ریتم آهنگ

ادروارد اس.کورتیس؛ عکاس سرخپوستان

ادروارد اس.کورتیس؛ عکاس سرخپوستان

ادوارد اس. کورتیس، به طور کامل ادوارد شریف کورتیس، (متولد 16 فوریه 1868، در نزدیکی وایت واتر، ویسکانسین، ایالات متحده - درگذشته 19 اکتبر 1952، لس آنجلس، کالیفرنیا)، عکاس و وقایع نگار آمریکایی بومیان آمریکا که آثارش باعث تداوم یک تأثیرگذار شد. تصویری از سرخپوستان به عنوان "نژاد در حال محو شدن". کتاب یادبود سرخپوستان آمریکای شمالی (1907-1930) که به نام او منتشر شد، خلاصه‌ای از مطالب عکاسی و مردم‌شناسی را در مورد آن مردم بومی غرب می‌سی‌سی‌پی تشکیل می‌دهد که، همانطور که کرتیس در مقدمه خود بیان کرد، «هنوز به یک به میزان قابل توجهی آداب و رسوم و سنت های بدوی آنها.»

 

ظهور کرتیس

کورتیس در ویسکانسین به دنیا آمد، در مینه‌سوتا بزرگ شد و در سال 1887 به شمال غربی اقیانوس آرام مهاجرت کرد تا به ایجاد یک خانه خانوادگی در حاشیه Puget Sound کمک کند. در اواسط دهه 1890 او ازدواج کرد و خانه را ترک کرد و یک استودیوی عکاسی موفق پرتره در شهر در حال رشد سیاتل تأسیس کرد. عشق او به فعالیت‌های بیرون از خانه باعث شد تا به یک عکاس کوهنوردی و منظره تبدیل شود، اما این جایزه برای عکس‌های او از صحنه‌هایی از زندگی محلی هندی‌ها بود که منجر به شناخت گسترده‌تر شد. او در دوست‌یابی و تأثیرگذاری بر مردم ماهر بود، و زمانی که خود را به عنوان عکاس رسمی در اکسپدیشن هریمن آلاسکا در سال 1899 منصوب کرد، حرفه‌اش در صحنه ملی به طرز چشمگیری افزایش یافت. برخوردهای کورتیس با متخصصان تاریخ طبیعی که برای آن سفر توسط سرمایه‌دار راه‌آهن استخدام شده بودند. ادوارد اچ. هریمن - به ویژه جورج برد گرینل، انسان شناس آماتور و ویراستار Forest and Stream - او را قادر ساخت تا گزارشی جامع از قبایل غرب آمریکای شمالی داشته باشد.

 

تولید و ماهیت سرخپوستان آمریکای شمالی

کورتیس با تکیه بر ارتباطات خود با خانواده ثروتمند هریمن و همکاران آنها و حمایت دانشمندان و نویسندگان اکسپدیشن - از جمله گرینل، جان مویر، نویسنده و فعال فعال محیط زیست مشهور، و سی. هارت مریام، مدیر اکسپدیشن- شروع به جستجوی بودجه برای خود کرد. پروژه هندی، در ابتدا از نهادهای عمومی مانند موسسه اسمیتسونیان. تلاش‌های موفقیت‌آمیز او منجر به کتاب سرخپوست آمریکای شمالی، 20 جلد متن مصور همراه با 20 نمونه کار عکس‌های بزرگ شد. نیکوکار کورتیس، بانکدار بسیار قدرتمند جی. پیرپونت مورگان، که با تامین مالی کار میدانی پروژه موافقت کرده بود، اصرار داشت که مجموعه مجلل جلدهای چرمی بر اساس اشتراک فروخته شود – و قیمت اشتراک باید بالا باشد. در نتیجه، سرخپوستان آمریکای شمالی فقط وارد خانه افراد بسیار ثروتمند شد. این کتاب به کتابخانه‌های بزرگ نیز رسید، یا از طریق اشتراک مستقیم یا به صورت اهدایی توسط ثروتمندترین افراد جامعه، مانند گیفورد پینچوت، رئیس وقت سازمان جنگل‌داری ایالات متحده، که نسخه‌ای از آن را برای دانشگاه ییل خرید، یا هنری هانتینگتون، سرمایه‌دار سرمایه‌دار، که آن را خریداری کرد. برای کتابخانه در حال رشد خودش با این وجود، ترتیبات تجاری این نشریه، کورتیس را محکوم به فروشندگی مداوم کرد که او به نحوی مجبور بود بین سفرهای طولانی مدت ساندویچ کند.

