ریتم آهنگ

اشکال مختلف موسیقی در تاریخ اروپا

اشکال مختلف موسیقی در تاریخ اروپا

اشکال مختلف آواز انسانی نیز، مانند شکل گرفتن سازها و تقسیم بندی آنها، رشد کرده و گسترش یافته است. سازها با در نظر گرفتن توانایی و قدرت اجرایی به تشکلی شناخته شده و جا افتاده، تحت عنوان ارکستر سینفونی می رسند. اصوات انسانی هم همراه با شرایط صوتی و به شکل گروهی، به تجمعی در کرال تبدیل شد. هر دو صوت (ساز - آواز) ریشه در شروع موسیقی دارد که به خصوص در قرون وسطی، پایه گذاری شد و از این زمان رو به رشد گذاشت و تاریخ چند صد ساله را در نوردید. تولید این اصوات، با محاسبات دقیق به تکامل رسید و به کار گرفته شد که همچنان در گذشته ریشه دارد.

ابتدا موسیقی به طور عام در فضاهای مذهبی شکل گرفت، اما با ملودی های سکوانس و تروپن برخورد کرد که شامل موسیقی غیر کلیسایی و موسیقی آزاد است. به عبارت دیگر، غیر کلیسایی است ولی در قالب موسیقی کلیسایی عرضه می شود. برای مثال، مردان، رقص را می نواختند و یا قطعه ای از یک ملودی را می نواختند که قبل از میلاد مسیح به کار رفته و در قالب سکوانس قافیه دار ساخته شده بود و تقریباً آن را به فراموشی سپرده بودند که خود، به سر نخی از موسیقی غیر مذهبی بدل شد: تنها دست یافته های مستند، ادبیات و تصاویر هستند که بخشی از آن باقی مانده است. موسیقی غیر مذهبی با اشکال مختلف، توسط طبقات مختلف مردم در دوران باستان عرضه شد. اما بزرگان کلیسا در مورد موسیقی غیر مذهبی عقایدی داشتند، به همین دلیل واکنشی در مقابل موسیقی غیر مذهبی نشان داده و بارها این خواست خود را در نام های متفاوت ذکر کرده بودند. آنها معتقد بودند موسیقی غیر مذهبی، شیطانی است و همچنین سازنده رابطه با شیطان است. مذهبیون همه چیز را در یک دیگ ریختند و دیگر فکر نکردند که آیا آن اشعار جمعی و رقص بیان مذهبی داشته است یا خیر؟ و تر و خشک را با هم سوزاندند. آنها معتقد بودند که زحمات گروه های مذهبی، در انجام نیایش ها مؤثر بود، (Carmina lasciva et turpida)، حال چگونه است که تروپن و سکوانس در خلاف نیات مذهب ساخته شده است؟! در این رابطه موسیقی غیر کلیسایی هم به این شکل زمینه سازی شد: کلیساهای معتبر و معروف، مردانی را الگو قرار دادند که از معروف ترین هنرمندان کلیسا بودند و سازهای سیمی می نواختند و خود به عنوان خالقان تروپن به شمار می آمدند. این مردان، موسیقی غیر کلیسایی ساختند. غالب این هنرمندان از میان ارتودکس ها، هنرمندان بیزانس، سوریه، مسلمانان و یهودیان بودند و این نوازندگان یا خوانندگان، بیان فرهنگ ملی خود را با ساز و رقص انجام می دادند و همین ها بودند که پایشان به اروپا نیز کشیده شده بود. در این واکنش، تعدادی از آنها ذهنیت غیر کلیسایی را برگزیدند و موجب شدند که موسیقی بیان واقعی خود را در طول زندگی به دست آورد. موزیسین ها دیگر، موظف به اجرای موسیقی مذهبی حتی مثل ازدواج، مرگ و... نبودند بلکه برای صرف غذا، تاج گذاری و غیره و به خصوص برای درمان مسائل روانی (همان طور که حضرت داوود (ع) در مواقع اضطراب و دل گرفتگی موسیقی می نواخت)، به اجرای موسیقی می پرداختند و این فرایند رشد می کرد. آنچه در آینده در نوشتار و یا تصاویر موجود برای نت نویسی اتفاق افتاد، حاکی از این کوشش بود که به تصویری نزدیک به واقعیت برسند. چنانچه از دو متن که معلمی به شاگردان خود می آموخت و بعدها آن را یافته اند، و درک کردند که تا قرون وسطی هم، این چنین تعالیمی متداول بوده است و معلم به طور مداوم مطالب گذشته را تصحیح کرده است.

اوج قرون وسطی تا شروع رنسانس

 

اگر شخصی خواست خود را غرق در مطالعه ی موسیقی قرون وسطی کند، به طور طبیعی باید ابتدا خود را از تصور موسیقی امروزی جدا سازد، چرا که موسیقی امروزه در اروپا با ابعادی بسیار گوناگون است. چنانچه انستیتوهای بسیار زیاد، مدارس و دانشگاه ها در اشکال مختلفی شکل گرفته و به موسیقی می پردازند. از آن گذشته در سرزمین های غیر اروپایی، ملیت های مختلف سال های متمادی است که کار موسیقی می کنند و آثار فراوانی از آنها باقی مانده است. ولی با توجه به امکان چاپ نت و وسایل ارتباط جمعی (رادیو، کاست و...)، تبادل موسیقی بین ممالک انجام نشده و آنها نتوانستند تحلیلی از موسیقی زمان حال داشته باشند. قرون وسطی جایگاهی پر ماجرا در تاریخ به خصوص از قرن 10-13 دارد که همان تأثیر تکان دهنده ی جابه جایی ملیت هاست. ایتالیا در طول صد سال بعد از ریشه ژرمن (1) ها توسط خدایان غرب و شرق در تاریخ 568 تا 774 رها شده و دائم در اوج و افول بوده اند. نرماند (2) های کشورهای اسکاندیناوی از 1016-1066 انگلیس را به تصرف خود در آوردند. در جنوب ایتالیا همراه با اقتدار سسیل، نرمندها بر اعراب پیروز شدند و از تاریخ 827-1091 اقتدار آنان قطعیت یافت. اسپانیا که زیر نفوذ مسلط خلفای عرب در سال 507-711 بود، توسط سرداران نیرومند دنیای غرب آزاد شد و از 755-1031 حومت سلطنتی در آن منطقه برقرار گردید. سسیل در سال 1194 به قدرت مطلق رسید. فردریش دوم شاه سسیل و قیصر آلمان همراه با ایتالیا، یونان، عرب های باقی مانده باری مؤثر ساختن فرهنگ ژرمن (1212-1250) دست در دست هم گذاشتند و مقرر شد که شاه و ملکه با تمام نیرو در مقابل اشراف زادگان و قادرین کوچک دیگر به ستیز بپردازند.

