ریتم آهنگ

نمایشنامه نویسی به زبان ساده

نمایشنامه نویسی به زبان ساده

نمایشنامه نویسی
نبودن متون نمایشی درست و کامل، یکی از عوامل مهم عقب ماندگی تئاتر در ایران است. تئاتر به صورت کنونی که سعی دارد از تمام امکانات دیدنی و شنیدنی استفاده کند، ابتدا با نمایشنامه شروع می شود. داشتن یک متن نمایشی کامل و قابل اجرا، شرط اصلی پیدایش یک تئاتر خوب است.

فرق نمی کند که این تئاتر در مدرسه اجرا شود و یا در یکی از سالنهای تئاتر شهر. حتی ممکن است در هیج سالنی نمایش داده نشود، بلکه در یک محیط باز و بدون سقف اجرا شود. مهم این است که آیا یک نمایشنامه قابلیت به روی صحنه آمدن را دارد یا خیر؟

هنگامی شما می توانید به این پرسش جواب دهید که ابتدا بتوانید یک نمایشنامه خوب را بشناسید. ممکن است این نمایشنامه را خودتان نوشته باشید و یا از بین نمایشنامه هایی که در اختیار دارید، انتخاب کرده باشید. شناخت محتوای یک نمایشنامه و یا تکنیک آن، در زمینه ی نمایشنامه نویسی تاثیر بسیار دارد. ممکن است شما یا یکی از دوستانتان نمایشنامه ای نوشته باشید و فکر کنید که نمایشنامه خوبی است، اما بعد از اجرای آن متوجه شده باشید که تماشاگران استقبال چندانی نکرده اند.

علت این ناکامی چه می تواند باشد؟
چرا تماشاگران به جای لذت بردن از کار شما، کسل و خسته شده اند؟
آیا متن نمایشنامه ضعیف بوده است؟
آیا اجرای موفق و گیرایی نداشته اید؟
آیا فصلی نامناسب را برای اجرای نمایش انتخاب کرده اید؟
آیا سالن نمایش نامناسب بوده است؟
و یا….؟
عدم موفقیت شما می تواند علت های زیادی داشته باشد. اگر می خواهید نمایش های بعدی خود را با موفقیت به اجرا در آورید باید نواقص اجراهای گذشته خویش را بر طرف کنید. پیش از هر چیز باید از متن نمایشنامه شروع کنید.

به این سوال کمی فکر کنید
اگر تمامی دانش آموزان مدرسه شما و یا مدرسه های دیگر، هر کدام به تنهایی یک بازیگر و یا کارگردانی مبتکر و خلاق باشند، بدون در دست داشتن نمایشنامه ای خوب، می توانند تئاتری موفق داشته باشند، مسلما چنین امری محال است  نمایشنامه ای را در نظر بگیرید که از نظر نمایشنامه نویسی، اسلوبی صحیح دارد، و آن را در مدرسه و یا در مکانی که از لحاظ تجهیزات ضعیف است، به اجرا در می آورید. حال نمایشنامه ای را در نظر آورید که بدون محتوا و فاقد تکنیک درست است، اما در سالنهای بزرگ و مجهز به اجرا در می آید. بگویید کدامیک موفق می شود؟ بدون شک مورد اول یک نمایشنامه ی خوب و کامل به طور یقین می تواند گروه اجرا کننده کارگردان، بازیگران، صحنه آراء و… را به شوق آورد و حرکت لازم را در گروه ایجاد کند. اما یک نمایشنامه از هم گسیخته و ضعیف با وجود گروه اجرا کننده قوی، باز هم امکان ندارد که بتواند نمایشی خوب از آب در آید.

همان طور که ملاحظه می کنید، برای داشتن یک تئاتر موفق باید متنی صحیح و با اسلوب در اختیار داشته باشیم. موفقیت در امر نمایشنامه نویسی مستلزم این است که ابتدا اصول و فنون این هنر را بشناسید.