سرخپوستان آمریکای شمالی، اگرچه به عنوان "نوشته شده، مصور و منتشر شده توسط ادوارد اس. کورتیس" شناخته می شود، در واقع محصول جمعی سرخپوستان آمریکای شمالی، شرکت، یک شرکت تابعه بانک مورگان بود. کورتیس نیروی محرکه بود و تقریباً هر تصویری را که در آن بازتولید شده بود، می‌گرفت، اما او مسئول بخش عمده تحقیقات قوم‌شناسی که بر اساس آن بود، نبود و تنها بخشی از متن را نوشت. ویلیام ای. مایرز، روزنامه نگار سابق، به عنوان قوم شناس اصلی خدمت کرد و بیشتر جلدهای 1 تا 18 را نوشت و دو جلد پایانی کار استوارت سی. ایستوود بود. فردریک وب هاج از دفتر قوم شناسی آمریکایی ایالات متحده به عنوان ویراستار معتبر برای کل مجموعه انتخاب شد. پرس تئودور روزولت با نوشتن مقدمه جلد اول موافقت کرد. و چندین دانشگاه، از جمله مورخ غرب، ادموند اس. مینی، تخصص خود را برای بخش هایی از این نشریه قرض دادند. به همان اندازه مهم، بزرگان مورگان اجازه استخدام دستیاران و خبرچینان بومی آمریکا را می‌دادند که مشهودترین آنها الکساندر بی. آپشاو (کلاغ) بود که روی جلدهای دشت شمالی کار می‌کرد. دیگر دلالان فرهنگی قابل توجه مرتبط با این پروژه جورج هانت (تلینگیت اسکاتلندی)، در ساحل شمال غربی بودند. چارلی دی، پسر یک خانواده تجاری که با جامعه ناواهو در جنوب غربی ازدواج کرده بودند. و هنری بی آلن (Skokomish)، که در ایالت واشنگتن کمک کردند. کمک‌های قومی‌شناختی و همچنین اداری از سوی ویلیام دبلیو فیلیپس، پسر عموی کورتیس از طریق ازدواج، و بعداً از ادموند آ. شوینکه، که یک دوربین فیلمبرداری نیز برای کورتیس داشت، دریافت کرد.

