ریتم آهنگ

آشنایی با رمان « زن در ریگ روان » اثر کوبو آبه

آشنایی با رمان « زن در ریگ روان » اثر کوبو آبه

The Woman in Quick Sand زندگی یک حشره شناس را دنبال می کند که به روستاهای ساحلی سفر می کند و به دنبال حشرات در مناطق شنی می گردد. روستاییان او را به یک گودال شنی بزرگ می کشانند که در آن یک زن وجود دارد.

این کتاب که در سال 1962 در ژاپن منتشر شد، برنده جایزه یوری یوری شد و برای منتقدان شناخته شد. این رمان بر اساس فیلم هیروشی تیشیگاخارا ساخته شده است که نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد و جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن را دریافت کرد. خود کمبو آبه در این فیلم نامه ای نوشت. این اولین اثر آبه بود که به انگلیسی ترجمه شد. و سپس به بیش از 20 زبان زنده دنیا ترجمه شد و به لطف این رمان و فیلم شهرت جهانی یافت.

زن در شن های متحرک داستان یک حشره شناس را روایت می کند که به چیزی شبیه حشره تبدیل شده است. گونه هایی که باید روی گیاه آزمایش شوند. داستان یک حشره شناس است که برای یافتن حشره ای با افرادی آشنا می شود که مانند حشرات در شن ها زندگی می کنند. افرادی که می خواهند او را وادار به همکاری کنند. شعار آنها «خانه خود را دوست داشته باش» است. این جمله شبیه جمله ای است که نیروها می گویند: «وطن خود را دوست بدار». با این حکم، طبقات بالا مردم را وادار کردند تا برای حفاظت از روستا، هر یک از آنها را قربانی کنند. باید شن های اضافی را شب و صبح جمع کنند و اگر یک روز این کار را نکنند کلبه روی سرشان فرو می ریزد. از سوی دیگر، این گودال ها سد طوفان های شن هستند و از ده محافظت می کنند. در نتیجه همه آنها تحت کنترل کامل هستند. اما یک حشره شناس به نام نیکی تمام تلاش خود را می کند تا از این موقعیت دشوار جلوگیری کند. با این حال، شخصیت زن رمان نه تلاشی می‌کند و نه اعتراضی می‌کند، زیرا درکی از آزادی ندارد. او می خواهد با حوصله به مرد بگوید که بیرون گودال تفاوت چندانی با داخل گودال ندارد. آنها نمونه ای از مردم فراری از آزادی هستند. او برده داری را دوست دارد تا شخص دیگری به جای او فکر کند و تصمیم بگیرد.

زن در شن های روان را می توان از زوایای مختلف دید. از نظر روانکاوی، فلسفی، از منظر سیاسی، اجتماعی و همچنین این را می توان نقدی بر فعالیت شرکت های ژاپنی دانست. رمان معنایی است و فرم و روایت در خدمت معناست.

اینجا فضای خوبی حاکم است. نویسنده توانست فضایی از ترس، وحشت و پوچی را به مردم منتقل کند. نوع روایی موفق می شود فضایی خسته کننده ایجاد کند و عذاب و سردرگمی حشره شناس را نشان دهد. توصیف مکرر و مکرر موقعیت به مخاطب کمک می کرد تا به طور کامل در اصل داستان غوطه ور شود و هر از چند گاهی مانند واژگونی به وجدان مخاطب ضربه می زند تا محل کار را ترک نکند. عنوان داستان بینندگان را به یاد زنی می اندازد که در شن های روان گیر کرده است. و تا حدودی مخاطب منتظر است تا نیکی (حشره شناس) برای نجات زن اقدام کند. اما همانطور که او پیشرفت می کند، دنیای گسترده تری در برابر او باز می شود.

