ریتم آهنگ

نقد و بررسی در فاصله‌‌ی دو نقطه...!

نقد و بررسی در فاصله‌‌ی دو نقطه...!

زندگی انسان‌ها بسیار از تجربیات دیگران تأثیر می‌گیرد. ما در طول زندگی مدام در معرض مشاهده و شنیدن تجربیات دیگران از زندگی هستیم و در بسیاری از قسمت‌های زندگی که ناگزیر امکان تجربه کردنشان را نداریم از تجربیات دیگران استفاده می‌کنیم. زندگی‌نامه‌ها قسمت مهمی از ادبیات و تاریخ جهان هستند و طرفداران خود را دارد. ما با خواندن زندگی‌نامه‌ی افراد با فرهنگ، تاریخ و زاویه‌ی دید انسان‌ها در طول تاریخ آشنا می‌شویم. در ادامه به معرفی کتاب «در فاصله دو نقطه...!» که خودزندگی‌نامه‌ی (اتوبیوگرافی) ایران درّودی نقاش معاصر ایرانی می‌پردازیم.

 

درباره کتاب در فاصله‌ی دو نقطه...!

ایران درّودی متولد سال ۱۳۱۵ در مشهد است و از ابتدای تولدش تا به امروز اتفاقات مهمی مانند جنگ جهانی، وقایع ۲۸ مرداد و... در طول زندگی او رخ داده است که از زاویه‌ی نگاه خود به بیان این اتفاقات و تجربیات پرداخته است. او همچنین در این کتاب از ملاقات‌هایش با بزرگانی مانند ابراهیم پورداوود (ایران‌شناس معاصر و نخستین مترجم فارسی اوستا)، سهراب سپهری (شاعر، نویسنده و نقاش معاصر)، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، خسرو گلسرخی، فرح دیبا، مهدی اخوان ثالث، بهمن مفید، ژان کوکتو (شاعر، نقاش، فیلمساز، نمایشنامه نویس و کارگردان فرانسوی)، برتا سلکیند و دیگران بزرگان هنر گفته است. نویسنده در کتاب خودش سعی کرده است تا از بدو تولد نکته به نکته مواردی که شخصیت او را شکل داده است با خواننده درمیان بگذارد. باتوجه به اینکه نویسنده نقاش بوده است، از این موضوع استفاده شده و در میان مطالب کتاب با توجه به موضوعات مطرح شده تصویری از تابلوهای نقاشی ایران درّودی استفاده شده است که لذت خواندن این زندگی‌نامه را دوچندان کرده است. این زندگی‌نامه با قلمی بسیار شیوا و دلنشین به تحریر درآمده است و همین موضوع بیانگر استعداد خانم ایران درّودی در زمینه‌ی نویسندگی‌ ایست. ایشان بسیار روان و آموزنده تجربیات زندگی خود را بیان کرده است و توضیح داده است که در روند پر فراز و نشیب زندگی اتفاقات و تجربیات مختلف چه نکاتی را به او آموخته است. او پیش و پس از هرکدام از اتفاقات تلخ و شیرین زندگی‌اش، جملاتی دلنشین و تأمل برانگیز را استفاده کرده است که رسیدن به آن جملات و درک معنای آن‌ها نتیجه‌ی سال‌ها تجربه و دست‌وپنجه نرم کردن در فراز و فرودهای زندگی است. نویسنده کتاب را با شرح دوران کودکی و شرایط زندگی خود پیش از اتفاقات جنگ جهانی شروع می‌کند و خاطرات تلخ و شیرین، رنج‌ها و خوشی‌ها را به زیبایی به تصویر می‌کشد.

درباره ایران درّودی نویسنده‌ی کتاب در فاصله دو نقطه...!

ایران درّودی نقاش معاصر ایرانی در ۱۱ شهریورماه سال ۱۳۱۵ در شهر مشهد متولد شده است. او یک ساله بود که به‌همراه مادر و خواهر بزرگترش به اروپا سفر کردند تا در کنار پدر خانواده که در شهر هامبورگ تجارتخانه دایر کرده بود زندگی کنند. پدر او خراسانی بود و خانواده‌ی پدری از بازرگانان صاحب‌نام خراسان بودند. خانواده‌ی مادری هم که از بازرگانان قفقاز بودند بعد از انقلاب اکتبر به ایران مهاجرت کرده بودند. او اوایل دوران کودکی را به همراه خانواده در اروپا و شهر هامبورگ سپری کرد و با شروع جنگ جهانی دوم و بمباران هامبورگ پدر خانواده تصمیم گرفت به ایران بازگردد. ایران درودی به دلیل علاقه‌ی زیاد به نقاشی در سال‌های مدرسه به کلاس‌های آزاد نقاشی نیز می‌رفت. وی در سال ۱۳۳۳ راهی پاریس شد تا در دانشکده بوزار به تحصیل در رشته‌ی نقاشی بپردازد. او پس از پایان تحصیلات مجدد به ایران بازگشت و در سال ۱۳۳۹ نمایشگاهی از آثار او در تالار فرهنگ تهران برپا شد. در دهه‌ی ۴۰ خورشیدی گالری‌های مختلفی در شهرهای اروپا میزبان آثار او بود و پس از آن به آمریکا رفت.

