ریتم آهنگ

معرفی کتاب مرگ در ونیز

معرفی  کتاب مرگ در ونیز

برخی از نویسندگان با آثار خود تبدیل به ستاره‌هایی فروزان در آسمان ادبیات ملل می‌شوند که معرف یک جریان و اندیشه کلیدی هستند. خواندن آثار این نویسندگان خواننده را با مفاهیم بنیادی آشنا می کند. یکی از این آثار رمان مرگ در ونیز است که مضمون‌های فلسفی آن بدون آن که از متن داستانی خارج شود و خودش را به خواننده تحمیل کند، در یک قالب استادانه طراحی شده می نشیند و از تقابل مرگ و زندگی سخن می‌گوید.

 

خلاصه کتاب مرگ در ونیز

گوستاو فون آشنباخ نویسنده‌ مشهور آلمانی سالخورده‌ای است که دیگر انگیزه و توان نوشتن ندارد. او که سراسر عمرش زندگی منظم با قواعدی مشخص داشته، برای تغییر روحیه‌اش تصمیم می‌گیرد به ونیز، شهری زیبا و هنری سفر کند تا حال و هوایش عوض شود. او در این سفر که برای تقویت توان نویسندگی‌اش به آن تن داده، دلباخته‌ می‌شود. عشقی که آغاز‌کننده‌ی درگیری‌های گوستاو بین اخلاق و عاطفه است.

درباره توماس مان و سایر آثارش 

توماس مان (1875 – 1955) متولد شهر لوبک، نویسنده‌ی مشهور آلمانی است که شخصیتی تحلیل‌گر و ذهنی روشن داشت. او که در مونیخ در رشته‌های تاریخ، ادبیات و اقتصاد سیاسی آموزش دیده بود پس از کار در یک شرکت بیمه اولین اثر خود به نام «افتاده‌ها» را نوشت. پدر مان یک بازرگان غلات بود که به مقام سناتوری نیز دست یافت، در حالی که مادرش عاشق موسیقی وادبیات بود. مان میان ارزش‌های اشرافی و جاه‌طلبانه‌ی پدر و خلق و خوی هنری مادر خود سرگردان بود. او بین لوبک شمالی با آب و هوای خنک و مونیخ جنوبی با فرهنگی پروتستان و اخلاق‌گرا همراه با فضای کاتولیکی سردرگم بود. مان در زمانه‌ای مملو از کژتابیهای جامعهی مدرن و سیاسی زیست که انعکاس آن را به خوبی می‌توان در آثارش دید.

توماس مان در آغاز جنگ جهانی اول همراه با برخی روشنفکران دیگر جنگ را مایه‌ی رهایی از سردرگمی و تباهی‌های اجتماعی می‌دانست. هرچه جنگ چهره‌ی زشت و غیرانسانی خود را نشان می‌داد، مان نسبت به موضع خود به جنگ دچار تردید می‌شد و سرانجام به آزادی‌خواهی و جمهوری‌طلبی روی آورد.

جنگ رنج بسیاری را نصیب مان کرد. جنگ گذاری از جهان نظم به بی‌نظمی است. مان به عنوان نویسنده‌ای که علیه تفکرات فاشیستی «هیتلر» قلم زد محکوم به تبعید شد و در نهایت به آمریکا گریخت. گرچه او را مخالف دیکتاتوری‌های «هیتلر» می‌دانند اما فرارش از کشور، سایه‌ای شوم بر چهره‌ی پرنفوذ و سرشناس او در میان آلمانی‌ها انداخت.

توماس مان آثار داستانی بسیاری نگاشت که او را به نویسنده‌ای جهانی، روشنفکر، وطن‌پرستی آلمانی، سرشناس و بانفوذ تبدیل کرد. از جمله آثار فاخر او می‌توان به «بودنبروک‌ها»، «مرگ در ونیز»، «کوه جادو»، «دکتر فاستوس» و «اعترافات فلیکس کرول» اشاره کرد.

