مشروطه زمینه ساز ایجاد گروههای نمایشی است که خود عامل اولیه و مهمی برای اجرای تئاتر است و این خود ضرورت نوشتن نمایشنامه را موجب می شود
در این دوره بسیاری نمایشنامه هایی را نوشته اند اما دو نمایشنامه نویس به نام های «مرتضی قلی خان فکری مؤیدالملک ارشاد» و «میرزا احمدخان کمال الوزاره محمودی» از بقیه معروف تر می شوند و آثار بهتری را خلق می کنند که درواقع اینان به لحاظ ساختارمندی متون شان از قواعد لازم بهتر بهره مند می شوند.در این جُستار برآنیم که تحلیلی بر زمانه مشروطه و همچنین نمایشنامه نویسان و متون برجسته ای که در این برهه حساس سیاسی و اجتماعی نوشته شده اند، ارائه کنیم.
مشروطه و سه ابزار ارتباطی
اواخر قرن سیزدهم خورشیدی، ایران دورانی پر آشوب را از سر میگذراند که آن را «دوران مشروطه» مینامند. در این بازه زمانی، ایران ناگهان در مقابله با دستاوردهای مدرن، خود را بازنده میبیند و شاهد فوران موجی به اسم تجدد یا مدرنیته است. مدرنیته یا تجدد پیش از هر چیز مسبوق به یک تحول اجتماعی میباشد و تحول اجتماعی مسبوق به تحول فکر و اندیشه در بین مردمان جامعه است.
وقتی نهضت مشروطه شروع شد، سه وسیله یا به قول امروزیها «مدیا» در آن زمان در اختیار آنها بود برای رساندن پیام خود. آنها به خوبی از این سه وسیله ارتباطی استفاده کردند؛ روزنامه، شعر و تئاتر. البته در آن زمان به خوبی متوجه بودند که اگر میخواستند پیام نهضت که عبارت بود از جایگزینی «فئودالیسم» با «بورژوازی ملی» و «استبداد قاجار» با «نظام پارلمانی» را به مردم برسانند نیاز به استفاده از بیانهای نو اجتماعی و هنری داشتند. تئاتر یکی از آنها بود.
تئاتر در مشروطه
ما در تئاتر اجرایی که از دوره مشروطه شروع می شود و با آغاز نخستین زمزمه های مشروطه خواهی و نیاز ضرورت جانشینی حکومت پارلمانی جای حکومت استبدادی و پایان گرفتن دوره استبداد صغیر و حاکمیت حکومت مشروطه در مملکت هنر تئاتر در دورۀ مشروطه آنچنان مورد توجه روشنفکران و تجدد خواهان قرار می گیرد که بعد از روزنامه نویسی می شود آن را مشغلۀ دوم قشر روشنفکر و متجدد مشروطه خواه دانست. تا آنجا که روزنامه ای مستقل به نام تئاتر انتشار پیدا می کند و در مجلس شورای ملی طرح تأسیس تماشاخانه مورد بحث قرار می گیرد و این دارای اهمیت است.
به هر حال، مشروطه جریان شناوری بود که نمایشنامهنویسی جدید، تئاتر و جریانهای روشنگری را در پی داشت. و این نمایشنامهها در کنار متون انتقادی دیگر آن زمان مطرح میشود و همه اینها دست به دست هم میدهد تا یک جریان روشنگری در اواخر دوره ناصری در ایران شکل بگیرد. طبیعتا این جریان، بستر شکلگیری جنبش مشروطه در اواخر دوره مظفرالدینشاه بود. به هر حال نمایشنامهنویسی و تئاتر، یک جریان تذهیب اخلاق و روشنگری در ایران است که افکار را بر علیه مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی تحریک میکند و به طور کلی بیداری افکار را در پی دارد. و مجموعه این حوادث باعث پیریزی مشروطیت میشود.
