ریتم آهنگ

بیوگرافی گئورگ بازلیتز؛ نقاش برجسته آلمان

بیوگرافی گئورگ بازلیتز؛ نقاش برجسته آلمان

بیوگرافی گئورگ بازلیتز

دوران کودکی

گئورگ بازلیتز در 23 ژانویه 1938 هانس گئورگ کرن در دویچ بازلیتز به دنیا آمد. خانواده او در آپارتمانی بالای یک مدرسه زندگی می کردند که پدرش در آنجا به دانش آموزان ابتدایی درس می داد. این مدرسه در طول جنگ جهانی دوم به عنوان پادگان سربازان مورد استفاده قرار گرفت و بعداً در طول جنگ با روس‌ها در خط مقدم ویران شد، در حالی که خانواده در زیرزمین‌های زیر ساختمان پناه گرفتند. در کتابخانه مدرسه بود که گئورگ نقاشی های مدادی  قرن 19 را کشف کرد. این تجربه اولیه با هنر الهام بخش بازلیتز شد تا خودش آثار هنری خلق کند. در سال 1949 او به عکاس حیات وحش هلموت درچسلر در عکاسی پرنده‌شناسی کمک کرد، که منجر به مناظر بعدی بازلیتز از حومه زاکسن شد و الهام بخش نقاشی Wo ist der gelbe Milchkrug, Frau Vogel (خانم پرنده شیر زرد کجاست؟) شد. پرندگان زرد وارونه.

 

آموزش اولیه

در سال 1950 خانواده بازلیتز به کامنس نقل مکان کردند جایی که گئورگ در دبیرستان تحصیل کرد. یک اولئوگراف با اندازه اصلی از نقاشی فردیناند فون رایسکی، «اینترلود در حین شکار در جنگل ورمرزدورف» در سالن مته مدرسه آویزان بود که تأثیر زیادی بر کارهای بعدی بازلیتز، از جمله اولین نقاشی وارونه اش Der Wald auf dem Kopf (چوب روی سر) گذاشت. بازلیتز در دوران تحصیلات متوسطه خود با الهام از هنرمندان منظره Neue Sachlichkeit شروع به نقاشی کرد. اگرچه او از پذیرش در آکادمی هنر درسدن محروم شد، اما در سال 1956 در آکادمی هنرهای تجسمی و کاربردی در وایسنسی، برلین شرقی، زیر نظر هربرت بهرنز هانگلر به تحصیل نقاشی پرداخت. بازلیتز پس از دو ترم حضور در کلاس ها به دلیل «ناپختگی سیاسی-اجتماعی» اخراج شد. در سال 1957 در آکادمی هنرهای تجسمی در شارلوتنبورگ، برلین غربی ثبت نام کرد و در آنجا به کازیمیر مالویچ، واسیلی کاندینسکی و ارنست ویلهلم نای علاقه مند شد.

 

دوره بلوغ

گئورگ کرن در سال 1958 نام خانوادگی بازلیتز را به عنوان ادای احترام به زادگاهش ساکسونی برگزید. در این مدت بازلیتز مجموعه ای از پرتره های خیالی از جمله اونکل برنارد (عمو برنارد) و سر رایسکی را خلق کرد. این سریال بر هویت آلمانی در دوران پس از جنگ جهانی دوم تمرکز داشت و از سربازان جنگی مستقر در نزدیکی خانه بازلیتز الهام گرفت. نقاشی‌ها از ضربات قلم مو ضخیم و روان تشکیل شده بودند، افراد بیشتر به عنوان کاریکاتور ظاهر می‌شدند تا پرتره‌های رئالیستی سنتی. در این زمان بود که بازلیتز با الکه کرتزشمار، دستیار استودیو خود ازدواج کرد که پسرشان دانیل را به دنیا آورد.

