ریتم آهنگ

شناخت لیندا بنگلیس؛ مجسمه ساز نوگرای آمریکا (بخش یک)

شناخت لیندا بنگلیس؛ مجسمه ساز نوگرای آمریکا (بخش یک)

خلاصه ای از لیندا بنگلیس

اگرچه لیندا بنگلیس به بهترین شکل به عنوان یک مجسمه‌ساز توصیف می‌شود، اما نمی‌توان آن را با یک حرکت یا رسانه منفرد هماهنگ کرد. در سال 1968، او شروع به ریختن فوم لاتکس یا پلی اورتان روی کف استودیوی خود و گوشه ها کرد. فرم های حاصل هم نقاشی و هم مجسمه بود. در دهه 1970 او این آثار را در برنز ریخته و فلزات دیگر را در ترکیبات غیرعادی ترکیب می کرد. وقتی دنیای هنر نیویورک نوآوری‌هایش را نادیده می‌گرفت، خشمگین شد، برای یک آگهی ظالمانه برای نمایشگاهی از آثارش که در آینده به کارش می‌آیند، ژست گرفت، با روغن کاری، چیزی جز عینک آفتابی به چشم نداشت و یک دیلدوی عظیم به اهتزاز درآورد. این اقدام بدنام کنندۀ اعتراضی، لحظه‌ای فراموش نشدنی در تاریخ هنر فمینیستی، بنگلیس را به شهرت رساند، اما نتوانست توجه را به مجسمه‌های فوق‌العاده هنرمند جلب کند. تنها در طول دهه گذشته، بنگلیس به عنوان یکی از مشارکت کنندگان اصلی هنر اواخر قرن بیستم و بیست و یکم شناخته شده است.

 

دستاوردهای او

بنگلیس  اولین هنرمندی بود که مجسمه هایی را از رنگ ساخت و مرز بین نقاشی و مجسمه سازی را حذف کرد - دو نوع هنری سنتی جدا از هم.

کار بنگلیس ادامه سنت اکسپرسیونیست انتزاعی در چکیدن و ریختن رنگدانه از بالا است. با این حال، او فرآیند را یک قدم جلوتر می برد، با حذف بوم و ریختن مستقیم روی زمین، به دیوارها و گوشه ها اجازه می دهد تا قطعه را شکل دهند.

او در استفاده از رنگ‌های آب نباتی، زرق و برق و سایر مواد کاردستی، از رنگ‌های جدی و پرمغز و مواد ماچویی که توسط هم عصرانش استفاده می‌شد فاصله گرفت. با انجام این کار، او به دنبال زیر سوال بردن تمایزات جنسیتی سنتی در هنر، بالاتر از همه تقابل بین هنر و صنعت بود.

تمایل او به استفاده از بدن خود در فیلم‌های هنری و ایفای نقش‌های کلیشه‌ای زنانه (مثلاً ظاهر مستهجن او در Artforum در سال 1974) راه را برای سیندی شرمن و دیگر هنرمندانی که در بازی‌های تجربی تخصص دارند، هموار کرد و عصر جدیدی را آغاز کرد. خودنگاره

 

بیوگرافی لیندا بنگلیس

دوران کودکی

لیندا بنگلیس، بزرگترین فرزند از پنج فرزند، در یک خانواده یونانی-آمریکایی به دنیا آمد و در دریاچه چارلز، لوئیزیانا بزرگ شد. مادرش دختر واعظی از می سی سی پی بود. پدرش تجارتی را در زمینه فروش مصالح ساختمانی اداره می کرد که تأثیر اولیه بر کار او داشت: "من واقعاً طرفدار سطوح هستم. پدرم... نمونه هایی از رنگ ها و پلاستیک ها و لمینت ها و چوب ها را در ماشینش داشت. من همیشه بسیار علاقه مند بودم. "

 

آموزش اولیه

در سال 1964، او مدرک BFA را از کالج نیوکمب، نیواورلئان دریافت کرد و متعاقباً معلمی در جفرسون پریش، لوئیزیانا شد. در این زمان او با همسر اول خود، مورخ هنر، مایکل کامپن، ازدواج کرد، که او را به عنوان "تنها پسر خوش تیپ فارغ التحصیلی در یک مدرسه دخترانه" توصیف می کند. این ازدواج تنها چند ماه به طول انجامید و با پرتاب آجر بنگلیس به سمت ماشینش به پایان رسید. خیلی زود پس از آن او به نیویورک نقل مکان کرد، جایی که او به زندگی و کار خود ادامه می دهد.

 

بنگلیس برای تحصیل نقاشی زیر نظر هنرمند انتزاعی روبن تام در مدرسه هنر موزه بروکلین رفت. در اینجا بود که او با گوردون هارت، نقاش اسکاتلندی که بعداً با او ازدواج کرد، آشنا شد. او بعداً گفت که فقط با هارت ازدواج کرد تا به او کمک کند از پیش نویس اجتناب کند. در دوران تحصیل در مدرسه هنر، او با هنرمندان نوظهور فرانک استلا، بریجت رایلی و بارنت نیومن آشنا شد.

 

او علیرغم آموزش نقاشی و استفاده مکرر از رنگ به عنوان ماده در کارش، خیلی زود از رویکرد بوم‌محور سنتی فاصله گرفت و شروع به ساخت مجموعه‌ای از آثار مجسمه‌سازی در رسانه‌های مختلف کرد. آثار او برای اولین بار در گالری بایکرت در نیویورک در سال 1968 به نمایش گذاشته شد، جایی که او به عنوان دستیار صاحب گالری، کلاوس کرتس، کار می کرد. اولین نمایشگاه انفرادی او توسط گالری پائولا کوپر، اولین گالری که در منطقه سوهو نیویورک افتتاح شد، به نمایش گذاشته شد. پائولا کوپر متعاقباً چندین سال نماینده او بود.

 

دوره بلوغ

در اواخر دهه 1960 و 1970، آزمایش های بنگلیس با طیف وسیعی از رسانه ها و اشکال هنری مورد توجه گسترده قرار گرفت. او در مورد خودش می‌گوید: "فکر می‌کنم در صحنه نیویورک پیشرفت کردم. وقتی وارد شدم هنر پاپ در حال اوج گرفتن بود و هنر پاپ طنز زیادی داشت و نوعی کنایه در مورد خود هنرمندان به خود گرفت، آنها خجالتی نبودند ... آنها مطالبی را که هنر است مسخره می کردند.بنابراین زمانی که در دنیای هنر بودم، در سن بسیار کم، دیدم که نمی خواهم فقط یک طرفه فکر کنم. از آن استفاده می کنم و به این کار ادامه می دهم." او رنگ را از روی بوم آزاد کرد و مستقیماً روی زمین ریخت. در سال 1970، مجله لایف یک نشریه دو صفحه ای درباره او منتشر کرد که روند او را با جکسون پولاک مقایسه کرد و شهرت رو به رشد او را تثبیت کرد.

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”