در جنوب شرق، بیزانس (3) با قدرت فوق العاده در مقابل روم و قدرتمندان ژرمن ایتالیا قرار گرفت و تا سال 1203 ونیز و جنگ جویان صلیبی را زیر نفوذ خود گرفتند و در این زمان یونانی ها به جنوب ایتالیا و قسمتی از سیسیل مهاجرت کردند. از طرف دیگر یونانی هایی که در جنوب ایتالیا، در قسمتی از سیسیل مستقر بودند، تا جدایی آنها که در سال 1054 توسط کلیسای بیزانس انجام شد، تأثیر و نفوذ خود را حفظ کرده بودند. بعد از پیروزی کنستانتین اُپلز (4) ترک عثمانی در سال 1453، رشد جدید ادبیات و هنر باستان یونان که توسط تهاجم آنان به بخشی از اروپا وارد شده بود، در جریان زندگی اروپائیان تأثیر گذارد، همچنان تا متبلور شدن رنسانس سیرتکاملی خود را طی کرد.

به این ترتیب در قرون وسطی، فرهنگ قومی و مردمی قدیم، هماهنگ با فرهنگ وارداتی می شود. منشأ موسیقی مسیحیت در اصل ریشه در یهودیت داشت، چون موسیقی آداب نماز کنیسه ها در آداب نماز مسیحیت حفظ شده بود و ادامه می یافت. در طی چند سال (از قرن 9 تا 12) موسیقی مناطق آلپ و مناطق غرب توسط ارگان های کلیسا به اجرا درآمد. از آنچه مربوط به موسیقی شمال، شرق، ژرمن های غرب و کِلت (5) بود، اخبار غیر مستقیمی در دست است. چون موسیقی آنها هم فاقد علائمی مثل نت بود. چنانچه موسیقی امروزی هم در آسیا و حتی جماعتی که موسیقی ملی خود را به عنوان یک ابزار به کار می گیرند، خارج از حوزه ی نگارش و ثبت است. آنچه از آنها به جای مانده، سنن نگهدارنده تقلید برای خواندن و یا نواختن است که آن را توسط معلم های خود فراگرفته اند.

مقتدران و شاهان ژرمن، موسیقی را به مقام والایی رساندند. چنانچه خوانندگان همراه با نوازندگان چنگ به عنوان یک فیگور مقدس در کنار شاهان به اجرا می نشستند. اغلب نوازندگان و خوانندگان، شاهان مقتدر و یا قهرمانان بودند. جماعت معمولی هم در آواز نیبلونگ می نواختند و می خواندند و گاهی قسمتی از اشعار خود را به سازهایی مثل فیدل انتقال می دادند. گاهی هم بوزون (6)، فلوت و ترومبه (7) را هم همراه کار خود می کردند. اشعار نیبلونگ با ترکیب قدیم، در قرن 12 به شکل رچیتاتیف خوانده می شد. همچنین در سرزمین فرانکن کارهای حماسی (در حدود 1080) مجدداً خوانده شد. نمونه هایی برای این مثال ها در تصاویر کاریکاتور از آدام دلاهال (8) موجود است که به سال های 1286 تا 1283 برمی گردد.

در پارسیفال (9) از اشن باخ (10)، نوازندگان فیدل غیر مستقیم در کنار قدرتمندان سیاسی نوازندگی می کردند که از سازهای بادی و سیمی استفاده برده اند. حتی یکی از مقتدران سیاسی در سفر، یک ارکستر به همراه خود داشت. هلد (11) در موسیقی بسیار با استعداد بود و به عنوان یک نوازنده ی چیره دست که هم زمان به عنوان خواننده ای درخشان و نوازنده ی هورن مطرح شد، طوری که تمام نوازنده های چنگ را متعجب کرده بود.

سازهای اشراف قرون وسطی - (زمان شوالیه ها)

 

از سازهای این دوره، ساز سیمی کردوفون (12) به عنوان یک ساز الگو و پیشرو شناخته شد. از سازهای دیگر می توان از رُت (13)، فیدل (14) نام برد. این سازها اهمیت خاصی در جزایر انگلیس، سرزمین فرانک ها، اسپانیا، ژرمن ها و ایتالیا داشتند. چنگ بیشتر از هر ساز دیگر برای همراهی خوانندگان، مورد علاقه ی دربار بود. در ایرلند، این ساز را تا زمان حال به عنوان یک مشخصه به کار می بردند، اما با نظر شخصی، فرم های دیگری در این منطقه شکل گرفت. در جنوب ایرلند، بدنه ی این ساز چهار گوش، بیضی و یا مثل یک لیر (15) هشت قسمتی ساخته شد که سیم های روی بدنه در یک اندازه بودند. اما آنچه بیشتر متداول بود یک لَیِر مثلثی شکل بدون قرینه و سیم های غیر مساوی، زیتر و چنگ بود.

در کنار این سازها رُت جلوه گر شد (لغت لاتین، Kymrisch Crwth rotta) و در آن زمان بسیار گسترش یافت. این ساز یک لیر، با داشتن دو دسته و یک قطعه ی اتصال آن دو، باریک و ظریف و به فرم آلمان قدیم گرد و فرم خاص ایرلندی بود. روی دسته ی این ساز، یک منطقه ی آزاد و سوراخی برای دست چپ و گرفتن سیم قرار داشت و با دست راست سیم ها را با انگشت می کشند. در ایرلند، رُت تا قرن 19 به عنوان یک ساز شاعرانه مورد نظر و فرم بدنه ی آن چهار گوش بود و آرشه بر روی آن کشیده می شد. اما در کشورهای اسکاندیناوی این ساز توسط کشاورزان استفاده می شد.

فیدل (Vihuela، Viola، Viell، Fiedel)، این ساز منشأ ترکی، عربی داشت و در حالت های بسیار مختلفی نواخته می شد: مایل بر روی سینه، بر روی شانه ی چپ، در بغل و یا آویزان به طرف پایین (مثل نواختن فرم عربی). این ساز در فرم های مختلفی ساخته شده است: هشت ضلعی، به شکل بیل بیضی کشیده همراه با کناره های فشرده، دو سوراخ C مانند، رو دسته، در قسمت بالای دسته دارای گوشی برای نگه داشتن سیم ها، سه سیم و گاهی پنج سیم که بر دگمه ی بدنه محکم شده است. این ساز حدود چهل تا پنجاه سانتی متر درازا داشت و بعدها در اندازه های مختلف ساخته شده است. فیدل وضعیت مشخصی به دست آورد، اما گاهی به عنوان یک ساز، از گذشته ی آسیا با عناوین مختلف مطرح می شد.

ژیگ (16)، ربک، رِبوب، که همان لغت عربی رباب است. بدنه ی این ساز کوچک، به شکل گلابی است و همراه با دسته و سیم که به دور گوشی ها پیچانده می شد. این ساز با عنوان فیدل نامیده می شد و تا قرن 18 و شروع 19 به عنوان ویولن رقص یا پوشته (17) (ویولن جیبی) مورد استفاده بود.

یک ساز مهم سیمی، جعبه ای با دسته ی گردان بود که آن را سیمفونی (18) یا ارگانا هم می گفتند که شباهتی هم به ویولن امروزی داشت. سیم های این ساز به طور خمیده بر روی دسته کشیده می شد و به شستی متصل می شد، طوری که دست راست در زیر دگمه نگه دارنده ی سیم قرار می گرفت و ساز را به گردش درآورده و نواخته می شد. دگمه ی چرخان، چرخ ها را به حرکت درمی آورد و سیم ها از پایین به نوسان درمی آمدند. در این ساز یک سیم تنها قرار داشت که آزادانه نوسان می کرد و بوردون نام داشت.

