ریتم آهنگ

رنگ شناسی ادبی

رنگ شناسی ادبی
چکیده مقاله
 
 
 
در دهه گذشته علاقه به تحقیقات در مورد رنگ و عملکردهای روانی آن  رشد قابل ملاحظه ای داشته پیشرفتهای مهمی در کار نظری و کار تجربی حاصل شده است ، اما نقاط ضعف مهمی نیز در هر دو زمینه وجود دارد که باید ادبیات و هنرها به سرعت در ساماندهی آن در یک سیستم فرهنگی و تخصصی تر مورد بازخوانی قرار دهند ،  در این مقاله مروری نظری و تجربی مختصری از چنین  تحقیقات و مطالعات شناختی  را ارائه می دهم ، در هر مورد با پیشینه تاریخی و پیشرفت های نوین  و به ارزیابی متمرکز بر نقاط ضعف  هر کدام روش می پردازم  که به نوبه خود می تواند چشم اندازها و ابزارهای را برای نهادینه کردنش ارائه دهد ، اینجا  با تأکید مجدد بر اینکه ادبیات در مورد رنگ و عملکردهای روانی و عاطفی در مراحل نخست پیشگام بوده  و با در نظر گرفتن خروجی نظریه ها یافته ها و کاربردهای آن در دنیای واقعی به مثالهای از شعر و داستان و عملکرد نمادگرایان آنها در کنشمندی عاطفی و سیستم روانی آن در مخاطب و خوانشگران می پردازیم
 
 
 
در دهه گذشته شاهد رشد علاقمندی به تحقیقات در زمینه رنگ و عملکرد روانی  آن بوده ایم  در جنبه های نظری و تجربی پیشرفت هایی حاصل شده است ، اما ضعف هایی نیز در هر دو این جبهه ها وجود دارد که باید برای پیشرفت این حوزه تحقیقاتی مورد توجه قرار گیرد.  در ادامه ، پیشرفتها و ضعفهای ادبیات در مورد رنگ و عملکرد روانی را به طور مختصر مرور می کنیم
 
 
 
 
 
 
 
#نخست_عملکرد_نظری
 
تاریخچه و تحولات اخیر
 
 
 
 
 
رنگ هزاران سال است که دانشمندان را مجذوب خود کرده است (اسلون ، ۱۹۹۱ ؛ گیج ، ۱۹۹۳).  نظریه پردازی در مورد رنگ و عملکرد روانشناختی از زمانی که گوته (۱۸۱۰) نظریه رنگها را ارائه کرد ، وجود داشت که در آن دسته بندی رنگها (به عنوان مثال ، رنگهای “به علاوه” زرد ، قرمز – زرد لیموی ، نارنجی- قرمز) را با پاسخ احساسی (به عنوان مثال گرما ، هیجان ) پیوند داد   گلدشتاین (۱۹۴۲)  نظرات گوته  را بسط داد و  تصریح کرد که برخی رنگها (به عنوان مثال قرمز ، زرد) واکنشهای فیزیولوژیکی منظمی را ایجاد می کنند که در تجربه احساسی (به عنوان مثال ، برانگیختگی حسهای  منفی)  جهت گیری شناختی  در بیرون  واقعیت عملکرد آشکار قهر آمیز به وجود می آورد  نظریه پرداز بعدی ایده های برگرفته از گلدشتاین  ایده ها را بر طول موج متمرکز کرده است  و تصور می کند که رنگهای با طول موج بلند باعث برانگیختگی حسی  یا گرم شدن روانی می شوند ، در حالی که رنگهای  با طول موج کوتاه تر احساس آرامش یا خنکی را سرایت می دهند (ناکاشیان ، ۱۹۶۴  )  سایر اظهارات مفهومی در مورد رنگ و عملکرد روانشناختی بر ارتباطات عمومی مردم و تأثیر متناظر آنها بر تأثیرات پایین تر در شناخت و رفتار  متمایز متمرکز شده است (به عنوان مثال ، رنگ سیاه با پرخاشگری همراه است ( فرانک و گیلوویچ ، ۱۹۸۸ )  در نهایت ، بسیاری از نوشته ها در مورد رنگ و عملکرد روانی کاملاً نظری بوده و منحصراً بر یافتن پاسخ به سوالات کاربردی متمرکز شده است ، نظریه ها و اظهارات مفهومی فوق الذکر همچنان انگیزه تحقیقات در مورد رنگ و عملکرد روانی را افزایش می دهند.  با این حال ، چندین چارچوب نظری امیدوارکننده دیگر نیز در یک دهه گذشته ظاهر شده است که در این مقال شرح آن خواهد رفت
 
