آلفرد استیگلیتز (متولد 1 ژانویه 1864، هوبوکن، نیوجرسی، ایالات متحده - درگذشته 13 ژوئیه 1946، نیویورک، نیویورک)، فروشنده آثار هنری، ناشر، مدافع جنبش مدرنیستی در هنر، و مسلماً بیش از همه عکاس مهم زمان خود بود.
اوایل زندگی و کار
استیگلیتز پسر ادوارد استیگلیتز، یهودی آلمانی بود که در سال 1849 به ایالات متحده نقل مکان کرد و در تجارت پوشاک به ثروتی راحت دست یافت. در سال 1871، استیگلیتز بزرگ خانواده خود را از هوبوکن، نیوجرسی، به سمت بالا ایست ساید منهتن نقل مکان کرد. ده سال بعد او تجارت خود را فروخت تا خود را وقف قدردانی از هنر و سفرهای اروپایی کند.
در سال 1882 آلفرد استیگلیتز برای تحصیل در رشته مهندسی در Technische Hochschule برلین ثبت نام کرد، اما ظاهراً این موضوع مورد توجه او نبود. با این حال، او زمان نامشخصی را صرف مطالعه با فتوشیمیدان بزرگ هرمان فوگل کرد و در همین دوره، خود را متعهد به عکاسی کرد. به نظر می رسد که این تعهد به طور جدی در نقش او به عنوان شاهزاده دانش آموز تداخل نداشته است، زیرا او بیشتر وقت خود را در پیست مسابقه و کافه ها می گذراند و اپراهای ریچارد واگنر را می بیند و زنان جوان طبقات کمتر مرفه را سرگرم می کند. با این وجود، تا سال 1887 او به اندازه کافی مهارت داشت که توانست جایزه اول و دوم را در مسابقه "Holiday Work" مجله پیشرو انگلیسی Amateur Photographer به دست آورد.
در سال 1890، پس از هشت سال آزادی آزادانه، عمدتاً در آلمان، استیگلیتز به ایالات متحده بازگشت. او متقاعد شده بود که عکاسی را باید یک هنر زیبا در نظر گرفت - حداقل به طور بالقوه برابر با نقاشی و هنرهای گرافیک سنتی - و عادت داشت که راهش را بگیرد. او به سرعت به رهبر جنبش هنرهای زیبای عکاسی در ایالات متحده تبدیل شد (بخشی از یک پدیده بین المللی). در سال 1892 او سردبیر Camera Notes شد، انتشارات Camera Club نیویورک، موقعیتی که به او اجازه داد تا عکاسان و سیاستهای مورد علاقهاش را پیش ببرد. با این حال، در سال 1902، رنجش در باشگاه به جایی رسیده بود که استیگلیتز مجبور به استعفا شد. او آماده حرکت بود و از قبل برنامه هایی برای سازمان و مجله خود داشت.
عکس جدایی
در اوایل سال 1902 استیگلیتز وجود یک سازمان جدید به نام Photo-Secession را اعلام کرد، گروهی که نام آن کنایه از گروه های هنرمندان جدایی طلب بود که در دهه 1890 در آلمان و اتریش تشکیل شدند و مانند همتایان اروپایی خود برای شکستن طراحی شده بودند. به دور از عقاید متعارف و متعارف Photo-Secession به ترویج عکاسی به عنوان یک شکل هنری اختصاص داشت. در واقع، تمام عکاسان Photo-Secessionist در درجات کم و بیش به آنچه سبک پیکتوریالیستی نامیده میشود متعهد بودند، به این معنی که آنها از موضوعات سبک سنتی که توسط نسلهای نقاش مرسوم تقدیس شده بود و تکنیکهایی که تمایل به پنهان کردن واقعیت درونی عکاسی داشتند، طرفداری میکردند. پشت یک مه نرم کننده اعضای گروه توسط استیگلیتز انتخاب شدند و در نهایت فهرست آن شامل 17 همکار و تقریباً دو برابر بیشتر از همکاران بود. اعضای موسس عبارتند از Gertrude Käsebier، Edward Steichen، Clarence H. White و Joseph Keiley.