همچنین عود که از فرهنگ عرب ریشه گرفته است و در اروپا با نام لُات (19) مطرح است. بدنه ی این ساز، در ابتدا مثل یک سیب برش خورده بود که بعدها کشیده تر شد. سیم های این ساز در زیر سوراخ نوسانی تنظیم و بسته شد و در ابتدا چهار سیم و بعدها شش سیم مورد استفاده قرار گرفت.

پسالتریم هم یک ساز قدیمی آسیایی ست که اغلب در قرون وسطی پیشرفته ی آن را می نواختند. بدنه ی این ساز به شکل ذوزنقه بود و اغلب دارای ده سیم بود که با انگشت و یا باکوبه و یا مضراب می نواختند و فرم مشابه آن هاک برت (20) است.

سازهای بادی قرون وسطی، دارای اشکال مختلفی بود. ارگ که از بیزانس وارد اروپا شده بود، ابتدا بدنه ی کوچکی داشت و بعدها ارگ قابل حمل (21) ساخته شد. برای تولید اصوات، ابتدا دست چپ، انبان باد این ساز را فشار می داد و دست راست دگمه را انتخاب می کرد و می نواخت. دگمه ها، در آینده به شکل شستی به کار برده شدند و وسعت صدا در یک یا دو اکتاو محدود بود.

هورن ها آنچه در مورد هورن ها، باید گفت این نکته است که آنها دارای یک صدا بودند و به عنوان هورن خبری از آن استفاده می شد. بعدها با تعبیه ی سوراخ روی بدنه، امکان تولید اصوات دیگر هم فراهم شد. در قرن 10، یک هورن با تزیینات فراوان بر روی عاج فیل با عنوان هورن خبری ساخته شد و نام الیفانت (22) بر آن نهادند. بعدها هورن شکار از جنس فلز ساخته شد که برای ساختن آن، لوله ی بدنه را خمیده کردند و لوله ی صوتی را کشیده تر در نظر گرفتند. در نتیجه با کشیده تر شدن لوله ی صوتی، قدرت اصوات بیشتر شد.

سینک (23) هم از همین خانواده، ولی از جنس چوب بود و سوراخ های صوتی مشابه هورن داشت و یک سر ساز دهنی هم روی آن به کار می رفت. فرم کوچک این ساز، صاف و کشیده بود و خارج بدنه، حالت چهار گوش داشت. اما سینک های بزرگ، کمی خمیده بودند و با عنوان سینک خمیده به کار می رفتند.

توبا (24) یک ساز باستانی بود که به مرور زمان ترمپت (trumba) از آن به تکامل رسید، البته کمی کشیده تر از هورن بود و با خمیده کردن لوله به شکل S به فرم دلخواه رسید. از سوی دیگر، از فرم لوله ی صاف و کشیده و باریک، ساز بوزینه (25) ساخته شد که برگرفته از پوزان (26) با کشیدن لوله درهم (مثل ترمپت کشیده که از قبل می شناختند) ساخته شد. سورنا (27) یک ساز چوبی با برش مخروطی است و لوله ی صوتی همراه، دو زبانه دارد. در طول زمان با تغییر شکل دادن آن، سازی با نام بومهارت (28) ساخته شد.

فلوت در اصل یکی از قدیمی ترین سازها است. این ساز در قرن دهم دارای دو فرم بود که در کنار هم مورد استفاده قرار گرفت: اولی نوک دار که امروزه با نام بلوک فلوت خوانده می شود و دیگری بدون نوک که به شکل مایل نگه داشته می شد و در قرن 12 بسیار گسترش یافت. فلوت کوچک دیگری هم با نام شوگل (29) برای نواختن به کار برده شد که دارای سه سوراخ انگشت گذاری بود و با دست چپ نواخته می شد و هم زمان دست راست یک طبل کوچک را به صدا درمی آورد.

در کنار این سازها با اصوات مشخص، وسایل بسیار مختلفی در اشکال مختلف ساخته شد و صدای خاصی هم از آنها تولید می شد: سنج، سنج چنگالی، مثلث، قطعات به هم زدنی و گلوکن (30). منشأ این سازها به طور دقیق روشن نیست. از آن گذشته، زنگ های کلیسا هم از همین خانواده بود و از قرن ششم با گذر از ایتالیا، فرانسه و اسکاتلند به تمام نقاط اروپا گسترش یافت.

همچنین طبل ها هم به مرور زمان گسترش بسیار یافتند و تیمپانی به عنوان همراهی کننده ی ترمپت ها مورد استفاده قرار گرفت. تیمپانی بزرگ دیگ مانند هم در قرن پانزده از مجارستان به آلمان آورده شد. از طبل های کوچکی به شکل لوله هم استفاده می شد که آن را روی کمربندها حمل می کردند. از طبل های دیگر می توان به نمونه ی زیر اشاره کرد: زنگوله ای که میراث دوران باستان بود و در دوران حکومت شاهی این ساز مجدداً ظاهر شد و در سال 1500 محو شد.

سازهایی که از دوره ی باستان به قرون وسطی رسید، هر کدام با شرایط خاصی مورد استفاده قرار گرفت، ولی کارایی و کاربرد آنها در همان محدوده ی اولیه باقی نماند، چنانکه بسیاری از این سازها در آینده به اشکال مختلف مورد استفاده قرار گرفت. استفاده از این سازها در ارکسترهای کوچک و حتی ارکستر بزرگی مثل ارکستر سینفونی، جایگاه خاصی را به دست آورد و حتی بعضی از این سازها با ترکیب جدید و کارایی بیشتر و بهتر جلوه گر شده اند. در مقاله های بعدی و در مبحث سازها از آنها و کارایی شان خواهیم گفت.

گرگوریان

 

تا حدود سال 1000، جایگاه خوانندگانی که اشعار آنها توسط افسانه سرایان سروده می شد حفظ شد که آن را همراه با نمایش اجرا می کردند. اما از این تاریخ به بعد این توجه، رو به افول رفت. بخشی از لیدهای قهرمانی اولیه را خوانندگان ژرمن نگه داشتند و از قرن 10 تا 13 نوازندگان هم این خوانندگان را همراهی می کردند. آنها از خوانندگی، بازیگری و رقص در روم قدیم (ایالات زیر سیطره ی روم) برداشت و تقلید کردند و زنان نوازنده وارد خیابان ها شدند و با اجرای موسیقی، سعی در رساندن پیام داشتند. آنها مسائل جدید را همراه با موسیقی به تنهایی انجام دادند و به گوش همگان رساندند.

پیام آنها خبرهایی بود که به دست آورده بودند و این خبرها همراه با ساز به گوش دیگران می رسید (چون مانند عاشیق های امروز سرزمین خودمان در رفت و آمد بودند). غالباً این گزارش ها از کلیساهای کوچک به کلیساهای بزرگ می رسید و بزرگان کلیسای جامع آن را با کلام مذهبی همراه می کردند و به کلیساهای دیگر دیکته می کردند. اما این حرکت جدید برای بزرگان کلیسا ناخوشایند بود و آنها این گونه اعمال را اعمالی شیطانی می دانستند. بعضی از این نوازندگان به جاه و مکنت رسیدند، مثل ریچارد جفری (31) که نوازنده ی دربار هاینریش چهارم و ششم (32) بود که آنها سرزمین نرماندها را تصرف کرده بودند.