کورتیس هزاران عکس برای سرخپوستان آمریکای شمالی گرفت - عمدتاً پرتره، اما همچنین مناظر، طبیعت بی جان، صحنه های زندگی روزمره، و موارد دیگر. در مقاله ای که در سال 1914 در اوج شهرت منتشر شد، نوشت: «ما تصویر مستند مردم و میهنشان را می خواهیم، ​​تصویری که روح مردم را نشان دهد». در نگاهی به گذشته، باید آشکار باشد که چنین هدفی چندان ساده نبود. بسیاری از تصاویر، افرادی را به تصویر می‌کشند که در واقع در حال بازسازی زندگی برای دوربین بودند که از بین رفته بودند. گاهی اوقات - همانطور که کورتیس اعتراف کرد که در بین ناواهوها چنین بود - اجرای مجدد مراسم عقاید سنتی را "در هم شکست" و به تفرقه بین مردم منجر شد. اما در اصل، علی‌رغم این‌که این عکس‌ها غالباً نت مرثیه‌ای به نظر می‌رسند، عمیقاً به مردم بومی آمریکا احترام می‌گذارند و آنها و فرهنگ‌های متنوعشان را با عزت و افتخار نشان می‌دهند. صحنه‌های اردوگاه، مانند صحنه‌ی کلاغ در بیگورن کوچک (۱۹۰۸)، برای تاکید بر راحتی مردم با دنیای طبیعی ساخته شده است. اقلام معمولی ترتیب داده شده بودند تا توجه بینندگان را به هنر و زیبایی آنها جلب کنند. برای مثال، آن عکس‌های سبدها، سفتی بافت و پیچیدگی طرح‌بندی آنها را نشان می‌دهند. اغلب سوژه های انسانی کورتیس به قدری در تصویر حضور دارند که به نظر می رسد نگاه ناظر را برمی گرداند. پرتره‌های Chief Joseph-Nez Perce (1903)، Two Strike-Oglala (1907) و Kenowun-Nunivak (1928) که هر کدام بیننده را به چالش می‌کشند و درگیر خود می‌کنند، قابل توجه هستند.

سرخپوستان آمریکای شمالی هم به‌عنوان یک نشریه مهم بود - با بیش از 80 قوم متمایز که نماینده همه حوزه‌های فرهنگی غرب می‌سی‌سی‌پی بودند - و هم به‌عنوان یک پدیده فرهنگی رفتار می‌کرد. این مجموعه مخزن عظیمی از اطلاعات قوم نگاری را تشکیل می داد که بسیاری از آنها در هیچ جای دیگری در دسترس نبودند - طرح کلی سازمان اجتماعی، اسطوره ها، واژگان زبانی، (خود)زندگی نامه رهبران، و بسیاری دیگر - همه به طور سیستماتیک بر اساس بهترین عملکرد مردم شناختی آن زمان و به سبک جوی اما در دسترس نوشته شده است. اما بازنمایی آن از بومیان آمریکا - که قبلاً از نظر جمعیت کاسته شده اند، از منابعی برای مقاومت در برابر گسترش سفیدپوستان محروم هستند، و قادر به تغییر پویا نیستند - نباید "درست" تلقی شود. بازنمایی آن دارای عوامل تعیین کننده سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک و زیبایی شناختی بود. این امر تحت تأثیر نگرش‌های فرهنگ غالب یا جریان اصلی قرار گرفت. متقابلاً، این پروژه به روش‌های خاص و مبهم به این نگرش‌ها کمک کرد. مسابقه ناپدید شدن (1904)، تصویر اصلی کورتیس از صفی از سواران ناواهو که در سایه های یک دره فرو رفته بودند، به طور گسترده منتشر شد، و همانطور که کورتیس نوشت، نمادی از عبور مردمی «به تاریکی آینده ای نامعلوم بود. ” رئیس جمهور روزولت این پروژه را به عنوان یک "دارایی واقعی در دستاوردهای آمریکا" توصیف کرد. به روشی دو طرفه، این یک ارزیابی منصفانه است. این پروژه واقعاً در سراسر کشور بود و با سیاست‌های ملی اجرا شده توسط اداره امور سرخپوستان ایالات متحده، اگر عمدتاً غیررسمی بود، ارتباط داشت، سیاست‌هایی که از منظر قرن بیست و یکم، از نظر اقتصادی و روانی بسیار مضر بودند.

