ریتم آهنگ

بیوگرافی فرانسیس بیکن

بیوگرافی فرانسیس بیکن

بیوگرافی فرانسیس بیکن

دوران کودکی

فرانسیس بیکن که در دوبلین به دنیا آمد، به افتخار جد معروفش، فیلسوف و دانشمند انگلیسی نامگذاری شد. پدرش، ادوارد، در ارتش خدمت کرد و بعداً در طول جنگ جهانی اول در دفتر جنگ مشغول به کار شد. در مصاحبه ای با منتقد دیوید سیلوستر، بیکن مفاهیم خشونت در نقاشی هایش را به شرایط آشفته زندگی اولیه خود نسبت داد. یک هنگ بریتانیایی در نزدیکی خانه دوران کودکی او مستقر بود و او به یاد داشت که مدام از سربازان در حال تمرین مانور می شنید. طبیعتاً موقعیت پدرش در دفتر جنگ او را از تهدید خشونت در سنین پایین آگاه کرد. پس از جنگ به دوبلین بازگشت و در میان مبارزات اولیه جنبش ناسیونالیستی ایرلند به بلوغ رسید.

 

فرانسیس جوان به دلیل آسم شدید و سفرهای مکرر خانواده برای پست ادوارد، تحصیلات رسمی کمی داشت. مادر بیکن، کریستینا، زندگی اجتماعی داشت، و در حالی که پدرش در کار نبود، فرانسیس اغلب به حال خود رها می شد. بیکن با اینکه چهار خواهر و برادر داشت، رابطه نزدیکی با دایه‌اش جسی لایت‌فوت داشت که بعداً سال‌ها با او در لندن زندگی کرد (بانوی مسن ممکن است کمک بسیار مهمی به بیکن خود ویرانگر بوده باشد).

 

هنگامی که بیکن با همجنس گرایی نوظهور خود برخورد کرد، روابط خانوادگی بیشتر مورد سوء استفاده قرار گرفت - این هنرمند جوان به شدت توسط پدرش تنبیه شد (پدرش او را توسط پسران ثابتی که آنها نیز در اولین تجربیات جنسی بیکن دخیل بودند شلاق زدند). او سرانجام در سال 1926 پس از اینکه پدرش او را در حال تلاش کردن لباس مادرش گرفتار کرد، از خانه اخراج شد. بیکن با کمک هزینه ای اندک زندگی یک ولگرد را سپری کرد و در لندن، برلین و پاریس سفر می کرد. علیرغم امیدهای پدرش، تغییر منظره فقط بیکن را آزاد کرد تا هویت جنسی خود را بیشتر کند. زمان او در برلین از این نظر اهمیت ویژه ای داشت و بعدها به عنوان بیداری عاطفی توسط او یاد شد.

 

آموزش اولیه

بیکن در اواخر دهه 1920 به آپارتمانی در لندن نقل مکان کرد و درگیر طراحی داخلی و مبلمان شد. یکی از حامیان او، هنرمند روی دو ماستر، مربی بیکن شد و او را تشویق کرد که نقاشی رنگ روغن را انتخاب کند. بیکن کارهای اولیه خود را از پیکاسو و سوررئالیست ها که آثارشان را در سفر به پاریس دیده بود، الگوبرداری کرد. در سال 1933، بیکن Crucifixion را به نمایش گذاشت، یک ترکیب سیاه و سفید اسکلتی که قبلاً مضامینی از درد و ترس را که به نمونه کارهای بعدی او تبدیل می شد، تابش می کرد. این نقاشی به طور همزمان در کتاب هربرت رید Art Now منتشر شد و به سرعت توسط سر مایکل سادلر خریداری شد. بیکن که از موفقیت خود دلگرم شده بود، سال بعد نمایشگاهی از هنر خود ترتیب داد، اما توجه چندانی به آن نشد. نقاشی‌های او همچنین برای گنجاندن در نمایشگاه بین‌المللی سورئالیست، که توسط هربرت رید برگزار شده بود، مورد بررسی قرار گرفتند، اما به دلیل اینکه به اندازه کافی سوررئالیست نیستند، رد شدند. بیکن که دلسرد شده بود، به سبک زندگی یک دریفت بازگشت. او اکثر آثار خود را از قبل از سال 1943 نابود کرد و تنها پانزده قطعه از این دوره اولیه باقی مانده است.