هیل و بارتون (۲۰۰۵) خاطرنشان کردند که در بسیاری از جانوران غیر انسانی ، از جمله گونه های پستانداران ، تسلط بر رویارویی های تهاجمی (یعنی وضعیت جسمانی برتر) با قرمز روشن خون اکسیژنه قابل مشاهده بر روی پوست برهنه بسیار عروقی نشان داده می شود.  در انسان  رنگ سرخ  چرمی  ( به عنوان مثال ، روی نوار ساق پا) نیز نشان دهنده طول موجی ست که  سیگنالش از  تسلط بر حیوانات غیر انسانی را تقلید کرده و از فرآیند فیزیولوژیکی طبیعی تاثیر پذیرفته است  (Cuthill et al.، ۱۹۹۷).  در انسانهایی که در مواجهه تهاجمی  و تخاصمی هستند ، افزایش تستوسترون باعث قرمز شدن قابل مشاهده در صورت می شود و ترس منجر به رنگ پریدگی  (دراموند و کیوی ، ۲۰۰۱ ؛ لونسون ، ۲۰۰۳).  هیل و بارتون (۲۰۰۵) اظهار کردند که موازنه بین انسان و غیر انسان موجود در سطح فیزیولوژیکی ممکن است به محرک های مصنوعی نیز برسد ، به طوری که پوشیدن لباس قرمز و یا سرخ در مسابقات ورزشی ممکن است برتری را به ارمغان آورد و منجر به مزیت رقابتی شود.
 
نظریه پردازان دیگر نیز از رویکرد مقایسه ای برای ایجاد ارتباط بین رنگ پوست و ارزیابی موارد خاص استفاده کرده اند.  چانگیزی و همکاران   (۲۰۰۹) ادعا می کنند که بینایی سه رنگ به گونه ای تکامل یافتگی ست که نخستینی ها  و  از جمله انسان را قادر می سازد تا تغییرات ظریفی را در جریان خون در زیر پوست دیگر گونه ها  تشخیص دهند که اطلاعات مهمی در مورد وضعیت عاطفی افراد خاص به همراه دارد.
 
 
 
افزایش رنگ قرمز می تواند خشم ، خجالت یا برانگیختگی جنسی را انتقال دهد ، در حالی که افزایش رنگ مایل به آبی یا مایل به سبز می تواند بیماری یا وضعیت بد فیزیولوژیکی ضعیف تری را منتقل کند.  بنابراین ، حساسیت بصری نسبت به این تعدیل رنگها اشکال مختلف تعامل اجتماعی را تسهیل می کند.  به شیوه مشابه ، استفان و مک کیگان (۲۰۱۰) پیشنهاد می کنند که ادراک کنندگان از اطلاعات مربوط به رنگ پوست (شاید مخصوصاً از صورت ( استفان ، ۲۰۱۲) برای استنباط در مورد جذابیت ، سلامت و تسلط افراد خاص استفاده کنند.  قرمزی (ناشی از اکسیژن رسانی خون) و زردی (ناشی از کاروتنوئیدها) هر دو به عنوان تسهیل کننده قضاوت های مثبت تلقی می شوند.( فینک و همکاران  ۲۰۰۶)معتقدند که یکنواختی رنگ پوست عامل مهمی در ارزیابی سن ، جذابیت و سلامت صورت است.
 
الیوت و مایر (۲۰۱۲) (نظریه رنگ در زمینه) را ارائه کرده اند که از یادگیری اجتماعی و همچنین زیست شناسی استفاده می کند.  فرض بر این است که برخی از واکنش ها به محرک های رنگی تنها به دلیل جفت شدن مکرر رنگ و مفاهیم ، پیامها و تجربیات خاص است.  با این حال ، فرض بر این است که دیگران نشان دهنده یک استعداد  ویژه  بیولوژیکی هستند که با یادگیری اجتماعی تقویت و شکل می گیرد.  از طریق این یادگیری اجتماعی ، ارتباطات رنگی می تواند فراتر از فرآیندهای طبیعی بدن (به عنوان مثال ، تعدیل جریان خون) به اشیاء نزدیک بدن (مانند لباس ، لوازم جانبی) گسترش یابد.  بنابراین ، به عنوان مثال ، رنگ قرمز نه تنها هنگام مشاهده روی صورت ، بلکه هنگام مشاهده بر روی پیراهن یا لباس ، ارزیابی جذابیت را افزایش می دهد.  همانطور که از نام این نظریه دلالت دارد ، تصور می شود که زمینه فیزیکی و روانی که رنگ در آن درک می شود ، بر معنای آن و بر واکنش انسانی تاثیر می گذارد   بنابراین ، آبی روی روبان مثبت تلقی می شود (نشان دهنده مقام اول) ، اما آبی روی یک تکه گوشت منفی است (نشان دهنده پوسیدگی است) و پیراهن قرمز ممکن است جذابیت یک همسر مستعد را افزایش دهد (قرمز = سکسی/عاشقانه ) ، اما نه  شخصی که شایستگی خود را ارزیابی می کند (قرمز = شکست/خطر)
 