برای گرفتن ایده، باید به اطراف زندگی خود دقیق تر شویم و درباره ی آنها بیندیشیم. ممکن است حادثه ای را ببینیم و یا درباره ی آن مطلبی بشنویم.

اجرای تئاتر
اجرای تئاتر
برای پیدا کردن یک ایده خوب و مناسب، به شش طریق می توان عمل کرد:

1 – می توانید از زندگی خودتان ایده بگیرید

به طور حتم هر کدام از شما در زندگی با مسائلی روبه رو شده اید. این مسائل ممکن است در ظاهر یک اتفاق ساده به نظر آید، ولی اگر به عقب برگردید و آن حوادث یا مشکلات را بررسی کنید، متوجه می شوید که می توان از میان آن ها یک متن نمایشی خوب تهیه کرد. تجربیات شما در زندگی می تواند الگوی خوبی برای نوشتن نمایشنامه باشد. ضمن آنکه به نمایش در آمدن آنها، ممکن است راهگشای دیگران نیز باشد. می توانیم بگوییم که تئاتر صحنه ی نشان دادن آزمایش انسانها در شرایط سخت و استثنایی است. نحوه ی تصمیم گیری در این شرایط، مشخص کننده شخصیت هر فرد است. برای مثال فرض کنید در مدرسه یا شخصی همکلاسی هستید که مشکل مالی دارد. او آدم مغروری است و نمی خواد کسی متوجه این مشکل بشود عده ای از دوستان او، این مطلب را می دانند و می خواهند کمکش کنند. مطمئنا هر کدام به نحوی متفاوت عمل خواهند کرد. شاید یکی مخفیانه مبلغ مورد احتیاج را در کیفش بگذارد. یکی ممکن است حتی به او انتقاد کند که چرا مشکل خود را با دوستان خویش در میان نمی گذارد.امکان دارد دیگری از این نیاز وی، به نفع خویش بهره گیری کند و یا…

تولید و ساخت تیزر تبلیغاتی تئاتر
اگر قبلا چنین واقعه ای برای شما پیش آمده است، به خاطر بیاورید که با آن چگونه بر خورد کرده اید؟ از این تجربه گذشته خود، ایده بگیرید. یک مثال دیگر می زنیم: فرض کنید در راه مدرسه به خانه، یک نفر را می بینید که با وحشت در حال فرار است و چند نفر با داد و فریاد دنبال او می دوند. شما لحظه ای می ایستید و به این واقعه نگاه می کنید. سپس به راه خود ادامه می دهید.

در ظاهر این یک حادثه بسیار ساده است. اما همین حادثه می تواند ایده ی خوبی برای نوشتن نمایشنامه ی شما باشد. به شرطی که بعد از دیدن واقعه بی تفاوت از کنار آن نگذرید. از کجا معلوم که پشت این هیاهوی چند لحظه ی پیش فاجعه ای بزرگ نباشد. نقش شما به عنوان یک بیننده جستجوگر در این ماجرا چیست؟

آیا بهتر نیست از کسانی که در آن حوالی هستند، علت این همهمه را بپرسید؟ آیا آن مردی را که در حال فرار دیدید، گناهی مرتکب شده بود؟ کسانی که به دنبالش می دویدند با آن شخص چه رابطه ای داشتند؟ ممکن است به شما بگویند که آن مرد فراری دسترنج یک ماه کار کارمند یا کارگری را ربوده است. فکر شما بی اختیار متوجه آن شخص که حاصل یک ماه زحمت خود را از دست داده است، می شود می پرسید: آن شخص کیست؟

یکی از میان جمعیت با افسوس می گوید: او اکبر آقاست. یکی از اهالی محل

اگر اکبر آقا را نشناسید، سوال می کنید: اکبر آقا کیست؟

همان اکبر آقای خودمان، پستچی محل، چه طور او را نمیشناسی؟ در این لحظه شما اکبر آقای پستچی را با قامتی لاغر و چهره ای مهربان که همیشه لبخند صمیمانه ای بر لب داشت، به یاد می آورید. و آن موتور کهنه که وقتی وارد کوچه می شد، سر و صدایش فضا را پر می کرد . با تاسف در حالی که نمی خواهید باور کنید، می پرسید؟

همان اکبر آقا…..

