ونسان ون گوگ: احساس، بینش و سبکی منحصر به فرد
به ونسان ون گوگ (هلندی، 1853-1890) اشاره کنید و یکی از اولین چیزهایی که احتمالاً به ذهن بسیاری از مردم می رسد این واقعیت است که او گوش خود را بریده است. این عمل شدید، که در سال 1888 انجام شد، آغاز افسردگی بود که تا پایان عمر او را گرفتار می کرد. اما شناختن ون گوگ به معنای عبور از کاریکاتور هنرمند شکنجهشده، بدفهم و آشنا شدن با مردی سختکوش، عمیقاً مذهبی و دشوار است. ون گوگ جایگاه خود را در هنر پیدا کرد و نقاشی های احساسی و بصری را در طول حرفه ای که تنها یک دهه به طول انجامید تولید کرد.
ون گوگ که عمدتاً خودآموخته بود، بیش از 2000 نقاشی رنگ روغن، آبرنگ، طراحی و طرح تولید کرد که تنها پس از مرگ او مورد تقاضا قرار گرفت. او همچنین نامههای زیادی بهویژه برای برادرش تئو نوشت که در آنها افکار خود را در مورد هنر بیان کرد. او در سال 1874 نوشت: "همیشه به پیاده روی زیاد و دوست داشتن طبیعت ادامه دهید، زیرا این راه واقعی برای یادگیری درک بهتر و بهتر هنر است."
این طبیعت و مردمی که از نزدیک با آن زندگی می کردند، بود که برای اولین بار تمایلات هنری ون گوگ را برانگیخت. در این مورد او تنها نبود. مناظر همچنان یک موضوع محبوب در هنر اواخر قرن نوزدهم باقی ماند. بسیاری از هنرمندان که تا حدی ناشی از نارضایتی خود از شهر مدرن بودند، به دنبال مکانهایی شبیه بهشتهای زمینی بودند، جایی که میتوانستند طبیعت را از نزدیک مشاهده کنند و طنینهای روانشناختی و معنوی آن را در آثار خود تغذیه کنند. ون گوگ مخصوصاً با دهقانانی که میدید در روستاها کار میکردند علاقه داشت. ساختههای اولیه او پرترههایی از دهقانان هلندی و مناظر روستایی را به تصویر میکشید که با رنگهای تیره و بد خلق ارائه شده بودند.
در سال 1886، ون گوگ به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا با آثار امپرسیونیست ها و نئو امپرسیونیست ها و ساخته های پونتیلیستی ژرژ سورات مواجه شد. او با الهام از تطابق هماهنگ رنگها، قلمهای کوتاهتر و استفاده آزادانه از رنگ این هنرمندان، پالت خود را روشن کرد و قلمموهای خود را شل کرد و بر کاربرد فیزیکی رنگ روی بوم تأکید کرد. سبکی که او در پاریس توسعه داد و تا پایان زندگی خود ادامه داد، به عنوان پست امپرسیونیسم شناخته شد، اصطلاحی که شامل آثار ساخته شده توسط هنرمندانی است که به دلیل علاقه آنها به بیان پاسخ های احساسی و روانی خود به جهان از طریق رنگ های تند و غالباً رسا، متحد شده اند. تصاویر نمادین ون گوگ در نامهای به خواهرش ویلمین، با اشاره به ذهن و خلق و خوی هنرمندان، نوشت که «به رنگ و زبان خاص آن، تأثیرات مکملها، تضادها، هارمونی آن بسیار حساس است».
در سال 1888، ون گوگ به حومه فرانسه بازگشت و تا زمان مرگش در آنجا باقی ماند. در آنجا، یک بار دیگر نزدیک به دهقانانی که اوایل او را الهام گرفته بودند، روی نقاشی مناظر، پرتره (از خودش و دیگران)، فضاهای داخلی خانگی و زندگی بی جان پر از نمادگرایی شخصی تمرکز کرد.
مشاهده و تخیل در شب پرستاره (1889)
ون گوگ خطاب به برادرش تئو نوشت: «امروز صبح مدتها قبل از طلوع خورشید از پنجرهام حومه شهر را دیدم، با چیزی جز ستاره صبح که بسیار بزرگ به نظر میرسید». شب پر ستاره (1889). 3 پنجره ای که او به آن اشاره می کند، در آسایشگاه سن پل در سن رمی، در جنوب فرانسه بود، جایی که او به دنبال مهلت از رنج عاطفی خود در حالی که به هنر ادامه می داد، بود.
این نقاشی رنگ روغن روی بوم در مقیاس متوسط تحت سلطه آسمان شب پر از ماه و ستاره است. سه چهارم صفحه تصویر را اشغال می کند و آشفته، حتی متلاطم به نظر می رسد، با الگوهای چرخشی شدیدی که به نظر می رسد مانند امواج در سطح آن می چرخد. این گوی پر از گوی های درخشان است – از جمله هلال ماه در سمت راست منتهی الیه، و زهره، ستاره صبحگاهی، در سمت چپ مرکز – که توسط دایره های متحدالمرکز نور سفید و زرد تابشی احاطه شده است.
در زیر این آسمان رسا، دهکدهای از خانههای محقر در اطراف یک کلیسا قرار دارد، که برجهای آن بهشدت بالای کوههای مواج آبی-سیاه در پسزمینه بالا میرود. درخت سرو در پیشزمینه این صحنه شبانه نشسته است. شعله مانند، تقریباً به لبه بالایی بوم می رسد و به عنوان یک پیوند بصری بین زمین و آسمان عمل می کند. از نظر نمادین، سرو را میتوان بهعنوان پلی بین زندگی، بهعنوان نشاندهنده زمین، و مرگ، همانطور که توسط آسمان نشان داده میشود، که معمولاً با بهشت همراه است، مشاهده کرد. سرو نیز به عنوان درختان قبرستان و عزا محسوب می شد. ون گوگ زمانی نوشت: «اما دیدن ستارهها همیشه مرا به رویا میاندازد. «چرا، با خود می گویم، لکه های نور در فلک باید کمتر از نقاط سیاه روی نقشه فرانسه در دسترس ما باشد؟ همانطور که برای رفتن به تاراسکون یا روئن سوار قطار میشویم، مرگ را برای رفتن به یک ستاره میبریم».
The Starry Night بر اساس مشاهدات مستقیم ون گوگ و همچنین تخیل، خاطرات و احساسات او ساخته شده است. برای مثال، برجهای کلیسا شبیه آنهایی است که در زادگاهش هلند رایج بود، نه در فرانسه. از سوی دیگر، اشکال چرخان در آسمان، با مشاهدات نجومی منتشر شده از ابرهای غبار و گاز معروف به سحابی مطابقت دارند. ترکیبی که در آن واحد متعادل و گویا است، با قرار دادن منظم سحابی های سرو، برجستگی، و مرکزی ساخته شده است، در حالی که ضربات قلم موی بی شمار و رنگ آمیزی ضخیم او سطح آن را در حرکت چرخشی قرار می دهد. چنین ترکیبی از تضادهای بصری توسط هنرمندی ایجاد شد که زیبایی و علاقه به شب پیدا کرد، شبی که از نظر او «خیلی زندهتر و پررنگتر از روز بود».
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”