ریتم آهنگ

ترجمه در تعامل ادبیات فارسی و عربی

 ترجمه در تعامل ادبیات فارسی و عربی

رویکرد ترجمه در تعامل متقابل ادبیّات فارسی و عربی

در ایران سده‌های میانی، داد و ستد میان زبان‌های عربی و فارسی، ویژگی اصلی و تعیین‌کننده فعّالیّت‌های مربوط به ترجمه بود. در نیمه دوم سده اوّل هجری، اسلام به تدریج، ولی پیوسته در سراسر فلات ایران گسترش یافت. این رویداد نه ‌تنها به لحاظ دینی، بلکه از نظر فرهنگی و زبانی در زندگی ایرانیان نقطه عطفی است. زبان فارسی و عربی ملموس‌ترین حلقه اتّصال میان فرهنگ‌های دو سرزمین هستند. تأثیر خطّ عربی بر خطّ پهلوی، آنگونه که برخی اصلاح‌طلبان نوگرا گفته‌اند، باعث گسستگی‌های قابل ملاحظه‌ای نشد. طیّ دو سده بعد، گروهی از ایرانیان فرهیخته تلاش‌هایی را در حوزه ترجمه رهبری کردند که هدف آن حفظ متن‌های ایرانی پیش از اسلام بود. آنها مهم‌ترین سندهای پهلوی ـ ادبی و دینی را به عربی ترجمه کردند. عبدالله بن مقفّع (متوفّی 142 ق.)، پنجه تنتره و خدای نامک را به عربی ترجمه کرد. چنین متن‌هایی که بعدها از عربی به فارسی به وسیله نصرالله منشی ترجمه شد و نقطه آغاز تحوّل در صنعت داستان‌نویسی در ایران شد، زمینه‌ساز تألیف شمار زیادی از اطّلاعات مربوط به فرهنگ، ادبیّات، سیاست و دین گردید. بنابراین، در سده دوم و سوم هجری، دوره سیطره عرب بر حیات فرهنگی و سیاسی ایران، انگیزه فعّالیّت‌ها در حوزه ترجمه قرآن کریم مهم‌ترین رویکرد و تأثیر در کنار رویکردهای ذکر شده در ایران است. ترجمه کتاب منشور غیر دینی از عربی همچون حدود العالم که مرز کاربرد واژگان عربی را در فارسی تعیین کرد، الگویی مهم در نثرنویسی به دست داد.

در سده‌های چهارم تا ششم ترجمه از عربی به فارسی شتاب زیادی گرفت و ایرانیان با دانش‌های پزشکی، نجوم و جغرافیا آشنا شدند. ترجمه‌ها از زبان عربی به فارسی با بیانی ساده‌تر انجام می‌شد تا برای خوانندگان آن جذّاب‌تر باشد. دو نوع ترجمه یکی مناسب با گفتارهای دینی و فلسفی و دیگر با رویکرد آزادتر مناسب ترجمه‌های علمی رایج شد. زبان و ادبیّات عرب مؤثّرترین و بانفوذترین زبان در میان فارسی‌زبانان شد (ر.ک؛ کریمی حکّاک، 1387: 5).

در دوره معاصر تلاش عرب‌ها در خدمت به زبان و ادب فارسی همچون گذشته بود و کاهش نیافت. عمده‌ترین نقش از آنِ مصری‌ها بوده است. در دانشگاه‌های مصر پژوهش‌هایی برای شناساندن آثار نغز فارسی به عرب‌ها انجام شد. کتابخانه‌های عرب را به مجموعه‌ای از کتاب‌های ایرانی ترجمه شده به فارسی در زمینه علمی و ادبی مجهّز کرده‌اند. تلاش و توجّه جهان عرب به ادبیّات فارسی و ادبیّات فارسی به ادبیّات عربی دو رویکرد دارد که یکی آکادمیک و شخصی است و نتیجه طبع بسیاری از پژوهندگان زبان و ادبیّات فارسی و عربی است که این خود ابعاد بسیاری دارد. دیگری دولتی که بر عهده وزارتخانه‌‌‌های فرهنگ و تبلیغات یا آموزش و پرورش در پاره‌ای از کشورهای عربی و کشور ایران است. آثار بسیاری از نویسندگان عربی و فارسی مورد توجّه پژوهشگران ادبیّات عربی و فارسی قرار گرفت. از مهم‌ترین تلاش‌های این محقّقان در حوزه ادبیّات داستانی آثاری است که در زمینه پژوهش‌های ادب تطبیقی میان عربی و فارسی و فنون ادبیّات تطبیقی به قلم آورده‌اند و در آنها از تأثیر متقابل ادبیّات عربی بر فارسی و فارسی بر عربی با تطبیق متون نظم و نثر همچون تأثیرپذیری شاعران بزرگی مانند سعدی، منوچهری و عمر خیّام از بعضی شعرای عرب و بر عکس به طور خاصّ و عام از فرهنگ و زبان دو سرزمین یاد کرده‌اند.

