ریتم آهنگ

انواعی از ادبیات نمایشی در ایران

انواعی از ادبیات نمایشی در ایران

برخلاف تصور برخي از نويسندگانِ تاريخ تئاتر كه مي گويند ايران فاقد پيشينه ي تئاتري بوده٬بعضي از انواع نمايش در ميان مردم رواج داشته كه سينه به سينه به ما رسيده است و يكي از آن ها نمايش روحوضي يا سياه بازي ست.اصولا نمايش هاي خنده آور و آييني بيشتر از تئاتر انديشه در بين مردم رواج داشته است.در تئاتر سنتي٬داشتن متن مرسوم نيست و بازيگر حرفه اي بداهه ساز در هر نمايش بداهه هاي جديد مي آفريند.

تاريخچه پيدايش نمايش تخته روحوضي:

در طي قرن ها مراسم و بازي ها و نمايش هاي شادي آوروخنده دار(كميك) كه در بين اقوام ايراني به فراواني يافت مي شود قواعد و اصول ويژه ي خود را داشته و به مرور زمان تحول يافته و كامل تر شده و امروزه ما يكي از اشكال آن را كه تئاتر روحوضي یا تخته حوضي ست مي شناسيم.نمايش هاي فراوان ديگري نيز مانند رقص٬آواز٬تقليد مسخرگي٬معركه گيري٬به رقص آوردن جانوران(عنتر و لوطي) نيز به وسيله مطرب ها و گروه هاي دوره گرد اجرا مي شده كه تا همين اواخر در برخي از نقاط كشور ادامه داشته است.«شاردن» جهانگرد فرانسوي در جلد سوم و چهارم كتاب شرح سفرش به ايران از اوقات فراغت مردمان تبريز كه در كناره هاي رودخانه ي اصلي شهر گرد گروه هاي نمايشگر جمع مي شدند خبر مي دهد.نمايش روحوضي به دليل برخورداري از چهار عنصر اصلي اين نوع نمايش كامل يعني گفتار طنز٬رقص٬آواز و موسيقي و حركات فيزيكي اغراق شده توانسته است در طول تاريخ بماند و شواهدي مبني بر حضور گروه هاي رقصنده و سرگرم كننده به نام مطرب هاي مجالس در دوره صفويه وجود دارد.شايد اين نوع از گروه هاي نمايشي بازمانده ی دوره اي از تاريخ كهن ايران باشد كه در آن به هنگام برگزاري جشن هاي بزرگ به رقصندگان جوايزي هم اهدا مي شده است.اما در شكل اجرايي نمايش هاي شاد و خنده آور در آغاز شكلي ساده و جنبه اي انفرادي داشته و اجراكنندگان آن ها را دلقك مي ناميده اند.از اوايل دوره قاجاريه بتدريج دلقك بازي تحول مي يابد و به تقليد اداي ديگران را درآوردن تبديل مي شود٬لوطي صالح٬دلقك دربار آغامحمدخان قاجار كه در اواخر عمر مغضوب شاه قاجار شد از بازيگران مشهور آن دوره است.كار يك دلقك كه هميشه آماده ی شوخي و به تمسخر گرفتن همه چيز است بر بداهه سازي مبتني بوده است.او از استعداد و خلاقيت خداداديش نيرو مي گيرد و اين ويژگي ها همان هايي ست كه در نمايش سياه بازي به عنوان قراردادها٬شگردها و ويژگي هاي اجرايي به كار مي رفته اند و تا دهه هاي اخير ادامه داشته است.از جمله:به جز حاضرجوابي و بداهه گويي٬پوشيدن لباس هاي متعدد و اينكه بازيگران قبلا بين خود درباره موضوعي به توافق مي رسيدند و بعد وارد صحنه مي شدند.پرسناژ اصلي معمولا تاجر ثروتمندي بود كه بعدها به نام  ارباب يا حاجي در صحنه حاضر مي شد.ساختار اين نوع نمايش ها بسيار انعطاف پذير بود و موجب شد تا در دوره هاي بعد راه براي افزودن شخصيت هاي جديد به اين نمايش هموار شود.نوع ديگر دلقك بازي و تقليد٬بقال بازي است كه نمايشي عامه پسند و مردمي بوده.