ریتم آهنگ

آشنایی با آیلین آگار آرتیست پیشرو بریتانیا

آشنایی با آیلین آگار آرتیست پیشرو بریتانیا

دوران کودکی و آموزش

آیلین آگار در یک خانواده ثروتمند بریتانیایی متولد شد، مادرش وارث یک شرکت بیسکویت بود، پدرش مدیر یک شرکت موفق آسیاب بادی و سیستم های آبیاری، آگار کراس بود. این تجارت او بود که خانواده را به بوئنوس آیرس، آرژانتین برد، جایی که آگار سال های اولیه خود را در آنجا گذراند. او بعداً دوران کودکی خود را ممتاز و عجیب توصیف کرد - "پر از بادکنک ها، حلقه ها و سگ های سنت برنارد" - و ادعا کرد که هر زمان که خانواده به بریتانیا سفر می کردند، مادرش اصرار داشت که یک گاو برای شیر و یک ارکستر بیاورد تا آنها بیاورند. با موسیقی احاطه شود در شش سالگی، آیلین برای تحصیل در مدرسه شبانه روزی به انگلستان فرستاده شد، جایی که پتانسیل هنری او توسط یک معلم شناسایی و تشویق شد. در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، او برای مدت کوتاهی برای شرکت در یک موسسه روستایی تر فرستاده شد، قبل از اینکه دوباره به پاریس منتقل شود تا در مدرسه تمام شود.

 

آموزش اولیه

تحصیلات رسمی هنری آگار با بازگشت به لندن آغاز شد، اما وفادار به روحیه مستقل خود، به سرعت رویکرد رسمی مدرسه هنر بیام شاو در کنزینگتون (جایی که مادرش او را ثبت نام کرده بود) رد کرد. به دنبال یک دوره تحصیلی پیشرفته تر، او در مدرسه بروک گرین در همرسمیت ثبت نام کرد و بلافاصله با گروهی از دانشجویان همفکر از جمله سیسیل بیتون و هنری مور آشنا شد. در سال 1921، آگار تحصیلات خود را در اسلید آغاز کرد.

 

در این دوره بود که او با رابین بارتلت، که در سال 1924 با او به پاریس سفر کرد، ملاقات کرد. این زوج در نوامبر سال بعد با یکدیگر ازدواج کردند، اما این رابطه دوام نیاورد. آگار بعداً اظهار داشت که "رابطه بین ما برای من - ناآشنا چون من در رازهای جنسی بودم - فقط یک اکتشاف بود، اگرچه در جوانی فقط یک زرق و برق عاشقانه در رابطه ایجاد کرده بودم."

 

دوره بلوغ

در حوالی زمانی که ازدواجش منحل شد، آگار با نویسنده مجارستانی جوزف بارد آشنا شد. او که هفت سال از او بزرگتر بود، تأثیر عمیقی در جهت گیری هنر و مسیر زندگی شخصی او گذاشت و او را با یک محفل ادبی و هنری از جمله ازرا پاوند و دبلیو بی. ییتس در سال 1927، بارد به ازدواج خود پایان داد و او و آگار یک زوج شدند و سال بعد به پاریس نقل مکان کردند. آگار با استقرار در فضای استودیویی خود، احساس «تولد دوباره» کرد: در این زمان بود که او در معرض سبک‌ها و جنبش‌هایی قرار گرفت که عمیق‌ترین تأثیر را بر آثارش گذاشت، از جمله کوبیسم، مجسمه‌های کنستانتین برانکوشی، و مهم‌تر از همه، جنبش سوررئالیستی سپس بر پاریس متمرکز شد که توسط آندره برتون و پل الوارد رهبری می شد. هنر آگار به سرعت از بازنمایی فیگوراتیو دور شد و او شروع به تأکید بر تجسم محصولات تخیل خود کرد، همانطور که از آثار این دوره مانند سه نماد (1930) مشهود است. در این زمان نقاشی آگار غالب بود.

