ریتم آهنگ

معرفی و زندگینامه ژرژ براک (Georges Braque) نقاش مدرنیست و از پیشگامان هنر مدرن

معرفی و زندگینامه ژرژ براک (Georges Braque) نقاش مدرنیست و از پیشگامان هنر مدرن


 

“هنر آمده تا آشفته سازد و علم دوباره سامان ‌می‌بخشد”

“Art is made to disturb, science reassures”           

این سخن براک درواقع چکیدۀ فلسفه و اصولی است که شیرازۀ زندگی هنری و کار او را شکل می‌دهد.

ژرژ براک نقاش، مجسمه‌ساز و چاپگر فرانسوی، از پیشگامان هنر مدرن در خط مقدم جنبش هنری و انقلابی کوبیسم قرار دارد. کارهای براک در طول زندگی متمرکز بر اشیای بی‌جان، مشاهدۀ آن‌ها از منظرهای مختلف از طریق رنگ ، خط و بافت بود. در حالی که همکاری او با پابلو پیکاسو و آثار کوبیستی آنها بیشتر شناخته شده است ، براک حرفه‌ای طولانی مدت برای نقاشی داشت که تا مدتها فراتر از آن دوره ادامه یافت.

اگرچه براک به عنوان یکی از اعضای فووها فعالیت خود را آغاز کرد و اثرپذیری از فوویسم را در منظره‌هایی که او با تکه رنگ‌های خالص نقاشی کرده‌است، به روشنی می‌توان دید ، اما بعد از ملاقات با پابلو پیکاسو، شروع به ایجاد سبک کوبیسم کرد. در حالی که نقاشی‌های آنها شباهت‌های زیادی در گزینش رنگی (پالت) ، سبک و موضوع داشتند، براک اظهار داشت که برخلاف پیکاسو ، کار او “عاری از تفسیر نمادین” است  و صرفاً به فضا و ترکیب تصویری مربوط می‌شود.

 

شیوه کاری براک
براک به دنبال تعادل و هماهنگی در تركیبات خود بود ، به خصوص از طریق یك روش كلاژ كاغذی كه  به همراه پیكاسو در سال 1912 اختراع كردند. براك ، با چسباندن آگهی‌های برش خورده در بوم‌های خود، كلاژ را یک قدم پیش برد و این خبر از جنبش‌های آیندۀ هنر مدرن مانند پاپ‌آرت می‌داد که بر نقد رسانه تمرکز داشتند.

براک حروف را به روش استنسیل روی نقاشی‌ها چاپ کرد، پیگمنت‌های رنگی را با ماسه می‌آمیخت ، و بافت چوب و مرمر را کپی کرد تا به حد بالایی از بُعد در نقاشی‌های خود دست یابد. تصورات او از زندگی هنوز چنان انتزاعی است که به الگویی تبدیل می‌شود که جوهر اشیاء مشاهده شده را بیان می‌کند نه بازنمایی مستقیم. البته او در ایجاد بافت‌های مرمرین و چوبین روی بوم، بر پیکاسو مقدم بود.

 

کودکی
ژرژ براک از دوران جوانی به سمت تکنیک‌های خلاقانۀ نقاشی هدایت می‌شد. پدرش یک تجارت نقاشی تزئینی را اداره می‌کرد و علاقۀ براک به بافت و برجستگی بافت‌ها شاید از کار او به عنوان دکوراتور ناشی می‌شد. خلق هنر به‌طور واضح، وظیفهٔ جدی و مشروع به‌شمار می‌رفت. هم پدر و هم پدربزرگ براک هر دو نقاشانی آماتور بودند. پدر براک منظره‌هایی به شیوۀ ژان باتیست کامیل کورو می‌کشید که با موفقیت کافی برای نمایش هر از چند گاه آنها در سالن حزب محافظه کار هنرمندان فراهم می‌شد. پسرش او را در سفرهای نقاشی یکشنبه همراهی می‌کرد و هنگام نقاشی کردن او را تماشا می‌کرد. براک در سال 1899، در هفده سالگی، به پاریس رفت و با همراهی دوستانش اوتون فریسز و رائول دوفی.

 

آموزش اولیه
اولین نقاشی‌های براک به سبک فوویستی ساخته شده‌اند. تحصیل رسمی براک ناچیز بود، او در سال‌های پایانی زندگی‌اش اظهار می‌کند که در حدود سن دوازده سالگی با کپی کردن تصاویر روزنامۀ محبوب «جیل بلاس»، که پدرش هم در آن اشتراک داشت به خودش نقاشی یاد داده است. براک جوان به خصوص طراحی‌های پر حرکت تئوفیل استاینلن و هنری تولوز لوترک را دوست می‌داشت و پوسترهای آرت نووی آن زمان مجذوبش می‌کردند و شبانه طراحی‌های دلخواه لوترک را از دیوار می‌کنده است.