توصیف شخصیت عکاسی استیگلیتز از این دوره بدون اینکه ابتدا مشخص شود که کدام یک از آثار اولیه را در نظر گرفته است دشوار است. استیگلیتز بهعنوان یک روزنامهنگار و ناشر فعال و با استعداد، میتوانست مرتباً دستاوردهای هنری اولیهاش را بازبینی کند و بر کارهای اولیهای که در نگاهی به گذشته جالبتر از زمانی که جدید بود، تأکید کند. به عنوان مثال، نگاتیو برای پائولا در سال 1889 ساخته شد، اما اولین نمایشگاه تایید شده از چاپ آن در سال 1921 بود، و قدیمی ترین چاپ موجود به تاریخ 1916 می رسد. یا از 15 تصویری که چارلز اچ. کافین، همکار مکرر استیگلیتز در کتاب مهم او در سال 1901 «عکاسی به عنوان هنر زیبا» انتخاب کرد، بسیاری از کارهای اولیه استیگلیتز احساساتی، متعارف یا هر دو بودند. اندکی از آن از نظر سرزندگی - حتی در زیباییشناسی محدود پیکتوریالیستی - با آثار معاصر کاسبیر، اشتایچن یا وایت مقایسه میشود. استثناها در کارهای اولیه استیگلیتز - آن دسته از تصاویری که به نظر می رسد به زندگی و مکان خود عکاس پاسخ می دهند، مانند زمستان، خیابان پنجم یا ترمینال (هر دو 1892) - تقریباً همیشه پاسخ هایی به مشکلات فنی دشواری هستند که استیگلیتز آنها را دوست داشت و آنها را دوست داشت. اغلب انگیزههای خود را برای ساختن عکسهایی که از نظر هنری درست بودند، مغلوب میکرد.
برای تبلیغ اهداف خود (و احتمالاً اهداف Photo-Secession)، استیگلیتز یک نشریه فصلی به نام Camera Work را معرفی کرد. اولین شماره آن در ژانویه 1903 منتشر شد و در مجموع 50 شماره قبل از توقف انتشار آن در سال 1917 منتشر شد. کیفیت تولید Camera Work خارقالعاده بود و بسیاری از بازتولیدهای گراور آن - که اغلب مستقیماً از نگاتیو عکاس ساخته میشوند - هنوز توسط کلکسیونرها ارزشمند است. (زمانی که استیگلیتز در سال 1890 به ایالات متحده بازگشت، پدرش برای او علاقهای به شرکت هلیوکروم خرید، شرکتی که در آن زمان در فناوری جدید حکاکی عکس کار میکرد. این تجارت با شکست مواجه شد، شاید به دلیل حالتهای ضد تجارت استیگلیتز، اما همینطور است. ممکن است او چیزی در مورد صنعت چاپ آموخته باشد که در کارهای بعدی خود به عنوان ناشر به خوبی به او خدمت کرده است.)
در اواخر سال 1905، استیگلیتز با تشویق شاگرد جوان خود، استیچن، گالری کوچک عکس جدایی را افتتاح کرد، نامی که به زودی به 291 کوتاه شد، آدرس گالری در خیابان پنجم پایین در شهر نیویورک. در طول چهار سال اول گالری، اغلب به عنوان فضای نمایشگاهی برای عکاسان Photo-Secession عمل می کرد. با این حال، در فصل 1909، گالری شروع به ترویج هنر مترقی در رسانههای مختلف کرد و کار نقاشان، مجسمهسازان و چاپخانهها تقریباً فضای گالری را غصب کرد. این نمایشگاه ها (بسیاری از آنها توسط اشتایچن تنظیم شده بودند) شامل اولین نمایش آثار هنری ماتیس، هانری دو تولوز-لوترک، پل سزان و پابلو پیکاسو در ایالات متحده بود.
