ریتم آهنگ

اهمیت و نقش مهم موسیقی سرخ‌پوستان

اهمیت و نقش مهم موسیقی سرخ‌پوستان

از زندگی اولیه سرخ پوستان، مطلب قابل استنادی به دست نیامد، تنها حدس می زنیم که اصوات، برای آنان کاربرد خاصی داشت. موسیقی آنها هم مانند موسیقی سیاهان، تنها با یک بار شنیدن قابل تشخیص است. شکل گرفتن آواز، با آکسنت گذاشتن بر جملات (موتیوها) و بالا و پایین بردن صدا و با شدت و اُفتی که در تن ها به کار می رفت، برای قوی تر شدن تأثیر حیات، بر زندگی طبیعی آنها بود.

(این شکل به کار بردن اصوات، در مورد اسکیموهای شمال آمریکا نیز به اثبات رسیده است. مردمی که احتمالاً آخرین گروه مهاجران مغول آسیا بودند. به همین دلیل، سنت ها و اخلاق و رفتار خاص، ریشه عمیق در زندگی قبایل داشته است و گروه هایی از آنان، در طول هزاران سال، جدا شدند و در مناطق دیگری سکنی گزیدند). نمی توان انکار کرد که بسیاری از گروه ها با فرهنگ خود و به ویژه، فرهنگ گفتاری خود، به طور جدا از هم در مناطق دیگری زندگی می کنند. برخی از آنان به طور نسبی موفق به نگهداری فرهنگ خود شدند، ولی مناطق دیگری که بیشتر متأثر از فرهنگ همسایگان خود بودند، به رشد بالاتری رسیدند تا جایی که سطح فرهنگی آنان، تعجب محققان را موجب شده است. چنانچه پذیرفتن اینکه گروهی به طور طبیعی و بکر و بدوی زندگی کنند، آسان نمی نماید؛ مانند قبایل آزتک (1) و اینکا (2) و جنگل نشین های بسیار قدمت دار، از برزیل که فرهنگ خود را حفظ کردند و همراه با موسیقی، حرکات بدنی آنها نیز به همان صورت حفظ شده است. حرکاتی که متناسب با شرایط جسمی سرخ پوستان است و نمی توان بر آن نام رقص نهاد و به عبارت دیگر، تحرکی خود به خود است.

احتمالاً بیان موسیقی جدا از زبان گفتاری متکامل شد. به همین دلیل، از میان رفتن فرهنگ پیشرفته آزتک و اینکا، شواهدی برای استناد وجود ندارد که این موضوع را ثابت کند. همان طور که نتوانستیم در مورد سازهای یک سیمی، سرنخی به دست آوریم. در کتیبه ها، در کنار سازهای بادی، طبل ها دیده می شوند که برای ایجاد ریتم و تولید از آن استفاده می شد. حتی در گورستان ها هم، اطلاعات بیشتری از آلات موسیقی به دست نیامده است. اما قطعاً ساز و آواز در مراسم نیایش های باشکوه و حتی در جشن های غیر مذهبی، در طب، در شکارهای عجیب و غریب و مراسم مربوط به مرگ، کاربرد داشته است، چنانچه نمونه هایی از این دست یافت شده، اما از سازهای سیمی، حتی در فرهنگ های پیشرفته این سرزمین اثری به دست نیامده است.

دانستن این نکته قابل توجه است که استفاده از ابزار و آلات اولیه به عنوان ساز، در بسیاری از گروه های انسانی و از بقایای زندگی آنان کشف شده است. جهان مدرن امروز، به دنبال یافتن سرنخ هایی است که قابل استناد باشد. آنها با کاوش های خود به برخی از شواهد دست یافتند و آن را با حدس و گمان، تکمیل کردند. برای مثال گفته می شود که سازهای سیمی که امروزه در گروه های ساده موسیقی نواز و در جنوب قاره آمریکا به کار می رود، می توان نتیجه گرفت که این سازها از سفیدپوستان یا سیاه پوستان، الهام گرفته شده است.