مایر و رابینسون (۲۰۰۵) نظریه استعاره مفهومی رنگ را ارائه کرده اند.  از این منظر ، مردم درمورد مفاهیم انتزاعی و مبتنی بر تجربه ادراکی (به عنوان مثال ، آنها از استعاره استفاده می کنند) به منظور درک و هدایت دنیای اجتماعی خود در مورد مفاهیم انتزاعی صحبت و فکر می کنند  مثلا خشم مستلزم قرمز شدن صورت است و عصبانیت به صورت استعاری  از” رویت رنگ قرمز” استنتاج می شود و همینطور احساسات و تجربیات مثبت اغلب از نظر  طیف روشنایی ( و نه تاریکی) به تصویر کشیده می شوند ، بنابراین سبکی به طور استعاری با خوب “دیدن نور ” به جای بد ” در تاریکی ” فرض بر این است که این ارتباطات استعاری دارای پیامدهای مهمی مانند قضاوت اخلاقی به طور مثال  ازچیزهای سفید خالص تلقی می شوند و کلیشه سازی (به طور مثال  از چهره های تیره منفی تر دیده می شوند) قضاوت می شوند
 
سالهاست که شناخت شناسی طیف نور چنین بوده  که نور مستقیماً بر فیزیولوژی تأثیر می گذارد و برانگیختگی حسی و عملکرد روانی را افزایش می دهد اما اخیراً نظریه پردازان معتقدند که چنین تأثیراتی به طول موج بستگی دارد نور آبی ، به ویژه ، برای فعال کردن سیستم گیرنده نوری melanopsin ملانوپسین ” حسگرهای عصبی چشم  که به نوبه خود ، ساختارهای مغزی فعال در برانگیختگی زیر لایه و پردازش توجه و ساماندهی  عملکرد روانی را فعال می کند ،  (کاجوچن و همکاران ، ۲۰۰۵ )  به این ترتیب ، انتظار می رود قرار گرفتن در معرض نور آبی باعث تسهیل هوشیاری و افزایش عملکرد  روانی در کارهایی شود که به توجه مداوم نیاز دارند
 
 
 
ارزیابی و توصیه ها
 
 
 
با تکیه بر نظریه پردازی های اخیر در روانشناسی شناختی تکاملی ، علوم احساسی ، فیزیولوژی شبکیه چشم  ، ادراک شخص و شناخت اجتماعی ، مفاهیم فوق الذکر نشان دهنده پیشرفت های مهمی در ادبیات در مورد رنگ و عملکرد روانی است.  با این وجود ، نظریه و ایده های علوم در این زمینه در سطح نوپایی از توسعه باقی می ماند و نقاط ضعف زیر ممکن است مشخص شود.
 
اول ، تمرکز کارهای نظری در این زمینه یا بسیار خاص است یا بسیار کلی.  یک پیشنهاد مفهومی دقیق مانند قرمز نشانگر تسلط است و منجر به مزیت رقابتی در ورزش می شود (هیل و بارتون ، ۲۰۰۵) از این جهت ارزشمند است که می تواند مستقیماً به یک فرضیه واضح و قابل آزمایش ترجمه شود.  با این حال ، مشخص نیست که چگونه این فرضیه خاص به طور کلی به درک گسترده تری از روابط رنگ و عملکرد در محیط های دستیابی پس زمینه ای متصل شود ،  در سوی دیگر این طیف ایده پردازان  یک مفهوم سازی کلی مانند نظریه رنگ در زمینه (الیوت و مایر ، ۲۰۱۲) از این جهت ارزشمند است که چندین زمینه کاربردی را ارائه می دهد.
 
 
 
با این حال ، این مقدمات تنها به طور مبهم فرضیه های دقیق را در زمینه های خاص نشان می دهند.  آنچه مورد نیاز است ، چارچوب های نظری سطح متوسطی هست که به طور جامع ، در عین حال پیوندهای رنگ و عملکرد روانی را در زمینه های خاص توضیح و پیش بینی می کنند (برای تحولات نوظهور رنگ شناختی )
 
ثانیاً ، کار نظری موجود از نظر دامنه رنگ ، دامنه ویژگی های رنگ و جهت تأثیرگذاری  آن محدود است  بیشتر نظریه پردازی ها بر یک رنگ قرمز متمرکز شده اند که با توجه به برجستگی آن در طبیعت ، بدن و جامعه قابل درک است با این حال ، رنگ های دیگر نیز دارای ارتباطات مهمی هستند که بدون شک دارای اثرات پایین دستی هستند
 
رنگ دارای سه ویژگی اساسی است: رنگ ، روشنایی و طیف یا موج ،  تغییر در هر یک یا همه این ویژگی ها می تواند بر تأثیر ، شناخت یا رفتار پایین دستی
 
تأثیر بگذارد ، اما در بیشتر نظریه پردازی ها فقط رنگ در نظر گرفته می شود (به احتمال زیاد به دلیل تجربی ، برجسته ترین ویژگی رنگ است)
 