در نتیجه فعالیتهای متنوع او، شهرت استیگلیتز در دنیای هنر به سرعت رشد کرد و در سال 1910 گالری آلبرایت (اکنون گالری هنری آلبرایت ناکس) در بوفالو، نیویورک، یک موسسه بسیار معتبر، کل فضای گالری خود را به او پیشنهاد داد. یک نمایشگاه در مورد هنر عکاسی آنطور که او فهمیده است، برگزار کند. این نمایشگاه شامل حدود 600 عکس، از جمله 27 عکس از فرانک یوجین و 16 عکس از آن بریگمن بود، اما هیچ عکسی از کارلتون واتکینز، ویلیام هنری جکسون، ادوارد کورتیس، یا جاکوب ای. ، و هیچ کدام ناشناخته نیست. استیگلیتز به دوستانش گفت که نمایشگاه بوفالو تحقق رویای یک ربع قرن او بود: "شناخت کامل عکاسی توسط یک موزه هنری مهم!" این نمایشگاه یک پیروزی سیاسی بود، اما نه هنری، زیرا تنها تصور بسیار محدودی را نشان میداد - تصور خود استیگلیتز - از پتانسیل خلاقانه عکاسی. در واقع، این نمایشگاه نشان داد که، در حالی که ادعا میکرد مترقی است، ایدهآلهای جداییطلب عکس از برخی جهات هم اقتدارگرا و هم عمیقاً محافظهکار شدهاند، و کارهایی را که هر چیزی جز زیباییشناسی ضعیفشده را دنبال میکنند نادیده میگیرند.
پس از نمایشگاه بوفالو، استیگلیتز به مدت پنج سال عکس های کمی ساخت. هنگامی که او در سال 1915 به خلق عکسهای خود بازگشت، به نظر میرسد آثارش از حالتهای هنری قدیمی و دستکاریهای تاریکخانه پاک شده و در عوض به مشاهده واضح واقعیت اختصاص یافته است. این تغییر شاید تا حدی به دلیل تشخیص او بود که - در بیشتر قسمتها - کار در نمایشگاه بوفالو نشاندهنده بنبست است و تنها به تکرار تدریجی ضعیفتر منجر میشود. علاوه بر این، غیرممکن است باور کنیم که فردی با هوش هنری استیگلیتز با قرار گرفتن در معرض آثار رودن، ماتیس، برانکوزی، پیکاسو و براک، که او در 291 بین سالهای 1908 تا 1914 نشان داده بود، تغییر نکند. اما شاید مستقیم ترین دلیل تجدید هنری استیگلیتز دیدن اولین کار بالغ پل استرند بود که استیگلیتز در سال 1917 در آخرین شماره (دو) Camera Work به نمایش گذاشت. استیگلیتز همیشه به سرعت از دستیارانش یاد میگرفت و بیتردید با کار استرند که او آن را «بیرحمانه مستقیم، خالص و عاری از حیله» توصیف میکرد، به چالش کشیده شد.
با این وجود، باید گفت که بخشی از آنچه در آثار استیگلیتز جدید بود، فراتر از اختراعات جوانمردانه استرند بود و (در نهایت) ارزشهای یک هنرمند بزرگسال را آشکار کرد. اولین عکس جدید پرترههایی از هنرمندان نزدیک به استیگلیتز بود - فرانسیس پیکابیا، چارلز دموت، ماردن هارتلی - و باعث میشوند پرترههای قبلی او در مقایسه با شخصیتهایی خارج از داستان به نظر برسند. در سال 1916 او مجموعهای حیرتانگیز ساخت که الن کونیگر را در لباس شنا نشان میدهد - شاید شادترین عکسهای جنسی که عکاسی تولید کرده است.
