هم عنوان کتاب و هم روند داستان روزگار سخت (Hard Times)، هر دو نشانگر علاقه و آشنایی دیکنز به دردها و آلام مردمان عادی است. بهطور کلی داستانهای او و بالاخص «روزگار سخت» پر از نشانههایی از عادات، رسوم، ساختار اجتماعی و حوادث دوران خود است. با اندکی دقت و مطالعه در زندگی نویسنده و روند ادبیات انگلیس در نیمه قرن نوزدهم به وضوح میبینیم که چرا و چگونه آثار او اینگونه طرفدار داشته و دارد.
تامس گرادگریند، نمونه صاحب صنعت تسلطجوی و اهل شهر کوکناون از مراکز صنعتی، «مردی است کاملاً اهل عمل» که به چیزی جز واقعیات و آمار عقیده ندارد و فرزندان خود لویز و تام جوان را با سرکوب کردن بیرحمانه جنبههای ذوقی و آرمانی طبیعتشان تربیت میکند.
لویز را به همسری کارخانهداری خسیس و حقهباز به نام جوسایا باندربی میدهد که سی سال از او بزرگتر است و خلقوخویی بس خشن دارد و از آن قماش آدمهایی است که تمدن صنعتی به وجود میآورد.
لویز تا اندازهای از آن جهت به این زناشویی تن در میدهد که تربیتی که پدرش به او داده، او را وقیح و بیاعتنا بار آورده و تا اندازهای هم به این جهت که میخواهد به برادرش، که تنها کسی است که او دوست دارد، کمک کند. برادر او کارمند باندربی است.
روزگار سخت، چه از لحاظ سبک و چه از لحاظ اندیشه، متأثر از کارلایل است و همانطور که راسکین به درستی گفته است، به ادبیاتی مشاجرهآمیز که ظهور صنعت به وجود آورده، تعلق دارد. گیلبرت کیث چسترتون درباره این کتاب گفته است: «شاید این تنها باری باشد که چارلز دیکنز (Charles Dickens)، در حال دفاع از خوشبختی فراموش کرده است خوشبخت باشد.» در واقع، موضوع اجتماعی کتاب به دیکنز اجازه نداده، که هنر خود را در تشریح جزئیات و ظریفکاریها به جلوه درآورد.
در بخشی از کتاب روزگار سخت میخوانیم:
از اهمیت سرقت بانک چه قبل از این ماجرا و چه بعد از آن، حتى اندکى هم در فکر صاحب آن تأسیسات کاسته نشده بود. با لاف و گزاف سعى داشت به همه ثابت کند که چهگونه دقیق و فعال است و به عنوان یک مرد فوقالعاده، خود ساخته و تاجرى اعجوبه و برخاسته از میان لجنها، که مىبایستى به او از ونوس هم، که از دریا برخاسته بود، بیشتر احترام گذاشت، خود را بشناساند و همگان بدانند که او اجازه نمىدهد مشکلات خانوادگىاش او را از رسیدگى به مسائل تجارى باز دارد. در نتیجه در اولین هفتههاى بازگشت به زندگى مجردى حتى شلوغ کارى را از حد معمول هم گذراند و در رابطه با تحقیقات انجام شده در اطراف سرقت چنان جار و جنجالى به راه انداخت که مأمورین مسئول. این پرونده آرزو مىکردند که اى کاش چنین سرقتى هرگز اتفاق نیفتاده بود.
سایت ناشر در معرفی کتاب چنین آورده است:
داستان در شهري اتفاق مي افته كه مسئولينش معتقد به حقيقت هستند و اجازه هيچ گونه احساس يا تخيلي را به بچه هاي خود نمي دهند . لوييزا فرزند ارشد آقاي گراندگريند هست كه از كودكي چيزهاي زيادي آموخته و با تمام وجود او را از احساسات دور نگه داشته اند . او با اقاي باندربي پولدار ازدواج مي كند و …
روزگار سخت [Hard Times]. رماني از چارلز ديكنز (1812-1870)، نويسنده انگليسي، كه در 1854 منتشر شد و حاصل مشاهدات نويسنده درباره وضع صنعت در شهر منچستر و پرستون و زندگي كارگران و روابطشان با كارفرمايان است. تامس گرادگريند ، نمونه صاحب صنعت تسلطجوي و اهل شهر كوكناون از مراكز صنعتي، «مردي است كاملاً اهل عمل» كه به چيزي جز واقعيات و آمار عقيده ندارد و فرزندان خود لويز و تام جوان را با سركوب كردن بيرحمانه جنبههاي ذوقي و آرماني طبيعتشان تربيت ميكند. لويز را به زني به كارخانهداري خسيس و حقهباز به نام جوسايا باندربي ميدهد كه سي سال از او بزرگتر است و خلق و خويي بس خشن دارد و از آن قماش آدمهايي است كه تمدن صنعتي به وجود ميآورد. لويز تا اندازهاي از آن جهت به اين زناشويي تن در ميدهد كه تربيتي كه پدرش به او داده، او را وقيح و بياعتنا بار آورده است و تا اندازهاي هم به اين جهت كه ميخواهد به برادرش، كه تنها كسي است كه دوست دارد و كارمند باندربي است، كمك كند.
و در مورد تاثیر این کتاب در جوامع غربی، همین قدر بس، که نویسندگان مشهوری چون جورج ارول (در ۱۹۸۴)، آلدوس هاکسلی (در دنیای قشنگ نو) و ژول ورن (در پاریس در قرن بیستم) و احتمالا سایر نویسندگانی که من هنوز نخوانده ام، به طور واضحی دنیای “روزگار سخت” را دنبال کرده اند و توانسته اند موقعیت داستان هایشان را خلق کنند.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”