شن می غلتد و این خاصیت در خود رمان ذکر شده است و زن ساکن است. دو حالت متضاد با هم هستند و حشره شناس اگر بخواهد زن را نجات دهد در راه نجات خواهد بود. با زن رشد می کند و نه تنها در نبرد با ماسه. زن نیز تلاش می کند، اما فقط سعی می کند آنچه را که آنها می خواهند و آنچه از شن می فهمد انجام دهد. در واقع کاری را که محیط به او می گوید انجام می دهد. در رمان زن نیز شخصیتی فرعی برای مرد به حساب می آید. او مؤثر است، اما در خدمت مرد و در نقشی نابرابر با او. انگار باید با هر دیالوگ و رفتاری مرد را با خواننده آشنا می کرد. و اوست که انسان را در موقعیت انتخاب قرار می دهد. حتی توصیف حال و ظاهر یک زن که راوی از دیدگاه یک حشره شناس توصیف می کند، گوشه هایی از شخصیت او را آشکار می کند. مفاهیم از همان آغاز تاریخ نابود می شوند و اذهان عمومی را به خود مشغول می کنند. در واقع خواننده از ابتدا تا انتها با مفاهیم سر و کار دارد تا زمانی که آنها را کشف کند. حشره شناس نماینده شخصی است که در مورد جبر زندگی سؤال می کند. اما یک زن می تواند نماینده مردی باشد که راه خودش را دنبال کرده، سؤالاتش را پرسیده و تسلیم جبر تکراری شده است. رابطه زن و مرد در این داستان خشونت آمیز است و فقط رابطه بدن های به هم پیوسته است. طمع و هوس روستاییان یک طمع تمام نشدنی انسانی است. انسان در این دنیا گرفتار است.

از منظر سیاسی-اجتماعی می توان اتحادیه ای را که مردی را گرفتار کرده است مسلط دانست. قدرت تحت شعار "خانه خود را دوست داشته باش" به مردم این فرصت را می دهد که برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند تا از حقوق دریافتی خود راضی باشند. از طرفی با ایجاد یک برنامه روزانه، رویاهای کوچکی را در ذهن خود ایجاد می کنند. یعنی تا جایی که ممکن است از نگهداری خانه خود لذت می برند بدون اینکه وقت فکر کردن داشته باشند. آنچه در زنان می بینیم. موجودی منفعل که هر چه انجمن می گوید باور دارد و بدون دانش علمی می پذیرد. البته در گذشته می گوید حالش بدتر بود اما حالا به این پناهگاه ویران بسنده کرده است. یکی از کسانی که هیچ چیز را قبول نمی کند، می خواهد علیه اتحادیه عصیان کند، اما تنهاست. زن او را همراهی نمی کند. مرد هیچ دلیلی برای پذیرش وضع موجود نمی پذیرد. اما او نمی تواند توجه زن در اسکورت را جلب کند. زنان از صحبت های او در مورد زندگی بیرون از گودال خوششان نمی آید. شوخی می کنند. طعم تحقیر شکست را می دهد. یک زن خوب می داند که اگر به حرف وصلت گوش ندهد، خانه اش خراب می شود. مرد هم می داند که می توان او را زیر شن دفن کرد، اما حاضر نیست این حقارت را بپذیرد. چون می داند که اگر بمیرند اتحادیه و کل روستا در خطر خواهد بود. مرد برای رهایی از این وضعیت دست به هر کاری می زند، اول حرف می زند، بعد خشونت می کند، بعد صبر و حوصله نشان می دهد و در نهایت تسلیم هر تقاضای غیرمنطقی می شود. بیدار شدن در مقابل آنها اتفاقی است که در دنیا به درخواست نیروها می افتد. طمع و تشنگی روستاییان برای نگاه کردن به آنها. و این مردی است که خودش زندانی است.

شن و ماسه در کتاب وجود دارد. شن را روی زبانت حس می کنی. می توانید آن را روی پوست خود احساس کنید. سن شخصیت دارد. او شخصیتی دارد. همه جا هست در لباس، غذا و خانه. زندگی و مرگ در آن نهفته است. شن و ماسه چرخه شگفت انگیزی از تکرار زندگی انسان است. شن نیز از صفحات کتاب بیرون می آید و مخاطب را در جبری که بین تمام سطرهای کتاب وجود دارد غوطه ور می کند. برای زنده ماندن می توانید گله را زنده ببینید. حرکت و زندگی شن و ماسه را در مقابل کسالت انسان احساس می کنی.

گزیده هایی از کتاب:

"آنها می گویند که بشریت به زودی به همه چیز عادت خواهد کرد. واضح است که این نوع فساد داخلی با سرعت غیرمنتظره ای اتفاق می افتد.

"اما من فکر نمی کنم زندگی چیزی باشد که بتوان آن را درک کرد. اینجا همه نوع زندگی وجود دارد و گاهی اوقات آن طرف تپه سبزتر به نظر می رسد. سخت ترین چیز برای من این است که نمی دانم چنین زندگی به کجا منتهی می شود، اما واضح است که شما هرگز نمی‌دانید چگونه زندگی می‌کنید. "در هر صورت، من چاره‌ای ندارم جز اینکه احساس کنم کارهای بهتری برای انجام دادن دارم."