 

به دلیل آسم، بیکن نتوانست در طول جنگ جهانی دوم به نیروهای مسلح بپیوندد. او به عنوان عضوی از بخش احتیاط حمله هوایی پذیرفته شد که شامل جستجو و نجات غیرنظامی بود، اما زمانی که از زیر گرد و غبار و آوار بیمار شد مرخص شد. او اعتراف کرد: «اگر مبتلا به آسم نبودم، شاید اصلاً به نقاشی نمی‌رفتم». پس از جنگ، نقاشی را با شور و شوق تازه ای آغاز کرد و سه مطالعه برای فیگورها در پایه یک صلیب (1944) را به عنوان آغاز واقعی کار خود در نظر گرفت. گردن‌های بلند، دهان‌های تکان‌خورده و بدن‌های انقباض که در این نقاشی به چشم می‌خورد ترس و رنج را بیان می‌کند، تفسیری قوی از پیامدهای جنگ. بیکن این چهره‌ها را بر اساس عکس‌های حیوانات در حال حرکت مدل‌سازی کرد و علاقه اولیه به حرکت بدن را نشان داد که موضوعی قوی در نقاشی بعدی او شد. در طول نمایشگاه آن در گالری Lefevre، منتقدان عمدتاً از تصاویر آشکار شوکه شدند، اما بررسی های متعدد بیکن را در کانون توجه قرار داد.

دوره بلوغ

موفقیت او در نمایشگاه 1944 فرصت های بیشتری را برای نمایش با Lefevre به دست آورد. گراهام ساترلند، دوست و غرفه‌دار، او را به مدیر گالری هانوفر، جایی که بیکن اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال 1949 برگزار کرد، توصیه کرد. : اولین مورد جیغ بود که برگرفته از فیلمی بود که هنوز از کشتی جنگی پوتمکین سرگئی آیزنشتاین گرفته شده بود که در آن معلم مجروح مدرسه در حال فریاد زدن (احتمالاً دردناک) نشان داده می شود. دومی پرتره پاپ اینوسنت X (حدود 1650) اثر دیگو ولاسکز است، تابلویی که بیکن تنها از طریق بازتولید آن را می‌شناخت (و همیشه معتقد است که هرگز در نسخه اصلی ندیده است). سری Heads همچنین از وسایل محصورکننده‌ای استفاده می‌کرد که حس فراگیر کلاستروفوبیا و اضطراب را نشان می‌داد، در این مثال یک طرح کلی قفس‌مانند کم عمق که بیکن همچنین در سه مطالعه از سال 1944 استفاده کرده بود.

 

در سال 1952 بیکن یکی از قدرتمندترین روابط خود را با خلبان جنگنده سابق جنگ جهانی دوم پیتر لیسی آغاز کرد. لیسی جذاب، خوش تربیت و به شدت خود ویرانگر بود. این دو رابطه قوی و خشونت آمیزی داشتند - در یک موقعیت مست، لیسی بیکن را از پنجره پرتاب کرد و هنرمند متحمل تعداد زیادی جراحات (جزئی) شد. از طریق فرارهای مختلف و معاشقه های خارجی (که هر دو مرد از شرکای جنسی متفاوتی بین زمان با هم لذت می برند) رابطه آنها تا سال 1958 بدتر شد. تعدادی از روابط او و به ویژه سال های نزدیک با لوسین فروید در کتاب سباستین اسمی مورد بحث قرار گرفته است. هنر رقابت».