تنوع و تکثر پیداکردن ذائقهها و سلیقهها با ظهور تجدد برای سوژه ایرانی پیامدهایی را به دنبال داشت، که چنین پیامدهایی را در تغییر «تناسبات فرهنگی پیشین، تصورات اجتماعی، بنیان باورها و ارزشها» میتوان پیگیری کرد. بروز و ظهور چنین تغییراتی در تطورات فرهنگی در سطوح ساختار اجتماعی و ساخت روشنفکری، تغییرات ماهیتی و فرمی را ایجاد میکند. چنانکه در سطح روشنفکری این تغییرات، اندیشه روشنفکران پس از مشروطه را به نقد یا دفاع از تجدد مشغول میکند.
جمشید ملک پور درباره مشروطیت و علل شکل گرفتن گروههای نمایشی و نوشتن نمایشنامه معتقد است:« به طور کلی نمایش هایی که در دورۀ مشروطه اجرا می شدند از انواع نمایش های انتقادی و اجتماعی و اخلاقی و در روند همان نهضت انتقادی مشروطه هستند و از لحاظ سبک در ردیف شعرها و داستان ها و آثار ادبی ژورنالیستی دورۀ مشروطه به شمار می روند. چه چیزی سبب می شود که ما در دوران مشروطه صاحب اولین گروه های نمایشی شویم؟ ایجاد احزاب سیاسی و به بیان دیگر دموکراسی و تکثر فکری است. یکی از مهم ترین عواملی که در پاگیری تئاتر یونان دخیل بوده، شبه دموکراسی آتن است. در دورۀ مشروطه است که ما صاحب اولین احزاب سیاسی با اساسنامه می شویم، دو حزب که به نام «دموکرات عامیون» و «اعتدالیون» که اکثر تئاتری ها طرفدار حزب دموکرات عامیون بودند که به اسم حزب دموکرات خوانده می شود.»
نمایشنامه نویسی جدید
نمایشنامه نویسی در ایران دیرینه سال نیست. نخستین بار «میرزا فتحعلی آخوند زاده» با نوشتن نمایشنامه هایی به زبان آذری ـ که بعدها به زبان فارسی ترجمه شد ـ راه را برای نویسندگان ایرانی در این عرصه باز کرد. «میرزا آقا تبریزی » تحت تاثیر او پنج نمایشنامه نوشت و پس از آن شاعران و نویسندگان ایرانی، چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن نمایشنامه های گوناگونی آفریدند.
مشروطه جریان شناوری بود که نمایشنامهنویسی جدید، تئاتر و جریانهای روشنگری را در پی داشت. و این نمایشنامهها در کنار متون انتقادی دیگر آن زمان مطرح میشود و همه اینها دست به دست هم میدهد تا یک جریان روشنگری در اواخر دوره ناصری در ایران شکل بگیرد. طبیعتا این جریان، بستر شکلگیری جنبش مشروطه در اواخر دوره مظفرالدینشاه بود. به هر حال نمایشنامهنویسی و تئاتر، یک جریان تذهیب اخلاق و روشنگری در ایران است که افکار را بر علیه مسائل اجتماعی و سیاسی و حکومتی تحریک میکند و به طور کلی بیداری افکار را در پی دارد. و مجموعه این حوادث باعث پیریزی مشروطیت میشود.
همچنین با بروز مشروطیت، نمایشنامهنویسان دیگری با اتکا به الگوی تئاتر غربی به نمایشنامهنویسی پرداختند. دو تن از مهمترین این نمایشنامهنویسان که آثارشان به جای مانده است و میتوان آنها را دارای ارزشهای نمایشی دانست، مرتضیقلی خان مؤیدالممالک فکری ارشاد و میرزا احمد محمودی کمالالوزاره هستند.