جزييات تحول موضوعي  و تكامل ساختاري بقال بازي روشن نيست.اما با توجه به گزارشاتي مي توان گفت كه بقال بازي تقريبا دو شكل مشخص داشته است:شكل اول نمايشي است كه همچنان توسط گروه هاي دوره گرد در روستاها بازي مي شود و شکل دیگرتوسط گروه هاي مستقر در قهوه خانه ها در شهرهاي بزرگ به اجرا در مي آيد. در منازل معمولا نمايش در روي تخته اي كه روي حوض وسط حياط منزل مي گذاشتند اجرا مي شد.اين تخته بر حسب شكل حوض مستطيلي يا پنج يا شش ضلعي بود و در فصل زمستان براي محافظت ديوارهاي حوض روي آن قرار مي دادند و در ساير فصول به مناسبت جشن ها و مراسم ديگر از آن استفاده مي كردند.مردم مدعو در اطراف حوض مي ايستادند و يا در كنار ديوار روي زيلو و يا قاليچه مي نشستند.در بعضي از نقاط گاهي به جاي تخته روي حوض از نوعي تخته خواب چوبي پايه دار به نام«كت » كه تابستان ها در وسط حياط روي آن مي خوابيدند براي نمايش استفاده مي كردند.آن چه قابل توجه است ويژگي بقال بازي از نوع شهري آن است كه مي توان آن را استعداد يا آمادگي تبديل شدن تيپ هاي اصلي به تيپ هاي ديگر در اثر تغييرات و تحولاتي دانست كه در زمينه ی اجتماعي و فرهنگي پديد آمده و اين فرض مطرح شده است كه دو تيپ بقال و دزد در بقال بازي در اثر بزرگ شدن شهرها و افزايش جمعيت و در نتيجه ظهور بازارها و رشد طبقه ی بازاري و تجار در شهرهاي بزرگ به مرور تحول يافته و تبديل به بازاري و نوكر شده است كه دو تيپ مشخص و بنيادي تخته حوضي به شمار مي روند.نام ديگر دلقك بازي و روحوضي لوده بازي بوده است.لوده ها از مقلداني بوده اند كه كه پيش از آن به عنوان دلقكان در خانه هاي اشراف و يا در ميدان ها و كوچه ها براي مردم بازي در مي آوردند.لوده ها بازيگران خوشمزه٬بديهه گو٬نغزسرا٬حاضرجواب٬لطيفه پرداز و مورد علاقه مردم بودند.دستگاه هاي موسيقي را تا اندازه اي مي شناختند و صداي خوشي هم داشتند و اغلب بازي هايشان با آواز و ترانه همراه بود.لوده هايي كه به عنوان حلقه اتصال نمايش سنتي تخته حوضي و سياه بازي محسوب مي شوند به بخشي مربوط مي گردند كه در كوچه و خيابان لودگي مي كردند و يا دوره گرد بودند.اين بازيگران با تيزبيني و حساسيت هاي انسانيشان در ارتباط با مردم و دغدغه هاي آن ها٬ لهجه و لحن٬حركات و رفتار٬نكات برجسته و درخور مسخره كردن را انتخاب و به خاطر سپرده و با مهارت تمام در صحنه هاي طبيعي و خالي از هرگونه دكور به معرض نمايش مي گذاشتند.البته با بزرگ نمايي و اغراق، رفته رفته پاره اي از اين تقليدگرها در نقش هايي جاافتادند و تخصص پيدا كردند.اين بازيگران ارباب و آقابالاسر نداشتند و به دستگاهي هم وابسته نبودند و غالبا بساط مسخرگي خود را سر هر كوي و برزن پهن كرده و از راه لودگي و مسخره بازي و گاه انتقاد از ثروتمندان٬حكام و بزرگان به نفع فقرا و بيچارگان مخارج زندگي خود را تامين مي كردند.الهام بخش اين اشخاص مستعد در كار بازي و تقليد  ٬جامعه بوده است يعني مردمي كه با آن ها ارتباط داشته اند:تاجر٬شيخ٬كاسب٬ديواني٬نوكر٬دهاتي٬ارباب٬شهري و...