خانوادۀ براک علاقۀٔ او به هنر را تشویق کردند و به او دوچرخه‌ای هدیه دادند و اجازه دادند که با پول توجیبی اش جعبۀ رنگی بخرد.  از سال 1902-1905، پس از انصراف از کار به عنوان دکوراتور برای دنبال کردن نقاشی تمام وقت، ایده‌های فوویستی را دنبال کرد و با هانری ماتیس هماهنگ شد. او نقاشی‌های رنگارنگ فاوئیستی خود را در نخستین نمایشگاه خود در سالن مستقلان در سال 1906 ارائه کرد. اما وی از بازدید از استودیوی پابلو پیكاسو در سال 1907، از دیدن كار موفقیت آمیز پیكاسو یعنی دوشیزگان آوینیون، بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. پس از این مواجهه، دو هنرمند دوستی صمیمی و رفاقت هنری را آغاز کردند.

 

همکاری براک و پیکاسو
براک گفت: ما هر روز باهم می‌نشستیم تا درباره ایده‌هایی که شکل می‌گرفتند بحث و بررسی کرده و همچنین کارهای خودمان را با هم مقایسه کنیم. تغییر چشمگیر در سبک نقاشی براک را می‌توان مستقیماً به پیکاسو نسبت داد. هنگامی که او اهداف پیکاسو را فهمید، عناصر ساختاری در آثار خود را در حالی که فراتر از افراطی‌گری‌های بیانگرایانۀ فوویسم بود ، تقویت کرد.

نقاشی‌های منظرۀ او که در آن صحنه‌ها به اشکال و رنگ‌های اولیه خلاصه شده بود ، الهام‌بخش لوئیس ووسل منتقد هنری فرانسه شد تا اصطلاح کوبیسم را با توصیف اثر براک به عنوان ” شگفتی‌های کوبیک ” ترجیح دهد. می‌گویند کوبیسم از نقاشی سزان نشأت گرفته و متضمن بازنمایی اشیا از زوایای مختلف است. نقاشی‌های کوبیستی به راستی در مواردی نقاشی‌های رنگ‌روغن و آبرنگ‌های سزان را تداعی می‌کنند که در آن‌ها گویی سطوح مختلف اشیا به وسیلۀ ضرب قلم‌های درشت و مجاور هم نمایانده شده‌اند. سزان به براک چگونگی زنده کردن هیجان و اندازۀ روی بوم را بدون نیاز به تصویر کردن جزء به جزء توده‌ها نشان داد.

ولی سزان می‌خواست نقش مایه‌هایش را شفاف و بی ابهام بازنمایی کند و به وجود مادی آن‌ها، و فضاهای بین آن‌ها، ارزش درخورشان را بدهد. او به استثنای مواردی نادر ساعت‌ها نقش‌مایه‌اش را اتود می‌کرد تا بتواند آن را روی بوم جفت و جور کند. اما پیکاسو و براک برای موضوعات تابلو‌هایشان چنین وسواسی نداشتند. گویی آن‌ها بیش از شور و احساس، از روی تفنن، سوژه‌هایشان را می‌پرداختند و توجهشان بر گویش تصویری‌شان متمرکز بود. اما هر چه به اواخر ۱۹۰۹ نزدیک می‌شویم، براک به دنبال پیکاسو به اهمیت فضای بین توده‌ها بیشتر از خود توده‌ها علاقه نشان می‌دهد. در آنچه او « راهی که کسی پیش می‌گیرد تا به سمت شیء برود» می‌نامد.

 

جوانی
براک و پیکاسو تا زمان بازگشت براک از جنگ در سال 1914 در هماهنگی کار کردند. وقتی پیکاسو شروع به نقاشی نمود، براک احساس کرد که دوستش به سیستم‌ها و قواعد کوبیسم خیانت کرده است، و راه خود را به تنهایی ادامه داد. با این وجود، وی همچنان تحت تأثیر کارهای پیکاسو بود، به ویژه در رابطه با کلاژ کاغذی که یک روش کلاژ است که توسط هر دو هنرمند که فقط از کاغذهای چسبیده استفاده می‌کردند ، آغاز شده است. کلاژهای او اشکال هندسی را نشان می‌دادند که توسط سازهای موسیقی ، انگور یا مبلمان قطع شده است. این‌ها آنقدر سه بعدی بودند که در سیر توسعۀ مجسمه‌های کوبیستی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. تا سال 1918 ، براک احساس کرد که به اندازۀ کافی در زمینۀ کلاژ کاوش کرده و بنا بر این به نقاشی طبیعت بی‌جان بازگشت.