در این زمان نوازندگان به دانشجویانی که از دروس دانشگاهی زده شده بودند، موسیقی یاد دادند. در سال 1215 دانشجویان دانشگاه پاریس بودند که موسیقی آموختند و برای اولین بار به آنها اشاره شده است، چنانچه قبل از شروع این کار، خدمت گذاران کلیساها، موسیقی را درس می گرفتند. فراگرفتن موسیقی وظیفه ی ثروتمند زادگان بسیاری از کشورها بود که در سال 1212 شکل گرفت و موسیقی هم کم کم جزء هفت هنر آینده در نظر گرفته شد و جایگاه مهمی به دست آورد. اشعار این نوازندگان گسترش یافت. برای مثال کارمینا بورانا (33) که مشخصه ی گسترده ای از اشعار غیر مذهبی در قرن 13 است. اشعار مذهبی آن چنان زیاد و وسیع نبود، زیرا سرایندگان اغلب از میان راهب ها و یا تارک های دنیا بودند. اما به خصوص همان اشعار مذهبی در قرن نهم، زمینه ای برای قرن دهم شد که از ملودی های مذهبی برای نیایش و برای پیش نماز در فرم مس استفاده کردند. حتی بسیاری از موسیقی های ملی، دو بیتی و یا چند بیتی بود که نشانی از ملودی های گرگوریان دارند. به طور مشخص، وابستگی به مذهب بود که ذهنیت عمومی را به تکرار علاقه مند می کرد. در آن دوره، ریشه ی موسیقی ملی با ملودی های مذهبی، گسترش یافت و تا قرن 10 از آن استفاده کردند و در فرم مس نیز به اجرا درآمد. ملودی هایی که در مراسم عید مذهبی مورد استفاده بود، از پنج نت تشکیل می شد و نمونه ی آن در بسیاری از لیدهای کودکان وجود دارد.

در این زمان، انتقال عبادت در موسیقی گرگوریان گسترش یافت. شکل قبلی آن آواز اسپانیایی و یا مراسم موسیقی دربار بود که تا قرن 11 محتوای عربی داشت. فقط آواز میلان تا زمان حال نگه داشته شد و در میلان و پراگ تا قرن 14 از آن استفاده کردند.

بنابراین جریان مسلم موسیقی مذهبی سال ها دوام داشت. مرکز این موسیقی در مدرسه ی آواز متس (34) و چند مدرسه ی دیگر بود که در قرن 11 توسط اسقف فولبرت (35) شهرت به دست آورد. مس قطعه ی اصلی موسیقی برای نیایش بود و قطعات دیگری مثل کی ری (36)، گلوریا (37)، کریدو (38)، آگنوس (39)، دی (40) در ارتباط مس (امروزه در 22 شکل مختلف) بود و در زمان جلوتر به عنوان اُردیناریوم میسا (41) منظم شده بود. تأثیر این فرم اولیه از سال 1377 دست مایه آهنگ سازان، برای خلق موسیقی چند صدایی گردید. کریدو در سال 1014 در مس، قطعیت پیدا کرد. گلوریا که از گذشته ها توسط کلیسا به کار برده می شد، در قرن 11، در مس قطعی شد. معروف ترین گلوریا توسط پاپ IX Leo نوشته شده است. اما در قرن 9 نیایش بزرگی شکل گرفت که زمینه ساز شکوفایی شعر و موسیقی سکوانس شد و در آینده فرم سکوانس با قافیه هیمنه (42) هم اندازه گردید.

نت و تئوری

 

شناخت ملودی های قرون وسطی به شناخت خط وابسته بود که به عنوان نت مورد استفاده قرار می گرفت. قدیمی ترین شکل خط، با عنوان نیومن نامیده شده که بعد از قرن هشتم متداول شد. به عبارتی قبل از قرن هشتم اثری از آن به دست نیامده است. نیوما در زبان یونانی به مفهوم علائم و اشارات است. شکل اصلی آن، خط تیره (-)، نقطه (.) و نیم دایره است ()، از آن گذشته، الگوی اولیه آن و نیومن، برآمده از زبان ارمنی است. حدس زده می شود که علائم اولیه علاوه بر خط ملودی، مفهوم ریتم را هم شامل می شد و تا قرن 12 مورد استفاده بود. حتی در کنار خطوط نیومن برای ملودی، اشکال دیگری هم برای زیبایی و تزیین موسیقی به کار می بردند. چنانچه نمونه ای از آن، امروزه در قسمتی از دریای مدیترانه که آواز ملی را با تزیین به کار می برند، متداول است.

مفهوم و نام نیومن از قوانین الفبا تبعیت کرد و بعد از آشنایی با جدول الفبا، مفاهیم آن برای ما روشن شده است. علائمی که در زیر و بم اصوات نیومن به کار رفته است، در خطوط نت ها ثابت است و این خط نیومن قابل شناسایی بود. سرانجام به راهی دست یافتند که همان استفاده از مرکب برای کشیدن خطوط بود.

قبل از نیومن، اسامی نت ها را، که نام آنها را از سیارات و کواکب می گرفتند، یادداشت می کردند، بعداً از حروف ABC استفاده کردند که به همین شکل در چین، بابل و سرزمین یهودیان مورد استفاده بود، اما در یونان به تکامل می رسد. آنها اصوات را با الفبای خود می نوشتند و از زبان گفتاری برای آواز بهره می بردند و حدس می زنیم که این شکل، در مرکز آسیا و خاور نزدیک به رشد معقول خود رسیده بود. بعدها، در فرانسه از تکیه کلام استفاده شد که با بالا و پایین آمدن صدا ارتباط داشت و بهتر فهمیده شدن آن را موجب شد. اما نیومن فقط جهت حرکت اصوات را نشان می داد و هدف دقیق را مشخص نمی کرد.

این عدم اطمینان، زمانی رفع شد که خطوط حامل کشیده شد. با یک خط، سه تن مشخص می شد، یک نت در پایین یکی روی خط و یکی بالا. گوئیدوفن آرتسو که از صومعه پوم پوزا در نزدیکی فرارا قرار داشت به مدرسه کلیسای جامع در آرتسو آمد و در آنجا با تحلیل صوتی خطوط جدیدی را برای نت عرضه کرد. خط Fa به رنگ قرمز و برای do خط سبز یا زرد که با استفاده از خطوط سیستم امروزی به این شکل تصویر می شد:

با استفاده از خطوط، جایگاه اصوات مشخص شد، اما مسئله بعدی زمان و ارزش نت

بود که در قرن 13 منزورال نتاتسیون مطرح شد (منزورال نتاتسیون = زمان نت ها). به این ترتیب که چهار مشخصه برای شناخت زمان در نظر گرفته شد:

#= ماکسیما (43) # = لونگا (44) #= برویس (45) # = سیمی برویس (46). این علائم در آرس نوا مورد استفاده قرار گرفت. اما بعدها، ارزش های کوچکتری را در نظر گرفتند: # = می نی ما (47) # = سمی مینی ما (48).