آموزش عموم مردم ادوارد اس. کورتیس

نیاز به ایجاد تبلیغات برای فروش اشتراک منجر به انتشار عکس‌ها و نوشته‌های کرتیس بسیار بیشتر از خود سرخپوستان آمریکای شمالی شد. برای مثال، بین سال‌های 1906 تا 1909، کورتیس برای مجله محبوب اسکریبنر مجموعه‌ای از مقالات مصور عکاسی را به آنچه که «انواع سرخپوستان ناپدید شده» می‌نامید، مانند آپاچی‌های عشایری جنوب غرب، مردم پوئبلو ساکن همان منطقه، اختصاص داد. و فرهنگ اسب در دشت های شمالی. مانند «خواننده» محبوب کورتیس، روزهای هندی در سال 1914 منتشر شد، آن مقالات داده‌های قوم‌نگاری زیادی را ارائه می‌کردند، و به همان اندازه مهم، بر جنبه‌های «عجیب» فرهنگ‌هایی که با آن‌ها برخورد می‌کردند، مانند بی‌میلی آپاچی‌ها تأکید می‌کردند. از اعتقادات مذهبی خود صحبت کنند. نوشته‌های کورتیس مانند سفرنامه‌نویسی آن دوره، تجربیات خود را در میان مردمان عجیب و غریب در مناظر شگفت‌انگیز شرح می‌دهد.

کرتیس زمانی که فیلمنامه‌های «موزیکال» یا «تصویر-اپرا» هندی خود را در سال‌های 1911-1911 تهیه کرد، به کلی درگیر ژانر متفاوتی از نوشتن بود. او یکی از ستایشگران مری آستین بود، که نمایشنامه منظوم «ایندیانسکی» او به نام «پیکان ساز» در برادوی در سال 1911 تولید شد، اما او همچنین مدیون دیگر ارائه‌های «سرگرم‌کننده» هندی‌ها بود، مانند نمایش غرب وحشی بوفالو بیل کودی. موزیکال یک نمایش اسلاید فانوس استادانه بود که توسط خود کرتیس و همراهی موسیقی ارکستری ساخته شده توسط هنری F.B. گیلبرت که به نوبه خود از موسیقی بومیان آمریکا که توسط تیم کورتیس بر روی سیلندرهای مومی ضبط شده بود گرفته شده بود. تأکید دوباره تا حدی بر ارتباط اطلاعات قوم‌نگاری، تا حدی بر زیبایی رمانتیک و عجیب‌وغریب شیوه‌های زندگی بومی، و تا حدی بر ماجراجویی‌های شاید اغراق‌آمیز خود کرتیس در غرب بود. کورتیس به عنوان فردی که در میان مردمان «ابتدایی» زندگی می‌کرد، «تاریخ‌نگار عکس سرخپوستان آمریکای شمالی» شناخته می‌شد. اگرچه موزیکال به عنوان یک نمایش تحسین شد - حتی یک تپی عظیم روی صحنه داشت که از داخل روشن می شد، به علاوه یک ارکستر کامل - و برای تماشاگران مشتاق در طول ساحل شرقی، از جمله سالن کارنگی اجرا شد، اما موفقیت مالی نداشت. و برنامه های فصل دوم کامل کنار گذاشته شد.

 

با این حال، کورتیس در پروژه بزرگ بعدی خود، در سرزمین شکارچیان سر (1914)، یک فیلم بلند بلند، جنبه تجاری نمایشی موزیکال را به کار گرفت. مانند فیلم معروف‌تر رابرت فلاهرتی Nanook of the North (1922) که تا حدی الهام‌بخش آن بود، فیلم کورتیس، با محوریت مردم کواکیوتل (Kwakwaka'wakw) در بریتیش کلمبیا، مطالب مستندی مانند مراسم، آداب و رسوم شکار و حتی مذهبی را مخابره کرد. باورها - از طریق یک روایت ساختگی خطی، یک داستان عاشقانه، در زمانی قبل از تماس با سفیدپوستان. این فیلم به خصوص زمانی که با موسیقی ارکسترال اصلی خود به نمایش درآمد، تماشایی بود و نقدهای خوبی را به همراه داشت، اما در عین حال موفق به کسب درآمد نشد.