سازهای تک سیمی وارد شده، باعث پیشرفت و شکوفایی سازهای دیگر شد. چنانچه، در میان سازهای بادی هم، ترمپت به عنوان یک ابزار طبیعی برای ایجاد تُن به کار رفت و گروه فلوت ها آنچنان گسترش یافتند که در هیچ جای دیگر دنیا، نمونه آن یافت نشد و در کنار سوت و فلوت های ساده که روی آن، تنها چند سوراخ تعبیه شده بود، هنرهای دستی، در تزیینی آمیخته با تخیل، با استفاده از جنس استخوان انسان یا عقاب به کار رفت و در اندازه های مختلف، مثل پان فلوت و فلوت مایل ساخته شد. این نمونه های ساده دارای دو یا سه بدنه به هم متصل اند که گاهی یکی از بدنه ها بزرگ تر است و به طور خمیده به کار می رود. در این نمونه ها از دو یا سه ردیف، لوله به هم چسبیده استفاده شده که با هم نواخته می شوند. در این صورت اختلاف صوتی کوچکی ایجاد می شود و تأثیر خاصی روی شنونده برجا می گذارد. لوله اول صدای طبیعی دارد، لوله دوم، در همان اندازه است اما قسمت پایین سوراخ، بسته شده و موجب می شود که صدای یک اکتاو، بم تر به گوش برسد (که احتمالاً برای ایجاد افکت از آن استفاده می کردند (3)). این نمونه ها، جزء برجسته ترین آثار فرهنگ سرخ پوستان و به خصوص منطقه اقیانوسیه هستند که بر تارک این فرهنگ می درخشد. سازندگان فلوت، این ساز را به نحوی می ساختند که لوله ها با هم، هماهنگ باشند و تقریباً چیزی شبیه به گردش پنجم در موسیقی ایجاد کنند. همان حرکت گردش پنجمی که در موسیقی مدرن امروزی مطرح است. البته اغلب آنها دقیق نبوده است و نواقصی داشته است.

فلوت ها در اندازه های بسیاری شناخته می شد و سازندگان آن بیش از اهمیت دادن به قابلیت موسیقایی، به جاذبه های ساخت آن فکر می کردند. به این ترتیب، فلوت های مایل زیادی که گاهی توسط چهار نوازنده نواخته می شد، ساخته شده است.

احتمالاً به کار بردن طبل با فلوت جزء قوانین طبیعی است، چون در آمریکا و در اروپای گذشته هم این سازها متداول بود. در برخی از سرزمین ها، طبل و سورنا را نیز به کار می بردند. طبل ها به اشکال مختلفی ساخته می شدند، مانند تنه درختی که آن را شکاف می دادند و در مرکز و جنوب قاره آمریکا از آن استفاده می کردند.

گاهی طبل را برای نواختن، به تنهایی به کار می بردند و گاهی آن را با آواز، همراه می کردند. اما طبل ها هرگز، دقت زمانی درستی نداشتند و گاهی طبل را با کوبه به شکل یکنواخت می نواختند و گاهی زمان آن را تغییر می دادند. غالباً برای نواختن از نت سیاه استفاده می کردند و گه گاه، چنگ را هم به کار می بردند. طبل برای همراهی آواز به کار برده می شد و آواز با حرکت آزاد بود، به همین دلیل ریتم درستی در موسیقی شکل نمی گرفت. در کنار آن، شکل دیگری شبیه به سینکوپ در ریتم به وجود آمد که نت چنگ و سیاه نقطه دار هم در آن استفاده می شد و در کل از همان صدای یکنواخت و ممتد، تأثیر گرفته بود. با وجود شباهت های بسیار فرم موسیقی در شمال و جنوب آمریکا که هر دو موسیقی یک صدایی داشتند، تفاوت های زیادی هم در ترکیب اصوات و ساختن ملودی دیدیم. برای مثال، در شمال آمریکا، با دارا بودن دشت ها و جلگه های وسیع، ملودی، نزد سرخ پوستان سیوکس (4)، ناواجو (5) و پوبلو (6) طرفداران زیادی به دست آورد. ملودی آنها از یکنواختی، بیرون آمد و حتی گاهی تا دواکتاو، جریان پیدا کرد. ملودی آنان از طبیعت مایه گرفته بود و در حرکت برگشت هم با تسلسل نت ها، پیش نمی رفت و در فواصل دارای پرش بود. غالباً در پرش چهارم، نت را به شکل سینکوپ به کار می بردند. ملودی که در پرش چهارم آواز سرخ پوستان به کار می رفت، برای انتخاب اصوات پنج تنی بود. آنان به اصوات درجه چهارم و پنج تنی و ساخت موتیو آوازی، دلبستگی داشتند و در این دلبستگی با اغلب قبایل سرخ پوست شمال آمریکا و کانادا مشترک بودند. این اتفاق، در مورد اسکیموها و سرخ پوستان قدیم جنوب آمریکا نیز صدق می کند. وقتی آنان ملودی را با سه تن به کار می بردند، این سه تن، بخشی از شرایط پنج تنی را دار بود. مانند «می - سل - لا» که سازنده موتیو ابتدایی تمام قاره شد و ریتم یکنواخت برگرفته از صدای پای اسبان با آوازهای سحرآمیز سرخ پوستانی که در دشت ها زندگی می کردند، ارتباط تنگاتنگ داشت. از طرف دیگر، این فرم در برابر فرم های موسیقی یکنواخت مذهبی مانند رقص برای آفتاب و آوازهایی که برای سوگ می خواندند، قرار می گرفت.