بینندگان در اولین نمایشگاه انفرادی پس از جنگ او که آن را در سال 1919 برگزار کرد به محدود شدن پالت رنگی او اشاره کردند. او هنوز به قواعد کوبیسم در خصوص تصویر کردن اشیا از زوایای گوناگون به صورت الگوهای هندسی وفادار بود. در این راستا ، او به عنوان یک کوبیست تحلیلی واقعی، نسبت به پیکاسو که سبک ، موضوع و پالت‌هایش به طور مداوم تغییر می‌کرد به راه خود ادامه داد. براک بیشتر علاقه‌مند بود تا نشان دهد كه چگونه اشیاء در طول زمان در فضاهای مختلف زمانی و زمینه‌های تصویری مشاهده می‌شوند. در نتیجه خود را وقف به تصویر کشیدن فضا به روش‌های مختلف کرد و  از این مسیر به سمت طراحی مجموعه‌ها و لباس‌های نمایش‌های تئاتر و باله گرایش پیدا کرد و این کار را در طول دهۀ 1920 انجام داد.

 

سالهای پایانی و مرگ
در سال 1929 ، براک با بکار بردن رنگ‌های جدید و روشن تحت تأثیر پیکاسو و ماتیس، نقاشی منظره را بار دیگر در پیش گرفت. سپس در دهۀ 1930، شروع به نقاشی از پرترۀ قهرمانان و خدایان یونانی کرد؛ اگرچه او ادعا کرد که سوژه‌ها از ویژگی‌های نمادگرایانه پیراسته شده‌اند و باید از طریق یک لنز کاملاً فرمالیستی دیده شوند. او این آثار را  تمریناتی در خوشنویسی نامید‌، احتمالاً به این دلیل که به وضوح در مورد موضوع خود پیکره‌ها نبود بلکه بیشتر در مورد خط و شکل محض بود. در نیمۀ دوم دهۀ 1930، براک شروع به کشیدن مجموعۀ  وانیتاس (Vanitas) خود کرد ، که از طریق آن او از دیدگاه وجودی، مرگ و رنج را مد نظر قرار می‌داد. با رشد فزایندۀ وسواس او در مورد ویژگی‌های فیزیکی نقاشی‌هایش، به بررسی راه‌هایی پرداخت که تاش قلم و کیفیت رنگ می‌توانند سوژه‌هایش را تقویت کنند.

اشیای به کار رفته در آثار طبیعت بی‌جان براک برای او بسیار شخصی بودند؛ هرچند او خود این معانی را آشکار نکرد. به عنوان مثال جمجمه‌ها، اشیایی بودند كه وی بارها و بارها در آغاز جنگ جهانی دوم نقاشی كرد. در سال 1944 ، هنگامی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید، براک شروع به پذیرش موضوعات ساده‌تر مانند گل ، میزهای بیلیارد و صندلی‌های باغ کرد. مجموعۀ آخر براک از هشت بوم ساخته شده از سال 1948-1955 تشکیل می‌شود که هر کدام با عنوان آتلیه یا استودیو ، تصویری را به نمایش می‌گذارند که بیشتر نمایانگر افکار درونی این هنرمند به جای سرنخ‌هایی برای دنیای خارج بود. در اواخر عمر خود ، براک بارها و بارها پرندگان را نقاشی کرد ، به عنوان سمبل کاملی از وسواس او در خصوص فضا و حرکت.

 

رویکرد براک
از براک به عنوان پدر کوبیسم یاد می‌شود ، که در نقاشی‌های طبیعت بیجان‌ هم رویکردی عقلانی و هم حسی داشت. او به این معنا یک نقاش کلاسیک بود و بر امثال جیم داین(Jim Dine) و وین تیباود(Wayne Thiebaud) که بر نقاشی طبیعت بی‌جان متمرکز شدند تأثیر گذاشته است. براک همچنین یک رنگ شناسِ مشهور است و می‌توان تاثیر او را در نقاشی هنر معاصر در آثار نقاشانی ردیابی کرد که با روش‌هایی مشابه، با رنگ کار می‌کنند. شاید براک را بیشتر به خاطر استفاده از کولاژ به خاطر بیاورند، همانطور که بسیاری از هنرمندان معاصر، از مجسمه سازانی مانند جسیکا استاک‌هولدر(Jessica Stockholder) تا نقاشانی مانند مارک بردفورد(Mark Bradford) ، کاغذ را بر روی آثار خود به عنوان ابزاری برای اظهار نظر در مورد جامعه و تولیدات آن به کار می‌برند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”