خم شد و سیگار دیگری روشن کرد. احساس کرد اتفاق مشکوکی در حال رخ دادن است. آرام از جایش بلند شد و تصمیم گرفت به پشت تشک نگاه کند. تقریباً مانند یک اتاق بود، اما تختی وجود نداشت. در عوض، دیوار را با ماسه پوشاندند. خانه نیمه مرده بود، شن با دستان دراز و بی رحم شن نصفش را خورده بود که شکلی جز قطر کوچک یک هشتم میلی متری ندارد، اما هیچ چیز نمی تواند این نیروی ویرانگر بی شکل را تحمل کند. بدون شک بهترین نشانه به جز این است که شکل ها وقتی در کنار ماسه قرار می گیرند بی شکل می شوند. تنها عامل تعیین کننده حرکت شن بود؛ ماسه برای همه اشکال یکسان بود. او به بیل زدن ادامه داد.

خدای من با این دست های ضعیف چه می خواست؟ کار او هدایت آب دریا و ساختن خانه بر روی آن بود. کشتی در نهایت با توجه به خواص آب به آب انداخته شد.

«تنهایی تشنگی رفع نشدنی برای توهم بود. پس یکی ناخن دارد چون با یک ضربان ساده راضی نمی شود، دیگری سیگار می کشد چون از ریتم مغزش راضی نیست، یکی به دلیل تنها بودن در حین آمیزش دچار لرزش ناشی از الکل می شود. نفس کشیدن، پیاده روی، اجابت مزاج، کارهای روزمره که هر هفت روز یکشنبه می آمد، امتحانات پایان ترم هر چهار ماه یکبار او را آزار می داد. و این باعث شد که دوباره این کار را انجام دهد.»

 

کوبی آبه: زندگی و کار او

 

کوبو آبه، نمایشنامه‌نویس، عکاس و نویسنده ژاپنی که از پیشگامان جنبش آوانگارد در ژاپن بود و نقش مهمی در آشنا کردن خوانندگان ژاپنی با مفاهیم مدرنیته در ادبیات غرب ایفا می‌کند. او تقریباً تمام ارزشمندترین جوایز ادبی ادبیات ژاپن را از آن خود کرد و اغلب به عنوان کاندیدای بالقوه جایزه نوبل در نظر گرفته می شد، اما با مرگ نابهنگام او این اتفاق نیفتاد.

آبه در توکیو به دنیا آمد و در منچوری تحت اشغال ژاپن بزرگ شد. او در نوجوانی تحت تأثیر آثار بزرگی چون فئودور داستایوفسکی، فرانتس کافکا، ادگار آلن پو، راینر ماریا ریلکه و لوئیس کارول قرار گرفت. او برای تحصیل در دبیرستان به توکیو رفت و سپس در دانشگاه توکیو در رشته داروسازی تحصیل کرد، اما چند سال بعد توکیو را ترک کرد و به دلیل بحران روحی و پایان جنگ جهانی دوم بدون کسب مدرک به منچوری رفت. او به حزب کمونیست پیوست، اما اقدامات اتحاد جماهیر شوروی در اروپای شرقی او را منزجر کرد و به استعفای او منجر شد. استعفای او از حزب کمونیست پذیرفته نشد و حدود پنج سال بعد اخراج شد.

در سال 1947 او اولین مجموعه شعر خود را با نام اشعار ناشناخته با هزینه شخصی منتشر کرد. سال بعد شعر دیگری از او به نام «نشانگرهای انتهای راه» در این مجله به چاپ رسید. آبه به گروهی از نویسندگان و هنرمندان سوررئالیست پیوست و به سینما و تئاتر آوانگارد علاقه مند شد. اولین مجموعه داستان کوتاه او که در سال 1951 منتشر شد، برنده جایزه آکوتاگاوا، مهم ترین جایزه ادبی ژاپن شد. 1962 دومین رمان او، شخص دیگری، منتشر شد. 1966 رمان "نقشه له شده" منتشر شد. رمان مردی که چوبی مدفون در عصر یخبندان شد و نمایشنامه مرگ بر اشتباه از دیگر آثار اوست.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”