مائوریتزیو کاتلان- متولد 1960میلادی در پادوا ایتالیا- به عنوان یک هنرمند پیشرو در روزگارِ حاضر برخی از فراموش نشدنی ترین صحنه های هنر معاصر را خلق کرده است. کاتلان به عنوان یک هنرمند خودآموخته، در اوایل 1990میلادی به عالم هنر وارد شد و به سرعت بهخاطر شوخطبعی و دلهرۀ فاصله بین هنر و زندگی روزمره داشت به شهرت رسید. اولین اثر هنری کاتالان یک عکس در سال 1989میلادی است که گویای طنزِ تاریک و تلخ این هنرمند است(تصویر1). ساختمایه های آثار کاتالان از فرهنگ عامه، تاریخ، مذهب سازمانیافته گرفته تا تفکرات و تعمقات هنرمند درباره خود و هنر را با لایه هایی از طنزی اندوهگین دربرمی گیرد. هنرِ کاتالان برخی اوقات تا سرقت های خلاقانه و فعالیت هایی جنایی پیش می رود. درحالی که سلف هنری کاتالان ممکن است شخصیتِ دادائیستی همچون مارسل دوشان باشد، اما کاتلان وارث میراث بسیار بزرگتریست و آن چهره خاص هنرمندان ایتالیایی و سنت کمدیا دل آرته ست. کاتلان با ایفای نقش بازندهای خوشحال، به طور مداوم وانمود می کند که در شانس خود برای موفقیت و به رسمیت شناختهشدن در نهاد هنر کارشکنی می کند.
کاتلان خود را هنرمندی تنبل معرفی می کند و به روزنامه گاردین می گوید: "من کاری نمی کنم." کاتلان در سال 1992میلادی گروهی اهداکنندۀ مالی جمع کرد تا به وی مبلغ ده هزار دلار کمک مالی اهدا کنند تا او به مدت یک سال هیچ اثری به نمایش نگذارد. همچنین در 1993میلادی در بینال ونیز با اجارهدادن فضای غرفۀ خود به یک شرکت سازندۀ عطر اثری تحت عنوان "فعالیت کردن شغل بدیه"خلق کرد (تصویر2). او با ادعای نداشتن هیچ ایدهای، یک بار با پایین آمدن توسط ملحفه های به هم گره شده، از پنجرۀ محل یک نمایشگاه گریخت.
آثار تاکسیدرمی
اگرچه بخش عمدهای از کارهای کاتلان طنزآمیز هستند اما تعمق دربارۀ مرگ و اَشکال آن در آثار این هنرمند غیر قابل چشم پوشی است. جوانیِ کاتلان به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده، ناسازگاری در مدرسه و مشاغل ناشایست به سختی گذشته و اضطراب های این دوران در مورد عدم امکانِ انجام کار، ناامنی و عدم موفقیت به صورت های گوناگونی در آثار این هنرمند قابل مشاهده است. کاتلان در اواسط 1990میلادی آثاری تاکسیدرمی خلق کرد. اکثر کارهای تاکسیدرمیِ کاتلان حیوانات را در حالت هایی ابزورد قرار می دهند. مانند مجموعه هایی از اسب های از سقف آویزان شده و یا سنجابی که در آشپزخانۀ خود خودکشی کرده است.
خود او درباره نواچنتو (تصویر3) یکی از اسب های معلق تاکسیدرمی خود می گوید: "این یک اسب ترواست که در تلاش است تا وارد ارتباطی مستقیم و درونی با ناخودآگاه شود، به تخیل ضربه زده و واکنشی درونی را برانگیزد." نواچنتو یکی از معروفترین اسب های کاتلان(تصویر3) یادآور فیلم کالت برناردو برتولوچی با همین نام است که در سال 1976میلادی با بازی رابرت دِنیرو و ژِرار دِپاردیو ساخته شده بود. این فیلم 5 ساعته فراز و نشیب های زندگی دو دوست از طبقات اجتماعی مختلف، یکی از خانوادهای بورژوا و دیگری دهقان زاده را در حین آشفتگیهای سیاسی که در نیمۀ اول قرن بیستم دامنگیر ایتالیا شده بود روایت میکند .فیلمی که در آن ظهور فاشیسم و زمینههای شکلگیریاش بر بستری از تفاوتهای اجتماعی به تصویر کشیده می شود. در این اثر نیز اسب تاکسیدرمی شده در تضاد با دکوراسیون نئوکلاسیک محل نمایش است.