«بودنبروک‌ها»، نخستین اثر مهم مان در 1901 در آغاز قرن جدید منتشر شد و «اعترافات فلیکس کرول»، آخرین کتاب او در 1954 پس از جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. از این‌رو، آثار مان دربرگیرنده‌ی تحول آلمان به ملتی واحد در علم و صنعت است که طی دو جنگ جهانی و دو شکست، به دورانی می‌رسد که دموکراسی آزادی‌خواه را تجربه می‌کند. توماس مان اولین نویسنده‌ی آلمانی است که در سال 1929 جایزه‌ی نوبل ادبی را به دست آورد و آن را بیشتر مرهون رمان «بودنبروک‌ها» بود. در سال 1971 نیز فیلمی به کارگردانی «لوچینو ویسکونتی» از مرگ در ونیز ساخته شد.

نقد و بررسی آثار توماس مان

«جرج لوکاچ»، منتقد مارکسیست مجاری، مان را به عنوان یکی از نویسندگان مهم مدرن معرفی کرد و او را رساترین صدای نژاد آلمانی در عصر خود نامید.  مجموعه آثار مان کتاب‌های مهمی هستند که ما را از روزهای آغازین آلمان به عنوان یک ملت تا جهان پس از مرگ در عصر حاضر آشنا می‌کنند.

رویارویی جهان خشک، مادی و بورژوا که با تمام جذابیت‌ها و سرزندگی که دارد به هنر اعتنا نمی‌کند با جهان زیبایی‌شناختی که با وجود انحطاط دید ماتریالیستی و ابزاری به زندگی را زیر سوال می‌برد، درون‌مایه‌ی همیشگی آثار مدرنیست‌هاست. به همین جهت شخصیت اصلی کتاب مرگ در ونیز یک هنرمند و نویسنده است.

آثار مدرنیست‌ها معمولا  با مفهومی از سقوط فرهنگ همراه است . چنان که گویی هر آن‌چه فرهنگ سنتی در قالب ارزش‌ها و معیارهای مبتنی بر عقل و اندیشه آفریده با ظهور عصر جدید شکست خورده است.

عصر جدید، عصری تحلیل‌یافته و ضعیف است که ضعف آن فقط ناشی از خلاء معنوی در زندگی بورژوازی نیست بلکه ظهور توده‌های مردمی و شهرهای مدرن نیز در افت وضعیت فرهنگی تاثیر داشته است. برای نویسندگان مدرن، شهرهای جدید صنعتی با جمعیت انبوه دلیلی برای هیجان عاطفی و سیاسی بود و در آثار داستانی خود به بررسی جنبه‌های گوناگون آن پرداختند. برای مان که به آلمان قدیمی یعنی همان آلمان فلسفی احترام می‌گذاشت، شهر جدید مقوله‌ای نامناسب بود. مان، سرگردان بین آلمان قدیمی و روحانی با آلمانی مملو از لذت‌های هوس‌بازانه و شهوانی دوره‌ی مدرن را به تصویر می‌کشد. درون‌مايه‌ی بيشتر داستان‌های توماس مان، ستیز ميان عقل و عشق، زندگی شهروندی و نمود هنری و به طور كلی‌تر زندگی و مرگ است. این تضادها، دوگانگی‌ها و ابهام‌ها مضمون ادبیات داستانی مان بود. تضاد بین دو دیدگاه هنری کلاسیک و رمانتیک به‌خصوص بیشتر در داستان مرگ در ونیز خود را نشان می‌دهد.

نقد کتاب مرگ در ونیز

عنوان کتاب مرگ در ونیز از کشش بالایی برخوردار است. توماس مان در نهایت سادگی و بدون هیچ ترسی از خطر لو رفتن داستان، همان ابتدا در عنوان رمان خود از مرگ و پایان داستانش خبر می‌دهد. سفر یکی از کلیدواژه‌های مهم مان است که در آثارش زیاد دیده می‌شود. سفر کنایه از یک تغییر و شروعی دوباره است که همیشه به سرانجام مثبتی منجر نمی‌شود. رمان مرگ در ونیز مملو از اشاراتی به اساطیر است.