نمايش هاي روحوضي هميشه همراه با موسيقي و رقص بوده است٬بازيگران اين نمايش ها با موسيقي و رقص هم آشنايي داشتند و در مواقع ضروري از اين مهارت ها استفاده مي كردند.حتي استعدادهاي فوق العاده از لحاظ آشنايي با موسيقي ايراني داشتند و يا صداهاي خوب هم در بين آن ها  پيدا مي شد.مثلا اغلب٬بازيگري كه نقش سياه را بازي مي كند گاهي آواز هم مي خواند.نمايش تخت حوضي نمايشي كامل بوده است و بازيگران اين نمايش ها بازيگراني بوده اند كه در همه ی اين رشته ها يعني تقليد٬رقص و آواز مهارت داشته اند.بايد چند شرط اساسي در شخص جمع مي شد تا در اين گروه ها پذيرفته مي شد:استعداد و جوهر تقليد و بازي درآوردن٬تخصص در تقليد نقشي معين٬خوش زباني٬زيبايي صورت٬شوخ طبعي و خوشمزگي٬سرعت انتقال و بديهه گويي٬داشتن صداي خوب٬آشنايي با موسيقي٬داشتن بدن آماده براي رقصيدن و مهارت در رقص.كارشان نتيجه مطلوب نمي داد مگرآن كه همه ی اين ها در شخص جمع باشد. لازم به يادآوري ست كه لوده ها در هنگام اجراي نمايش هيچ گونه محدوديت اخلاقي را رعايت نمي كردند و ركيك ترين الفاظ را به كار مي بردند و وقيح ترين حركات را انجام مي دادند.لوده ها غالبا خودشان سردسته يا دسته گردان بودند.با نواختن يكي از سازهاي ايراني  مانند دف و دايره گروه را همراهي و رقص ها را هدايت مي كردند.در دوراني كه نمايش هاي اشرافي و درباري عمدتا منحصر به بقال بازي و يا نمايش هايي همچون كچل بازي بود لوده هايي كه بين مردم نمايش اجرا مي كردند موضوع و درون مايه نمايش هاي خود را هرچه بيشتر به مسايل ومشكلات مردم نزديك كردند.بازيگر نمايش تخت حوضي با تماشاگر تماس مستقيم دارد وبسياري از حرف هايش را بي پروا به مردم مي گويد.در نمايش تخت حوضي بين بازيگر و نقشي كه بازي مي كند فاصله است و بازيگر هميشه سعي مي كند كه اين فاصله را حفظ  كند. بازيگر نمايش تخت حوضي در طول نمايش مرتب از نقش خودش خارج مي شود و اين كار را با اعتقاد به اينكه نمايش اجرا مي كند و نمايش با زندگي واقعي تفاوت دارد مجاز مي داند.به اين ترتيب لوده ها طرحي از نمايش را پديد آوردند(تخت حوضي) كه بعدها با وارد شدن سياه نمايش سياه بازي نام گرفت.

تعزيه:

 تعزيه در لغت  به معني سوگواري و عزاداري و برپاداشتن يادبود عزيزان درگذشته است.ليكن در اصطلاح به نوعي نمايش مذهبي با آداب و رسوم و سنت هايي خاص اطلاق مي شود و به خلاف معني لغوي آن غم انگيز بودن شرط حتمي آن نيست و ممكن است گاهي خنده دار نيز باشد.گو اين كه اين نوع نمايش ها در آغاز كار به منظور يادآوري مظلوميت شهيدان دين و مذهب برپا شده و نوع شاد آن(شبيه خواني) بعدها و در نتيجه تكامل اين هنر بدان اضافه شده است.

پيشينه ي تعزيه:

