ریتم آهنگ

رقص و ادبیات

رقص و ادبیات

رقص و ادبیات
رویا مولاخواه
رقص یعنی رفتار ادبی تن، و به گونه‌ای زبان تن است که به شکل حرکت‌هایی موزون با شاخص رفتارهایی در جهت بازتاب جهان روانی فرد و یا به مثابه‌ی نمایش اثری زیباشناسانه، بر مخاطب تاثیر می‌گذارد. در واقع رقص یا زبانِ‌تن بی‌آنکه بر آوا و کلام تکیه کند بر پایه حرکت اندام‌ها به گونه‌ای خود، سازنده‌ی معناست. در تماشای رقص، آنچه متعالی است رقصنده به مثابه ی بدن مولف با تاثیر لذت بر مخاطب به نوعی مخاطب و رقصنده یکی می‌شوند و زبان مشترک خلق بازتاب لذتی است که دوسویه دارد.

ریکور معتقد است”جهان متن و جهان خواننده” متمرکز بر پاسخ خواننده به متن است و این “پدیدار شناسی و زیبایی شناسی خواندن” نام دارد. نمایش حرکات بدن، جهان رقصنده یا شاعر است که با تهییج پوست و عضله و استخوان کلمات را از سطرها به جنبش تن وا داشته و خواننده به مثابه‌ی تماشاگر صحنه ادبیات، نمایش زبان‌تن را با درک تاویل از جهان رقصنده با او مشترک می شود. زبان رقص بستگی به شرايط اجتماعی و فرهنگی و معيارهای زيبايی شناسی، هنرورزی و اخلاقيات هر جامعه ای دارد و طيف گسترده‌ای از حرکات، مانند حرکاتی کاربردی که مثلا در رقص فولکلور ديده می‌شود، تا انواع رقص‌های تکنيکی و هنرمندانه مثل رقص باله را دربرمی گيرد.

رقص ممکن است آيينی، سنتی، و يا اروتيک باشد. حرکات رقص ممکن است فاقد ويژگی مفهومی خاصی باشد و يا اينکه از يک سيستم سمبوليک و آيينی و دارای الفبای حرکتی پيروی کند مانند آنچه که در بيشتر رقص‌های آسيايی ديده می‌شود.
رقص دارای فلسفه و شیوه ای در تبیین عرفان و گاهی نمایشی از مراسم های مذهبی است. به هر روی؛ رقص، تجسم و بيان تفکر و احساسات از طريق زبان بدن است. موسیقی و رقص به عنوان جنبه ی آیینی و نمادین فرهنگ می‌تواند مورد بررسی مردم شناسان قرار گیرد. جلوه‌هایی از این آیین‌ها که با رقص همراه بوده است را می‌توان بر روی ظروف سفالی که از هزاره‌های پیشین بر جای مانده است، مشاهده کرد. نقاشی‌هایی که بیانگر شور و عواطف انسانی هستند و با نگاهی دقیق می‌توان به معانی عمیقی که در ورای آنها نهفته است پی برد. معانی‌ که اغلب به بیان مضامین مرتبط با رویارویی با وقایع زندگی مثل تولد، ازدواج، مرگ و… ختم می‌شود.

ساشار ظریف رقصنده انواع رقص‌های اروپایی و آسیایی می‌گوید: “رقص يک ملت حرکت هايی هستند که مردم ازطريق آن با هم مکالمه می کنند؛ مثل صحبت کردن است. بعضی از صحبت‌ها ادبی نيستند و بعضی‌ هم زمانی که صحبت می‌کنند انگار دارند شعر می‌گويند و انسان لذت می برد. رقص هم همان‌طور است. حالت بدن مثل همان کلماتی است که وجود دارند و وقتی به حالت زيبای نثر يا شعر در می‌آيند تبديل به رقص می‌شوند” بل در كتاب خود مي‌گويد ” هنر بزرگ استوار و درخشان بر جاي مي‌ماند. زيرا؛ احساساتی كه بر مي‌انگيزد مستقل از زمان و مكانند چرا كه قلمرو آن اين جهانی نيست … چه فرق ميكند كه چنين آثاري پريروز در پاريس يا ۵ هزار سال پيش در بابل خلق شده باشد؟ ” به گفته‌ی تولستوی “هنر يك فعاليت انسانی است ، بدين معني كه  شخص عالمانه و با استفاده از برخي نشانه‌های خارجی، احساساتي را كه تجربه كرده است به ديگران سرايت می‌دهد و اين ديگران مبتلای اين احساسات مي‌شوند و خود، آنها را تجربه ميكنند”.