مثلا  کم رنگی و  ملایم رنگی  و کروم رنگی و یا مات رنگی نیز بدون شک پیامدهایی بر عملکرد روانی دارد ،  اما  در این نظریه های شناخت شناسی رنگ ،
 
رنگ خالص و تقریباً کم رنگی و مات رنگی کاملاً نادیده گرفته شده است ، مانند مسئله ترکیب رنگ ، روشنایی و طیف در نهایت ، بیشتر نظریه پردازی ها بر رنگ به عنوان یک متغیر مستقل تمرکز کرده اند تا متغیر وابسته.  با این حال ، به احتمال زیاد بسیاری از عوامل موقعیتی و درون فردی بر درک رنگ تأثیر می گذارد
سوم ، نظریه پردازی تا به امروز عمدتاً بر تأثیرات اصلی متمرکز شده است و تنها اندکی توجه به مسأله مهم اعتدال  اختصاص داده شده است.  با رشد و بالندگی ادبیات پژوهشی ، تمرکز تنها بر این محدوده  از این جهت که شرایط مرزبندی را ایجاد می کنند که تعمیم پذیری یک اثر را محدود می کند ، می تواند کمتر هیجان انگیز به نظر برسد و حتی از بین برود.  با این وجود ، این مرحله از این جهت که دقت و وضوح مفهومی را اضافه می کند ، ارزشمند است و به موضوع کاربرد جهان واقعی می پردازد.  همه تأثیرات رنگ شناختی  بدون شک به شرایط خاصی بستگی دارد – فرهنگ ، جنسیت ، سن ، نوع کار ، نوع رنگ و غیره – و درک این شرایط نشانگر مهم بلوغ این ادبیات  شناختی رنگها ست بیان سومین ضعف این است که نظریه پردازی در این زمینه ها می باید زمینه ها رنگی را ، در همه اشکال آن ، جدی تر بگیرد.
 
 
 
#فرآیند_تجربی
 
 
 
#پیشینه_تاریخی
 
و تحولات اخیر
 
 
 
کار تجربی در مورد رنگ و عملکرد روانی به اواخر قرن نوزدهم برمی گردد (Féré، ۱۸۸۷ ؛ Pressey، ۱۹۲۱، for a review).  ویژگی ثابت این اثر ، از بدو تأسیس تا دهه گذشته ، این است که مملو از مشکلات عمده روش شناختی است که مانع آزمایش دقیق و تفسیر روشن شده است ،یکی از مشکلات  آن
 
عدم توجه به روشهای ابتدایی علمی مانند نابینایی ، کم توان بینایی  و یا نامرئ رنگی است که آزمایش کننده نسبت به وضعیت ، شناسایی و حذف مشارکت کنندگان کم رنگ و استانداردسازی مدت زمان ارائه یا قرار گرفتن در معرض رنگ  را کمتر لحاظ کرده اند ،  مشکل دیگر عدم تعیین و کنترل رنگ در سطح طیفی در ترکیبات رنگی  و تلفیق رنگی بوده است   بدون چنین مشخصه ای ، نمی توان دانست که چه ترکیب دقیق رنگی مورد بررسی قرار گرفته است و بدون چنین کنترلی ، اختلاط خواص رنگ کانونی و غیر کانونی اجتناب ناپذیر است (ویتفیلد و ویلتشایر ، ۱۹۹۰ ) مشکل دیگر استفاده از نمونه های کم توان  رنگی بوده است.  این مشکل که در رشته های علمی مشترک است (ماکسول ، ۲۰۰۴) ، می تواند منجر به خطاهای نوع اول ، خطاهای نوع دوم و اندازه اثرات  متراکم آن باشد  (فرلی و مورایاما و همکاران ، ۲۰۱۴).  در کنار هم ، این مشکلات روش شناختی مانع پیشرفت در این زمینه شده است
 
 
 
اگرچه برخی از مشکلات ذکر شده همچنان وجود دارد اما برخی دیگر در کارهای اخیر اصلاح شده است.  این امر ، همراه با پیشرفت در توسعه نظریه ، منجر به افزایش فعالیت تجربی شده است.  در ادامه ، مناطق مختلفی را که در دهه گذشته کار رنگ آمیزی در آنها انجام شده است ، و یافته های آن را مرور خواهیم کرد ،  مختصر یافته های محوری در هر منطقه محدود است اما   یافته های مربوط به انسان و در ادبیات و هنرها در پاراگراف بعدی لحاظ خواهد شد که  مطالعات رنگ شناسی شناختی ادبی و عملکردهای روانی و ادراک تا حدی تکامل یافته  از ادراک رنگها به چه مناسباتی تعلق دارد و در چه سبکها و ژانرها ادبی و هنری خود را بیشتر بروز داده ، این آزمایشهای انسانی  (حداقل پنج) آزمایشگاه مستقل هستند که توضیح مختصری خواهم داد
 
 
 
#مطالعات_رنگ_شناختی و #عملکرد_روانی
 
 
 
