ریتم آهنگ

نقد و بررسی کتاب پرسه‌های شبانه

نقد و بررسی کتاب پرسه‌های شبانه

«ولی من هیچ‌یک از آن اتفاقات را خواب ندیدم.. گاه می‌شود که در خیابان با تعجب به خودم می‌آیم و می‌بینم در حال گفتن این جمله‌ام. گویی صدای شخص دیگری را می‌شنوم. صدایی ناموزون.»

کلمات ابتدایی کتاب «پرسه‌های شبانه» نوشته‌ی «پاتریک مودیانو» نشان‌دهنده‌ی نثر و داستانی رمزآلود و عجیب است که در سراسر داستان وجود دارد و خواننده را همراه خود در میان گذشته و آینده به سفری هیجان‌انگیز می‌برد.

درباره کتاب پرسه‌های شبانه

کتاب «پرسه‌های شبانه» اثر «پاتریک مودیانو» در سال 2012 منتشر شده است که به لحاظ ساختاری و توصیفات بسیار ویژه توجه منتقدین و خوانندگان آثار این نویسنده را به خود جلب کرد. این داستان روایت پسر جوانی به نام «ژان» است که بعد از جنگی که منجر به جدا شدن الجزایر از پاریس شد روزگار می‌گذراند. این پسر که نویسنده‌ای جوان و تازه‌کار است در این دوره از پاریس که بسیار پرتنش است با دختری به نام «دنیه» آشنا و دلبسته‌‌اش می‌شود. «دنیه» شخصیتی پررمزوراز دارد و ذهن مخاطب را به چالش می‌کشد. او گذشته‌ای مجهول دارد و «ژان» را وارد جنایتی می‌کند.

این اثر فرانسوی بانام The Black Notebook به انگلیسی منتشر شده است و دلیل آن حضور یک دفترچه‌ی سیاه در جریان داستان است که خاطرات در آن ثبت شده‌اند. این دفترچه اشاره به اسراری تاریک و یک حادثه‌ی ناخوشایند دارد و هر ورق و تاریخ از آن پرده از اسرار این داستان پرماجرا و جذاب برمی‌دارد.

درباره پاتریک مودیانو

«پاتریک مودیانو» Patrick Modiano نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس در 30 ژوئیه سال 1945 از مادری بلژیکی و پدری ایتالیایی به دنیا آمد. او در کودکی برادرش را از دست داد و ارتباطش را با پدرش قطع کرد. به کمک دوست مادرش که نویسنده‌ای فرانسوی بود به دنیای ادبیات راه پیدا کرد و خالق داستان‌هایی خارق‌العاده شد. او اولین داستانش را در سال 1968 منتشر کرد و نویسندگی را به‌طورجدی دنبال کرد. او با نثر شعرگونه و تفکر برانگیز داستان‌های چندلایه و اسرارآمیز آفرید که خواننده را با شگفتی روبه‌رو می‌کند. او خاطرات و گذشته را با حال درمی‌آمیزد و عمیق‌ترین مسائل ذهن بشر و زندگی انسان را به کنکاش می‌کشد. منتقدین و خوانندگان آثار این نویسنده، او را رمان‌نویس پاریس می‌دانند. او پاریس به اسارت گرفته‌ی جنگ جهانی را در آثارش نشان می‌دهد و آن را به‌گونه‌ای با کلمات فضاسازی می‌کند که گویی خواننده در خیابان‌های این شهر در حال قدم زدن است. او نازی‌ها را به تصویر می‌کشد و دوره‌ای خاکستری و خفقان از اروپا را به ‌خواننده‌ی امروزی نشان می‌دهد.

داستان‌های «پاتریک مودیانو» دارای ویژگی‌های خاص هستند زیرا این نویسنده نوشتن را بیش از یک حرفه می‌داند و از طریق آن دغدغه‌هایش را بیان ‌می‌کند. «مارسل پروست» از نویسندگان موردعلاقه‌ی «مودیانو» است و آکادمی نوبل در زمان اعلام برنده‌ی نوبل ادبیات از مودیانو با عنوان «پروستِ زمان حال» یاد کرد. «پاتریک مودیانو» جایزه‌ی فرانسوی و معتبر «گنکور» را نیز برای رمان «خیایان بوتیک‌های خاموش» دریافت کرد و در سال 1996 موفق به دریافت جایزه‌ی ملی ادبیات و جایزه‌ی بزرگ آکادمی فرانسه شد.