مشترکین - کمتر از 250 نفر - بین جلدهای متوالی سرخپوستان آمریکای شمالی، که در سال 1930 تنها با سختی فراوان تکمیل شد، انتظار طولانی داشتند. در طول دهه 1920، ازدواج او به هم خورد و استودیوی پرتره او اکنون توسط دختر بزرگش، کورتیس، از لس آنجلس اداره می شود، به دلیل فشارهای مالی مجبور شد حقوق عکس هایش را واگذار کند، فیلم های فیلم بلندش را بفروشد، و وقت بگذارد. برای کار به عنوان فیلمبردار عکس در هالیوود. پس از پایان پروژه، انرژی‌های او بی‌نظم شد، او استخراج طلا را امتحان کرد، روی خاطراتش کار کرد و مدتی در یک مالکیت کوچک کالیفرنیا کشاورزی کرد. تا زمان مرگ او، در سال 1952، تعداد کمی از متوفیان شهرت قبلی او را به یاد آوردند.

 

شهرت کورتیس

اولین سال‌های شهرت ملی کورتیس در دهه اول قرن بیستم، عکاسی او توسط مطبوعات عکاسی مورد ستایش قرار گرفت. آلفرد استیگلیتز، نیرویی که پشت جنبش عکس جدایی پیکتوریالیست در ایالات متحده بود، قدردانی شد – حتی به نمایش گذاشته شد. مطابق با اصول تصویرگرایی، تصاویر کورتیس اغلب به گونه‌ای ساخته می‌شد که گویی موضوعات هندی آن‌ها فراتر از دسیسه‌های تاریخ واقعی است. اما مد در عکاسی تغییر کرد و، در حالی که در واقع بسیاری از تصاویر بعدی کرتیس برای این پروژه، مستقیم بودن عکاسی "مستقیم" را داشتند - عکاسی کاملاً متمرکز و ظاهراً دستکاری نشده ای که توسط مدرنیست های تقریباً معاصر مانند ادوارد وستون انجام می شد - همه اینها همینطور بود. به طور فزاینده ای به عنوان صحنه ای و قدیمی تلقی می شود. در دوران اوج کرتیس، منتقدان و مردم تمایل داشتند ارزیابی او از اهمیت سرخپوست آمریکای شمالی را بپذیرند، اما زمانی که حضور شخصی او در مطبوعات متوقف شد، آن نیز تا حد زیادی فراموش شد. از اواسط دهه 1920 تا اوایل دهه 1970، کار کورتیس یک دوره طولانی غفلت را پشت سر گذاشت، به استثنای تأییدیه های مردم شناسان خاص که از گستره و جزئیات داده های پروژه استقبال می کردند.

 

احیای علاقه به کرتیس در طول دهه 1970 از دو جبهه ناشی می شد که گاهی اوقات همپوشانی داشتند: مجموعه داران و فروشندگان عکس های قدیمی و طرفداران ضد فرهنگ با عصر جدید و مفاهیم تا حدودی رمانتیک شده فرهنگ های بومی "سنتی". منتقد A.D. Coleman، که در آن زمان منتقد نیویورک تایمز بود، عکس ها را تحسین کرد و با T.C. مک لوهان، منتخب بزرگی از آنها را در پرتره هایی از زندگی سرخپوستان آمریکای شمالی (1972) منتشر کرد که خوانندگان زیادی را به دست آورد. سپس در سال 1973 سرخپوستان آمریکای شمالی در قالبی جدید و کوچکتر تجدید چاپ شد. گلچین‌های دیگر و همچنین نمایشگاه‌هایی در پی آن برگزار شد. تفسیر کورتیس یا به طور غیرانتقادی زیبایی تصاویر او و صحت گزارش های سرخپوستان آمریکای شمالی را تحسین می کرد یا در مخالفت، تلاش های او را به گونه ای بی اعتبار می کرد که گویی او یک شارلاتان بیش نیست. با این حال، از اواسط دهه 1990، انباشت مداوم بورس تحصیلی وجود داشته است که درک دقیق تر اما کامل تری از پروژه به عنوان یک کل و عکس ها به طور خاص ارائه می دهد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”