در ادبیّات ایران دکتر جواد حدیدی در آثار خود از قبیل شاعران ایرانی در نمایشنامه‌های فرانسوی (1351)، حافظ در ادبیّات فرانسه (1355)، از سعدی تا آراگون (1388) یا آندره ژید در ادبیّات فارسی اثر حسن هنرمندی (1349) و در ادبیّات عربی طه ندا، غنیمی هلال و محمّد کفافی در آثار و تألیف‌های خود به بررسی پیوندهای متقابل میان ادبیّات غربی و شرقی پرداخته‌اند (ر.ک؛ نظری منظّم، 1389: 145).

از ادبیّات معاصر عرب ترجمه‌هایی به فارسی شده، امّا هنوز به شکل گسترده‌ای انجام نشده است. تمام آثار نجیب محفوظ هنوز ترجمه نشده است و تنها تعدادی از آثار او به فارسی برگردانده شده است. در ادبیّات عرب نیز محقّقان آنها آنگونه توجّه که به ادبیّات کلاسیک ایران کرده‌اند، به ادبیّات معاصر فارسی و آثار نویسندگان ایران نشان نداده‌اند و هیچ ‌یک از شعرا و نویسندگان معاصر ما در جهان عرب به چهره‌ای مهمّ و تأثیرگذار بدل نشدند. تأثیر ایران در ادبیّات معاصر عرب مگر در ادبیّات عراق به دلیل جنگ هشت‌ساله چندان نشانه‌هایی دیده نمی‌شود.

 ارتباط متقابل ترجمه و ادبیّات تطبیقی

یکی از حوزه‌های پژوهش در ادبیّات تطبیقی مطالعه ارتباط و تأثیرهای ادبی است. در ادبیّات تطبیقی سنّتی که تأکید بر خواندن متون به زبان اصلی است، نقش ترجمه به مثابه واسطه در تعاملات و داد و ستدهای فرهنگی انکارناپذیر است. در پژوهش‌های سنّتی، ترجمه به عنوان بررسی منبع الهام محدود می‌شود؛ یعنی پژوهشگر به منبع تأثیرگذاری دست می‌یابد که برای تطبیق‌گر ادبیّات ترجمه گاهی اوقات اهمیّت ندارد، بلکه او به دنبال واسطه‌هایی است که این ارتباط و تأثیرپذیری از طریق آنان صورت گرفته است. با تکامل ترجمه‌پژوهی در قالب رشته‌ای مستقل با نوعی روش‌شناسی مبتنی بر تطبیق‌گری، ترجمه در تکامل فرهنگ دنیا نیروی تشکیل‌دهنده‌ای مهم بود و بررسی ادبیّات تطبیقی بدون توجّه به ترجمه امکان‌پذیر نیست (ر.ک؛ باسنت، 1993م.: 82).

ترجمه آثار کلاسیک یونانی و لاتینی به زبان‌های اروپایی و از زبان‌های اروپایی به زبان‌های دیگر ‌بر ادبیّات جهان تأثیر گذاشتند. ترجمه آثار ادب غربی و آثار کلاسیک ادب فارسی باعث رواج نمایشنامه‌نویسی، ‌انواع ادبی و نقد ادبی در ادبیّات معاصر فارسی شد. نمایشنامه‌نویسان ایرانی با اقتباس از نمایشنامه‌های غربی از جمله آثار مولیر و شکسپیر به انتقاد از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران پرداختند. آنچه پژوهشگر ادبیّات تطبیقی را به خود جلب می‌کند، بررسی نحوه پیدایش گونه ادبی نمایشنامه‌ها در ایران و اقتباس نمایشنامه‌نویسان از نمایشنامه‌های فرانسوی است. چنین اقتباس‌ها و تقلیدهایی متأثّر از شرایط اجتماعی و تاریخی مترجم است. مترجم اثری را از زبانی به زبان دیگر برنمی‌گرداند. مترجم در ابتدای امر خواننده‌ای است که با ملاک‌ها و ارزش‌های ذهنی پیش‌ساخته خود به سراغ متن می‌رود و آن را تفسیر می‌کند.