 

در دهه 1960 بازلیتز روی کهن‌الگوهای خاص در نقاشی‌ها و نقش‌های چوبی متمرکز شد که عمدتاً از شورشیان، قهرمانان و چوپانان بودند. او به طور فزاینده ای به آنامورفوسیس، بازنمایی تحریف شده یا هیولایی یک تصویر، که نمونه آن در تناسبات و ویژگی های صورت فیگورهایش است، علاقه مند شد. در اولین نمایشگاه انفرادی او در سال 1963، بسیاری از نقاشی‌های ترسناک‌تر او، مانند Der Nackte Mann (مرد برهنه) و Die grobe Nacht im Eimer (شب بزرگ در پایین زهکش) بسیار بحث برانگیز تلقی شدند و متعاقباً به دلیل فحاشی توقیف شدند. توسط دادستان دولتی بازلیتز به ابداع سبک اغراق آمیز خود از طریق آزمایش ادامه داد. در تلاش برای رهایی از سبک از موضوع، بازلیتز اولین نقاشی وارونه خود را با عنوان Der Wald auf dem Kopf (چوب روی سر) در سال 1969 خلق کرد. از طریق این تغییر تصویر، بازلیتز قصد داشت اشیاء نقاشی شده را تولید کند. از بازنمایی های دقیق دنیای واقعی.

 

اواخر دوره

گئورگ بازلیتز در سال 1975 به درنبورگ آلمان نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان استاد نقاشی در آکادمی Staatliche der Bildenden Kunste در کارلسروهه و در Hochschule der Bildenden Kunste در برلین غربی کار کرد. او همچنان از نقاشی به عنوان وسیله اصلی خود برای بیان خود به عنوان یک آلمانی مرتد جنگ جهانی دوم استفاده می‌کرد و همچنان آشفتگی عاطفی درونی را از طریق چهره‌های تحریف‌شده و قلم‌موهای جسورانه و چشمگیر به تصویر می‌کشید.

 

بازلیتز در سال 1979 زمانی که شروع به ساخت مجسمه های چوبی به یاد ماندنی کرد، کار خود را دوباره اختراع کرد. مانند نقاشی های او، مجسمه ها خام، نیرومند و تصفیه نشده بودند. او از "صیقل دادن" کار خودداری می کرد، سطح را تراشه دار، خراشیده و ناهموار می گذاشت و به ظاهر تراش خورده زمخت می افزود. شهرت بازلیتز به عنوان یک هنرمند برجسته تجسمی زمانی تأیید شد که در سال 1980 به عنوان نماینده آلمان در بینال ونیز انتخاب شد. او در آنجا اولین مجسمه خود را به نام مدل برای یک مجسمه به نمایش گذاشت، یک پیکره چوبی حکاکی شده خام که به دلیل شباهت بیرونی آن جنجال برانگیخت. - اشاره ای که بازوی خود را بلند کرده است برای سلام نازی ها. از دهه 1990، او به تولید طراحی، حکاکی روی چوب، نقاشی و مجسمه ادامه داد و همچنین طراح صحنه فعال اپراهایی مانند پانچ و جودی در اپرای هلند در آمستردام بوده است. در سال 1995 اولین نمایش گذشته نگر بزرگ او در ایالات متحده در گوگنهایم در شهر نیویورک برگزار شد.

میراث گئورگ بازلیتز

گئورگ بازلیتز که تقریباً هر رسانه هنری را پوشش می دهد، خود را به عنوان یک هنرمند بصری با قد بین المللی تثبیت کرده است. آثار او با واقعیت درونی تاریخ و تراژدی آلمانی بودن در دوران پس از جنگ جهانی دوم روبرو می شود. بازلیتز بیشتر به خاطر نقاشی‌های وارونه یا وارونه‌اش که تأکید را از موضوع به ویژگی‌های خود نقاشی تغییر می‌دهند، شناخته می‌شد و نه تنها یک بوم نقاشی شده، بلکه یک شی تقریباً مجسمه‌سازی را خلق می‌کرد. کیفیت آنامورفیک شخصیت های قهرمان و سرکش او تأثیری قدرتمند و بین المللی بر هنرمندان نئواکسپرسیونیست داشته است.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”