تغییر نت های زاویه دار به مرور در قرن 16 مدور شد و در قرن 17 به شکل چاپی درآمد. سیستم اصوات در کنار هم یک ردیف شش نتی را با عنوان هکس آکورد تشکیل داد، اما شناخت امروزه ما از سیستم اصوات در محدوده یک اکتاو است. در قرون وسطی، این شش صدا را به عنوان یک گروه می شناختند که شامل اصوات سخت و نرم بود که به طور طبیعی ادامه پیدا می کرد. نت های سخت در درجه سوم بزرگ و نت نرم در درجه سوم کوچک قرار می گرفتند. اگر یک ملودی را با این شش صدا می ساختند، فاصله نیم تن، زمینه ساز شرایط دیگری می شد. این شش صدا یا به عبارتی گام در گذشته، با در نظر گرفتن هر سیلاب، سل میزاتسیون نام گرفت. سیلاب ها: ut-re-mi-fa-sol-la، که گوئیدو، برای خوانندگان هیمنه در نظر گرفته بود، اما بعدها نت si اضافه شد و نت ut به do تغییر یافت. این نوع گام در اروپا زبان، گام Do ماژور شناخته شده است.

به این ترتیب شاگردان آواز توانستند به راحتی زیر و بم اصوات مورد نظر را پیدا کنند. کمک بزرگ دست های گوئیدو بود که از آن، به عنوان وسیله نت خوانی استفاده کرد. به این شکل که هر صدای نت بر روی مفصل هر انگشت دست انسانی نت نویسی شد و خواننده ادامه آن را از حفظ می خواند. اما اگر رهبر کرال، به جای خاصی اشاره داشت، شاگردان می توانستند به راحتی زیر و بم اصوات را از روی دست، بشناسند و بخوانند.

گوئیدو تحصیل کرده و تارِک دنیا، خالق سیستم اصوات و زمینه ساز تئوری موسیقی شد. او در ابتدا، شرایط رشد سیستماتیک موسیقی را برای چند صدایی فراهم کرد و می شود گفت که اساس مجموعه موسیقی دو هزار ساله مسیحی اروپا را بنا گذاشت. در این زمینه، به اشخاص دیگری هم می شود اشاره داشت که در سازندگی اولیه تئوری موسیقی سهیم بودند. از جمله بوتیوس که قرون وسطی بسیار مدیون اوست (مرگ 525) و از تئوری موسیقی یونان بهره برده بود، دیگری نوتکر لابو (مرگ 1022) که سازنده گام، تترآکورد و دمیدن در ارگ بادی از کارهای اوست و اهل آلمان بوده است. تئوری دانان دیگر قرن 13، یوهانس دگارلاندی و یوهانس تینه تریس بودند که فرهنگ لغات موسیقی را در 1470-1480 به چاپ رساندند. اولین آهنگ ساز آلمانی آدام فن فولدا، با کرال گرگوریان در قرن 12، کانتوس پلانوس را ساخت و این اثر از او به جای مانده است.

 

ترابادور (49)

 

ترابادور، لقب خوانندگان سلحشور یا نوآور فرانسه بود. در اواخر قرن 11 ویلهلم فن پوی تو (50)، اشعار حماسی را الگوی بانوان ساخت و این اشعار آوازی در اسپانیا، ایتالیا و انگلیس به کار برده شد، اما در آلمان با عنوان مینه زانگ (51) شکل گرفت. ترابادورها، شاعر، نغمه ساز و خواننده بودند و آواز خود را همراه با ساز ویول، رُتا و چنگ همراهی می کردند. در حدود قرن 12، نوعی آهنگ سازی سرزنده با عبارت لاتینی کندوکتوس (52) (کندوکتی Conducti هم خوانده می شد) شکل گرفت. در این دوران، شعر و موسیقی شکوفایی خود را به دست آورد و تأثیر زیادی در سرتاسر اروپا گذاشت؛ چنانچه در آلمان، مینه زانگ به رشد وسیعی رسید. شروع این حرکت از پایتخت نبود، بلکه از شهرهای دیگر بود و امپراتور فرانسه آن را پایه گذاشت و تقویت کرد. او در قرن 12، با ظرافت فرهنگی آن را به رشد همه جانبه رساند؛ به خصوص در کلیسای سانت ویکتور (53) پاریس برای نیایش و احترام به مریم از آن استفاده شد و همین جریان،‌ زمینه ساز تحرک دوران باستان بود. تحقیقاتی که از این دوره به دست آمده است کاملاً معتبر نیست، اما بنای این فرهنگ جدید در دربار اسپانیا گذاشته شد و نمایشگر احترام آنان، به بانوان بود. (چنانچه در مرکز مینه زانگ، خوانندگان زن و مرد در کنار یکدیگر نشان داده شده اند).

ترابادورها موسیقی خود را با ملودی های متنوع و متن های جدیدی عرضه کردند و لیدها تنوع فرم بسیاری داشتند. لیدهای آنها قافیه دار بود و از الگوی هیمنه و لای گرفته می شد که آن را در قالب سکوانس عرضه می کردند. کار آنها تنها بیان محاوره با اشعار لاتینی لای نبود، بلکه در قرن 13 کار گروهی خود را با شکوه و گله از افت اخلاق بیان کردند و اشعار آن ها بسیار متنوع بود.

در شمال فرانسه زمینه گسترده ای به وجود آمد و گسترش یافت. همان طور که از جنوب فرانسه، (ترابادورها) دویست و شصت و چهار سند از چهارصد و شصت خواننده به دست آمد، در شمال فرانسه هم بیش از چهار هزار لید با هزار و چهار صد سند (ترُورز) به دست آورده اند. طبیعی است که لیدهای شمال و جنوب، در ارتباط با هم بود. از بلوندل دِنزل (54) (تولد 1150) از شمال فرانسه (ترورز)، هزار و دویست و شصت داستان مذهبی به جا مانده است. او در زمان ریچارد شیردل (55) در برج تری فلس (56) زندانی بود و آثار او از آن منطقه، به دست آمده است. در اواخر قرن 13، خوانندگان جذب شمال فرانسه شدند، چون در آراز مسابقات هنری انجام می شد و به سازندگان لید، جوایز با ارزشی می دادند. یکی از این برندگان آدام د لاهال از نوازندگان دوره گرد آن سال ها بود.

قدیمی ترین تصنیف های زینگ اشپیل سروده شد و برای خود شهرتی کسب کرد. هنر این خوانندگان تا ایتالیا و شهرهای بولونا و جنوا گسترش داده شد.

موسیقی در این دوره شکل اساسی خود را به دست آورد و زمینه ساز تمام دوران فرهنگ موسیقی غرب شد. به عبارت دیگر، موسیقی بالنده امروزی اروپا در این دو دوره قرون وسطی شکل گرفت که فرهنگ جنوب و شمال فرانسه، زمینه ساز آن بود.

مینه زانگ در آلمان

 

آلمان با پادشاهی فریدریش اول (57) (1152-1190)، هنریش ششم (58) و فریدریش دوم (59) (1212-1250) به قدرتی مترقی دست یافت که در ارتباط زیادی با ایتالیا قرار گرفت و به خصوص در جنگ های صلیبی تأثیر زیادی گذاشت. نوآورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا، همراه با فرهنگ وارد شده از آسیا، امکانات این پیشرفت را فراهم ساختند. آلمانی ها بعد از هنریش ششم به قدرت منطقه تبدیل شدند و برای گسترش فرهنگ و ماندگار شدن هنر و شعر خود، زحمات فراوانی کشیدند.