در اثر دیگر او با نامBidibidobidiboo (تصویر4)، یک سنجاب تاکسیدرمی بر میز یک آشپزخانه با دو صندلی مینیاتوری قرار دارد. کنار پاهای سنجاب یک اسلحه و در قسمت پشتی یک سینک آشپزخانه و آبگرمکن قرار دارد. خودکشی سنجاب نمایانگر یک دگرمن -alter ego- است که براساس تکرار آشپزخانه کودکی هنرمند ساخته شده است.کاتلان که خود اعتراف کرده از مفهوم شکست وحشتزده است در اینجا دلالتی ضمنی از مرگ سنجاب ارائه داده است. مرگ عنصر کلیدی در هر دو اثر و یک موضوع تکراری در کلیه آثار کاتلان است.(1)
آثار هایپررئالیستی
سهگانه بدنام
کاتالان در اواخر 1990میلادی مجسمه هایی هایپررئالیستی و مومی در اندازه های طبیعی ساخت که از جمله معروفترین و بدنامترین آنها مجسمه برخورد یک شهاب سنگ با پاپ ژان پل دوم است. ساعت نهم، او و فرانک و جیمی سه اثر هایپررئالیستی و مومی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت به مسئله قدرت می پردازند. سوال در مورد اقتدار و نهادهای قدرت همواره دغدغه اصلی کاتلان بوده است چه این نهاد نیروی پلیس باشد چه گالری دارها و یا جامعه هنری. کاتلان، همواره از شوخطبعی به عنوان ابزاربیانی خود برای تشریح ساختار و اقتدار چه در داخل و چه در خارج از دنیای هنر استفاده می کند. منتقدین از این سه اثربا عنوان سه گانه بدنام نام برده اند. درون این سه گانه، نمادها یا شخصیت های متجسم کنندۀ قدرت از اقتدار خود خلع، بیثبات و مختل میشوند.
ساعت نهم
ساعت نهم-Nona Ora-(تصویر5) مجسمه ای از ژان پاپ پل دوم است که در اثر برخورد یک شهاب سنگ سرنگون شده است. ساعت نهم به آخرین لحظه ایی که مسیح بر صلیب می گوید: خدایا! خدایا! چرا مرا رها کردی؟ و چشم از جهان فرو می بندد اشاره دارد. گویی در آن لحظه آخر شهاب سنگی آمده و به مسیح -دراینجا نماد زنده مسیح- برخورد کرده است. از این اثر خوانش های بسیاری در راستای به زیرکشیدن نهادهای قدرت از جمله رسوایی های اخلاقی کلیسا شده است.
او
گالریروها او را نخستین بار سال در 2001میلادی در گالری Färgfabrikenاستکهلم در حالی که به تنهایی در انتهای سالنی پهناور و خالی با سقفی طاقی و کفپوشی خاکستری پشت به آنها زانو زده بود دیدند (تصویر6) .او مجسمه ای مومی، تکاندهنده و شوکآور از آدولف هیتلرِ کودک نمایی است که زانوزده و در حال خواندن دعا و طلب مغفرت و بخشش است. نماینده شر و کشتار که حتی نام وی بهراحتی به زبان آورده نمی شود. عنوان این اثر نیز به همین خاطر اوست. او در ژستی اخلاقی و سیمایی کودکانه، از آن دست تآثیراتی را می گذارد که فقط هنرمندانی چون کاتالان قادر به تحمیل کردن آن به مخاطبان خود هستند.