در تحقیقات مربوط به رنگ و توجهات انتخابی  نشان داده شده است که محرک های قرمز دارای مزیت توجه هستند
 
تحقیقات در مورد رنگ و هوشیاری نشان داده است که نور آبی باعث افزایش هوشیاری و عملکرد ذهنی در کارهای مبتنی بر توجه می شود (Chellappa et al.، ۲۰۱۱، for a review)
 
مطالعات بر روی رنگ و عملکرد ورزشی ، پوشیدن رنگ قرمز را با عملکرد بهتر و عملکرد درک شده در مسابقات و نیز هم گروهی و تیمی  ورزشی مرتبط می داند
 
در تحقیقات مربوط به رنگ و عملکرد فکری ، مشاهده قرمز قبل از انجام یک کار شناختی چالش برانگیز ، عملکرد را تضعیف می کند   تحقیقات متمرکز بر رنگ و ارزیابی پرخاشگری/تسلط
 
نشان داده است که مشاهده قرمز برای خود یا سایر موارد ، ارزیابی پرخاشگری و تسلط را افزایش می دهد
 
کار تجربی در مورد رنگ و انگیزه اجتناب ، مشاهده قرمز در زمینه های موفقیت را با افزایش احتیاط و اجتناب مرتبط کرده است (برای مرور به الیوت و مایر ، ۲۰۱۴ مراجعه کنید)
 
در تحقیقات مربوط به رنگ و جاذبه ، مشاهده قرمز روی یک زن یا نزدیک آن باعث افزایش جذابیت در مردان دگرجنسگرا شده است تحقیقات در مورد رنگ و ارزیابی فروشگاه/شرکت نشان داده است که رنگ آبی در فروشگاه ها/لوگوها کیفیت و قابلیت اطمینان را افزایش می دهد  سرانجام ، کار تجربی در مورد رنگ و خوردن/آشامیدن نشان داده است که رنگ قرمز بر ادراک و مصرف غذا و نوشیدنی تأثیر می گذارد
 
 
 
ارزیابی و توصیه ها
 
 
 
یافته های ذکر شده نشان دهنده مشارکت مهمی در ادبیات مربوط به رنگ و عملکرد روانی است و ماهیت چندرشته ای تحقیقات در این زمینه را برجسته می کند.  با این وجود ، همانند کارهای نظری موجود ، کارهای تجربی موجود نیز به دلیل ضعف های زیر تا حدی در سطح توسعه ای نوپا باقی می مانند.
 
اول ، اگرچه در برخی تحقیقات در این زمینه خواص رنگ در سطح طیفی کنترل می شود ، اما در اکثر تحقیقات اینطور نیست هنوز کنترل رنگ معمولاً در سطح دستگاه (و نه طیفی) به طور نامناسب انجام می شود ، پیاده سازی آن غیرممکن است به عنوان مثال ، در مطالعات پلت فرم مبتنی بر وبسایتها )  به طور کلی نادیده گرفته می شود.  مسلماً کنترل رنگ دشوار است ، زیرا به تجهیزات فنی برای ارزیابی و ارائه رنگ و همچنین تخصص استفاده از آن نیاز دارد.  با این وجود ، اگر قرار است کار علمی سیستماتیک در این زمینه انجام شود ، کنترل دقیق رنگ ضروری است.  یافته های حاصل از تحقیقات غیرقابل کنترل می تواند در اکتشافات اولیه فرضیه های رنگ آمیزی
 
آموزنده  و روشمند باشد ، اما چنین کارهایی ذاتاً با ابهام تفسیری همراه هستند (ویتفیلد و ویلتشایر ، ۱۹۹۰ ؛ الیوت و مایر ، ۲۰۱۴) که باید بعداً به آنها پرداخته شود
 
دوم ، درک رنگ نه تنها تابعی از روشنایی ، رنگ و طیف و یا موج است ، بلکه عواملی مانند فاصله و زاویه دید ، میزان و نوع نور محیط و وجود رنگهای دیگر در پس زمینه و محیط کلی زمینه ها  می باید لحاظ شود
 
در تحقیقات رنگ شناختی  پایه (به عنوان مثال ، در مورد فیزیک رنگ ، فیزیولوژی رنگ ، مدل سازی ظاهر رنگ و غیره  نیز توجهات لازم مبذول شود ،  این عوامل به دقت مشخص شده و کنترل می شوند.  به منظور ایجاد شرایط مشاهده استاندارد شرکت کنندگان.  این عوامل تا حد زیادی نادیده گرفته شده اند و اجازه داده شده است که در تحقیقات مربوط به رنگ و عملکرد روانی متفاوت بوده و پیامدهای نامعلومی داشته باشند.
 