بله……..

شما اکنون اکبر آقا را شناخته اید. او میانه سال است و هر ماه با آرزوی اینکه برایتان پیک شادی باشد. در خانه شما را به صدا در آورده است.

خانه شان کجاست؟

و به شما نشانی او را می دهند. تعجب می کنید. خانه اکبر آقا دو کوچه پایین تر از کوچه شماست. با خود می گویید چه طور من تا به حال نمی دانستم؟ ناگهان در بین جمعیت، یکی به دیگری می گوید چه عجب آدم های بدجنسی پیدا می شوند و دیگری با تاسف سرش را تکان می دهد و می گوید:

خدا می داند که تا آخر ماه، با سه تا بچه، چه کار می کند.

می پرسید: حالا اکبر آقا کجاست؟

از میان جمع فردی می گوید: هنگامی که می خواست دنبال دزد بدود، پایش پیچ خورد و به زمین افتاد. او را به درمانگاه بردند. می گفتند پایش شکسته است. در این لحظه از ناراحتی نفس بلندی می کشید. زیر لب زمزمه می کنید: هم حقوق یک ماه کار پستچی خوب محله مان را برده اند و هم دیگر نمی تواند نامه ی برادرم را که در جبهه است، برایم بیاورد.

تصمیم می گیرید که سری به خانه ی آنها بزنید و احوال او را از خانواده اش بپرسید و با آن ها ابراز همدردی کنید…

توجه کردید که شما در ابتدا فقط یک حادثه ی بسیار زودگذر را دیده اید، اما وقتی کمی دقت می کنید، می بینید که در پشت همین حادثه، مسائلی وجود دارد که حتی روی خود شما هم تاثیر می گذارد. پس از این به بعد تصمیم بگیرید که از کنار هیچ حادثه ای ساده نگذرید. یک نویسنده می تواند از زندگی و انسان ها ایده های خوبی بگیرید. به شرطی که به همه چیز اهمیت بدهد و خود را در هر حادثه ای سهیم بداند.

تجدید نظر در گفتار و اعمال
فرض می گیریم که شما می خواهید یکی از حوادثی را که در زندگیتان اتفاق افتاده است، به صورت نمایشنامه در آورید. اما متوجه می شوید که آن اعمال و گفتار واقعی، مناسب موضوع نمایشی شما نیستند. در این صورت می توانید در آنها تجدید نظر کنید و ازخود بپرسید اگر به جای فلان حرکت یا گفته، این عمل یا گفتار قرار گیرد، چه پیش می آید؟

با یک حادثه به دو صورت می توان برخورد کرد.

آنچه را که هست و اتفاق می افتد، می بینید و سپس عین آن واقعه را بازگو می کنید.
شما واقعه ای را می بینید، اما می گویید درست است که واقعه را این طور دیده ام، ولی بهتر بود به صورت دیگری اتفاق می افتاد.
این بهتر بود ها از اعتقادات و آرزوهای ما سرچشمه می گیرد و ممکن است بدون آنکه متوجه در روزها شویم در روز بارها آن را تکرار کنیم. بنابر این اگر واقعه ای همان طور که اتفاق افتاده است بازگو کنیم، تنها یک وجه کار را در نظر گرفته ایم. قسمت اعظم کار یک هنرمند این است که دیدگاه خود را نسبت به مسائل با اعتقادات و آرزوهایش بیامرزد.