مرتضی قلی خان فکری مؤیدالملک ارشاد
جمشید ملک پور، پژوهشگر دربارۀ نمایشنامه نویسان این دوره بر این باور است: ظهیرالدوله که یک پانتومیم بسیار معروف مینویسد و اجرا میکند. محققالدوله که آثارش هنوز پیدا نشده. اما دو نفری که خیلی معروف میشوند و آثارشان هم خوانده شده یکی مؤیدالممالک فکری است و دیگری میرزا احمد محمودی کمالالوزاره. «حکام قدیم - حکام جدید» را نمایشنامهای میدانم که بیشتر از هر اثری سعی داشت تا روح مشروطهخواهی و مسائل آن را بازتاب دهد.
«مرتضی قلی خان فکری مؤیدالملک ارشاد» از مشروطه خواهان و روزنامه نویسان برجسته ی زمان خویش و دانش آموختۀ دارالفنون بود و به زبان فرانسه آشنایی داشت. تمامی آثارش در ارتباط با وقایع اجتماعی و سیاسی جامعه نوشته شد و بی باکانه – در ضمن به زیباترین شیوه- فساد حاکم بر جامعه از شاه تا صدراعظم و منشی و مستوفی را تصویر کرده است» «مرتضی قلی خان فکری» به سبب درک عمیقش از مسایل و امور کشور و شناخت آدم های پیرامون خود توانسته بود شخصیت های آثارش را به خوبی پرورش داده و نمایشنامه های اجتماعی جذابی خلق کند. او نخستین نمایشنامه نویس ایرانی است که توانسته وحدت های سه گانه ی زمان، مکان و موضوع را در آثار متأخر خود رعایت کند.
وجوه انتقادی آثار نمایشنامهنویسان پیشین به نمایشنامههای مؤیدالممالک فکری ارشاد راه یافت، اما او توانست تجربههای ساختاری در نمایشنامههایش را از تقلید محض از مولیر فراتر ببرد. رویکرد مؤیدالممالک به دروننمایۀ مستند سیاسی بیشتر از هر گرایش دیگری در آثارش مورد توجه قرار گرفته است.
او پنج نمایشنامه می نویسد که یکی از آن ها بسیار عالی است؛ «حکام قدیم و حکام جدید». سیروس کبیر (1332ق)، سرگذشت یک روزنامهنگار (1332ق)، عشق پیری (1332ق)، حکام قدیم، حکام جدید (1334ق) سه روز در مالیه (1334ق). نمایشنامة اول را به صورت پاورقی در روزنامة ارشاد چاپ و منتشر کرد و در نمایشنامة سیروس کبیر، در نقش پرگزاسب، وزیر سیروس به روی صحنه رفت. «حکام قدیم و حکام جدید» سه پرده دارد. پردۀ اول استبداد را نشان می دهد، پردۀ دوم مشروطه شده و پردۀ سوم نشان می دهد که همان مستبدها لباس مشروطه خواهی پوشیده اند و دوباره بر سر قدرت هستند. درونمایه و محور اصلی این نمایشنامه حکومت استبدای است. نویسنده می خواهد بگوید که حکومت استبدادی قاجار حتی با روی کار آمدن دولت مشروطه ماهیت خود را عوض نکرد و این بار در لباس و هیات دیگری هویدا شد،به عبارتی خر همان خر بود، فقط پالانش عوض شده بود.در این نمایشنامه نویسنده توانسته به یکی از نکات اصلی انحراف انقلاب مشروطیت انگشت بگذارد و آن را مطرح کند و آن این بود که در انقلاب مشروطیت، مستبدینی که مردم را سلاخی می کردند هیچیک به مجازات نرسیدند، بلکه حتی این بار در کسوت مشروطه طلبی به حکومت هم نایل آمدند و وزیرالوزراء هم شدند و همان شیوه های سرکوب را این بار در لفافه قانون و قانون خواهی ادامه دادند. فکری با محور قرار دادن این موضوع، نمایشنامه حکام قدیم_حکام جدید را نوشته و به خوبی هم از عهده موضوع برآمده است.
