان مدرن متاخر تبدیل به نقطه ای جذاب شد که بر توسعه اکسپرسیونیسم آلمانی و بعداً سوررئالیسم فرانسوی و همچنین نقاش پروتو-سوررئالیست جورجیو دو کیریکو تأثیر گذاشت. بوکلین همچنین الهام بخش آهنگسازان رمانتیک مانند سرگئی راخمانینوف بود. در عین حال، نقاشی بوکلین با زیاده‌روی ملودراماتیک برخی از تصاویر او و انتشار آن در میان مخاطبان طبقه متوسط، که او را از دنیای «هنر عالی» به آن سو برده است، قابل سرزنش نبوده است. از "فرهنگ توده" کلمنت گرینبرگ، منتقد هنری در اواسط قرن بیستم، کار بوکلین را به عنوان نمونه ای از «کیچ» مورد انتقاد قرار داد، که آن را به عنوان «یکی از کامل ترین بیان از همه چیزهایی که در نیمه دوم قرن نوزدهم دوست نداشتند» توصیف کرد.

 

سوزان مارچند، مورخ هنر، در تحلیل خود از میراث بوکلین خاطرنشان می کند که بر خلاف هنرمندان آوانگارد اوایل قرن بیستم، کنار گذاشتن قراردادهای مختلف نقاشی آکادمیک توسط بوکلین بیشتر تصادفی بود تا طراحی، نتیجه تلاش او برای ادغام نقاشی های مختلف. سبک هایی مانند رمانتیسم، کلاسیک و باروک. در واقع، هر چند او به طور کلی با نقاشان نمادگرا، که تصاویر اساطیری را نیز با شدتی رویایی کاوش می کردند، گروه بندی می شود، اما بوکلین هرگز خود را به عنوان یک هنرمند مدرن، بلکه به عنوان وارث و بازساز سنت پس از رنسانس نمی دانست. پس از آن طعنه آمیزتر است که قهرمانان پس از مرگ او شامل جورجیو دی کیریکو، ماکس ارنست، سالوادور دالی و حتی مارسل دوشان بودند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”