ریتم آهنگ

زندگی پیسارو بنیان گذار سبک هنری امپرسیونیسم

زندگی پیسارو بنیان گذار سبک هنری امپرسیونیسم

جیکوب آبراهام کامی پیزارو

(یعقوب آبراهام کامیل پیسارو)

1830-1903

 

کامی پیسارو هنرمندی است که نه تنها بنیانگذار امپرسیونیسم، بلکه معلم چهار هنرمند بزرگ پس از دریافت جایزه، از جمله سزان، گوگن و ون گوگ نیز به شمار می‌رود. او یکی از معلمان پل گوگن بود. رنوار پرتره های مردم عادی پیزارو را انقلابی می نامد. او تنها هنرمندی بود که آثارش در هر هشت نمایشگاه آثار پاریس از سال 1874 تا 1886 به نمایش گذاشته شد.

 

کامی پیزارو در ژوئیه 1830 در یک جزیره صخره ای در اقیانوس هند در دانمارک در سنت توماس (جزایر ویرجین ایالات متحده) به دنیا آمد. ما اطلاعات کمی در مورد پدر و مادرش داریم، جز اینکه پدرش یهودی تبار فرانسوی-پرتغالی و مادرش اروپایی-آفریقایی تبار بود. کامی به زودی استعداد خارق‌العاده‌ای در طراحی پیدا کرد، اما والدینش که ترجیح می‌دادند آینده را آینده تجارت خود بدانند، در ابتدا تمایلی به تشویق او نداشتند.

 

در سال 1841 خانواده اش تصمیم گرفتند او را برای تحصیل به فرانسه بفرستند. او در آکادمی ساواری در پاسی در نزدیکی پاریس تحصیل کرد. علیرغم ممنوعیت پدرش، کامی، که هرگز فکر نمی کرد به پسرش اجازه دهد کارهایی را انجام دهد که فکر می کرد بد هستند.

 

در بیست و پنج سالگی در پاریس به طور جدی به نقاشی روی آورد. او با کورو و همچنین در آکادمی سوئیس تحصیل کرد. او مانه، مونه و سزان را همزمان می شناخت. به توصیه کورو، او به نقاشی در فضای باز روی آورد. کارهای اولیه او با رنگ های سایه ملایم و ترکیب ساده، توجه منتقدان را به خود جلب کرد. او بسیاری از مشاغل خود را در طول جنگ فرانسه و فرانسه از دست داد. او یک سال را با مونه در انگلستان به مطالعه آثار ترنر، پاسبان و هنرمندان هلندی گذراند. با بازگشت به فرانسه، او نقشی کلیدی در شکل دادن به نقاشان امپرسیونیست بعدی ایفا کرد. او بعداً آثار خود را در هر هشت نمایشگاه امپرسیونیستی به نمایش گذاشت. این گروه سال ها با هم کار کردند و پیسارو یکی از اعضای ثابت گروه بود و همچنین با هنرمندان جوان در طبیعت نقاشی می کرد.

 

پیزارو هفت فرزند داشت که بین سالهای 1863 و 1884 به دنیا آمدند و به همین دلیل بار سنگینی بر دوش او بود. او بیشتر وقت خود را صرف بازدید از مشتریانش می کرد تا شاید چند فرانک به دست آورد که می توانست برای او حیاتی باشد. با این حال، انسان هرگز کوچکترین نشانه ای از ضعف و ناامیدی در نقاشی های پسارو نمی یابد. هنر او غم انگیز نیست، بلکه جدی است و متانتی آرامش بخش در او موج می زند، گویی برای او چیزی مهم تر از نقاشی نیست. صحنه های او متعلق به دنیایی بی دغدغه است و هنرمندی که این دنیا را می دید فقط به نقاشی آنچه می دید فکر می کرد. پیزارو در هر کاری که انجام می داد، مقداری مهربانی و تمایل به درک منظورش از خود نشان می داد، چیزی که او را بسیار خوب می کرد.

 

سال های 1880-1885 برای همه اعضای گروه دریافت کننده بسیار مهم بود و در طول سال ها تغییرات زیادی در زندگی و کار آنها رخ داده است. نمایشگاه شخصی پیزارو در ماه مه 1883 برگزار شد. در همان سال، گوگن چندین روز را با پیزارو و آن دو در کنار هم روی یک صحنه نقاشی کردند.

در سال 1884، پیسارو به ERAGNY SUR-EPTE نقل مکان کرد، جایی که پیسارو تا پایان عمر با خانواده خود زندگی کرد. اگرچه وضعیت مالی او بسیار بهتر از سال 1890 بود، اما پیزارو هرگز از نگرانی های انحصاری خود خلاص نشد. اما واضح است که خلق و خو و روحیه او هرگز تحت تأثیر عامل مادی قرار نگرفته و این عامل نتوانسته گهگاهی از کوچ یا اقامت او در پاریس جلوگیری کند.

وقتی آپارتمان شماره 1 را در خیابان Monument اجاره کردم. او آبسه پروستات داشت، بیماری که در نهایت در 13 نوامبر 1903، زمانی که 73 سال داشت، او را از پای درآورد.