ارتباط پردۀ اول و دوم از نوع تداوم داستانی نیست و امکان مقایسه میان دو فضا با شرایط یکسان، در فاصلهای ۱۰ ساله، پیش از امضای حکم مشروطه و پس از آن را ایجاد میکند. این نمایش نامه زیبا نوشته شده و چه تم زیبایی داشته با توجه به موقعیت زمانی.
میرزا احمدخان کمال الوزاره محمودی
نمایشنامه نویس دیگر این دوران که به فارسی می نوشت، «میرزا احمدخان کمال الوزاره محمودی»، دانش آموخته ی ممتاز دارالفنون بود. پنج نمایشنامه از او مانده که در آنها به مسئله ی زنان، عقب ماندگی فکری جامعه، ستمگری های ارباب ها پرداخته و چهره ی واقعی زاهدنمایان ریاکار و مال اندوز را عیان کرده است. او علاوه بر آشنایی با تکنیک های نمایشنامه نویسی، در پرداختن به شخصیت ها، صحنه سازی و سیر کشمکش ها از خود مهارت نشان می داد. «کمال الوزاره اولین نویسنده ی ایرانی است که می توان او را به تمام معنا نمایشنامه نویس دانست و نخستین نمایشنامه نویس دوره ی معاصر تئاتر به حساب آورد».
جمشید ملک پور: نمایشنامه نویس برجسته دیگر «میرزا احمد محمودی» ملقب به «کمال الوزاره» است که به اعتقاد من و خیلی های دیگر اولین نمایش نامه نویس ایرانی شش دانگی است که با خصلت های ایرانی و سبک نوشتاری متأثر از تقلید تعزیه است. ساختار را از آنجا می گیرد و مضامین را از دور و بر خود می گیرد و این مضامین در مورد استبداد و تجدد خواهی است که نمایش «نوروز پینه دوز» یکی از آن هاست. این نمایش واقعا خصلت به تمام معنا ایرانی دارد. البته به این معنا نیست که نمایش کامل است. بررسی هایی که می کنیم باید همه بررسی ها در کانتکست زمانی باشد.
درونمایۀ عمومی آثار محمودی کمالالوزاره را، نقد روابط و مناسبات مردم معمولی در پرتو خرد جدید ارزیابی میکنند. یعقوب آژند در مقاله «احمد کمالالوزاره محمودی، جهتی جدید در صحنه مشروطیت» نوشته: «نمایشنامه استاد نوروز پینهدوز یکی از نخستین نمایشنامههای اجتماعی_اخلاقی است که با اسلوب نمایشنامهنویسی جدید نگارش یافته و در آن تمامی امکانات دراماتیک رعایت شده است. احمد محمودی به سبب عرضه اصول و تکنیک نمایشنامهنویسی در این اثر از پیشروان فن نمایشنامهنویسی ایران محسوب میشود. در این نمایشنامه شخصیتپردازی به حد کافی انجام گرفته و اشخاص نمایشنامه خصوصیات روانی و جسمی طبیعی خود را پیدا کردهاند... کشمکش موجود در این نمایشنامه آن را جذابتر و پرکششتر کرده است و در تماشاگر حالت تعلیق و انتظار را به اوج رسانده است.»
میرزا احمد کمال الوزاره محمودی از یاران علی نصر در ایجاد کمدی ایران و نویسندۀ نمایشنامه های قابل اعتنا بود. مهدی فروغ بر آن است که کمال الوزاره اولین نویسندۀ ایرانی است که می توان او را به تمام معنی نمایشنامه نویس دانست. او آثار خود را به منظور اجرا روی صحنۀ کمدی ایران می نوشت؛ در بازیگری و کارگردانی و صحنه آرایی آن نقش داشت و غالبا جنبه های فنی کار و قابلیت اجرای صحنه ای را رعایت می کرد. وی کوشید نمایش را از تنگنای صرفا سیاسی- تفریحی درآورد و به عنوان فعالیتی هنری مطرح کند. یعنی کاری که جمالزاده در داستان نویسی می کند. گویی بر آن بود که نمایشنامه نویسی در وهلۀ نخست کاری هنری است.
