پیکاسو زمانی که به کار مشغول نبود، از تنها ماندن خودداری میکرد و به همین دلیل در مدت کوتاهی حلقهٔ دوستانش که شامل گیوم آپولینر، ماکس ژاکوب و لئواستاین و همچنین دو دلال بسیار خوب به نامهای امبروز (Amborise Vollard) و برسول (Berthe Weel) بود، شکل گرفت. در این زمان خودکشی یکی از دوستانش به روی پابلوی جوان تأثیر عمیقی گذاشت و تحت چنین شرایطی دست به خلق آثاری زد که از آن به عنوان دورهٔ آبی یاد میکنند. در این دوره بیشتر به ترسیم چهرهٔ آکروباتها، بندبازان، گدایان و هنرمندان میپرداخت و در طول روز در پاریس به تحقیق بر روی شاهکارهایش در لوور و شبها به همراه هنرمندان دیگر در میکدهها مشغول میشد. پابلو پیکاسو در دورهٔ آبی بیشتر رنگهای تیره را در تابلوهای نقاشی خود به کار میگرفت.
در دورههای آبی و گلفام استقلال هنری اش را بروز داد. اوضاع بحرانی اروپا، جنگ داخلی اسپانیا و اشغال فرانسه توسط آلمانیها، بر موضوع و محتوای هنر او اثری عمیق گذاشت و عناصر اساطیری و نمادین در آثارش رخ نمودند. تابلوی گرنیکا نمونه شاخص هنر تمثیلی او در این دورهاست. او با بهرهگیری از هنر بدوی (مجسمههای کهن ایبریایی، و صورتکها و تندیسهای آفریقایی)، در راهی تازه قدم گذارد. شاید پیکاسو طراحی را برترین وسیله برای انتقال بیواسطه قدرت ابداع خود میدانست. طراحیهای دوره جوانی اش به دور از طبیعتگرایی و بری از هرگونه رونگاری، بر اثر تجربه تجسمی به روی کاغذ ترسیم شدهاند.
پیکاسو دورههای هنری مختلف را گذراند که کمترین هنرمندی به چنین تجربهٔ عظیمی دست پیدا میکند. یکی از مهمترین دورهٔ کاری پیکاسو چنانکه پیش از این گفتهشد، دورهٔ آبی بود. با وجود اینکه تعهدات کاری در فرانسهٔ اواخر قرن نوزدهم و اوایل هنر قرن بیستم کمتر شده بود شاید هیچ هنرمندی به اندازهٔ پیکاسو در تعهد کاری خود، تلخی زندگی را آنقدر بزرگ نمایش نداد. این تلخی منحصراً در دورهٔ آبی (۱۹۰۴–۱۹۰۱) به اوج خود رسید چنانکه از مجموعهٔ رنگهای مالیخولیایی آن دوره با سایه روشن آبی و حاشیهٔ تاریک آن بر میآید بدون شک زندگی در فقر خانوادگی در زمان جوانی در سالهای اولیهٔ زندگیش در پاریس و برخورد با کارگران و گدایان اطراف خود درکشیدن پرترهٔ شخصیتها با حساسیت و احساس ترحم هر چه بیشتر نسبت به آنها تأثیر زیادی گذاشتهاست. زن اطوکش (Woman Ironing) در پایان دورهٔ آبی با رنگهای روشنتر اما هنوز با طرح غم افزای شامل سفید و خاکستری تصور اصلی فرسودگی و رنج پیکاسو را نشان میدهد. اگر چه واقعیت اقتصادی و اجتماعی در پاریس آن دوره ریشه کرده بود. رفتار دوستانهٔ این هنرمند در این مورد که با خطوط زاویهدار و متقارن، دین هنری خود را با ترکیب خطوط امتداد داده شده و ظریف که با نفوذ به حقایق تجربی مورخ معروف ال گرکو به آنها رسیده بود، نمایش میداد و پیکاسو در آنجا این موضوع را با حضور تقریباً معنوی و خیالی از آن زن به عنوان مثالی از فقر و بدبختی آن دوره نشان دادهاست.
