آیا با مشاهده دوربینهای DSLR و همه الحاقات آنها بهتزده میشوید؟ در این نوشته به برخی اصول مقدماتی عکاسی میپردازیم و در مورد شیوه عملکرد دوربین و این که چطور میتوانید عکسهای بهتری بگیرید، توضیح میدهیم.
فهرست مطالب این نوشته نمایش فهرست
عکاسی به طور کلی به علم اپتیک مربوط است. موضوع این علم بررسی واکنش نور در برابر بازتاب، خمش و برخورد با مواد حساس به نور مانند فیلمهای عکاسی یا سنسورهای نور در دوربینهای مدرن دیجیتال است. چه از یک دوربین DSLR استفاده کنید و یا با دوربین تلفن همراه به عکاسی بپردازید، در هر صورت با یادگیری این اصول در مورد روش عملکرد هر نوع دوربینی، میتوانید مهارت عکاسی خود را بهبود ببخشید.
در حدود سالهای 400 تا 300 پیش از میلاد مسیح، فلاسفه قدیم در فرهنگهایی مانند چین و یونان که از لحاظ علمی پیشرفتهتر بودند، نخستین بار به آزمایش انواع اولیهای از دوربینها برای ایجاد تصویر پرداختند. ایده این دستگاهها ساده و هدف از آن ساخت اتاقی به حد کافی تاریک بود که تنها یک شعاع باریک نور از طریق یک سوراخ ظریف در برابر یک صفحه صاف بتواند وارد اتاق شود. نور در مسیر مستقیم خود حرکت میکرد (و اساساً آزمایش نیز به منظور بررسی همین موضوع طراحی شده بود) و سپس از سوراخی به اندازه سر سوزن عبور کرده و تصویری بر روی صفحه صاف در سمت مقابل ایجاد میکرد. تصویر ایجاد شده نسخه معکوسی از اشیایی بود که در برابر سوراخ ظریف قرار میگرفتند. این آزمایش شبیه معجزه بود و کشف علمی شگفتانگیزی برای افرادی محسوب میشد که هزار سال پیش از حتی عصر قرونوسطی زندگی میکردند.
برای درک شیوه کارکرد دوربینهای مدرن میتوانیم کار خود را از همین دستگاههای شبیه دوربین آغاز کنیم و چند هزار سال جلوتر بیاییم و راجع به نخستین دوربین سوراخدار مدرن صحبت کنیم. این دستگاهها نیز از همان اصل عبور نور از سوراخ ظریف استفاده کرده و بر روی صفحهای حساس به نور، تصویر تشکیل میدادند. این صفحههای حساس به نور در واقع ورقههایی آغشته به مواد شیمیایی خاص بود که در برابر دریافت نور واکنش میداد. از این رو ایده اولیه دوربین این است که نور را گردآوری کرده و آن را بر روی نوعی شیء حساس به نور متمرکز کنیم. این شیء حساس به نور در دوربینهای قدیمی، فیلم عکاسی و در دوربینهای دیجیتال امروزی سنسورهای عکاسی نام دارد.
با توجه به اهمیت یادگیری ترکیببندی در عکاسی، «فرادرس» اقدام به انتشار فیلم آموزش مبانی ترکیب بندی در عکاسی کرده که لینک آن در ادامه آورده شده است.
سؤال فوق تا حدودی انحرافی به نظر میرسد. از فیزیک مقدماتی میدانیم که سرعت نور در خلأ ثابت است و هیچ سرعتی نمیتواند از آن بیشتر باشد. با این حال نور در قیاس با ذرات دیگر مانند نوترینوها که در همان سرعت حرکت میکنند، یک خصوصیت جالب دارد و آن این است که در همه مواد سرعت یکسانی ندارد. نور در برخورد یا مواجهه با مواد مختلف میتواند کند شده، خم شود و یا بازتاب یابد. سرعت نور در حالی که از مرکز چگال خورشید میگریزد در قیاس با سرعت نوترینوهای مجاور خود کمتر است.
نور برای این که از هسته یک ستاره رها شود، شاید به هزاران سال زمان نیاز داشته باشد، این در حالی است که نوترینوهایی که یک ستاره تولید میکند، با هیچ چیز دیگر واکنش نشان نمیدهند و با سرعت 300 هزار کیلومتر بر ثانیه از ستاره دور میشوند، به طوری که نمیتوان باور کرد از آنجا آمدهاند. ممکن است با خود بگویید که همه اینها عالی است، اما چه ربطی به دوربین دارد؟
پاسخ این است که همین خصوصیت برهمکنش نور با مواد مختلف است که امکان خمیدن، بازتاب و متمرکز کردن آن را با استفاده از لنزهای عکاسی مدرن میسر ساخته است. طراحی این دوربینها در طی چندسال اخیر تفاوتی نکرده است و از همان اصول بنیادین زمان ساخت نخستین لنزها استفاده میکند.
با این که در طی سالهای اخیر پیشرفتهای زیادی در زمینه لنزها ایجاد شده است؛ اما آنها اساساً وسایل سادهای هستند. لنزها در واقع چند تکه شیشه هستند که نور را بازتاب میدهند و آن را به سمت صفحه عکاسی در انتهای دوربین هدایت میکنند. بسته به این که شکل شیشه لنزها چگونه باشد، مقدار فاصلهای که نور از داخل لنزها عبور میکند تا به طور صحیحی در یک نقطه بر روی صفحه عکاسی همگرا شود، متفاوت خواهد بود. لنزهای مدرن بر اساس میلیمتر اندازهگیری میشوند و این عدد مقدار فاصلهای که بین لنز و نقطه همگرایی نور بر روی صفحه عکاسی وجود دارد را بیان میکند.