با اعتقادی دارید به مسائل بنگرید و سپس به نوشتن بگیرید. آثار نویسنده ای که در آن جلوه ای از اعتقادات او وجود ندارد، بدون شک نمی تواند ارزش چندانی داشته باشد. تجلی اعتقادات شما در نوشته تان به منزله روح کار است. بهتر است هر حادثه را از طریق احتمالات بررسی کنید. به فرض شما حادثه ای را که در بالا مثال زدیم دیده اید. ولی نه اکبر آقا را می شناسید و نه او در محله ی شما سکونت دارد. نه نامه ی برادرتان را از جبهه می آورد و نه…

به طور کلی هیچ رابطه ای بین شما و اکبر آقا نیست…… اصلا اکبر آقا نه پستچی است و نه اسمش اکبر آقاست، بلکه آدمی معمولی است که، دزد حقوق یک ماه او را از جبیش دزدیده و فرار کرده است. سوال می کنیم آیا شما نمی توانید فرض کنید که شغل او پستچی است و اسمش اکبر آقاست و…..

مهم این نیست که حتما باید آن شخص را بشناسید، مهم این است که شما به مساله اهمیت بدهید. باید پیش خود تصور کنید که آن شخص یک انسان است. پس می تواند هر کسی باشد. حال همین مثال را یک بار دیگر از راه احتمالا بررسی می کنیم.

هنگامی که به خانه می روید، مردی را می بینید که با وحشت در حال فرار است و عده ای او را تعقیب می کنند. چند لحظه صبر می کنید و آنها از شما دور می شوند. دورو برتان را نگاه می کنید با خود می گویید یعنی چه اتفاقی افتاده است؟ آن مرد برای چه فرار می کرد و چرا عده ای به دنبال او می دویدند و…؟سوالهای زیادی به فکرتان می رسد، اما نه خود می توانید به آنها جواب دهید و نه کسی آن اطراف است که برای شما واقعه را شرح دهد. در این صورت چه خواهید کرد؟ آیا چون جواب این سوالها برایتان مجهول است، باید آن حادثه را فراموش کنید؟ نه.

به شما پیشنهاد می کنیم که از راه احتملات جلو بروید. به این صورت که بعد از آن با کمی فکر بگویید:

حتما آن شخص که وحشت زده بود و فرار می کرد، گناهی مرتکب شده بود. و این احتمال را برای خود یادداشت کنید. البته ممکن است احتمالات زیادی بدهید. ولی به عنوان نمونه ما با این احتمال که شخص گناهکار است، جلو می رویم. و بعد باز هم از خود سوال کنید:

چه گناهی؟ قتل، سرقت،…..

و احتمال بدهید که آن شخص دزدی کرده باشد. پس تا اینجا شما با  دیدن این حادثه احتمال می دهید که یک سرقتی انجام گرفته است. از کجا؟ از یک طلافروشی، بقالی، از جیب یک نفر، از خانه یا…

فرض می کنید که شما ترجیح می دهید پول یک نفر را از جیبش زده باشند

از جیب چه کسی؟

شاید یک…. یک….

دچار تردید می شوید که چه کسی را انتخاب کنید. اما از اینجا باید تصمیم بگیرید که می خواهید درباره ی آن دزد نمایشنامه بنویسید یا آن کسی که پولش را دزدیده اند؟ فرض می کنیم که می خواهید از کسی که پولش به سرقت رفته است، نمایشنامه بنویسید. به شما پیشنهاد می کنیم شخصی را انتخاب کنید که بتواند از جنبه نمایشی جالبی بر خوردار باشد. اگر این شخص خیلی پولدار باشد، برایش مهم نیست که مثلا پانصد تومانش را از دست بدهد، ولی اگر کسی باشد که آن مبغ برایش مهم و حیاتی باشد و اساس زندگی او را بهم برید، مثلا می خواهد یا آن پول بدهی خود را بپردازد و اگر نتواند موجب آبروریزیش خواهد شد.