از قرن هاي اول و دوم اسلامي رسم تعزيت داري و سوگواري و گريستن بر مرگ شهيدان دين در ايران رايج بوده است.آل بويه در دوران تسلط بر بغداد مردم را به عزاداري در نخستين دهه ي محرم فرامي خواندند و اين مراسم را به شهرت هر چه تمامتر پاس مي داشتند.در دوران پيشين نوعي تاريخ نويسي مرسوم بوده به نام «مقتل نويسي» كه در اين تواريخ مصائبي را كه بر خاندان امام حسين (ع) رفته بود مي نگاشتند و از اين جا بود كه گسترش تعزيه در ايران را مي توان تا حدي مديون كتاب «روضه الشهدا» كه از نوع مقتل نويسي بود دانست.اين كتاب در قرن نهم هجري به وسيله ملاحسين واعظ كاشفي تدوين يافت و از كامل ترين و شيواترين كتب در مقتل نويسي ست كه واقعه ی كربلا و حوادث وابسته به آن را نيز در بر دارد.بعد از مدتي اين كتاب نقل مجالس ديني شهر شد و براي اين كه همگان از آن استفاده برند كساني كه صوتي خوش و لحني سوزناك و غم انگيز داشتند با صدايي بلند آن را تقرير مي كردند و شنوندگان تحت تاثير آن مي گريستند.كم كم لحن تقرير تغيير كرد و دگرگوني در آهنگ خواندن متن و اشعار آن به وجود آمد و نام روضه خوان و روضه خواني از همين كتاب و به همين گونه بر زبان مردم جاري شد.حمايت بي دريغ صفويه راه را براي اشاعه و گسترش تعزيه هموار كرد بعد از دوران صفويه در دوره نادر مراسم مذهبي از جمله تعزيه رو به افول نهاد اما در دوران زنديه دوباره به آن توجه شد و در دوره قاجاريه به حد كمال رسيد به طوري كه مورد حمايت خاص پادشاه و اقبال شديد عامه قرار گرفت. در دوره قاجاريه  تعزيه هم ازنظر محتوا هم ازنظركيفيت و هم از نظر نحوه ی برگزاري و محل آن به اوج تكامل رسيد.از علل وعوامل سقوط تعزيه پس از سال 1311خورشيدي مي توان ممنوع شدن تظاهرات مذهبي و سلب حمايت حكومت از آن را دانست كه به همراه عوامل ديگر سبب شد كه تعزيه موقعيت خود را از دست بدهد  و بعد از جنگ بين الملل دوم با وجود كوشش هايي كه از سوي تعزيه خوانان صورت گرفت ديگر تعزيه نتوانست روي پاي خود بايستد بويژه كه وسايل سرگرمي و مدرن چون سينما و راديو پديدار شد و شرايط زندگي بنابر طبيعت زندگي ماشيني دگرگوني پذيرفت.

بد نيست در اينجا اشاره كنيم كه دو ماجراي غم انگيز(تراژدي) در سنت ايراني قبل از اسلام از جهاتي چند با شبيه خواني و تعزيه قابل مقايسه اند:

1-يادگار زرير«ايادگار زريران»٬اثري متعلق به ايران سده هاي ميانه كه از روزگار ساسانيان باقي مانده و احتمالا بر پايه اثري اصيل از عهد پارتيان است.اين اثر حماسي همچون مصيبت امام حسين ٬بر شخصيت زرير٬مدافع از جان گذشته و دلير راه دين متمركز است.

2-تراژدي سياووش٬كه داستان بسيار مشهوري ست از شاهزاده ی جوان و بي گناه كه براي گريز از كين پدر راه آوارگي توران زمين را در پيش مي گيرد و در آن جا به فرمان افراسياب به قتل مي رسد.

 عناصر سازنده ی تعزيه:

1-شعر:مبناي گفتگوهاي تعزيه بر شعر است يعني متن آن از شعر ساخته و پرداخته شده است.

2-نقالي:نقالي هنري ست كه طي آن نقال شعري يا داستاني را با همه ی وجود وبا استفاده از همه ی استعدادها و اعضا و اندام خود براي جمعي روايت مي كند تا بدانجا كه شنوندگان را نه تنها سرگرم بلكه دچار شگفتي مي كند.هنوز هم مي توان دو روش مشخص نقالي را در تعزيه تشخيص داد:

الف:بيان غمناك آوازي در دستگاه هاي معين موسيقي ايران كه مظلوم خوان ها به كار مي برند و بازمانده ی نقالي مذهبي ست.

ب:بيان غلو شده٬پر از طمطراق و تحرك و شكوه كه اشقيا(يزيديان)به كار مي بردند و بازمانده نقالي حماسي ست.

3-سخنوري:سخنوري نوعي گفتگوست درقهوه خانه ميان دو سخنور كه با شعرصورت مي پذيرد و درطي آن رقابتي در مدح اولياي دين به وجود

 مي ايد.

4-موسيقي:تعزيه خواني بهترين جايگاه جهت حفظ موسيقي اصيل ايراني چه به صورت نوحه خواني چه به صورت موافق و مخالف خواني ست.

5-عزاداري:تعزيه در حالي كه جنبه ی غني نمايشي شگفت انگيزي دارد كه دل پسند و زيبا و پرشكوه است جنبه ی خاص خود را كه عزاداري بر مرگ عزيزان دين است كاملا حفظ مي كند.