در ایران مطالعات تازه ای در پژوهشکده دانشگاه علوم ارتباطات به وجود آمده که نتیجه آن منتشر شد
 
نتیجه این یافته‌های پژوهشی نشان داد تغییر رنگِ پوشش ظاهریِ کارکنان به رنگ‌های مناسب (لزوماً شاد یا روشن‌بودن مدّنظر نیست) که به لحاظ علمی بر سلامت روح و جسم تأثیر مثبت می‌گذارند (مانند زرد لیمویی، آبی و سبز) بر سلامت روان، اضطراب و افسردگی با اندازۀ اثر به ترتیب ۱۶/۰ درصد، ۴۳/۰ درصد و ۳۸/۰ درصد تأثیر داشت، اما بر نشانۀ جسمانی و نقص در کنش اجتماعی آنان بی‌تاثیر بود.تغییر رنگِ پوشش می‌تواند بر سلامت روان کارکنان تأثیر مثبت داشته باشد. در واقع، تغییر رنگ پوشش می‌تواند افسردگی و اضطراب را که از مؤلفه‌های سلامت روان هستند، کاهش دهد.
 
 
 
#نمادگرایی_رنگ_شناختی_ادبی
 
#مطالعات_استعاره_نمادی_رنگها
 
 
 
پرسشی که طرح می شود بر ملاحظات سه ویژگی رنگهاست که در بالا به آن پرداخته شد که در ادبیات و شعر آنرا پی می گیریم
 
 
 
#رنگ_شناختی_ادبی
 
 
 
 
 
رنگها در داستانها از همان ابتدای روایت در فضا و مکانیت  داستانی استفاده می شود ،   نویسندگان و شاعران از رنگ ها برای ایجاد تصاویر مشخص از شخصیت ها ، صحنه ها و رویدادها استفاده می کنند. زبان به خودی خود از سیستم نمادها ، به صورت شفاهی یا نوشتاری استفاده می کند.  بنابراین ، نمادگرایی رنگ در ادبیات معنای عمیق تری به کلمات می بخشد که به نوبه خود به تبدیل محتوای نوشته شده به یک ابزار قوی تر کمک می کند.  به طور طبیعی ، خواننده باید تجربه قبلی در مورد رنگ را داشته باشد تا نمادگرایی (که مولف در نظر دارد) را به درستی تفسیر کند.  این یک  دلیل اصلی اش هست  که اشعار و کتاب ها برای خوانندگان مختلف معانی متفاوتی دارند.  اگرچه چنین است ، نویسندگان و شاعران دارای مجوز شاعرانه برای استفاده از رنگ های مختلف به گونه ای هستند که معانی متفاوتی را در آثار خود ایجاد می کنند.
 
 
 
اجازه دهید رنگ های مختلف و معنای آنها را در اشکال مختلف ادبیات در سراسر جهان مطالعه کنیم.
 
 
 
نمادگرایی رنگ در ادبیات فرانسه
 
 
 
در اوایل قرن دوازدهم ، نویسندگان و شاعران فرانسوی فقط از ۷ رنگ برای به تصویر کشیدن عاشقانه ، شخصیت ها و احساسات استفاده کردند.  اینها عبارت بودند از: سفید ، قرمز ، زرد ، آبی ، سبز مشکی و قهوه ای.
 
 
 
نمادگرایی رنگ در افسانه ها
 
 
 
بهترین مکانها در ادبیات برای مطالعه نمادگرایی رنگها ، افسانه هایی هستند که از رنگها به وفور استفاده می کردند: مثالها عبارتند از: قرمز به رنگ خون ، سفید به مانند برف ، سیاه به رنگ کلاغ و غیره-همه آنها واکنشهای احساسی را برانگیخته و به ایجاد ارتباط با  داستان.
 
 
 
داستان سفید برفی یکی از بهترین نمونه هایی است که نمادگرایی رنگ را به تصویر می کشد: از قرمز ، سفید و سیاه به طور غالب در جایی که سفید نمایانگر بهشت ​​است استفاده می شود ، قرمز نشان دهنده ریختن خون و یک سیب فریبنده است اما هنوز مسموم است در حالی که رنگ سیاه باززایی و همچنین جنسی را نشان می دهد.  میل.
 
 
 
نمادگرایی رنگ در ادبیات گوتیک
 
 
 
ادبیات گوتیک به دلیل استفاده از رنگ قرمز و سیاه شناخته می شود زیرا نمادگرایی مرتبط با این رنگها واقعاً خوانندگان را به سمت ایجاد واکنش احساسی و ایجاد فضا سوق می دهد.
 
 
 
معنای رنگ قرمز در ادبیات گوتیک- طبق مطالعه ای که در سال ۲۰۰۴ توسط کارشناسان روانشناسی در آلاباما منتشر شد ، قرمز یک رنگ بسیار غالب است که می تواند یک اثر هیجان انگیز و محرک داشته باشد.  بر اساس شرایط ، نویسندگان گوتیک از آن برای ترسیم احساسات مثبت و منفی استفاده می کنند.  اینها معمولاً شامل شور و حرارت و پرخاشگری یا شدت می شود.  قرمز همچنین رنگ آتش و خون است و می تواند نماد انرژی ، جنگ ، خطر ، قدرت ، عزم ، اشتیاق و همچنین عشق باشد.  رنگ قرمز باعث تحریک و افزایش اشتها و متابولیسم ، افزایش سرعت تنفس و افزایش فشار خون می شود.  از دید بالایی برخوردار است و برای نماد خطر استفاده می شود.
 