سرخ پوستان به همراه کردن آواز در موسیقی خود با مفاهیم خاص، علاقه مند بودند. برای مثال، نمایش مرگ شامل افراد و هر فرد شامل یک خانواده و هر خانواده جزئی از یک قبیله بود (و حتی شامل حیوانات و گیاهان و هر مفهوم خاص موسیقی) موسیقی ای برگرفته از اصوات سحرآمیز اجرا می شد.

آوازهای مذهبی جنوب آمریکا در خدمت مذهب و دارای ارزش خاصی بود که ریشه طبیعی داشت و آنها در این آوازها، یک ملودی را نیایش وار، تکرار می کنند. برای نیایش به جای شعر از اصوات طبیعی مانند جیغ کشیدن، سوت و تقلید اصوات پرندگان و دیگر صوت های موجود در محدوده حیات جنگل استفاده می شد. مردان درمانگر، همراه با تکرار صدایی یکنواخت و ساده به رقص می پرداختند که به آنان نیروی خاصی می بخشید و قادر می شدند به حالتی روحانی و شفابخش به مداوا بپردازند. آنان این اصوات را به صورت دعا و برای پاک شدن جسم و روح بیمار، از امراض به کار می بردند. آنها با همین اصوات، ذهن خود را تقویت می کردند و گاهی هم موفق به درمان بیمار می شدند. در قبایلی که به طور جداگانه و دور از هم می زیستند، اجرای موسیقی به منظوری غیر از عرضه موسیقی، گسترش پیدا کرد. به این ترتیب، نواختن فلوت، تن به تن و به صورت موتیو کوچکی رشد کرد. این موتیو، در شرایط آزاد، گسترش بیشتری یافت. البته، ذهنیت افراد به گستردن موسیقی معطوف نشده بود، بلکه روند زمان، خود به خود، موسیقی را گسترده می ساخت.

با وجود اینکه سرخ پوستان شمال آمریکا، موسیقی خود را رشد دادند و به آن وسعت بخشیدند، اما به ندرت برای سازها و خود موسیقی کار خاصی انجام دادند. برای مثال، نواختن فلوت در ارتباط با اشعار و ملودی های عاشقانه، توسعه یافت و می توان گفت که ملودی های عاشقانه رشد یافتند. در گذشته، فلوت به عنوان ساز تنها کاربرد داشت که بعدها با کلام و متن آواز، همراه شد. این شکل کار، در ابتدا مختص به سرخ پوستان اولیه بود اما بعدها قسمت های مختلف دیگری به آن اضافه شد که به شکل متن غیر وابسته و یا وابسته به صورت A-A-B و یا A-B-B و یا A-B-A تکرار می شدند. البته فرم در این فرهنگ جایگاهی نداشت و فرهنگ های مدرن بودند که به این فرم، دست یافتند. با این وجود، موسیقی جنوب آمریکا و شیوه موسیقایی آنان، تقریباً دارای چنین فرمی بود. این موسیقی نمایانگر فرم جدیدی است که در مکزیکو و مرکز آمریکا - که فرهنگ اسپانیایی را پذیرفتند - با استیل عناصر موسیقی سرخ پوستان، هماهنگ شد. آنها با ادغام فرهنگ خود و این فرهنگ، به بالا بردن سطح فرهنگی خود، کمک کردند. فرهنگ پیشرفته قبایل مایا (7) - آزتک و اینکا با استفاده از فرهنگ وارداتی، موفق شد که خود را حفظ کند و قدرتمند سازد.

امروزه حتی از سازهای سیمی و چنگ هم استفاده می شود. اکسیلوفون هم که از فرهنگ سیاهان به مناطق سرخ پوستان رسید، گسترش فراوانی یافته است. حتی ملودی های قدیمی فلوت را با سبک اسپانیایی مخلوط کردند و به جایی رسیدند که ملودی همراه با آکورد، نواخته می شود. در این شرایط،‌ تنها ساز پان فلوت است که تقریباً در همان حالت ابتدایی خود، باقی مانده است.

پی نوشت ها :

 

1. Azteke

2. Inka

3. مثل پان فلوت یا فلوت چندگانه.

4. Sioux

5. Navajo

6. Pueblo

7. Maya

 

منبع : زندباف، حسن، (1387)، تاریخ و فرهنگ موسیقی جهان، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، مرکز موسیقی، چاپ اول1388

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”