 

علاقه آگار به سوررئالیسم پس از بازگشت او و بارد به لندن در حوالی سال 1930، زمانی که او با مجله ادبی کوتاه مدت The Island درگیر شد، تثبیت شد، برد به عنوان مدیر ادبی خدمت می کرد در حالی که آگار بودجه مجله را تامین می کرد و با آثار هنری همکاری می کرد. در سال 1933، به تشویق دوستش هنری مور، او به گروه لندن ملحق شد، گروهی هنرمندان که تا حدودی از جنبش Vorticist در دهه 1910 ظهور کرده بود و بر پیشبرد آرمان هنر آوانگارد در بریتانیا متمرکز بود. در همین زمان، آگار اولین نمایشگاه تک زن خود را با آثاری که تأثیر شدید سوررئالیسم را نشان می داد برگزار کرد. این تأثیر پس از ملاقات او با نقاش پل نش در سال 1935، در یکی از تعطیلات تابستانی او و بارد در دورست، عمیق تر شد. نش و آگار با وجود رابطه مداوم او با برد (واقعیتی که او با ناراحتی تحمل کرد) عاشق می شوند و نش آگار را با ایده "شیء یافت شده" آشنا کرد. بسیاری از کارهای او از این نقطه به بعد کلاژ و بریکولاژ است.

سفر تأثیر عمیقی بر حرفه آگار خواهد داشت. برای مثال، در طول سفری که در سال 1936 به بریتانی داشت، از صخره‌های Ploumanac'h عکاسی کرد که منجر به مجموعه‌ای از عکس‌ها از جمله کمیک Bum و Thumb Rock شد، و او از فرم‌های طبیعی و ارگانیک به عنوان نقوش در آثارش استفاده کرد. او یک بار اظهار داشت: "قدیمی‌ترین اشکال طبیعت برای یک نقاش، مطالعات در طراحی انتزاعی محض است. من باید به این اشکال برگردم و از آنچه دانشمند به ما می‌گوید، طراحی ایجاد کنم." زندگی اجتماعی او در طول دهه 1930 نیز جزو افسانه های بوهمی بود. در یک تابستان در سال 1937، او و بارد برای اولین بار در رودخانه فال در کورنوال با زوج سوررئالیست لئونورا کارینگتون و ماکس ارنست و با هنری مور و شریک زندگی اش ایرینا رادتسکی تعطیلات را گذراندند و سپس در همراهی رولند به موژین فرانسه رفتند. پنروز، لی میلر، پل و نوش الوارد، و پل نش، برای پیوستن به پابلو پیکاسو و من ری در هتل Vaste Horizon. بنا بر گزارش‌ها، این زمان مهمانی‌های وحشیانه بود، و آگار متعاقباً به یاد آورد که همه مهمان‌ها تصمیم گرفتند یک شب نام‌های کوچک خود را عوض کنند، با جریمه‌ای برای هرکسی که فراموش کرده است از نام‌های جدید به درستی استفاده کند. آگار همچنین در این زمان در حال رقصیدن روی پشت بام ها در Mougins در یک لباس شفاف عکاسی شد. در مورد کد لباس و سبک زندگی سوررئالیست ها، او بعداً گفت: "چهل سال پیش سوررئالیست ها پانک راک های دهه هفتاد و هشتاد را در پرهای طاووس خود پیش بینی می کردند."

 

در حالی که آگار هرگز به صراحت خود را یک سوررئالیست توصیف نکرد، از نظر منتقدان و عموم مردم با این جنبش مرتبط بود. او همچنین بخشی از گروه سوررئالیست انگلیسی بود که در سال 1936 تأسیس شد - همراه با هربرت رید، هنری مور، رولاند پنروز، دیوید گاسکواین و دیگران - و تنها زن بریتانیایی بود که در نمایشگاه بین‌المللی معروف سوررئالیست لندن در سال 1936 حضور داشت. . شاید تعجب آور باشد که این نمایش در بین مخاطبان عام بیشتر مورد استقبال قرار گرفت تا منتقدانی که برخی از آنها در ارزیابی خود تند و تند بودند. به عنوان بخشی از گروه سورئالیست، آگار در سال های بعد به حمایت از آثار هنرمندان کشورهای دیگر کمک کرد: برای مثال، در طول جنگ جهانی دوم، او و بارد شامی را به افتخار دوستان هنرمند یهودی خود مانند والتر گروپیوس ترتیب دادند. Oskar Kokoschka و László Moholy-Nagy که همگی در مرحله میانی پرواز خود از اروپای قاره ای به ایالات متحده بودند. در آماده شدن برای شام، آگار و بارد چیزی را ایجاد کردند که به عنوان یک میز سورئالیستی توصیف می شد، با یک قطعه مرکزی که از گل ها، میوه ها و کراکرهای آویزان تشکیل شده بود.