 
 
معنای رنگ سیاه در ادبیات گوتیک – از سوی دیگر ، سیاه در ادبیات گوتیک برای نماد شر ، مرگ ، قدرت ، رسمی بودن ، ظرافت ، رمز و راز و ترس استفاده می شود.  رنگ مشکی نیز به ویژه در شعر دارای معانی منفی است و در ترکیب با قرمز یا نارنجی می تواند رنگ بندی بسیار تهاجمی ایجاد کند.
 
 
 
با وجود این احساسات به قرمز و سیاه ، ادبیات گوتیک از این رنگها برای نیازهای ادبی استفاده می کند.
 
 
 
نماد رنگ سبز در ادبیات و اشعار
 
 
 
بر اساس مطالعه رنگ ۲۰۰۴ ، سبز در ادبیات و اشعار برای نماد هر دو اثر “جذاب” و “آرامش بخش” استفاده می شود.  رنگ سبز نشان دهنده احساس طراوت است اما با “احساس خستگی و احساس گناه” نیز همراه است.  سبز (در شعر) برای نشان دادن طبیعت ، هماهنگی ، طراوت ، باروری و همچنین جاه طلبی ، حرص و آز و حسادت استفاده می شود.
 
 
 
نمادگرایی رنگ زرد در ادبیات
 
 
 
رنگ زرد با شادی ، شادی ، عقل و انرژی همراه است.  این یک رنگ تحریک کننده است که نشان دهنده افتخار ، وفاداری و تحریک فعالیت ذهنی است.  همچنین یک رنگ ناپایدار است که با ترس و بیماری روانی همراه است.  اگر می خواهید ثبات و ایمنی را در کار خود به تصویر بکشید ، از استفاده از این رنگ خودداری کنید.
 
 
 
نماد رنگ آبی در ادبیات
 
 
 
رنگ آبی در ادبیات عمدتا برای جلب پاسخ احساسی مثبت استفاده می شود و معمولاً با احساس آرامش ، آرامش ، شادی ، آرامش ، راحتی همراه است.  در جنبه منفی ، ممکن است از آن برای نشان دادن افسردگی ، غم و غم و اندوه استفاده شود.
 
 
 
طبق نظریه رنگ ، نویسندگان و شاعران از رنگ آبی برای نشان دادن اعتماد ، وفاداری ، خرد ، ایمان ، اطمینان ، حقیقت و بهشت ​​استفاده می کنند.
 
 
 
نماد رنگ صورتی
 
 
 
صورتی ، که رنگ قرمز و سرخ است ، در ادبیات برای نشان دادن عاشقانه ها ، عشق ، دوستی ، مالکیت زوجی  و همچنین ویژگی های زنانه یا دخترانه استفاده می شود. رجوع شود به نمودار آنفوموگرافی  ، نمودار طیف رنگها در روانشناختی رنگها از الیوت و جاکوبس
 
 
 
رنگهای دیگر در ادبیات
 
 
 
رنگ  سفید-بی گناهی ، باکره بودن ، خلوص
 
 
 
بنفش سلطنتی ، ثروت
 
 
 
رنگ نارنجی-آتشین یا هوس
 
 
 
رنگ سفید و آبی
 
روانی ، اعتدال و آرامش
 
 
 
قهوه ای  فقر ، زمین
 
 
 
و در نهایت ، ما چند مثال را برای شما می گذاریم تا به شما در درک بهتر نمادگرایی رنگ در اشعار و ادبیات کمک کند
 
 
 
سبز تویی که سبز می‌خواهمت
سبز باد، سبز شاخه‌ها،
اسب در کوهپایه و
زورق بر دریا.
 
سراپا در سایه ، دخترک خواب می بیند
 
بر نرده مهتابی خویش خمیده
 
سبز روی و سبز موی
 
با مردمکانی از فلز سرد.
 
سبز، تویی که سبز می‌خواهمت.
 
و زیر ماه کولی
 
همه چیز به تماشا نشسته است
 
دختری را که نمی تواندشان دید
 
 
 
رنگ سبز و پوشش آن در محیط در شعر لورکا فضای بصری بسیار پر انرژی و آرامش بخشی را ارائه می دهد ، اما  رنگ سایه در زمینه و پرده مهتابی  در ایوان و مردمکانی با فلز سرد  که از نور مهتاب بر پلکهای دختر در کم توانی بینایی نشان عمق درد و رنجی و اندوهی ژرف است که در ترکیب رنگها و عملکرد روانی  خواننده و ایجاد حس نوستالژیا شاعر ” لورکا ” در انتقال پس زمینه می توان سراغ گرفت
 
 
 
اي كردِ روح!
گيسو بلند!
قيقاج ــ چشم!
ابرو كشيده سوي معجزه ها، معجرِ هوس!
خشخاش ــ چشم!
خورشيد ــ لب!
دزدِ هزار آتش، اي قاف! اي قهقهِ گدازه ي مس در تب طلا،
دفدفدفِ تنورِ تنم را بدف! دف خود
را رها نكن!
 