6-پرده داري:پرده داري را شمايل گرداني نيز مي گويند و مراد از آن شمايل بزرگان دين است.پرده داران يا شمايل گردانان كساني هستند كه معمولا صحنه اي از حوادث ٬حوادثي كه در تعزيه ها جاري ست و در كتب و تذكره هاي تاريخي ديني از آن ها ياد شده و روي پرده بلندي نقش شده در اختيار دارند.تعزيه از تاثير نمايش های پرده اي بر كنار نيست و خود نقشي  در گسترش تعزيه داشته است.

7-استفاده از اشيا و عناصر مختلف:در تعزيه و تعزيه خواني از عناصر

گوناگون استفاده مي شدازقبيل: شمشير٬ سپر٬ سنج     ٬دهل٬اسب٬كرنا٬خنجر٬مشك آب٬خود٬زره٬نيزه كه جنبه ی عيني داشتند ودر مقابل انواع ديگري بودند كه جنبه ی سمبليك داشتند مانند:حجله ی قاسم٬كبوترهاي قاصد تيرخورده٬علم٬كتل٬نعش٬تشت آب٬شاخه نخل٬انگشتر عقيق٬ميدان.

شبیه‌خوانی:

گونه‌ای از تعزیه است.در واقع در نتيجه ي تكامل هنر تعزيه به وجود آمده است. تعزیه که در واقع مفهوم عزاداری و سوگواری را دربردارد، در طی دوران یکصد تا یکصدوپنجاه سال تکامل واقعیِ خود از لحاظ مضمون و شیوه ی اجرا و تنوع در موضوع، راه به شیوه‌ای از شبیه خوانی برده‌است که جنبه ی عزاداریِ خود را از دست داده‌است، این خود از یک سو زاده ی نیازِ انسانی و طبایع بشری به درک و ابراز شادمانی است، و از سوی دیگر به علت آن است که هر پدیده ی اجتماعی با گذشت زمان هم تحول می‌یابد و هم تکامل، آن چنان که از بن مایه ی اولیه فاصله می‌گیرد. شبیه خوانی‌های زنانه که دربردارنده ی قضایا و حوادث و مسائلی است که جنبه‌های شادِ آن بسیار بر جنبه ی غمگینانه اش افزونی دارد، در آن شمار است و بهترین نمونه ی آن تعزیه ی «عروسی قریش» یا «عروسی رفتن فاطمه الزهرا» است. در این گونه شبیه خوانی‌ها، همه ی اجراکنندگان و حتی شبیه گردان ها، زن هستند. اجرای بعضی از قسمت‌های آن توأم با موسیقی‌های شاد و گاه مطربی است. لباس‌ها که کلاً زنانه‌اند یا فوق‌العاده فاخر و زیبا بوده و یا فوق‌العاده مسخره و مضحک.اجرای این گونه شبیه خوانی‌ها عمومی نبوده‌است و همگان نمی‌توانستند اجراکنند و تنها ویژه ی حرمسرای پادشاهان قاجار و بالاخص ناصرالدین شاه بوده‌است. امکانات اجرای آنها جز برای درباریان و یا وابستگانِ بسیار نزدیک و متنفذ دربار فراهم نبوده‌است. این تعزیه‌های شاد در اوایل ماه ربیع‌الاول بعد از سپری شدن ایام محرم و صفر به اجرا در می‌آمده‌است و شرایطی خاص داشته و هیچ مردی را حق حضور در آن نبوده و تنها زنان حرمسرا و خواجگان حرم می‌توانسته‌اند ناظرِ اجرا و تماشاگرِ آن باشند. ناصرالدین شاه که پیوسته درصدد درک لذات حیات بود، از طرفدارانِ پروپا قرص این گونه مجالس زنانه بوده‌است. چه، تنها او و کامران میرزای نائب‌السلطنه می‌توانستند در آن مجالس حضور یابند که گاه ناصرالدین شاه از میان خیل دختران جوان حاضر در مجلس همسرانی برای خود برمی‌گزیده‌است. عزاداری نیز در داخل حرمسرا با سردستگیِ یکی از دختران فتحعلیشاه که شوقی به این کار داشت، در شب عاشورا صورت می‌گرفت. وی با سر و پای برهنه جلو می‌افتاد و زنان دیگر به دنبال او حرکت کرده و نوحه ی او را پاسخ می‌دادند و سینه زنی می‌کردند. آنان ضمن عزاداری، علمی را که به «علم شاهی» معروف بود، از موزه درآورده با خود حمل می‌کردند و بعد آن را به موزه برمی‌گرداندند.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”