ریتم آهنگ

معرفی کتاب آگوست

معرفی کتاب آگوست

کتاب آگوست نوشته روبن فونسکا که با ترجمه زهرا رهبانی منتشر شده است. این کتاب داستان دگرگونی‌های سیاسی‌ای است که در دهه‌ی ۵۰ میلادی در برزیل اتفاق افتاده است. این کتاب داستان ژوتولیو دورنیس وارگاس است که در پی کودتا ۱۹۳۰ به قدرت رسید.

درباره کتاب آگوست

جمعی از ارتشیان در پی کودتای نظامی ۱۹۳۰ کنترل برزیل را به دست گرفتند و ژوتولیو دورنیس وارگاس را به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت برگزیدند. تغییر حکومت سبب سقوط الیگارشی و افزایش طبقهٔ متوسط شهری شد. حکومت وارگاس شکل‌های مختلف ادارهٔ کشور را تجربه کرد. در طول ۱۹۳۴_ ۱۹۳۰ دولت‌هایی روی کار آمدند که به رشد فزایندهٔ صنعتی و پیشرفت گستردهٔ جامعه کمک کردند؛ اما در طول این مدت ژوتولیو دورنیس وارگاس همچنان رئیس‌جمهور موقت باقی ماند.

در ۱۹۳۴، بار دیگر وارگاس از سوی کنگره به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد. او در همان سال قانون اساسی جدیدی ارائه کرد که در آن فعالیت کلیهٔ احزاب و جناح‌های سیاسی، ازجمله احزاب چپ‌گرا، آزاد اعلام شد. همچنین در این دوره نهضتی فاشیستی شکل گرفت که از حمایت حزب کمونیست برزیل برخوردار بود. این روند ادامه پیدا می‌کند و چندین مرحله حکومت در برزیل تغییر می‌کند. این کتاب روایت این تغییرات است.

خواندن کتاب آگوست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی تاریخی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آگوست

بازرس ماتوس که آن وضعیت را غیرقانونی و نقض آشکار حقوق بشر می‌دانست سعی کرده بود افراد را در بخش فدرال امنیت اجتماعی به اعتصاب وادارد: تا آزادی همهٔ زندانیان پلیس باید از خدمت دست بکشد ازجمله در بازداشتگاه‌ها؛ اما نتوانست رضایت دوستان را جلب کند. بازداشتگاه‌ها نیز پر بود، اعتصاب پیش‌بینی‌شده از سوی بازرس ماتوس عملاً بی‌فایده بود و تنها نتایجی منفی در پی داشت. بازرس ماتوس تأکید می‌کرد که این خود از اهداف اولیهٔ اعتصاب بوده که افکار عمومی را به خود جلب کند تا مسئولان را برای یافتن راه‌حل تحت فشار قرار دهد. «یک اشتباه بزرگ _ بازرس پادوا گفت _ مرتکب اشتباهی حرفه‌ای شدی».

مشاوران قضایی بخش فدرال امنیت اجتماعی دستوری مبنی بر یافتن راه‌حلی قانونی برای عزل بازرس ماتوس دریافت کردند، اما حکم تعلیق سی‌روزه بیشترین کاری بود که توانستند بکنند. سربازرس راموس، سرپرست ناحیه‌ای که بازرس ماتوس در آن خدمت می‌کرد، از طریق دوستان خود در هیئت‌مدیره مانع انتقال وی به ناحیهٔ براس د پینا شد، چیزی که مخالفان در کابینه به‌منظور تنبیه وی انتظار داشتند. ناحیهٔ فوق، علاوه بر دوری، تأسیساتی موقتی بود؛ همراه با بیشترین نشانه‌های اعمال خشونت پلیس، یعنی یکی از دو منطقهٔ این‌چنینی در کپاکابانا.

اما راموس درصدد حمایت از بازرس خود نبود؛ تنها از نام ماتوس برای تهدید بانکداران استفاده می‌کرد. حتی، گاهی روسالوو، با لحن Bicho ها راموس را حیرت‌زده می‌کرد: «تو را به بازرس ماتوس حواله می‌دهم تا تمام بنگاه‌هایت را ببندی، شنیدی؟». وقتی بازرس رفت، روسالوو به سربازرس گفت: «اگر دکتر آلبرتو ماتوس بفهمد از نامش استفاده می‌کنید، شما را خواهد کشت». رنگ از رخسار راموس پرید. «چطور فهمیدی؟ bichero ها آن‌قدرها هم در رشوه دادن کودن نیستند. مگر باج‌گیر باشی.» روسالوو پاسخ داد: «من؟ دکتر، میمون باهوشی هستم، بی‌گدار به آب نمی‌زنم».

بنگاه‌ها همه یک باج‌گیر داشت که از bichero حق حساب می‌گرفت و بین باقی رفقا تقسیم می‌کرد. آنان از پلیس به‌عنوان «اخاذ» یاد می‌کردند. تعداد آن‌ها به‌تناسب فعالیت‌های مالی و سود حاصل از هر بنگاه فرق داشت. روسالوو، به‌عنوان «باج‌گیر» خوب جزو گروه «کارچاق‌کن» ها نمی‌شد و از بیرون، به‌طور مستقیم از افراد وابسته به bichero پول دریافت می‌کرد؛ آن‌ها مایل بودند از الطاف دستیار بازرس ماتوس برخوردار شوند؛ وجاهت بازرس ماتوس تهدیدی برای خلاف‌کارها بود، چون وی را نمادی از تهور و جسارت می‌شناختند.

افسران عالی‌رتبه در کابینهٔ نظامی نیز از این خان نعمت بی‌بهره نبودند. به‌تناوب، بنگاه‌های زیرزمینی موسوم به «قلعه»، از سوی پلیس مورد هجوم واقع‌شده و به بهانهٔ سرکوب اراذل‌واوباش bicho پلمپ می‌گردید. این بیشتر برای جلب رضایت افکار عمومی بود؛ بیشتر افراد جامعه در این سرکوب قانونی شرکت می‌کردند. بااینکه روزنامه‌نگاران، قضات، کارکنان عالی‌رتبهٔ وزارت دادگستری، وابسته به نهادهای امنیت ملی، همه از بانکداران مذکور رشوه دریافت می‌کردند. در ظاهر و به بهانهٔ مبارزه با ارتشا پولی هنگفت به جیب می‌زدند. 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”