کاتالان دربارۀ او می گوید:"هیتلر ترس محض است. او نمایش دردی وحشتناک است که حتی بیان اسمش آزاردهنده است. با این حال اسم او حافظه من را تسخیر کرده و در ذهن من زندگی می کند. حتی اگر تابو باشد هیتلر در همهجا وجود دارد و شگفتی تاریخ را به دنبال دارد. درعین حال او غیرقابل تصور، غیرقابل بازتولید و در لفاف های از سکوت پیچیده شده است." کاتلان ادامه می دهد: "من سعی نمی کنم به کسی توهین کنم. من نمی خواهم یک درگیری جدید یا تبلیغاتی خاص ایجاد کنم. من فقط دوست دارم که این اثر به محلی برای مذاکره یا آزمایش روان های ما تبدیل شود."(2)
او از 2001 میلادی تا امروز بسیاری از مخاطبانش را آزرده است، به ویژه وقتی در سال 2012میلادی در گتو سابق ورشو مکانی که هزاران یهودی در زمان نازی ها در آنجا درگذشتند نصب شد جنجال های بسیاری به پا کرد و یا وقتی در حراج کریستی در سال 2016میلادی به قیمت 12 میلیون پوند به فروش رفت. او با فرم کودکانه خود، سؤالاتی در مورد منشأ و ماهیت شر ایجاد می کند، و اینکه چگونه جامعه میتواند با آن کنار بیاید.(3)آیا او مورد بخشش قرار میگیرد؟
فرانک و جیمی
فرانک و جیمی مجسمه ای هایپررئالیستی از دو افسر پلیس شهر نیویورک است که به صورت وارونه به نمایش درآمده (تصویر7). مواجهشدن با دو افسر پلیس وارونه در حالات و اندازه های طبیعی این تصور را به وجود می آورد که گویی ما برعکس و آنها در حالت طبیعی هستند. این امر در کل به چرخشِ روابط بین قانون و مردم اشاره می کند. کاتلان در این اثر نیز اقتدار نهادهای قدرت را زیر سوال برده بهطوریکه گویی در انجام وظایف خود ناتوان هستند. کاتلان این پلیس ها را به اشیایی عجیب و غریب، پوچ و اضافی که به حاشیه اتاق محدود می شوند تقلیل داده و به ما می گوید که آنها را جدی نگیریم. درواقع، این دو افسر از ناپدیدشدن استقبال می کنند. نمادهای قدرتی که بر روی سرشان ایستاده، بی مصرف شده و هنرمند نیز با اشاره به موقعیت پوچ آنها می گوید:"آنها مانند جاروها هستند."(4)
هنگامی که فرانک و جیمی در سال 2002 میلادی اجرا شد، در پی افزایش احساسات میهن پرستانه و همدلیای که به دنبال حملات تروریستی 11سپتامبر سال گذشته شکل گرفته بود، پلیس نیویورک هواخواهان بسیاری بدست آورده بود. کاتلان که در آن زمان ساکن نیویورک بود به مصونیتی که پس از این حوادث لباس پلیس به برخی از افراد می دهد اشاره کرده و می گوید: "این لحظه مناسب است زیرا لحظه ای اشتباه است. من نمی خواستم در مورد پلیس نیویورک یا 11سپتامبر اظهار نظر کنم (Cattelan, quoted in Ibid., p. E3)."