محمودی بیش از پیش به کار تئاتر پرداخت از جمله «حاجی ریایی خان یا تارتوف شرقی» را حول رفتار و گفتار محتشم السلطنه نوشت. در ۱۲۹۶ش، نمایشنامۀ حاجی ریاییخان (تارتوف شرقی) را از مولیر اقتباس کرد که همان سال در گراند هتل اجرا شد. در ۱۲۹۸ش، استاد نوروز پینهدوز را منتشر کرد و نمایشنامۀ نوروزشکن (قهرمان میرزا دلسوز لَر) را نوشت. در ۱۳۰۲ش، نمایشنامههای میرزا برگزیدۀ محرومالوکاله، و مقصر کیست؟ ( آدم و حوا) و در ۱۳۰۶ش، تیتیش مامانی (فقر عمومی) را نوشت و طبیب اجباری اثر مولیر را ترجمه کرد، و در ۱۳۰۹ش، ترجمۀ نفوس مرده اثر نیکلای گوگول را آغاز کرد که با مرگش ناتمام ماند.
نویسندگان آذری
میرزافتحعلی آخوندزاده (۷۸-۱۸۱۲) روشنفکر اصلاحطلب آذربایجانی رماننویس و نمایشنامهنویس پیشگام در اجرای نمایشنامه در شرق بود. او زمانی که در تفلیس زندگی میکرد با ادبیات روسی آشنا شد و برخی از نمایشنامههای روسی را به زبان آذربایجانی و فارسی برگرداند و باعث شهرت او نه تنها در ایران بلکه در قفقاز و آسیای مرکزی شد. تکنیک و ساختار کمدیهایی که آخوندزاده بین ۱۸۵۰ و ۱۸۵۵ نوشت، اقتباس از نمونههای اروپایی است. او از روشهای غربی برای خلق کاراکترهایی در ترسیم اجتماعات محلی سود میجست. ممکن است او را در مقام اولین و موفقترین نمایشنامهنویس جهان اسلام در قرن نوزدهم تلقی کنند. آخوندزاده در تعدادی از نامههایی که به دوستان نزدیکش نوشته، هدفش را در مقام نمایشنامهنویسی، آموزش و اجتماع عنوان میکند.
طولی نکشید که نمایشنامهنویسان دیگر آذربایجانی جا پای آخوندزاده گذاشتند که در میان آنها عبدالرحیم حقوردیف (۱۹۲۶-۱۸۵۴)، نریمان نریمانوف (۱۹۷۵-۱۸۷۰)، جلیلمحمد قلیزاده (۱۹۳۲-۱۸۶۶) و جعفر سراججبارلی (۱۹۳۴-۱۸۹۹) بودند. این نویسندگان موضوعات تاریخی را برای کارهایشان برگزیدند، زیرا عقیده داشتند کسی که از تاریخ چیزی بیاموزد، اشتباهات آن را دوباره تکرار نمیکند. آغامحمدشاه قاجار اثر حقوردیف، نادرشاه افشار نوشته نریمانوف، و ناصرالدینشاه اثر جبارلی تمام نمایشنامههای تاریخی بر اساس زندگانی این سه پادشاه به زبان فارسی بودند. اینها، مشهورترین نمایشنامههای تاریخی میان تاریخ ادبیات زبان ترکی ـ فارسی بودند. نمایشنامه نادرشاه افشار نوشته شده در ۱۸۹۹ در مهمترین شهرهای آسیای مرکزی اجرا شد و خیلی زود مقبولترین کار شناخته شد. نریمانوف مخاطبان را به اصفهان سال ۱۷۱۷ میبرد و قوانین تاسفبار سلطان حسین، آخرین پادشاه سلسله صفوی را به تصویر میکشد. نریمانوف در حالی که با وطنپرستی رمانتیک تحریک شده بود، از فساد دربار آخرین حاکم صفوی به خاطر فجایعی که ایرانیان تجربه کردند انتقاد میکند. زیرا، او نشان میدهد که تردیدی در پناهنده شدن به نادر که در برابر فشار عثمانیها پایداری کرد، نداشت و به طور موفقیتآمیز تمام قطعات پازل مرزی ایران را دیگر بار به هم چسباند. با وجود این، داستان نادرشاه افشار نریمانوف با اخبار پیروزی شاه به پایان نمیرسد. وی با به تصویر کشیدن تمام سلطنت نادر دوره استقرار در مرکز و عدم تمرکز نیروهای سیاسی را شرح میدهد. جامعهای با پویایی اجتماعی زیاد، قدرت ظاهری و همچنین احیای نظم برای نادر عیار خوب و انتخاب مناسبی بود. با این همه، پس از مدتی خود نادر مانند پادشاهی مستبد عمل و دولت مستبدی را تثبیت کرد که در نهایت او را به ورطه سقوط کشاند. داستان نادرشاه افشار هنوز اجرای دیگری از فرایندهای چرخهای تاریخی تمرکز و تمرکززدایی است.