«پاتریک مودیانو» خالق رمان‌های کوتاه معروف فرانسوی است ولی آثار او کمتر به زبان انگلیسی ترجمه شده‌اند. او علاقه‌ای به شهرت و مصاحبه ندارد و او تنها به نوشتن داستان‌هایش مشغول است. کتاب‌های «تا تو در این خیابان‌ها گم نشوی»، «بهار لعنتی»، «خاطرات خفته» و «ماه‌عسل» ازجمله آثار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه‌ شده‌اند .

ترجمه کتاب پرسه‌های شبانه به زبان فارسی

کتاب «پرسه‌های شبانه» اثر «پاتریک مودیانو» را «نازنین عرب» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر نگاه» سال 1397 منتشر کرده است.  «نازنین عرب» مترجم آثار این نویسنده است و در مقدمه‌ی این کتاب بیان کرده است: «خودم را در تک‌تک شخصیت‌های اصلی رمان‌هایش می‌بینم. سرگشتگی شخصیت‌هایش را دوست دارم، رمزآلود هستند و عجیب‌وغریب. آدم‌هایی که مسیر زندگی‌شان با همه فرق دارد و همین وجه تمایز آن‌هاست با سایرین.»

در بخشی از کتاب پرسه‌های شبانه می‌خوانیم

از در شیشه‌ای یکی از اين ساختمان‌ها رد شدم. می‌دانستم که تقریباً در ورودی خیابان و اندام ایستاده‌ام. نوری از لامپی نئونی می‌تابید. راهرویی بلند و پهن که دو طرفش دیوارهای شیشه‌ای کشیده شده بود و پشت دیوارها میزهای کار کنار هم چیده شده، به چشم می‌خورد. شاید قسمتی از خیابان و اندام هنوز باقی‌مانده باشد که با این ساختمان‌های عظیم و نو احاطه شده است. این فکر مرا به خنده‌ای عصبی واداشت. به مسیرم در امتداد راهروی شیشه‌ای ادامه دادم. انتهای راهرو را نمی‌دیدم. نور نئون چشمانم را می‌زد. فکر کردم که این راهرو ردپایی از گذشته‌ی خیابان و اندام دارد. چشمانم را بستم. آن کافه بالای خیابانی بود که به بن‌بست می‌رسید، به دیوارهای کارگاه راه‌آهن. پل شاستانیه، اتومبیل قرمزش را انتهای بن‌بست پارک می‌کرد. جلوی دیوارهای سیاه کارگاه، بالای کافه، یک هتل بود. هتل پرسوال که همنام خیابان بود. چشمانم را باز کردم. همه‌چیز با ساختمان‌های نو پاک شده بود ولی من همه را در دفترچه‌ی یادداشت سیاه‌رنگم نوشته بودم.

این آخری‌ها دنی دیگر در هتل یونیک راحت نبود. شاستانیه این‌طور می‌گفت. او اتاقی در همین هتل پرسوال گرفته بود. از آن به بعد دیگر نمی‌خواست بقیه را ببیند و من نمی‌دانستم دقیقا چه کسی را؟ شاستانیه؟ دوولز؟ ژرار مارسیانو؟ این روزها هر چه بیشتر فکر می‌کنم بیشتر به این نتیجه می‌رسم که دنی اولین نشانه‌های نگرانی را وقتی از خود بروز داد که آن مرد را پشت پذیرش هتل یونیک دید. مردی که شاستانیه او را مدیر هتل یونیک معرفی کرد و اسمش در دفترچه‌ی یادداشت سیاه‌رنگم هست. لاک دار و به دنبال آن نام دیگری، «داوین» بین پرانتز.

من دنی را برای اولین بار در کافه‌تریای کوی دانشگاه دیدم. جایی که بیشتر وقت‌ها به آنجا پناه می‌بردم. او اتاقی در پاویون آمریکا داشت و من از خودم می‌پرسیدم روی چه حسابی؟ او نه دانشجو بود و نه آمریکایی. بعد از آشنایی‌مان، خیلی آنجا نماند. شاید ده روز. من همیشه از اينکه نام خانوادگی افراد را کامل بنویسم طفره می‌روم. در اولین ملاقاتمان در دفترچه‌ی یادداشتم نوشتم: «دنی ر. پاویون آمریکا، شماره‌ی ۱۵، بلوار جردن». شاید امروز هنوز هم از همان نام خانوادگی استفاده می‌کند بعد از آن همه اسم‌های دیگر و اگر او هنوز جایی زنده باشد نمی‌خواهم که با فاش کردن نام خانوادگی کامل او برایش دردسر درست کنم. اگرچه با خواندن این نام و نام خانوادگی شاید به خاطر بیاورد که روزی هم به این نام نامیده می‌شده و شاید من خبری از او به دست آورم. ولی نه، من رؤیاپردازی نمی‌کنم.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”