دوره رز
در سال ۱۹۰۰ میلادی اولین نمایشگاه پیکاسو در بارسلونا تشکیل شد. در پاییز همان سال به پاریس رفت تا در آنجا مطالعاتی در ابتدای قرن جدید داشته باشد و در آوریل ۱۹۰۴ در پاریس اقامت کرد و در آنجا به وسیلهٔ آثار امپرسیونیست خود به شهرت رسید. اما پس از مدت کوتاهی اقامت در فرانسه با تغییر ارتباطات، جعبهٔ رنگ او به رنگهای قرمز و صورتی تغییر پیدا کرد. به همین دلیل به این دوره دوران صورتی پیکاسو میگویند. در این دوران پس از دوستی با برخی از دلالان هنر، شاعر آن زمان ماکس ژاکوب و نویسندهٔ تبعیدی آمریکایی، گرترود استاین و برادرش لئو که اولین حامیان او بودند، سبک او بهطور محسوسی عوض شد بهطوریکه تغییرات درونی او در آثارش نمایان است؛ و تغییر سبک او از دورهٔ آبی به دورهٔ رز در اثر مهم او به نام دوشیزگان آوینیون نمونهای از آن است
چه کسی میتواند سهم ارزندهی هنرمند اسپانیایی، پابلو پیکاسو را در دنیای هنر فراموش کند. سبک هنری پیکاسو هم چنان الهام بخش میلیونها نفر از هنرمندان در سراسر جهان است. این هنرمندان معروف یک سبک فرد گرایانه را توسعه دادند که به عنوان الگویی برای هنر قرار گرفت. پیکاسو و ژرژ براک در فاصلهی سالهای 1912 – 1909 سبکی با عنوان کوبیسم را رواج دادند. براک در واقع سبک هنری سزان را آموخته بود. اصول اولیهی وی نشان دادن اشیا از زوایای مختلف بود. بنا بر این، ریشههای کوبیسم بر پایهی اشکال دیگر هنر قرار دارد.
ویژگیهای اصلی کوبیسم
اصول اولیهی کوبیسم را میتوان در جنبشهای هنری دیگر با عنوان پوئن تیلیسم و فوویسم مشاهده کرد. اساساً کوبیسم هنر ایجاد اشکال انتزاعی از اشیاء سه بعدی بر روی سطوح دو بعدی است. هنرمندی که سبک کوبیسم را انتخاب میکند باید توانایی نشان دادن یک شیء را در سطوح چندگانه داشته باشد. بنا بر این، به عبارت سادهتر، یک هنرمند یا نقاش کوبیست اساساً در هر بار بیش از یک تصویر را نشان میدهد. حالت کلی یک نقاشی که در این سبک ایجاد میشود به شکل مکعبهای کوچک به نظر میرسد. یک هنرمند از سبک مکعبهای کوچک برای نشان دادن یک شیء یا یک شخص از دیدگاههای مختلف استفاده میکند.
هنرمندانی نظیر پابلو پیکاسو و ژرژ براک با کشیدن نقاشیهایی در اشکال پیچیده و کج و معوج این سبک را رواج دادند. نگاهی به آثار هنری آنها نشان میدهد که چگونه این دو نابغه شکل واقعی عناصر را در سطوح مختلف میشکستند تا یک ترکیب را به وجود آورند. به محض مشاهده، استفاده از اشکال هندسی و یالها در آثار این هنرمندان دیده میشود. این نقاشیها بر پایهی نظریههای بنیادی هنر قرار ندارند زیرا در آنها از چشم اندازهایی با زوایا و اشکال دقیق استفاده میشود.
کوبیسم پیشتر به دو شاخهی اصلی تقسیم میشد – کوبیسم تحلیلی و کوبیسم ترکیبی. کوبیستهایی که با استفاده از سبک تحلیلی نقاشی میکردند اساساً صور طبیعی را به صورت مکعبهای کوچک یا دیگر سطوح هندسی تجزیه و تقسیم میکردند. هنرمندان این سبک در نقاشیهای خود از ترکیب تک رنگ استفاده میکردند. پیکاسو و براک هردو هنرمندان سبک تحلیلی بودند. پیکاسو، براک و خوان گریس علاوه بر این سبک، کوبیسم ترکیبی را نیز توسعه دادند. این سبک هنری بر پایهی ایجاد ترکیباتی از اشیاء در کنار هم متمرکز شده بود. علاوه بر این، هنرمندان از تکنیک اشکال مخلوط نیز استفاده کردند. در تکنیک اشکال مخلوط از شیوههای مختلف نقاشی برای ایجاد ترکیبی بر روی یک سطح استفاده میشود. کوبیسم ترکیبی سبکی است که در مقایسه با کوبیسم تحلیلی ترکیبات مسطحتری را با حد اقل سایه ایجاد میکند.
کوبیسم اساساً با یک دید ساده نگرانه که به یک مرحلهی انتزاعی رسید آغاز شد. در طول دورهی رنسانس، هنرمندان آثار را بر روی یک سطح به تصویر میکشیدند. کوبیسم در این مورد یک تضاد کامل قلمداد میشد. به عنوان مثال، یک هنرمند کوبیست ممکن است چهرهی فردی را به تصویر بکشد که در آن چشمها به صورتی نشان داده شوند که گویی به سمت بیننده مینگرند در حالی که، بینی فرد ممکن است رو به سمت دیگر باشد.
به غیر از هنرمندانی نظیر پابلو پیکاسو و براک، فرناند لژه، فرانسیس پیکابیا و راجر د لا فرسنا نیز از اصول اولیهی کوبیسم استفاده کردند. امروزه، این سبک هم چنان الهام بخش استعدادهای جوان است تا چیزی بسیار دورتر از واقعیت را امتحان کنند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”