باید اینجا از نقش یک نفر که در آماده کردن زمینه برای ایجاد ادبیات نمایشی در دوران مشروطه سهم بسزایی داشته و متأسفانه نه تنها در ادبیات ایران و نمایشی ناشناخته مانده است البته در بخش عام، کسی است به نام «میرزا تقی خان رفعت» متفکر ی تجددخواه، شاعر و نمایشنامه نویس. ملک پور اعتقاد دارد که اگر کسی مثل او نبود شاید نیمایوشیج و نهضت شعر نو ایران به شکل دیگری بود. البته حتما پا می گرفت ولی مقالات تجدد خواهانه تقی رفعت در روزنامه های بود که راه را برای کسی مثل نیما یوشیج باز کرد تا ساختار شکنی کند. او چهار نمایشنامه هم نوشته که یکی را خود در تبریز روی صحنه برده است.
جمع بندی
اجرای تئاتر به شکل همگانی در دورۀ مشروطیت ممکن شد و این بر خلاف آن تئاترهایی بود که در خفا و به شکل ویژه و خصوصی در دارالفنون اجرا می شدند. بنابراین با ورود تئاتر به ایران، از همان ابتدا تحتتأثیر روحیه انتقادی دوران مشروطیت و همینطور تحت تأثیر نمایشنامههای اروپایی و بهخصوص مولیر، رویکردی انتقادی به فضاهای سیاسی و اجتماعی داشت. این رسالتِ انتقادی این روزها فراموش شده است اما میتوان از متونی که از همان روزها باقی مانده است این رویکرد انتقادی را دوباره آموخت و همینطور شخصیتها و جامعه ایرانی را بار دیگر به نمایشنامههای ایرانی وارد کرد.
در دورۀ بیداری مشروطیت و برخورد جلوه های تجدد غرب بر بدنۀ جامعه سنتی با تَرَک برداشتن ساختار استبداد سیاسی و فرهنگی، زبان نیز رو به دموکراتیک شدن نهاد. با ورود گروه های تازه ای از مردم به عرصۀ جامعه و مطرح شدن صدای آنان شیوۀ مکالمه ای و مناظره ای این امکان را فراهم آورد که از دید چهره های مختلف به مسائل پرداخته و سخن های گوناگون شنیده شود و به قول دکتر اتابکی گفت و گو به وجه ادبی تازه ای درگفتمان سیاسی عصر مشروطه بدل گردد.
بنابراین می شود با نگاه امیدوارانه تری ورود تئاتر و در کنارش جریان یافتن نمایشنامه نویسی را یک مقوله جدی و بسیار کاربردی برای پیشرفت جامعه ایرانی در نظر گرفت و همین خود نکتۀ بارزی است که اهمیت تئاتر را برای ما دو چندان می نماید که به شکل همگانی می تواند ابزاری کارآمد برای ایجاد دیالوگ و دموکراسی در جامعۀ ایرانی به شمار آید.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”