 

در سال 1953، هانوفر نمایشگاهی از نقاشی های بیکن برگزار کرد که شامل دو فیگور بود، تصویری از دو مرد که در رختخواب در آغوش گرفته بودند، تصویری که رسوایی بزرگی را به وجود آورد. این ترکیب بر اساس عکس های گرفته شده توسط عکاس ویکتوریایی Eadweard Muybridge بود. او گفت: "موضوع این است که اگر با ذره بین به چهره های مایبریج نگاه نکنید، تشخیص اینکه آیا آنها در حال کشتی گرفتن یا رابطه جنسی هستند بسیار دشوار است." در واقع، بیکن اغلب ترجیح می‌داد از روی عکس کار کند و به دوستش جان دیکین برای گرفتن عکس از سوژه‌هایش تکیه می‌کرد، اما او مجذوب تلاش‌های مایبریج برای ثبت و ضبط اجسام در حال حرکت بود. بیکن مجموعه‌ای از کتاب‌های مایبریج را به‌عنوان منبع ثابتی در استودیوی خود نگهداری می‌کرد و حتی پیشنهاد کرد که مطالعه‌ی فشرده‌اش روی این عکس‌های متوالی باعث علاقه‌اش به کار در مجموعه‌ها شود.

 

تمایل بیکن به الهام گرفتن از تجربیات شخصی او را نیز به سمت پرتره جذب کرد. او اغلب دوستان صمیمی (لوسیان فروید، ایزابل راستورن، میشل لیریس) را نقاشی می‌کرد و نتایج، شدت احساسی و روانی قابل توجهی را نشان می‌دهد. یکی از مشهورترین سوژه های بیکن، دوست و معشوقش جورج دایر بود که در سال 1964 با او آشنا شد. در طول رابطه آنها، بیکن پرتره های متعددی از دایر اجرا کرد که عضله ای قوی را با احساس آسیب پذیری در کنار هم قرار داد، مانند پرتره جورج دایر. Crouching (1966)، نشان دهنده یک نگرش محبت آمیز و در عین حال محافظتی نسبت به مرد جوان است. دایر از اعتیاد به الکل و دوره‌های افسردگی رنج می‌برد و در نهایت در شب قبل از اولین نمایش گذشته بیکن در فرانسه در سال 1971 خودکشی کرد.

سالهای پایانی و مرگ

پس از نمایشگاه پاریس، بیکن به طور فزاینده ای به سمت خودنگاره حرکت کرد و مدعی شد: "مردم اطراف من مانند مگس می میرند و هیچ چیز دیگری برای نقاشی جز خودم وجود ندارد." او با ادامه کار به طور پیوسته، تعدادی نقاشی را نیز برای ادای احترام به یاد دایر تکمیل کرد. بسیاری از اینها به شکل سه‌گانه‌هایی با فرمت بزرگ بودند، از جمله سریال معروف «سه‌گانه سیاه» که جزئیات درگذشت دایر را بازگو می‌کرد. در سال 1973، بیکن اولین هنرمند معاصر انگلیسی بود که نمایشگاه بزرگی در موزه هنر متروپولیتن نیویورک داشت. آثار او در سال‌های آخر عمرش در سطح بین‌المللی به نمایش گذاشته شد، از جمله نمایش‌های گذشته در هیرشهورن و گالری تیت. در اواسط دهه 1970، بیکن با جان ادواردز آشنا شد که جایگزین دایر و دیکین به عنوان همراه و عکاس همیشگی بیکن شد. در آخرین سال‌های زندگی، بیکن از زندگی اجتماعی پرهیاهوی سابق خود کناره‌گیری کرد و بر کار خود و رابطه افلاطونی با ادواردز تمرکز کرد. او در سن 81 سالگی بر اثر سکته قلبی در مادرید درگذشت.

 

میراث فرانسیس بیکن

تفاسیر منحصر به فرد بیکن و ماهیت به شدت شخصی کار او، ردیابی بصری تأثیر او در هنر معاصر را دشوار می کند. با این وجود، نقاشی‌های او الهام‌بخش برخی از برجسته‌ترین هنرمندان این نسل از جمله جولیان اشنابل و دیمین هرست بوده است.

 

جان ادواردز که این ملک را به ارث برده بود، تا زمان مرگش در سال 2003 نقش مهمی در ترویج آثار بیکن ایفا کرد. او مسئول اهدای استودیو بیکن به گالری هنری مدرن شهرداری هیو لین در دوبلین بود و این به یک گالری دائمی تبدیل شد. آرشیو نمایشگاهی و پژوهشی

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”