 
سياره هايِ دف
در باغهاي چلچله ميكوبند
دفدفددفددف
از اين قلم
چون چشم تو
خون ميچكد
دفدفددف
 
 
 
در شعر ” دف ” رنگها و نمادگرایی آنها از پس یک تغییر در برجستگی زبانی و بصری رنگ شناختی پیدید آمده  مثلا ” ای کرد روح ” سفید
 
“گیسو بلند ” مشکی و سیاه ،” قیقاج چشم ” عسلی روشن ،   ابرو کشیده ” سیاه
 
معجر هوس ” سورمه ای ”  خشخاش چشم ” رنگ زمینه ازعسلی روشن به قهوه ای روشن و خاکی …” خورشید لب ” زرد و طلایی و روشنایی ”  و ” چشم خون چکیده ” این طیف و امواج رنگی در این مطالعات بسیار اهمیت دارد چراکه وقتی رنگ شناخت شناسی نشود ، ادراک این شعر براهنی یک پایه خوانشگر را لنگ می گذارد
 
مثال بعدی از داستان سفید برفی
 
شیطان با چشمان آتشینش از گودال تاریک بیرون آمد ، چشمان شیطانی و شاخهای سرخ وحشتناکش به قدری وحشتناک که شعله های فروزان چشمش هر بیننده ای  را می ترساند
 
 
 
به طور طبیعی ، شما حتماً یک شیطان سیاه را با چشمان سرخ شعله ور و زبان آتشین تصور کرده اید ، زیرا سرخ  و سیاه اغلب برای به تصویر کشیدن شخصیت های شرور و منفی استفاده می شود.
 
 
 
روی چمن  ترد سبز رنگ دراز کشیدم
 
و ابرهای سفید رنگ را دیدم
 
که در آسمان آبی آرام و آرام شناور بودند
 
 
 
این صحنه باید به طور طبیعی تصاویری از تابستان ، یک علفزار زیبا یا حیاط علفی را به ارمغان بیاورد و احتمالاً شما نیز احساس آرامش و آرامش کرده اید.
 
همانطور که مشهود است ، نمادگرایی رنگ در ادبیات فقط به عنوان اطلاعات شخصیت ها عمل نمی کند بلکه راهی برای آگاه سازی خواننده در مورد یک صحنه بدون وارد شدن به جزئیات زیاد است.  با درک اولیه از آنچه یک رنگ نشان می دهد ، خواننده حتی می تواند پیوند قوی تری با شخصیت ها برای تجربه خواندن غنی تر ایجاد می کند
 
 
 
نتیجه
 
 
 
در بررسی پیشرفت ها و شناسایی نقاط ضعف ادبیات در مورد رنگ و عملکرد روانی ، باید در نظر داشت که کارهای نظری و تجربی موجود در مراحل اولیه توسعه است.  ارائه هرگونه بیانیه نظری جسورانه ، اظهارات تجربی قطعی یا درخواست های پرشور برای استفاده زودهنگام است.  بهتر است صبور باشیم و با فروتنی اذعان کنیم که روانشناسی رنگ یک منطقه تحقیق پیچیده است (Kuehni، ۲۰۱۲؛ Fairchild، ۲۰۱۳) که تازه شروع به کار می کند.  یافته های حاصل از تحقیقات رنگی می تواند تحریک آمیز و دوستانه برای رسانه ها باشد و عموم مردم (و همچنین حوزه) نیز می توانند وسوسه شوند تا قبل از اینکه علم به طور کامل به کار گرفته شود به نتیجه برسند.  در زمینه رنگ و عملکرد روانشناختی وعده های قابل توجهی وجود دارد ، اما قبل از اینکه بتوان میزان کامل این وعده را تشخیص داد و امیدوارم تحقق یابد ، کارهای نظری و تجربی بیشتری باید انجام شود.
 
 
 
 
 
 
 
منابع مقاله
 
 
 
اندرو ج الیوت*
 
 
 
گروه علوم بالینی و اجتماعی در روانشناسی ، دانشگاه روچستر ، روچستر ، نیویورک ، ایالات متحده ویرایش: گرگوری آر مایو ، دانشگاه کاردیف ، انگلستان
 
نتا واینستین ، دانشگاه اسکس ، انگلستان ؛  یان استفان ، دانشگاه مک کواری ، استرالیا
 
*مکاتبات: Andrew J. Elliot ، گروه علوم بالینی و اجتماعی روانشناسی ، دانشگاه روچستر ، Intercampus Drive ،

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”