برای نمایش مناسبتر است، زیرا برای این که بتوانید یک محیط نمایشی خوب و کامل به وجود آورید، باید اشخاص را در موقعیت های استثنایی نشان دهید. حال اگر باز هم از شما سوال شود که پول چه کسی به سرقت رفته است، چه جوابی می دهید؟ برای پاسخ به این سوال، شما باید شخصیت مورد نظرتان را کسی انتخاب کنید که این حادثه در زندگی او نقش مهمی داشته باشد. مثلا کارمندی که حقوق ماهیانه ای را دریافت کرده است و یا همان پستچی. چنانچه دقت کنید می بینید که باز هم می توانید وضع این شخص را سخت تر کنید. زیرا تا اینجا، برای شما شخص معمولی است. باید او را در یک موقعیت استثنایی قرار دهید. بدین معنا که در ذهن خود احتمال بدهید که این شخص پستچی بوده است.

از خود سوال کنید:

او چند تا بچه دارد؟

سه فرزند دارد که یکی از آن ها احتمالا در کلاس ما درس می خواند. شما فرزند آن پستچی را در نظر خود می بینید. با او  چه کار خواهید کرد؟ می توان هر گونه احتمالی را تصور کرد و الی آخر…

با جلوه های ویژه سینمایی بیشتر آشنا شوید 
این نمونه ای از یک حادثه و در نظر گرفتن احتمالات مختلف آن است. ممکن است شما احتمالات زیادی بدهید. ولی باید در نظر داشته باشید که برای نوشتن نمایشنامه، شخصیتهای مورد نظرتان را در شرایط استثنایی نشان دهید. به تعبیری آنها را مورد آزمایش قرار دهید.


گرفتن ایده از طریق دیدن و شناختن انسان ها
گاهی ممکن است یک نفر توجه شما را جلب کند. در ابتدا دلیل آن را نمی دانید، وبی هنگامی از خود سوال می کنید: مگر او دارای چه صفاتی است که نظر مرا جلب کرده است؟ جواب قانع کننده ای می یابید. آن شخص ممکن است یک از خصوصیات زیر را داشته باشد: راستگو و شجاع، ترسو و دروغ گو، تندخو، وسواسی، ولخرح، خودخواه، متواضع، باتقوا، دو رو و ریاکار، بی انضباط، منظم و وقت شناس، خوش قول، بد قول، حسود، ساده اندیش، بدبین، چابک و زرنگ، خسیس، مغرور، بخشنده، پرحرف، صبور و… باشد. هر کدام از خصوصیات یک فرد ممکن است نظر شما را به خود جلب کند و از آن ایده نمایشی بگیرید.

برای مثال شما با آدمی روبه رو می شوید که بسیار ساده اندیش است. اگر او را در مقابل یک آدم دروغگو و ریاکار قرار دهید، چه حادثه ای رخ خواهد داد؟ به طور یقین یک چنین برخوردی خیلی جالب و دیدنی خواهد شد. هنگامی که از شخصیتی ایده می گیرد، در مقابل او شخصیتی متضاد قرار دهید. حال می توانید این شخص را در خیال خود خود فرض کنید خواه وجود داشته باشد، خواه نداشته باشد. همان طور که گفته شد تئاتر، صحنه نمایش انسانها در شرایط خاص است. برای برجسته نمودن شخصیت نمایشنامه باید او را در یک موقعیت استثنایی قرار دهید تا آنچه را که می خواهید بگویید، شکل نمایشی بیاید.

ممکن است افراد را در شرایط عادی نتوان شناخت، اما زمانی که در یک شرایط خاص و استثنایی قرار بگیریند، هر کدام ماهیت خود را نشان می دهند. بنابر این در موقعیت استثنایی هر کسی مناسب با توان، روحیه، اخلاق و اعتقاد خود عمل می کند. یعنی رفتار کسی که شجاع و راستگو است با شخص دیگری که دروغگو و ترسو است، فرق دارد. البته باید در نظر داشت که موقعیت استثنایی بدون وجود در نیروی متضاد، معنی ندارد.