نانسی اسپکتر-کیوریتور موزه گوگنهایم- با بررسی ارتباط فرانک و جیمی و وقایع غمانگیز 11سپتامبر، بیان داشته که: "برخورد کاتلان با پلیس شهر نیویورک ناشی از یک سرکوب ساده ضدسازمانی نیست، بلکه پاسخی همدلانه به عیب و نقص های اجتناب ناپذیر این کارمندان دولتی است که این بسیار عمیق تر از تمسخر فساد پلیس است. فرانک و جیمی یادمان یک شکست است، که به شکلی گسترده تر به از کارافتادگی نظم اجتماعی می پردازد. از نظر مورفولوژیکی-ریختشناسی- چهره های کنار هم به دلیل وارونه بودن، نیمه انتزاعی بوده و برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی را به یاد می آورند. اگرچه این توهم بسیار ناچیز و خُرد است، اما برای استناد به وقایع غم انگیز 11 سپتامبر 2001 کافی است. آنچه کاتلان در این وارونگی می گوید، غیرممکن بودن محافظت پلیس و دولت، از شهروندان بیگناه در برابر حوادث فاجعه آمیز است... درحالیکه کاتلان انکار کرده که کارش در واکنش مستقیم به یازده سپتامبر بوده است، این مجسمه سوگآور نیز مانند آثار او از پاپ و هیتلر، دارای نوعی تضاد است."(5)
نسخههای مینیاتوری از خودِ هنرمند
علاوهبر مجسمه های هایپررئالیستی، کاتلان نسخه های مومی و کوچکی نیز از خود تحت عنوان من کوچک-Mini me- (تصویر 8) ساخته و آنها را در موقعیت های گوناگونی قرار داده است. یکی از کارهای مجموعه من کوچککه در سال 2000میلادی در موزه میگروس، زوریخ ارائه شد، کاتلان را در یک گالری بزرگ در حالی بازنمایی می کند که دزدکانه از کف سالن بیرون آمده و خجالتزده است که ایده های بیشتری برای نمایشگاه ندارد. دیگر من کوچک او نیز با بیخیالی در میان قفسه های کتاب های تاریخ هنر نشسته و اطراف را نظاره می کند گویی چیزی برای ارائه ندارد(تصویر8). این نوعی خودزدائی و ناچیزشمردن خود است که در بسیاری از آثار کاتلان قابل پیگیری است.
در اثر ما انقلاب هستیم(تصویر9) نیز که یک مجسمه مینیاتوری از خود هنرمند است، کاتالان از یک قفسه لباس طراحی شده توسط مارسل بروئر آویزانشده و کت شلواری نمدی، یادآور کت شلوار نمدی و خاکستری رنگی که جوزف بویز هنرمند فقید آلمانی در سال 1970میلادی اولین نمونۀ آن را تولید کرد به تن دارد. همچنین کاتلان به طرق مختلف با تاریخ هنر و به خصوص با بویز وارد گفتگو می شود. وی مانند بویز از تصویر خود برای به وجود آوردن معنا در کار خود استفاده می كند. حتی ادعای همیشگی کاتلان"من واقعاً یك هنرمند نیستم" صرفاً وارونهکردن اظهارات بویز "هر انسانی یك هنرمند است" می باشد. (6)
نمایشگاه مائوریزیو کاتلان: همه
نمایشگاه مائوریزیو کاتلان: همه (تصویر10)، یک نمایشگاه در غالب مروری بر آثار که بر براساس سیر خاصی از زندگی هنرمند شکل گرفته باشد نیست. همه یک اعتراف تام و تمام از عدم امکان نمایش کارهای کاتلان در قالب یک نمایشگاه معمولی است. کاری که کاتلان همیشه در برابر آن مقاومت کرده بود. درعوض در همه هنرمند فضایی خاص ایجاد می کند که حیله گرانه عصیان هنرمند را جشن می گیرد. این نمایشگاه تقریباً همه آثاری را که هنرمند از سال 1989میلادی خلق کرده بود گرد هم می آورد و آثاری متعدد را با ظاهری کاملاً عجیب و غریب از رأس گنبد مدور موزه گوگنهایم آویزان و به نمایش میگذارد. همهبهطور آونگاردی کل فعالیت حرف های كاتلان تا به آن روز را در قالب یک کاتالوگ سه بعدی فشرده می سازد. این نمایشگاه در حقیقت تمرینی در بیاحترامی به هنر است، این هنرمند همۀ کارهای خود را که اشیائی منفک و با ارزش های تفسیری جداگانه بودند را به طناب آویزان کرده تا خشک شوند. کاتلان پیش از این نیز از موتیف آویزانکردن و تعلیق استفاده کرده که مهم ترین آنها در اسب تاکسیدرمی نواچنتو بود، اما در همه این آویزانکردن نسبت هایی حماسی به خود می گیرد. آویزان کردن به واسطۀ طناب، بهدارآویختهشدن این اشیاء را به صراحت نشان می دهد و مفهوم مرگ را در کار هنرمند فراتر می برد. این اینستالیشن در زمان خود یک اثر هنری در مقیاسی عظیم و تراژیک در نوع خود محسوب می شد.(7)