مان به نظریات «اینیشتن» فیزیک‌دان که تاثیر زیادی بر متفکران دوران پیش از جنگ داشت، علاقه داشت. نظریه‌ی تداوم زمان و مکان یکی از درون‌مایه‌های پرتکرار در آثار مان است. مان باور داشت که مکان مثل زمان موجب فراموشی می‌شود. اما این فراموشی با دور شدن آدمی از پیرامونش و بازگشت به موقعیت بدوی و آزاد اتفاق می‌افتد. بنابراین، گوستاو شخصیت اصلی داستان مرگ در ونیز نیز با سفری به ونیز به موقعیت بدوی و آزاد خود بازمی‌گردد.

مان تحت تاثیر «نیچه» فیلسوف آلمانی که از معاصران او بود به دیدگاه او در نیاز جامعه به یک قهرمان هنری در شرایط جدید علاقه داشت. «نیچه» باور داشت که نبرد میان نظم و بی‌نظمی در بنیان‌های فرهنگی و اجتماعی ریشه دارد. از طرفی، «نیچه» به نبرد میان فرم و بی‌فرمی که در شرایط جدید زمانه زیاد مورد توجه اندیشمندان قرار می‌گرفت و از ویژگی‌های عصر مدرن به حساب می‌آمد، تمایل داشت.

همان‌طور که مان در رمان‌های کوتاه و بلند خود نشان داده، رسالت هنری چندان آسان نبود. این باور که هنرمند در جهان مادی و بورژوازی موجودی اضافی است و در کشف معرفت روحانی تنها و مطرود است بیش از هر چیز دیگری ذهن مان را در مرگ در ونیز به خود مشغول کرده بود.

به این ترتیب آشنباخ قهرمان کتاب مرگ در ونیز، جهان متضاد هنر را می‌بیند که در آن شاعران و نویسندگان به سبب سرشت خود به افراط دچار می‌شوند. شخصیت هنرمند در این دوره و زمانه سردرگم است. از این نظر، مان به همراه «پروست»، نویسنده‌ی مشهور فرانسوی به درکی از تفاوت بین زمان درونی و بیرونی، زمان ذهنی و عینی می‌رسد. مان ساعت و تقویم را نموداری ناقص از خودآگاه و روح انسان می‌دید. مرگ در ونیز اشاره به تباهیت اشرافیت قدیم و تضاد بین بورژوازی و هنر دارد.

مرگ در ونیز؛ ترجمه و انتشار در ایران

« حسن نكوروح» مترجم و استاد دانشگاه است که آثار متعددی از توماس مان ترجمه کرده است. ترجمه‌ی آثار توماس مان با وجود اشاره‌های فلسفی زیاد او در متن و لحن‌های متفاوتی که برای شخصیت‌ها استفاده می‌کند،  مشکل و پیچیده است. سابقه‌ی تحصیل «حسن نکوروح‌» در آلمان و شناخت او از زبان و فرهنگ آلمانی به او کمک کرده تا از پس ترجمه‌ی دشوار آثار مان به خوبی برآید. رمان مرگ در ونیز با ترجمه‎ی «نکوروح» توسط انتشارات نگاه منتشر شده است. رمان چهارجلدي «يوسف و برادرانش» و «کوه جادو» منتشر شده توسط انتشارات نگاه از سایر آثار ترجمه شده‌ی «نکوروح» است. «محمود حدادی» مترجم دیگری است که مرگ در ونیز را توسط نشر افق در اختیار خوانندگان قرار داده است. افق ناشر آثار داستانی است که کتاب «تریستان و تونیو کروگر» را از توماس مان روانه‌ی بازار کرده است. 

در بخشی از رمان مرگ در ونیز می‌خوانیم: «آنگاه او، این نظرباز ظریف‌ترین نکته را به زبان آورد: اینکه عاشق خداگونه‌تر از معشوق است، چون خدا در اوست، و در دیگری نیست.

بزرگ‌ترین سعادت یک نویسنده در اندیشه‌ای است که در مرز احساس، و احساسی که در مرز اندیشه باشد. یک چنین اندیشه‌ای، اندیشه‌ای با تپش احساس، و احساسی با دقت اندیشه، آن زمان از آن قهرمان تنهای ما بود. آشنباخ ناگاه میل نوشتن کرد.»

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”