ساخت فیلم های صنعتی
شاید دو نفر ار نظر اخلاقی با هم توافق نداشته باشند و سالهای در یک جمعی یکدیگر را ببینند، اما بین آن ها هیچ برخوردی پیش نیاید. حال اگر همین دو نفر را از میان آن جمع بیرون بکشید و مساله مشترکی بینشان ایجاد کنید، می بینید که چه طور خصوصیات اخلاقی خود را بروز می دهند و در مقابل هم می ایستند. برای مثال در یک کلاس چهل نفری ممکن است تا آخر سال بین دانش آموزی که درسش خوب نیست و خیلی نامنظم به مدرسه می آید. رضا با دانش آموز دیگی که هر روز صبح با اشتیاق در کلاس حاضر می شود و درسش خوب است.

مسیر برخودری روی ندهد. اما اگر همین دو نفر را به وسیله ی یک مساله مشترک به هم مربوط سازید. یعنی در یک موقعیت استثنایی قرار دهید، می بینید که چه طور شخصیت خود را به نمایش می گذارند. فرض کنید رضا به خاطر عدم حضور در کلاس، جزوه درسش را ننوشته و امتحان نزدیک است، تصمیم می گیرد که جزوه ی امیر را برای یک شب امانت بگیرد و از روی آن بنویسد. امیر سعی می کند جروه اش را ندهد، ولی وقتی با اصرار زیاد رضا روبه رو می شود، ناچار از او قول می گیرد که فردا صبح حتما دفترچه اش را به او برگردند. رضا می پذیرد، اما روز بعد به مدرسه نمی رود.

بعد از دوروز که یکیدیگر را می بینند، امیر دفترچه اش را می خواد، ولی رضا می گوید که آن را نیاورده است. در این جا می بینید رضا و امیر هیچ وقت با هم کاری نداشته اند. یک مساله مشترک، دفترچه تمرین، آن ها را در یک موقعیت استثنایی به هم مربوط ساخت است.

 

گرفتن ایده از زندگینامه ها و شرح احوال
یکی از منابع مهمی که می توان برای نوشتن نمایشنامه از آن ایده گرفت، شرح حال و زندگی بزرگان تاریخ است. این کار باید با احتیاط و مطالعه ی دقیق انجام بگیرد. نوشتن نمایشنامه از شخصی که در ذهن خود خلق کرده اید، با شخصی که نام او در تاریخ ثبت شده است، تفاوت دارد. شما در نوشتن یک نمایشنامه که شخصیت های آن زاده ی فکر خودتان است، آزاد هستید می توانید هر خصوصیتی را که مورد نظرتان است، به او بدهید و هر عاقبتی برای او در نظر بگیرید، اما اگر شخصیتی تاریخی برای نمایشنامه خود انتخاب می کنید، به رعایت آنچه در تاریخ ثبت شده است، مقید هستید. البته این سخن بدان معنا نیست که مانند یک مورخ موضع بی طرفی داشته باشید و فقط وقایع را ثبت کنید. در واقع این عمل مانند عمل یک دوربین عکاسی می شود که هیچ احساس، عاطفه و عقیده ای ندارد. برای دوری از این حالت، می توانید فکر و عقیده ی خودتان را هم در کار دخالت دهید، بدین طریق که با شناخت کامل زندگی آن شخصیت، پی به هویت و چگونگی ماجراهای زندگی او ببرید، بعد از تحلیل آن نتیجه گیری کنید. در واقع با این نتیجه گیری، موضع خود را در مقابل شخصیت مزبور نشان می دهید.

 گرفتن ایده از داستان ها، حکایت ها، افسانه ها و….
با خواندن کتابهای داستان، حکایت و افسانه و یا با شنیدن آن ها نیز می توانید برای نوشتن ایده بگیرید. گاهی اتفاق افتاده است که چند نفر داستانی را خوانده اند و هر کدام از آن برداشت خاصی کرده اند. در هنگام نوشتن نمایشنامه، چیزی که بیشتر از همه اهمیت دارد استنباط خود شما از داستان است. ممکن است داستانی خیلی خوب باشد، اما قابلیت تبدیل به نمایشنامه را نداشته باشد. داستانی برای نمایشنامه شدن مناسب است که در آن لااقل دو شخصیت در مقابل یکدیگر قرار بگیرند و با هم مبارزه کنند. به طور مثال داستانی که شخصیت آن آدم خودخواهی است که در آخر به فساد کشیده می شود، برای نمایشنامه شدن خوب است، اما کافی نیست. هنگامی می توان آن را به صورت نمایشنامه نوشت که شخصیتی دیگر هم در ماجرا حضور داشته باشد و با او درگیری ایجاد کند. در غیر این صورت نمایشنامه ای که از این داستان نوشته می شود، بسیار خسته کننده  کسالت آور خواهد بود.