آمریکا
کاتلان که پس از ارائه اثر همه اعلام بازنشستگی کرده بود پس از 5 سال تبعید خودخواسته با توالتی طلایی به صحنه هنر بازگشت (تصویر11). کاتلان در سال 2016میلادی یک توالت از جنس طلای 18 عیار به اسم "آمریکا" را در یکی از توالت های عمومی موزه گوگنهایم نصب و در اختیار استفاده عموم قرار می دهد. در هنگام نمایش آمریکا حدود 100 هزار نفر برای استفاده از آن به صف شدند. (اخیراً این توالت از یک نمایشگاه در انگلستان به سرقت رفته است.) آمریکا یکی دیگر از کارهای جسورانه و نامعمول این هنرمند بود که به واسطه آن برای اولین بار تصویر یکی از آثار کاتلان بر روی جلد مجله تایمز رفت. با اینکه به نظر می رسد الهامات کاتلان در اینستالیشن آمریکا از منابع مختلفی سرچشمه گرفته است می توان آمریکا را به عنوان یک اثر تعاملی که به افراط و تفریط های بازار هنر و رویای آمریکایی اشاره دارد در نظر گرفت.(8)نانسی اسپكتر -کیوریتر گوگنهایم- گفته است، آمریكا به دور تخلفکارانه ایی كه دوشان با "حاضر آماده های" خود شروع كرد، پایان می دهد.
یک ارجاع فرهنگی دیگر که اکنون آمریکا به خود گرفته، دونالد ترامپ است. زیباییشناسی این آمریکای طلایی کاتلان چیزی زیادی را یادآوری نمی کند جز طلاییبودن افراطی سرمایۀ املاک، مستغلات و اقامتگاه های خصوصی دونالد ترامپ. درحالی که کاتلان تآیید می کند که به سختی از ظهور ترامپ هنگام در ذهن داشتن این قطعه خبر داشته، در این خصوص گفته: " احتمالاً در حال و هوای آن دوران بود" وی افزود، ارتباط این اثر با ترامپ "لایه دیگری است، اما نباید تنها لایه این اثر باشد."
اگرچه کاتلان ترجیح می دهد که خودِ مخاطب اثر را تفسیر کند. پیش از این حواشی نیز شوخی کرده بود که آمریکا"هنری یک درصدی برای نود و نه درصد" است. کاتلان می گوید:"من کسی نیستم که حق گفتن چیزی را، راجع به چرایی و چهبودن اثر داشته باشم."با اینکه کاتلان اعتقاد دارد عنوان و قطعه -اثر- بهطور جداگانه هیچ معنایی ندارند در مورد عنوان آمریکا، خاطرنشان كرده است:"در این مورد خاص، عنوان پس از اثر آمده است و این تلاشی در واسازی شیء بوده است."(9) در سپتامبر سال 2017، هنگامی که موزه گوگنهایم نیویورک درخواست کاخسفید را برای قرضدادن نقاشی منظره با برف(1888) ونگوگ برای اتاق خصوصی رئیس جمهور دونالد ترامپ رد کرد، نانسی اسپکتور پیشنهاد داد که به جای آن آمریکا به رئیسجمهوری قرض داده شود.(10)
کمدین
کمدین(تصویر12)آخرین اثر مائوریزیو کاتلان است که توسط گالری پِروتین در آرت بازل ساحل میامی به نمایش درآمد. کمدین یک موز احتمالاً سی سنتی ست که با نوار چسب صنعتی به دیوار چسبیده شده است. این اثرکه نسخه اول آن توسط بیلی و بئاتریس کاکس به قیمت 120000دلار خریداری شده در نسخه های دوم و سوم تا 150000دلار به فروش رفته است.همانگونه که دیدیم برای كاتلان، فرضیاتی همچون آنچه كه هنر هست و آنچه هنر نیست، آنچه مجاز است و آنچه نیست، چهچیزی سلیقۀ خوب و چهچیز سلیقۀ بد است، قوانین سختگیرانه ایست كه ساخته شده تا به طور آشکار از آنها تخطی شود. کاتلان موزی که هر لحظه احتمال خورده شدنش می رود و تنها با اعطای سند اصالت توسط هنرمند، بازتولید آن اعتبار پیدا می کند را به دیوار میزند؛ و این در حالی است که سه نسخه از آن به گالری دارها و مجموعه دارها فروخته شده است.