آثار ایران درّودی تا کنون در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سرتاسر جهان برای عموم به نمایش گذاشته شده است. او با نوشتن زندگی‌نامه‌ی خود به نام «در فاصله دو نقطه...!» به نویسندگی نیز روی آورده است. 

 

کتاب در فاصله‌ی دو نقطه...! برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب «درفاصله‌ی دو نقطه» به تمامی افراد علاقه‌مند به مطالعه‌ی زندگی‌نامه و همچنین دوست‌داران ادبیات و هنر نقاشی پیشنهاد می‌شود. در این کتاب که با نثری شیوا و روان به تحریر درآمده است با تجربیات زندگی چندین ساله‌ی یک هنرمند از نزدیک روبرو می‌شود که بسیار آموزنده خواهد بود.

در بخشی از کتاب در فاصله‌ی دو نقطه می‌خوانیم

دنیای کودکیم. دارای فضایی خاکستری رنگ و حسی از غم، توأم با عصیان بود. ورودم هميشه سکوت سردی را ایجاد می‌کرد. گویی همه چیز با حضورم تغییر می‌یافت. نگاه اطرافیان به سرعت از چهره‌ام می‌گذشت تا نکند به راز تلخی از دنیای معصومانه‌ام پی‌ببرنددنیای شماتت‌ها و قضاوت‌ها را نمی‌شناختم. ولی غم مادر را از شنیدن جملاتی که نام من نیز در لابلای آنها شنیده می‌شد، از صورتش می‌خواندم و حسی از گناه سراسر وجودم را فرا می‌گرفت. در جایی به دلیلی... گناهکار بودم، شاید که گناهم در «موجودیتم»بود؟! موجودیتی که چوب سرزنشی بود برسر مادر.

اما حضور پدر به خانه رنگ نور و شادی و به من، احساس امنیت می‌بخشید. در مقابل پدر کسی جرأت مسخره کردن مرا نداشت، حتی مادر نیز آزردگی خود را از یاد می‌برد و از طعنه‌ها شکایت نمی‌کرد. پدر تعادل و امنیت را در من ایجاد می‌کرد و مادر عصیان را؛ عصیان در برابر کسانی که اشکهای او را سرازیر می‌کردند. از اينکه او نمی‌توانست از خود دفاع کند و هميشه مظلوم قرار می‌گرفت، عاصی بودم. بردباری و تحمل او آزارم می‌داد.

خیلی کند به کمک احساسم، روابط آدم‌ها را با یکدیگر می‌شناختم و اطرافم را نظاره می‌کردم. در ذهن کوچکم به دنبال پاسخ «چراها» بودم ولی «امّاها» نگرانم نمی‌کرد. بازی کردن با بچه‌ها برایم جالب نبود. ساعت‌ها غایبت و بی‌صدا خیره به نقطه‌ای، می‌نشستم. تحکم یا درشتی از جانب هیچ‌کس واکنسی در من ایجاد نمی‌کرد. مهربانی توأم با دلسوزی مادر هم به جای اینکه مرا تسلی دهد، متأثرم می‌ساخت.

گرچه احساسات و عواطفم رشد می‌کردند تا از ورای آنها، مفاهیم را درک کنم ولی مگسی که بر صورتم می‌نشست يا در دهان نیمه‌باز و متحیرم پرواز می‌کرد آزارم نمی‌داد. گویی نشسته در خوابم، خوابی که روياهایم در آن جان می‌گرفتند. نورها و بلورها را بر سر سفره‌ی عقد مادر می‌دیدم و فرشتگانی که او را حفاظت می‌کردند به کمک می‌طلبیدم. شاید در جایی سخت از تاریکی و سیاهی ترسیده بودم و اینک با نگاه خیره نور را ذخیره می‌کردم...

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”