 

تأثیر جنگ جهانی دوم عمیقاً توسط آگار احساس شد، او یک گام از هنر عقب نشینی کرد و به وظایف مختلف میهن پرستانه مشغول شد: او به عنوان دستیار غذاخوری، به عنوان مثال، تهیه و سرو غذا و شستن کف، و همچنین به عنوان آتش کار می کرد. -نگهبان در شب در سال 1940، در بحبوحه ابهامات سیاسی جهانی، آگار و برد ازدواج کردند تا شاید به یکدیگر - و به خودشان - قدرت وفاداری خود را ثابت کنند، یا صرفاً برای اینکه اندکی از ثبات را به زندگی خود بیاورند. همچنین این دوره بیشترین تأثیر سوررئالیسم در بریتانیا بود - به عنوان مثال، جنبش آخرالزمان جدید در ادبیات، با محوریت نویسندگانی مانند گاسکوین و دیلن توماس - و در پایان جنگ، شهرت آگار به طور محکمی تثبیت شد. او در تلویزیون برای حمایت از جنبش سوررئالیست بریتانیا ظاهر شد، از جمله به عنوان مصاحبه شونده در مستند چشم هنرمند در سال 1948. در حین بحث درباره تمرین خود در این برنامه بود که آگار یکی از «کلاه های سورئالیستی» مختلف خود را به نام کلاه تشریفاتی برای خوردن بویلابیس (1936) به نمایش گذاشت.

دوره بعد

در حالی که دوره میانی حرفه آگار تحت تسلط آثار کولاژ و مجسمه سازی بود، در اواخر عمر او تا حدودی پس از کشف رنگ اکریلیک به نقاشی بازگشت. در مورد این مواد ترکیبی جدید، او خاطرنشان کرد: "بسیار همه کاره است، می تواند به عنوان ایمپاستو، با چاقوی پالت، یا شستشوی نازک [که] لعاب های فوق العاده ای می دهد استفاده شود."

 

یکی از رویدادهای تعیین کننده این سال های بعد مرگ شوهر آگار در سال 1975 بود. بیماری پانزده ساله جوزف برد بر هر دوی آنها تأثیر گذاشته بود و آگار در چند سال آخر زندگی خود را وقف او کرده بود. مراقبت. با این حال، پس از مرگ بارد، آگار که در اواسط دهه هفتاد خود بود، دوباره توجه خود را بر روی کار خود متمرکز کرد که به طور فزاینده‌ای به زندگی‌نامه تبدیل شد. او هنوز توسط یک گروه التقاطی از شخصیت‌های ادبی و هنری احاطه شده بود و در سال 1986 لباس‌هایی را برای طراح مد ژاپنی ایسی میاکه مدل‌سازی کرد. او اظهار داشت که «طرح‌های میاکه مانند ماسک‌های جدیدی بودند که استفاده‌کننده را از دست او آزاد می‌کردند». در اواخر دهه هشتاد، آگار زندگینامه ای به نام نگاهی به زندگی من (1988) نوشت و منتشر کرد. اندکی پس از آن، او به عنوان یکی از همکاران آکادمی سلطنتی انتخاب شد. در 7 نوامبر 1991، ایلین آگار یک ماه قبل از تولد 92 سالگی خود درگذشت.

 

میراث آیلین آگار

آیلین آگار به شکل گیری توسعه سوررئالیسم در بریتانیا کمک کرد، کمکی که با این واقعیت که او یکی از معدود زنان مرتبط با جنبش بود، بیش از پیش چشمگیر شد. آثار او همچنان در گالری‌های سراسر جهان به نمایش گذاشته می‌شود، در حالی که تأثیر زیبایی‌شناسی او را می‌توان در آثار هنرمندان معاصری که نسخه‌های خود از سوررئالیسم را می‌سازند، مانند بث هوکل، فرانک موث، و چارلز ویلکین، مشاهده کرد. تأثیر آگار در دنیای مد نیز مشهود است، به طوری که برخی از طراحان برجسته امروزی به مثال سوررئالیسم روی آورده اند تا از مواد جامد و اشیاء یافت شده لباس بسازند، مانند «دامن میز قهوه» (ساخته شده از چوب) حسین چالایان در سال 2000. «کت کلاه گیس» مارتین مارگیلا در سال 2009 و لباس الهام گرفته از آباژور مری کاترانتزو در سال 2011.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”