اما وقتی از وضعیت هستی شناختی یک موز به عنوان یک اثر هنری صحبت می شود، قبلاً، این مسئله در هنر معاصر حل شده است. اگر یک کار نوری از آثاردن فلاوین-Dan Flavin- را خریداری کنید و لامپ فلورسنت بهسوسوکردن بیافتد می توانید آن را با یک لامپ نو جایگزین کنید. اگر یک نقاشی دیواری سل لویت-Sol LeWit- خریداری کنید و خانه تان را جابجا کنید، می توانید نسخه قدیمی را پاک کرده و یک نقاشی جدید بکشید(تصاویر 13، 14).
یک موز، حتی بیشتر از یک لامپ به جایگزینی نیاز دارد. به همین خاطر کاتلان نیز دستورالعمل هایی را برای کلکسیونر خوششانس تهیه کرده بود که هر هفته تا 10 روز میوه را جایگزین کنند. امانوئل پروتین، فروشنده اثر تاکید دارد که خریداران این اثر ایده خریده اند همچنین می گوید که:"همه به طور مرتب گل های گلدان را عوض می کنند".
عنوان این اثربه یکی از صحنه های سریالArrested Development اشاره دارد که در آن یکی از شخصیت های ثروتمند سریال از قیمت یک موز خبردار نبوده و سوال می کند: " این یه موزِ، مایکل، چقده قیمتش؟ ده دلار؟ "و بعد معلوم می شود که فروشنده ها یک فاکتور 10،000 دلاری بابت یک موز به او داده بودند.(11)
امانوئل پروتین -رئیس گالری پروتین و مسئول فروش آثار کاتلان- فروشنده اثر درباره کمدین می گوید:"کار مائوریزیو فقط در مورد اشیاء نیست، بلکه در مورد چگونگی حرکت اشیاء در جهان است."او اضافه می کند:"آثار کاتلان چه به دیوار نمایشگاه های هنری چسبانده و چه روی جلد مجله تایمز نمایش داده شوند ما را مجبور می کنند تا چگونگی ارزشگذاری بر روی کالاهای مادی را مورد سوال قرار دهیم."(12)گرچه کاتلان به عنوان هنرمندی شوخ طبع در دنیای هنر شناخته شده است، اما پروتین به سرعت این ایده که کمدین یک جُک است را رد می کند و می گوید:"هر جنبه ای از این اثر با دقت مورد بررسی قرار گرفته است. از شکل میوه تا زاویه ای که آن را با نوار چسب به دیوار چسبانده است. تا جایگذاری آن در جلو و مرکز غرفه بر روی یک دیوار بزرگ که می توانست بهراحتی پذیرای یک نقاشی بسیار بزرگ باشد." کاتلان که حدود یک سال درحال کار بر روی ایده کمدین بوده است، ابتدا نسخه هایی را با برنز و رزین ساخته بود که از نظر وی این نسخه ها کمبودهایی داشتند. وی میگوید:"هرکجا که سفر می کردم، این موز را روی دیوار داشتم و نمی توانستم درک کنم که چگونه باید آن را به پایان برسانم و در پایان، یک روز از خواب بیدار شدم و گفتم موز می بایست تنها یک موز باشد."(13)
اما کمدین فقط یک موز نیست. این اثر را می توان نوعی طبیعت بی جان، اشیاء حاضر و آماده و حتی با موز معروف کاور صفحۀ آلبوم VelvetUnderground & Nico (1967)– از گروهی با همین نام به همراهی نیکو خواننده و بازیگر آلمانی– اثر اندی وارهول مقایسه کرد(تصویر15). این آلبوم موسیقی که به تعداد معدودی منتشر شده بود از دو بخش تشکیل شده بود که با کندن برچسب اصلی آن پوست موزکنده شده و تصویر هستۀ موز -موز پوستکندهشدۀ قرمز رنگی- از زیر آن نمایان می گردید. کمدین در لایه های محتوایی نیز می تواند اشاره هایی به جنسیت، مردسالاری، ارزش هنر، مرگ -چون هر لحظه موز روی دیوار در حال خراب شدن است- نهادهای قدرت هنر و مجموعهدارها داشته باشد.