گرفتن ایده از طریق مطالعه حوادث در روزنامه ها و مجلات
صفحه ی حوادث و یا خبرهای مختلف در روزنامه ها و مجلات می تواند در پیدا کردن ایده به شما کمک کند. ممکن است در ظاهر، نوشتن از روی این حوادث کار آسانی به نظر آید، اما چنین نیست. خطر بزرگی که برای یک نویسنده وجود دارد، این است که کارش به صورت خبرهای روزنامه ای در آید. قبل از هر چیز درباره ی حادثه ای که انتخاب کرده اید، تحقیق کنید و از درستی آن مطمئن شوید. سپس آن را تحلیل کنید. یک هنرمند و یا نمایشنامه نویس خوب، هیچ وقت با حوادث سطحی برخورد نمی کند، بلکه درباره ی آن فکر می کند. تحقیق می کند و سپس از دل آن حادثه، یک تجربه بزرگ بشری و مناسب با اعتقاد خود ارائه می دهد. اگر همه موی را می بینند، هنرمند باید پیچش موی را ببیند. اگر روزنامه نگار یک حادثه را فقط بازگو می کند، هنرمند و یا نمایشنامه نویس باید آن را تحلیل کند.

شما هیچ وقت موفق به نوشتن نمایشنامه خوبی نخواهید شد. مگر اینکه در ابتدا با یکی از شش طرق ذکر شده، ایده ای بگیرید و سپس آن را در ذهن خود تحلیل کنید. بنابر این باید با نگاه وسیع و عمیق به حوادثی که برخودرد می کنید بنگرید. این کار برای شما ضروری است و هیچگاه نباید نسبت به حوادث و مسائل اطراف خود بی تفاوت باشید حتی اگر به ظاهر ساده باشند. شرح حال بزرگان را مطالعه کنید و از سرگذشت آنان ایده بگیرید. آدمها را با آرزو و آمالشان بشناسید تا وسعت نظر پیدا کنید. به زندگی گذشته خود بنگرید. به طور یقین حوادثی برای شما اتفاق افتاده است که قابلیت نمایشنامه شده را دارد. یا اگر حادثه ای را دیدید و موفق نشدید که ادامه ی آن را دنبال کنید، یادتان باشد با حساب احتمالات جلو بروید. مطالعه را فراموش نکنید.

فیلمبرداری همایش، سمینار و کنگره
کتابهای داستان، شنیدن حکایت و  افسانه از بزرگان فامیل می تواند دید شما را نسبت به مسائل وسعت بخشد و ایده های جدیدی در اختیار شما بگذارد. خود را امتحان کنید با استفاده از شش طریق یاد شده، ایده ای برای نوشتن پیدا کنید. بعد از دست یابی به ایده، به یک موضوع نیاز داریم. آیا هر موضوعی برای نوشتن نمایشنامه مناسب است، در یک موضوع چه ویژگی های نمایشی باید وجود داشته باشد؟ آیا برای نوشتن نمایشنامه داشتن یک موضع مشخص الزامی است یا خیر، به طور کلی موضوع چیست،  قبل از نوشتن نمایشنامه، به سوال های فوق توجه نمایید. اما بهتر است قبل از هر چیز، دو سوال آخر را به طور مشخص در نظر بگیرید و اگر جواب آن را پیدا کردید، با توجه به اصولی که در بخشهای بعد خواهد آمد شروع به نوشتن نمایشنامه کنید.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”