هنر تروبادور و تزُورز به آلمان هم رسید و مینه زانگ را آن تأثیر پذیرفت و از جنوب آلمان تا سوئیس، غیر مستقیم فرهنگ فرانسه را پیذیرفتند. فرم اصلی مینه زانگ آلمان به عکس فرانسوی ها که شامل رندو (60) - ویرلای (61) - بالاد (62) بود به شکل بار (63) همراه با دو بیتی و به شکل AAB، یا با تکرار و یا به شکل نیمه ملودی و در پایان به شکل AABA انجام شد. برای مثال می توان کرال پروتستان در قرن 16 را نام برد. اما قدیمی ترین فرم متعلق به لای فرانسوی است (آلمانی = Leich) که خویشاوندی نزدیکی با سکوانس داشت.

در این ارتباط، بسیاری از دست نوشته ها وجود دارد که اشاره به موسیقی یک صدایی و حتی چند صدایی دارد. در قرون وسطی، یکی از کامل ترین شرایط ملودی را لید تشکیل می دهد. البته در این دوره برای نت نویسی به ریتم اشاره ای نشده است. اما آنچه به دست رسیده، لیدهای تروبادور است که در یک یا دو گام به کار رفته و ریتم آن آزاد است، ولی قافیه اشعار ریتم را می سازد.

چند صدایی در ارگانم (Organum)

 

موسیقی در اروپا هم ابتدا یک صدایی بود که از صدای تنهای خواننده یا نوازنده مایه می گرفت. بعدها برحسب ضرورت، صدای تنها را با صدای دیگری همراه کردند که به نتیجه ای مثل استفاده از چند خواندنه و یا نوازنده و یا هر دو با هم رسید که تأثیر بیشتری بر شنونده می گذاشت. این هم صدایی هم در واقع یک صدا بود، چنانکه خوانندگان و نوازندگان با هم یک صدا را دنبال می کردند. اما در دوران رشد موسیقی و برای جلوگیری از یک نواختی، صدایی از بین همان اصوات تولید شده انتخاب کردند که علاوه بر هماهنگ بودن اصوات با هم، ایجاد هیجان بیشتری هم می کرد. از آن گذشته، جایگاه هر ساز هم مشخص می شد. به عبارت دیگر، هر صوت با شرایط خاص خود ساز تولید می شد. به این معنی که صدای باس (بم) در جای خود و صداهای دیگر هم هر کدام با شرایط خاص خود به صدا درآمد.

اوج تکامل موسیقی در اروپا با یک سیستم خاص تعلیم و تربیت و به شکل معقول، پس از چند صدایی شدن آن اتفاق افتاد. با توجه به اینکه در تمام جهان با اصوات بسیار مختلفی در آواز برخورد شده بود - اصوات ناهنجار،‌ هنجار در کنار هم - ولی در هنر چند صدایی به آن توجه می شود. اما اینکه از کی با چنین اصوات مختلفی برخورد شده است، دقیقاً روشن نیست. ابتدا در موزیکا انچیریادیس (64) که از اسقف هوکبالد (65) در فلاندر به جا مانده است، و بعد از آن به دست نوشته مستند دیگری برای تمرین ارگانم اشاره شده است. ملودی های مذهبی در وکس اُرگانالیس (66) اجرا می شد. به عبارتی در درجه پنجم زیر ملودی به طور موازی حرکت می کرد. دو صدا در صدای بالا و پایین دوبله می شد. در نتیجه درجه پنجم (چهارم) به طور موازی در ارگانم حرکت می کرد. اما از همان ابتدا این درجه پنجم ها را که به طور موازی حرکت می کردند، نامناسب تشخیص دادند. به همین دلیل این حرکت موازی (پارالل) در دوران شکوفایی پولیفونی آواز (وکال) ممنوع اعلام شد و حتی استفاده از آن، در هارمونی کردن نت ها برای موسیقی سنتی تا زمان حال قدغن شد. حتی برای کلیساهای دیگری که این حرکت موازی را با تردید در موسیقی خود وارد می کردند، این تردید به یقین بدل شد. اما در قرن 20 به طور مشخص، حرکات موازی را در تمام فواصل (حتی اگر موسیقی قدیم را دست مایه خود کنند) و موسیقی ملی، مورد استفاده قرار می دهند. البته باید پذیرفت که نظریه هوکبالد یک تردید ساده نبود، بلکه واجب بود که برای سیستماتیک شدن موسیقی و جایگاه اصوات در موسیقی شرایط مدونی در نظر گرفته شود. بنابراین برای پیشگیری از حرکت موازی، حرکت مخالف آورده شد.

جان کاتن (67) انگلیسی، در سال 1100 این جهت مخالف را دیافونیا (68) نامید. او معتقد بود که در این زمینه باید به حرکت های موازی توجه کرد: زمانی که صدای آوازی به طرف بالا حرکت کند، اصوات ارگانال حرکت معکوس دارند و برعکس. گوئیدو تئوریسین آن زمان، این پارالل ارگانم را انعطاف ناپذیر نامید. این عمل در موسیقی بسیار قدیم، کاملاً ناشناخته بود. چنانچه پرش آواز در درجه سوم اتفاق افتاد و در قرن 10 و 11 در شمال اروپا جریان داشت. اما در قرن 13 از حرکت درجه سوم در هیمنه و برای تقدس بخشیدن استفاده کردند.

مجموعه بزرگی از دو صدایی دست نوشته در وینچستر (69) و در قرون وسطی در انگلیس (سال 950) به دست آمده است که شامل قطعات زیادی برای ارگ است. این دست نوشته شامل 164 دو صدایی ارگانم بود که در قالب آله لویا (70) و تراکتوس (71)، کی ری، گلوریا، اُرگانا، سکوانس و تروپن شناخته شد و با کمال تأسف با شیوه نت نویسی نیومن نوشته شده است که خوانا نیست. در ارتباط با رشد موسیقی، از چند موزیسین که گام های اولیه برای چند صدایی برداشته اند و نام آنها در تاریخ به عنوان پیشگامان چند صدایی ثبت شده است، اشاره می کنیم.

پرتینوس ماگنوس (72)

 

در دست نوشته با ارزش کودکس کالیکس تینوس (73) نام چند آهنگ ساز آورده شده است. برای مثال ماگیستر آلبرتوس (74) از کلیسای جامع نتردام (75) پاریس، در دومین نیمه قرن 12 و شروع قرن 13 جایگاه بزرگ ترین خلاقان شمال فرانسه در فرهنگ گوتیک (76) بود که کلیسای جامع چارترس (77) (1199-1220) در کنار نتردام پاریس زمینه ساز آن شناخته شد. در این محل تکنیک ارگانم به حداکثر شکوفایی رسید و هم زمان زمینه ساز رشد یک صدایی تروبادور اولیه و شروع ترورز شد. پاریس به مرکز تعلیم تبدیل شد و دانشگاه، مسئولیت تعلیم و تربیت را برعهده گرفت. آلبرتوس ماگنوس (78) و شاگرد نامی اوتوماس (79) از آکوئین (80) در تاریخ مطرح هستند و هم زمان در امپراتوری (81) آلمان و در ایتالیا ساکردوتیوم (82) شکل گرفت.