کمدین نوعی احساس حماقت و سرخوردگی از هنری که روزی از زیبایی متعالی و امر والا حمایت می کرد و حالا به شوخی های از این دست اجازه نمایش می دهد ایجاد می کند. اما کمدین یک جنجال دادئیستی نیست که در آن یک کالا و یا اشیاء روزمره به عنوان یک اثر هنری اعلام شود. کمدین مجسمه ای است با اتکا به چندین دهه به تعلیق در آوردن و آویزانکردن در هنرِ کاتلان. همانطور که دیدیم نوآچنتو(1997) مشهور کاتلان نیز یک اسب تاکسیدرمی شده بود که از یک سقفِ باروک، مانند لوستر معلق بود که هم جلوه و شکوه فاشیست ها و هم پوچی هنر مدرن برای کنار آمدن با معماری کلاسیک را زیر سوال می برد. ما انقلاب هستیم نیز از سری عروسک های مینیاتوری کاتلان و بازنمایی خود هنرمند است مانند تکه گوشتی که برای خشککردن در معرض هوا قرار می گیرد از یک چوب لباسی معلق است. همچنین در سال 2011 میلادی نیز کاتلان کلیه کارهای قبلی خود را از سقف موزه گوگنهایم نیویورک آویزان کرده بود.
پیش از کمدین نیز تعلیق و آویزانکردن به ویژه از طریق نوار چسب در هنرکاتالان سابقه داشته است. شاید مهمترین نمونه قبلی او اثری با عنوان "یک روز عالی" (1999) باشد، که کاتالان از نوار چسب برای بستن دلال آثارش ماسیمو دو کارلو به دیواری سفید استفاده کرده بود. دلالی که در تمام طول نمایش روز افتتاحیه بالای زمین چسب شده ماند (تصویر16). یک روز عالی اینستالیشنی با دلالت مستقیم بر اقتصاد یا بازار هنر ست که در اینجا به حالت بیتکلیفی و تعلیق درآمده و عاملی از پشت صحنه را به روی صحنه منتقل و به صلیب کشانده است.
و اما موز را چه کسی خورد؟
دیوید داتونا هنرمند آمریکایی اهل گرجستان و ساکن نیویورک است که در هفتم دسامبر 2019 میلادی در اجرایی که خود او نام آن را هنرمند گرسنه گذاشت کمدین را از دیوار نمایشگاه برداشت و خورد (تصویر17). داتونا با بیان اینکه عاشق آثار کاتلان و به خصوص این اثر خاص بوده است اضافه کرد که: "موز بسیار خوشمزه ای بود و من گرسنه بودم."
پیش از این نیز چنین اعمالی در بین متفکرینی که سعی داشته اند ایده محور بودن هنر مفهومی را به چالش بکشند رایج بوده است. تعداد زیادی از هنرمندان خود را در "چشمه"-یک توالت ایستاده اثر مارسل دوشان- خلاص کردند و یاجان لنون که در سال 1966میلادی به طرزی نامناسب سیبی را در اولین نمایشگاه یوكو اونو در لندن برداشت و آن را گاز زد و به این ترتیب بود که آنها یکدیگر را ملاقات کردند (تصویر18).
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”