این فاصله کانونی همچنین بر روی نوع تصویری که دوربین میگیرد نیز تأثیر دارد. در فواصل کانونی خیلی کوتاه، عکاس میتواند میدان دید عریضتری داشته باشد؛ در حالی که در فواصل کانونی طولانیتر مانند لنزهای تلهفتو ناحیهای که عکاسی میشود، بسیار محدودتر خواهد بود.
سه نوع لنز پایهای برای تصاویر SLR وجود دارد. لنزهای نرمال، لنزهای عریض و لنزهای تلهفتو. هر کدام از این نوع لنزها جدا از مسائلی که بحث کردیم، خصوصیات معینی دارند که باید هنگام استفاده از آنها مورد توجه قرار دهیم.
فاصله کانونی نرمال، دور و زاویه عریض بسته به نوع عکاسی تغییر مییابند. اغلب دوربینهای دیجیتال معمولی از فرمتی شبیه به دوربینهای فیلم 35 میلیمتری استفاده میکنند و بنابراین فاصله کانونی دوربینهای DSLR مدرن کاملاً مشابه دوربینهای فیلمی سالهای گذشته است.
نکته دیگری که بعد از آشنایی با لنز مطرح میشود، نحوه بکارگیری این دانش در عکاسی بویژه در به هنگام ترکیببندی است. با توجه به اهمیت این موضوع، «فرادرس» دورهای ۳ ساعت و ۱۰ دقیقهای را در قالب شش درس تدوین کرده است که در ادامه به توضیح این دروس خواهیم پرداخت.
در درس اول تعریفهای اولیه در ترکیببندی بیان میشود که از جمله مباحث مهم آن میتوان به نسبت طلایی در ترکیببندی اشاره کرد. عناصر ترکیببندی موضوع درس دوم را تشکیل میدهد و در درس سوم به طور ویژه به قاب عکس پرداخته میشود. از جمله مباحث مهم این درس نیز باید به پیوند قابها، انواع قاب و برش قابها اشاره کرد.
در درس چهارم، طراحی در ترکیببندی مورد بحث قرار میگیرد و مباحثی همچون ریتم و تعادل محتوایی در همین درس آموزش داده میشود. درس پنجم، عناصر ترکیببندی را با مثالهای بیشتری معرفی میکند. در نهایت، در درس ششم به کمک مفاهیم آموخته شده، ترکیبٰبندی در عکاسی از طبیعت را یاد میگیریم.
از آنجا که میدانیم سرعت نور بسیار بالا است، بنابراین در هنگام گرفتن یک عکس تنها به مقدار محدودی از آن دسترسی داریم و تنها کسری از آن از طریق لنز وارد دوربین شده و به سنسور حساس به نور برخورد میکند. این مقدار نور به وسیله دو ابزار عمده که یک عکاس میتواند تنظیم کند کنترل میشود: گشودگی و سرعت شاتر.
دیافراگم یک دوربین شبیه مردمک چشم است. این دیافراگم کمابیش یک سوراخ ساده است که میتواند بسیار باز شود یا کاملاً تنگ شود تا میزان نوری که از طریق لنز به گیرندههای نوری دوربین میرسد را کنترل کند. در صحنههای روشن و با نور زیاد باید نور کمی وارد دوربین شود، بنابراین دیافراگم میتواند بر روی اعداد بزرگتر تنظیم شود تا نور کمتری را وارد دوربین کند. در صحنههای تاریکتر که سنسورهای دوربین نیازمند دریافت نور بیشتری هستند، تنظیم اعداد کمتر برای دیافراگم امکان عبور نور بیشتری را ایجاد میکند. در هر تنظیمات که معمولاً به صورت f-number، f-stop، یا stop نامیده میشود، نصف میزان نور تنظیمات قبلی وارد دوربین میشود. عمق میدان نیز با تغییر تنظیمات f-number عوض میشود و با کاهش اندازه گشودگی دیافراگم، میزان عمق میدان تصویر بالاتر میرود.
علاوه بر تنظیم گشودگی دیافراگم، مقدار زمانی که شاتر باز میماند یعنی سرعت شاتر نیز بر روی مقدار نوری که سنسورهای دوربین دریافت میکنند تأثیرگذار است. نوردهیهای طولانیتر امکان دریافت نور بیشتر را فراهم میکنند و به طور خاص در موقعیتهای تاریکتر مناسب هستند. اما باز گذاشتن شاتر برای مدتی طولانیتر تفاوت مهمی در عکسها ایجاد میکند. حرکتهای سادهای مانند تکان دادن ناخواسته دست میتواند باعث محو شدن عکسها در سرعتهای پایینتر شاتر شوند و ممکن است نیاز به یک سهپایه یا مکان ثابت برای عکاسی باشد.
سرعتهای شاتر کندتر میتوانند تنظیمات گشودگیهای کمتر دیافراگم را جبران کنند و همچنین گشودگیهای بالاتر دیافراگم میتوانند سرعتهای شاتر بالا را جبران کنند. هر یک از ترکیبهای فوق میتوانند نتایج متفاوتی ایجاد کنند. اجازه عبور نور بیشتر در طی زمان طولانیتر میتواند تصویر کاملاً متفاوتی در مقایسه با اجازه عبور نور زیاد از دیافراگم گشادتر ایجاد کند. ترکیب نهایی سرعت و گشودگی شاتر میزان نوردهی را تعریف میکند که به صورت کل نوری که به سنسور دوربین یا فیلم عکاسی برخورد میکند تعریف میشود.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”