ترجمه نوعی تفسیر است و از این ‌رو، با ادبیّات تطبیقی پیوند می‌خورد. پژوهشگر ادبیّات تطبیقی هنگام مطالعه تأثیرها و ارتباط‌های ادبی نه‌تنها به روش سنّتی به دنبال یافتن منبع الهام یا تأثیر، تقلید و اقتباس به مثابه واسط انتقال است، بلکه به فرآیند پیچیده انتقال یعنی ترجمه نیز توجّه می‌کند. تأثیرپذیری لافونتن از داستان‌های کلیله و دمنه، آراگون از سعدی، گوته از حافظ و اِمِرسُن از سعدی تنها از طریق ترجمه بوده است. گوته با یک واسطه و اِمِرسُن با دو واسطه با این شاعران ایرانی آشنا شدند. آیا می‌شود نقش این واسطه‌ها را کنار گذاشت و فقط به ذکر شباهت‌های موجود بین اشعار این شاعران و تطبیق آنها قناعت کرد؟ مسلّماً چنین پژوهشی بی‌مایه است و در قلمرو ادبیّات تطبیقی نمی‌گنجد و این یکی از آسیب‌های جدّی پژوهش‌های ادبیّات تطبیقی در ایران و سایر ملّت‌ها است.

مترجم مانند نویسنده از بافت اجتماعی خود متأثّر است. اینکه چرا یک مترجم کتاب خاصّی را در بُرهه زمانی معیّن برای ترجمه انتخاب می‌کند و آن ترجمه در زبان مقصد چه پذیرشی می‌یابد، پرسش‌هایی قابل تأمّل برای پژوهشگر ادبیّات تطبیقی است؛ به عبارت دیگر، نویسندگان کشورهای مختلف از طریق ترجمه بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و این تأثیرپذیری و تأثیرگذاری خودآگاه یا ناخودآگاه صورت می‌گیرد. در طیّ این تعامل متقابل، پژوهشگر ادبیّات تطبیقی اثری را از زبان و فرهنگ دیگر اقتباس می‌کند و به صبغه فرهنگ ملّی و بومی خود درمی‌آورد و گاهی از مضامین آن با تأثیرپذیری از شگردهای ادبی نویسنده مبداء الهام می‌گیرد (ر.ک؛ انوشیروانی، 1391: 12ـ11(.

در طول تاریخ، زیباترین چشمه‌های ادبیّات میهنی از طریق پیوند با ادبیّات بیگانه شکوفا شده است و پژوهشگر ادبیّات تطبیقی باید به بحث ترجمه توجّه نماید که میانجی تأثیرگذار و تأثیرپذیر است. ترجمه جزء لاینفکّ ادبیّات تطبیقی است و همیشه بسترساز تعامل و ارتباط‌ فرهنگی بوده است. برخلاف گذشته، ترجمه در دوران معاصر یک فعّالیّت حاشیه‌ای نیست و کنشی خلاّق محسوب می‌شود. آثار ادبی جهان مدیون ترجمه‌هایی هستند که سیّاحان و پژوهشگران علاقه‌مند به داستان‌های شرق و غرب، در دسترس آنها گذاشتند و هر ترجمه به منزله تولّد مجدّد اثر ادبی است. پژوهشگران ادبیّات تطبیقی نه از منظر زبانشناسی، بلکه از دیدگاه فرهنگی و ادبی به ترجمه علاقه‌مند هستند، چراکه راهی برای دستیابی به بهترین فرهنگ و تقویت و گسترش ادبیّات ملّی است. رواج ترجمه ادبیّات فارسی و عرب سبب شد که تقلید از شیوه‌های غربی در فنّ داستان‌نویسی معاصر هر دو ملّت رسوخ کند. این تأثیر در آثار نویسندگان ایران و عرب به اندازه‌ای بود که گاه با بستر فرهنگی جامعه هماهنگی نداشت. امّا آنان با آشنایی به اسلوب نویسندگی غرب توانستند نوشته‌های خود را به کمال برسانند. بیشترین تأثیر ترجمه در ادبیّات داستانی فارسی و عربی، آشنایی با فکر، اندیشه و تجربه‌های فرهنگی ملل دیگر است. در آغاز ترجمه منجر به تقلیدها و اقتباس‌های افراطی شد، امّا در مراحل بعد وسعت دید و اندیشه‌های انتقادی را به ارمغان آورد. فنّ داستان‌نویسی فارسی و عربی با فضایی متفاوت از قبل، همگام با نیازهای فکری و فرهنگی رایج در جهان غرب، هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا پیشرفت کرده است. موضوع‌هایی که متناسب با اوضاع زمانی ایران و عرب است، عبارتند از: فقر و مشکلات اقتصادی، جنگ و استعمار، سیاست استبدادی، تجربه زندان، انحراف زنان، پیشرفت سرمایه‌داران و روشنفکران و ظلم به مظلومان و … . بنابراین، داستان، نویسندگان، مترجم و ترجمه از عوامل خاصّ و واسطه پیوند با ادبیّات تطبیقی هستند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”