یکی از ویژگی‌های متمایز رقص از متن زبانی است که قائل به زمان و مکان نیست . بنفشه صیاد رقصنده ایرانی می گوید:”رقص يک زبان بين المللی است، درست است که رقص ها را دسته بندی کرده‌ايم و می‌گوييم مثلا اين رقص عربی، هندی و يا مثلا فلامنکو است، ولی در اصل زبان همه آنها بسيار جهانی و بين المللی است” كارل بوخر عقيده دارد، انسان از ابتدا به دنبال يافتن غذا و ساختن پناهگاه به ناچار مجبور به كار فراوان بوده است آنها براي انجام كارها نيازمند ضرباهنگ(Rhythm) بودند كه بدين ترتيب حركت اندام‌ها منظم مي‌شود و انجام كار آسانتر. اين نظريه‌ی بوخر البته جنبه‌ی زيباشناسي هنر موسيقي را ناديده گرفته است و صرفاً آن را با كار گروهی كه برای برطرف كردن ضروريات زندگی ایجاد می‌شود، مرتبط كرده است. بنفشه صیاد می‌گوید: “من به ضمير ناخودآگاه انسان‌ها و اينکه همگی به هم متصل هستيم خيلی اعتقاد دارم. موسيقی مورد علاقه من موسيقی کلاسيک و سنتی و البته موسيقی فولکلور ايران است که بيشتر دارای تحرّک است.

می‌خواستم بدانم چه حرکتی اين موسيقی را بازگو می‌کند و برای اينکه بدانم اين موسيقی چه تحرّک چه موومانی را می طلبد در اصل به درون خودم رجوع کردم و از آنجا که معتقدم همه ما نه تنها در اين زمان بلکه در همه زمان‌ها به هم متصل هستيم، از طريق درون حس کردم که موومانی که با اين نوع موسيقی عجين باشد چيست. و به نظر من اين موومان مال من نيست بلکه چيزی است که در طول زمان جريان داشته است”چنين به نظر می‌رسد كه رقص از ابتدایی‌ترين هنر هاست. افرادی همچون فريزر معتقدند كه رقص در آغاز حركتی جادویی بوده، زيرا؛ بر اساس ادا در آوردن و تقليدی اجرامی شده است. به نظر فريزر تقليد يك عمل سبب اجرای آن می‌شود. رقصيدن يك جنگ نشانگر پيروزی بر دشمنان است “برای انسان ابتدايی جادوی تقليدی مجسم كردن يك موجود زنده با تصوير يا مجسّم به وی امكان چيره شدن بر آن را ميسّر می‌كرده است”
دکتر مارک اسمورژينسکی، ايران شناس لهستانی و استاد دانشگاه کراکوف لهستان معتقد است در ايران بيشتر رقص فولکلور وجود دارد تا آنچه که از آن به عنوان رقص کلاسيک ياد می‌شود.

ما فقط می‌دانيم که در زمان پيش از اسلام در دربار ساسانيان حتما رقصی انجام می‌شده،آنچه که امروز می‌بينيم شايد همان چيزی نباشد که رامشگران شاهنامه فردوسی انجام می‌دادند. رامشگرانی چون سوسن رامشگر که در حماسه‌سرايی فردوسی، بانويی از رامشيان توران زمين است. فردوسی همچنين از رامشگرانی چون آرزو و آزاده و اسپينوی خنياگر ياد می‌کند که همگی چنگ می‌نوازند، چامه می‌خوانند، ساقی‌اند و به زيبايی می‌رقصند. رقص، شعر، موسیقی، همگی زاده‌ی هنری هستند که بنیانی جهانی دارند و به گونه‌ای از تک صدایی رها و به چندآوایی در سیالیّت زمان و مکان رسیده‌اند. زبان رقص نمایشی است از فلسفه‌ی زندگی و لهجه‌ها ،گویش‌ها آداب و سنت و جهان‌فردی رقصنده،نظامی از حرکات را رهبری می‌کند که دلالت معنایی آن بر دریافت لذّتی برگرفته از تاویل زیباشناسانه‌ی آن دارد. اسكار وايلد در كتاب “از اعماق” می‌نويسد :”ارسطو اعلام داشته كه همه‌ی هنرها وسيله‌ای برای تسكين آشوب‌های روانی هستند و سبب آرامش يا كاتارسيس مي‌شوند ”

منابع
• جنیدی، فریدون، زمینه ی شناخت موسیقی ایران، پارت، ۱۳۷۲

شوپنهاور، آرتور، هنر و زیباشناسی، ترجمه ی دکتر فؤاد روحانی، زریاب، ۱۳۷۵
عناصری، جابر، مردم شناسی و روانشناسی هنر، رشد، مصاحبه ساشارظریف در رادیو فردا

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”