دیدگاههای جدید استیگلیتز با دیدگاههای اکثر عکاسان آماتور، هسته مرکزی مجموعه مشترکین Camera Work، که تمایل داشتند عکاسی را نه وسیلهای برای کاوش در جهان، بلکه برای پنهان شدن از آن بدانند، ناسازگار بود. زمانی که Camera Work آغاز شد، حدود 650 مشترک پرداختی داشت. تا زمانی که انتشار آن در سال 1917 متوقف شد، حدود 36 نفر داشت. بسیاری از مشترکان اصلی آن بدون شک از کنار گذاشتن ظاهری مجله (موازی با ترجیحات خود استیگلیتز) از عکاسی پیکتوریالیستی به نفع نقاشی آوانگارد ناراضی بودند. با شروع جنگ جهانی اول، دیگران توسط احساسات طرفدار آلمانی استیگلیتز دفع شدند. در یک مفهوم بزرگتر، Camera Work ممکن است به این دلیل مرده باشد که استیگلیتز علاقه خود را به اهدافی - ترویج عکاسی به عنوان یک هنر زیبا در امتداد خطوط نقاشی - که برای پیشبرد آن تأسیس شده بود، از دست داده بود. افرادی که از نزدیک با استیگلیتز در ارتباط بودند به دلیل گستاخی و استراتژی های دستکاری او بیگانه شدند: یکی یکی مهمترین اعضای Photo-Secession-Käsebier، Steichen، White- همگی در نهایت از او جدا شدند و در سال 1917 گالری 291 بسته شد.
شغل بعد
استیگلیتز سرانجام از وظایف ناشر، ویراستار و (مدتی) صاحب گالری آزاد بود، در اوایل دهه 50 زندگی خود، اصیل ترین و پربارترین دوره زندگی خود را به عنوان یک هنرمند آغاز کرد. در طول 20 سال بعد، او اثری را تولید کرد که قد او را به عنوان یک هنرمند مدرن مشخص می کند. در سال 1917 با جورجیا اوکیف نقاش آشنا شد که پس از طلاق استیگلیتز از همسر اولش، املین اوبرمایر، به سرعت معشوق و سرانجام (در سال 1924) همسرش شد. پرتره سریالی او از O'Keeffe که در یک دوره 20 ساله ساخته شده است، حاوی بیش از 300 عکس جداگانه است و در توانایی خود برای ثبت بسیاری از جنبه های یک سوژه منحصر به فرد و قانع کننده است. تا اینکه در سال 1937 عکاسی را متوقف کرد، استیگلیتز همچنین مجموعههایی خلق کرد که خط افق در حال تغییر نیویورک، شکلهای ابر ("معادل") و محیط خانه تابستانی خود در دریاچه جورج، نیویورک را به تصویر میکشید. این آثار بعدی به طور قابل توجهی حیاتی هستند و همچنان به الهام بخشیدن و به چالش کشیدن عکاسان و هنرمندان در زمینه های دیگر ادامه می دهند.
استیگلیتز همچنین به تلاش های خود برای حمایت و نمایش هنر مدرنیستی ادامه داد. پس از بسته شدن 291، او دو گالری دیگر را افتتاح کرد: گالری صمیمی، از 1925 تا 1929، و یک مکان آمریکایی، از سال 1929 تا زمان مرگش در سال 1946. این گالری های کوچک تقریباً منحصراً به نمایشگاه هنرمندان مدرنیست آمریکایی اختصاص داده شده بود که استیگلیتز در آن حضور داشتند. عمیق ترین آنها را باور داشت: دموت، آرتور جی داو، هارتلی، جان مارین، و اوکیف. (تا حدی آثار عکاسان آمریکایی را نیز به نمایش گذاشت. در سال 1936 او آثار انسل آدامز را نشان داد، اولین عکاس جدیدی که از زمان استرند 20 سال قبل نشان داده بود. دو سال بعد او کارهای الیوت پورتر را نشان داد. ) از طریق چنین تلاش هایی استیگلیتز به افزایش احترام عموم به هنر آمریکایی کمک کرد.
مشارکت های آلفرد استیگلیتز در زندگی فرهنگی کشورش بسیار زیاد و غیرعادی بود، اما قضاوت استیچن در سال 1963 درست به نظر می رسد: «بزرگترین میراث استیگلیتز به جهان عکس های او هستند و بزرگترین آنها کارهایی است که او شروع به انجام آن کرد. پایان 291 روز.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”