از خالقان نتردام، آلبرتوس لئونین (83) و بعد از او، پُرتین از مطرح ترین موزیسین قرن سیزدهم بود و پرتین جزء اولین هنرمندانی است که با کارهای بی شمار خود شناخته شده است. شرح زندگی پر تلاش این دو آهنگ ساز کاملاً شفاف نیست. آثار آنها در کتاب بزرگی با نام ماگنوس لیبر (84) همراه با سه دست خط نوشته شده است. (دست خط آلمانی در فلورانس نگه داری می شود). احتمالاً پرتین بین سال های 1155 الی 1160 تولد یافته و بین سال های 1200 الی 1205 میلادی زندگی می کرده است.

یکی از کارهای مهم پرتینوس، خلق ارگانای چهار صدایی است که در دست نوشته فلورنتین ها (85) به این شرح آمده است: سه صدایی و چهار صدایی کندوکتوس (86). در قسمت کندوکتوس صدای تنور و ریتم به یک واحد می رسند و کندوکتوس به عنوان جمله در تمام اصوات، ریتم مساوی را به دست می آورد. از فرم جدید ارگانم و کندوکتوس در قرن چهاردهم، موتت ریشه می گیرد و تکامل می یابد. در این فرم موتت، صدای ملودی در ارگانا قرار می گیرد و با صداهای بالایی متن را اجرا می کند و به دنبال آن صدای تنور (با ملودی مذهبی و متن قدیم) می آید که دقیقاً مثل آغاز تروپن است.

دو صدا (87) که شامل موتتوس است، حال به شکل سه صدایی (88) همراه با متن جدید در فرم موتت قدیم کار شده است که در آن متن و ریتم به هماهنگی رسیده اند و به دو صدایی کندوکتوس شباهت می یابند. به این ترتیب، یک متن جدید با زبان فرانسه و یا لاتین در پایان کار پروتینوس قرار گرفت و موتت مطرح شد. موتت فرانسه از همین پایان بهره برد و به زبان لاتین گذری کرد. به این ترتیب، موتت فرانسوی به طور مستقل شکل می گیرد. موتت دوبل در قرن 13 فرم مهمی محسوب می شد که ابتدا دو صدا داشت که صدای اصلی با یک زیر صدا همراهی می شد و این موتت آزاد بود. در تکامل بعدی موتت دوبل فرانسه لاتین مثل موتت سه گانه شکل گرفت.

آرس آنتیک (Ars antiqua)

 

اصولاً در بسیاری از کتاب ها آرس آنتیک را فرهنگ قدیم معنی کرده اند،‌ به عبارتی، همان دوران پروتینوس بزرگ است. اما به اختلاف زمانی بعد از این دوره اشاره ای نکرده اند، چنانکه ماگیستر لئونین، سازنده ارگانای با ارزشی بود و کتابی از ارگانا با ابعاد وسیع جملات مذهبی از او مانده است. این کتاب تا زمان پروتینوس مورد استفاده قرار می گرفت. چون او به طور فشرده و ترکیبی آهنگ سازی می کرد و بهترین خالق جملات ملودی بود.

اما ماجیستر پروتینوس بهترین موسیقی چهار جمله ای را همراه با رنگ آمیزی هارمونی ساخته بود. از آن گذشته، در سه صدایی با ارزش هم جملات بسیار زیادی داشت. کتاب های او تا زمان حال در کلیسای دختران جوان پاریس به همان شکل اولیه مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارتی، تمام قوانین و شکل کار، به همان شیوه که در کتاب ذکر شده انجام می گیرد.

آرس نوا (Ars Nova)

 

بحث قبلی با عنوان آرس آنتیک به استیل قدیم مربوط می شد، اما حدود اواخر قرن 13، هنر جدیدی در فرانسه با عنوان آرس نوا مطرح شد، این عنوان از نوشته ای استخراج شد که فیلیپ دو ویتری (89) به آن اشاره کرده بود (1291-1361)، فیلیپ در دربار مشغول به کار بود. گروه مذهبی دربار (زیر نظر پاپ) او را به طرف اوینن (90) کشاندند. او در سال 1351 کشیش شد و به خدمت کلیسا درآمد. قسمت زیادی از آثار شعری او گم شده است،‌ اما بعضی از آنها که برای موتت کار کرده بود، حفظ شده است. در سال 1316 موتت که در رُمان فورل (91) به آن اشاره شده است،‌ نشان دهنده یک استیل، ریتم و ترکیب بندی جدید است. به این شکل که اصوات زیر در صداهای بالا، به عنوان صدای ملودی (که توسط کودکان خواننده خوانده می شد) و با همراهی ساز استفاده می شدند. ذهنیت جدیدی که این شیوه را در متن وارد کرد، اتفاقات سیاسی، جشن ها، و سؤال در مقابل مسائل اجتماعی بود. از کارهای مورد توجه او، موتت برای شاه لودویگ دهم (92) (1334-1314) در شهر رایم (93) و همچنان کار مذهبی مریم مقدس است. ترکیب بندی موتت جدید طوری است که به شکل تکراری دنبال هم قرار می گیرند. این تکرار در فرانسه، با عنوان تایل (94) (به معنی بخش) معروف است.

در آرس نوا، شرایط نت ها کمی پیچیده تر می شود، طوری که ارزش بخش ها در نظر می آید. حدود سال 1450، کشش های سیاه و سفید نت نویسی شد، اما مسئله مهم شروع میزان و ارزش نت در ارتباط هم بود که هنوز چندان روشن نبود. خطوط تقسیم بندی منظم نت ها با نام میزان (بدون مفهوم ریتم) در قرن 15 مطرح شد و در اواسط قرن 17 به عنوان تقسیم بندی نت در میزان متداول گشت. واریاسیون صدای تنور تاله آ (95) نام گرفت و از این واریاسیون در میزان های فشرده برای رنگ آمیزی استفاده شد و تکرار آن را، تکرار تساوی نامیدند. زمانی که دو صدای بالایی در موتت آرام آورده شد، موتت سه گانه به تحرک رسید و با این تغییر بر آن نام ایزوریتم (96) نهادند (تساوی سیلاب با ریتم) و به ایزوریتمیک موتت معروف شد. یکی از مهم ترین آهنگ سازان آرس نوا، گیوم دِماشو بود.

گیون دماشو (Guillaume de Machaut)

 

ماشو استاد بزرگ آرس نوا در فرانسه است. (تولد حدود سال 1305 -1300 و مرگ سال 1377 در رایم). او زندگی پرماجرایی را پشت سرگذاشت. از سال 1323 منشی شاه بود و در جنگ های داخل اروپا به همراه او می رفت و تا مرگ شاه در کشتار کرسی (97) در سال 1346 با او همراه بود. سرنوشت او طوری بود که دائماً در حال تغییر جا بود، تا اینکه در سال 1365 توانست به شهر خود (رایم) برگردد. او در جهان به عنوان شاعر و نویسنده مطالب مختلف و بزرگ ترین شاعر در فرم دیالوگ بود. به عنوان بزرگ ترین خالق و آهنگ ساز در قرن 14 آثار بسیار زیادی خلق کرد: 40 بالاد، 20 روندو، 32 ویرلیز (98)، 23 موتت، 18 لایز، یک مس و... از آن جمله هستند.