 

 

 

جلوه های سزان و پیسارو

دلایل زیادی وجود دارد که باور کنیم این دو هنرمند بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند:

سزان به پیسارو نشان داد که چگونه ترکیب نقاشی ها را ساده تر کند و آنها را منسجم تر کند و پیسارو نمونه ای از نقاشی روشن تر متشکل از رنگ های روشن تر را به سزان ارائه کرد. با حضور این دو و همچنین سایر هنرمندانی که در پاریس ماندند، استقبال بسیار زیاد شد و هنرمندان به دلیل علایق مشترک و دوستی تازه به دست آمده نزدیک شدند و نمی دانستند که راه را برای یک (امپرسیونیست) واقعی هموار می کنند. ) انقلاب سخاوت پیزارو و همچنین این واقعیت که او مسن ترین عضو تیم بود، در نظر دوستان کوچکترش به او اعتبار خاصی می بخشید، سزان او را پدر خود می دانست و گوگن این هنر را از او آموخت.

حکاکی و لیتوگرافی

از بین تمام مناطق مورد علاقه اش، او بیشترین حکاکی را کشف کرد و بهترین نتیجه را از آن گرفت. در مقایسه با سایر هنرمندان اطرافش، او در حکاکی و همچنین لیتوگرافی مهارت بیشتری داشت و به همان حرکت و ظرافتی دست یافت که امپرسیونیست ها با این ابزارها به نقاشی آوردند. درست است که نور نقش مهمی در حکاکی دارد و درست است که مشکل نور در خط مقدم اندیشه پیزارو قرار داشت. اما در نقاشی نورگیر رنگ ها با مقایسه رنگ ها به دست می آیند و در حکاکی تضاد سیاه و سفید باعث ایجاد نور می شود. پیزارو این را فهمید و به طور غریزی و همچنین به لطف مهارت های فنی خود که به سختی به دست آورد از آن استفاده کرد. او همیشه حکاکی می کرد و تا زمان مرگش به این کار ادامه داد. در واقع آخرین حکاکی او در سال 1902 بود. در مجموع یکصد و بیست و هفت حکاکی از خود به جای گذاشت.

 

او تا سال 1894 در لیتوگرافی کار نکرد و پس از ایجاد حداکثر ده سنگ نگاره، چاپ سنگی را رها کرد و تنها در سال 1894 دوباره به آن روی آورد. در مجموع حدود شصت سنگ نگاره وجود دارد. در مجموع، مجموع حکاکی های او، از جمله حکاکی خشک، حکاکی لاک، خوردگی اسیدی روی فلز و لیتوگرافی، تقریباً به دویست حکاکی می رسد که همه حکاکی های او موضوعات مورد بحث در نقاشی های او را تکرار می کند. روستاهایی با افق‌های بی‌پایان پر از نور، خیابان‌های شهر، بارانداز، صحنه‌هایی از زندگی روستاییان، همه این صحنه‌ها با کنده‌کاری‌های نرم و ظریف نقاشی شده‌اند و همان حال و هوای ساده انسانی را دارند که هنرمند با آن در سوژه‌هایش نفوذ کرده است. ...

 

14 اثر از خیابان مونمارتر، پاریس

 بلوار مونمارتر 1897

پیسارو در اواخر عمرش مشکلات بینایی داشت. او مجبور بود داخل خانه بماند و مناظر را از پنجره نقاشی کند.

 

وی پیش از این مجموعه ای از نقاشی های خیابان آگیو لازارو را در شرایط و موقعیت های مختلف اقلیمی خلق کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. او تصمیم گرفت همین کار را با بلوار پاریس انجام دهد. به همین دلیل، در 10 فوریه 1897، پیزارو یکی از اتاق های بالای هتل بزرگ روسیه را اجاره کرد. در هفته های بعد، او چهارده تابلوی مختلف را در خیابان مونمارتر از منظر هتل خود کشید. پیسارو بیشتر بر روی تأثیر نور و رنگ بر منظره تمرکز کرد. او به جای اینکه به موقعیت و جغرافیای منظره فکر کند، بیشتر روی ثبت تغییرات سریعی که نور و آب و هوا در اواخر زمستان و اوایل بهار در منظره به جا می گذاشت، تمرکز کرد. موقعیت مناسب هتل به او این امکان را می داد که تمام تغییراتی که در بلوار اتفاق می افتاد را تماشا کند.

 

این تصاویر به طرز شگفت انگیزی زنده هستند. به نظر می رسد ما هم در این مسیر هستیم. ما در کنار ارائه طیف گسترده ای از قطعات یدکی هستیم. در این تابلو از رنگ ها با ظرافت خاصی استفاده شده است. ما با رنگ های مختلفی روبرو هستیم: راه راه خاکستری، قهوه ای، سفید، قرمز و سبز. دیدگاه ثابت پیسارو به او اجازه می دهد تا تغییراتی را که در یک دوره زمانی طولانی رخ می دهد، مشاهده کند. ارتفاعی که در اطراف آن قابل مشاهده است برای نشان دادن عمق نمایی زیاد این جدول پیش بینی شده است. درختان در هم تنیده که تا انتهای بلوار کشیده شده اند، حس جنگل را به پروژه می بخشند. ویترین های فروشگاه های مختلف در سمت راست تابلو توجه عموم را در این مکان افزایش می دهد. کالسکه سلطنتی با سقف باز در امتداد جاده حرکت می کند، سر مسافران نمایان است.

 

او در دو فصل مختلف در این فیلم ها بازی کرد. در زمان‌های مختلف، افراد در طول مسیر با موقعیت‌های متفاوتی مواجه می‌شدند. اما تفاوت بین این چهارده نقاشی به قدری ناچیز است که ممکن است فکر کنیم در حال تماشای عکس های متفاوتی از این منظره هستیم.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”