مطرح ترین اثر او به عنوان شعر و موسیقی بالاد است. اما کار بسیار با ارزش او خلق اساس موتت است. برای مثال موتت شماره یک چهار صدایی که شامل دو صدای آواز و دو صدای ساز است و موتت شماره بیست و سه، که صدای تنور و کنتراتنور (99) را شامل می شود. جدا از این، شانزده قطعه لایزیک صدایی ساخته است که بسیار گسترده هستند و مینه زانگ سنتی را دست مایه کار خود قرار داده است.

پی نوشت ها :

 

1. ژرمن (فرانسه Germain).

نام قوم ساکن ژرمانی (آلمانی). این قوم از نژاد هند و اروپایی است و در حدود قرن 6 تا 7 بنا به روایتی از آسیا مهاجرت کرد و از راه دره ی دانوب به اروپا راه یافت. نام مزبور شامل آلمان های غربی و شرقی اروپا و آنگلوساکست ها و اکساندیناوی ها می شود. دین قدیم آنان پرستش مظاهر طبیعت بود و در نظام اجتماعی ایشان هر فرد آزادی و اختیار تام داشت. (دهخدا)

2. نرماندی ها (فرانسه Normands، انگلیسی Northmen).

دسته ای از ژرمن های شمالی که از کشورهای اسکاندیناوی (نروژ - دانمارک) در اواسط قرن نهم میلادی سرازیر شدند و در مشرق قسمت های شمالی Smolensk-Dniepr را اشغال کردند و حتی تا قسطنطنیه (استانبول) پیش رفتند و در مغرب وارد سرزمین های فرانسه شدند و در 886 پاریس را محاصره کردند و در قسمتی از فرانسه که امروز به نرماندی معروف است ساکن شدند و در 1066 بریتانیای کبیر را در زمان گیوم فاتح اشغال کردند. آنها دریانوردانی بی باک بودند و مانند دزدان دریایی از قتل و غارت ابایی نداشتند. (دهخدا)

3. بیزانس (فرانسه Byzance)

نام قدیم قسطنطنیه، استانبول امپراتوری روم شرقی است که شهر بیزانس پایتخت آن بود، امپراتوری از 330 تا 395، در قسمت شرقی امپراتوری روم به وجود آمد و تا 1461 پایدار ماند. تاریخ این امپراتوری به سه بخش تقسیم می شود، عهد امپراتوری رومی عمومی 33 تا 641 که دنباله ی عهد قدیم است. ژوستینین اول (527-565) حوزه غربی بحرالروم را مجدداً تصرف کرد، مجموعه ی قوانینی منتشر نمود و ابنیه ی مجللی بنا کرد، اما اختلاف مذهبی موجب جدایی ایالات متعدد و فتح عرب گردید. 2. عهد امپراتوری رومی یونانی 461، 1204، در این دوره یونانی شدن و شرقی شدن امپراتوری کامل تحقق یافت. عرب ها و اسلاوها طرد و یا مطیع شدند، Basile دوم (976-1025) اشرافیت را تنزل داد، بلغارستان را فتح کرد، با مسلمانان جنگید و امپراتوری خود را به اوج وسعت رساند. پس از او انحطاط شروع شد. در زمان کمنتوس ها 1081-1185 تا حدی از انحطاط جلوگیری به عمل آورد، ولی اختلافات مذهبی با امپراتوری غرب که قسمت اعظم آن مولود جنگ های صلیبی بوده، منجر به تصرف قسطنطنیه توسط بارون های چهارمین جنگ صلیبی گردید. 3. عهد امپراتوری منقسم (1204-1461) که در طی آن بیزانس و ترکان با یکدیگر مشغول نزاع بودند. هر چند میشل هشتم ملقب به پالئولوگ (Paleologue مجدداً قسطنطنیه را باز گرفت (1261). این ها پلوپونز و قسمتی از جزایر را حفظ کردند. اتحاد دینی که با روم بسته شد در 1054 باطل گردید و دیگر چنین اتحادی به وجود نیامد و سکنه ی امپراتوری روم غربی نسبت به پیشرفت های ترکان لاقید ماند. قسطنطنیه در 1453 پلوپونز در 1460 و طرابوزان در 1461 سقوط کرد. (دهخدا)

4. کنستانتین اپل (فرانسه constantinople).

قسطنطنیه، نامی که به وسیله ی کنستانتین در بیزانس به شهر استانبول کنونی داده شد. بعداً نام آن را تغیر دادند قسطنطنیه، استانبول. (دهخدا)

5. کلت (Celles) قومی از اصل هند و اروپایی (هند و ژرمن) که مهاجرت های عمده ی آنها به ازمنه ی تاریخ می رسد. آنها نخست اروپای مرکزی و سپس گل، اسپانیا و جزایر بریتانیا را اشغال کردند و عاقبت رومیان آنان را مستملک ساختند. در برتانه (Bretagne)، نواحی گال (Galles) ایرلند نمونه و نژاد و زبان سلتی محفوظ مانده است. (دهخدا)

6. Busun

7. Trumbe

8. Adam de la Halle

9. Parzival

10. Eschen bach

11. Held

12. Chordophone

13. Rotte

14. Fiedel

15. Leier

16. Gige

17. (Pochette)

18. Symphonie

19. Laute

20. Hackbrett

21. Portativ

22. Olifant

23. Zink

24. Tuba

25. Busine (Basune یا Buisine)

26. Posane

27. Schalmei

28. Bomhart یا Pommer

29. Schwegel - galoubet

30. Glocken

31. Richard Jeffrey

32. Heinrich IV، VI

33. Carmina burana

34. Metz

35. Fulbert

36. Kyrie

37. Gloria

38. Credo

39. Agnus

40. Dei

41. Ordinariun missa

42. Hymne

43. Maxima

44. Longa

45. Brevis

46. Semibrevis

47. Minima

48. Semiminima

49. Troubadour، لغت فرانسه به معنی نوآور، جنگجو، شوالیه (trouver).

50. Grafen Wilhelm Von Poitou

51. Minne sang نوع غزل سرایی و موسیقی مثل ترابادور در فرانسه است

52. Conductus

53. Saint-Victor

54. Blondel de Nesel

55. Coeur-de-lion

56. Trifels

57. Friedrich I

58. Heinrich VI

59. Heinrich II

60. Rondeau

61. Virelai

62. Ballade

63. Bar

64. Musica Enchiriadis

65. Hucbald

66. Vox organalis

67. John Cotton

68. diaphonia

69. Winchester

70. Alle luJa

71. Tractus

72. Perotinus Magnus

73. Codex Calixtinus

74. Magister Albertus

75. Notre-Dame

76. Gotik

77. Chartres

78. Albertus Magnus

79. Thomas

80. Aquin

81. imperium

82. Sacerdotium

83. Albertus Leonin

84. Magnus Liber

85. Florentiner

86. Conductus

87. Duplum

88. Triplum

89. Philipp de Vitry

90. Avignon

91. Faurel

92. Ludwigx

93. Reim

94. taille

95. talea

96. Isorhymie

97. Crecy

98. Virelais

99. Contra tenor

 

منبع : زندباف، حسن، (1387)، تاریخ و فرهنگ موسیقی جهان، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، مرکز موسیقی، چاپ اول1388.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”