پرده و نیم پرده به ترتیب Tone و Semitone یکی از مفاهیم مهم در تئوری موسیقی است. اگرچه درک کامل مفهوم فواصل پرده و نیم پرده نیاز به آشنایی اولیه با مباحث پایهای موسیقی دارد، اما دست یافتن به یک تصویر علمی و همهجانبه از این مفهوم آنچنان هم سخت نیست.
پرده و نیم پرده در موسیقی را از دو جنبه مختلف میتوان بررسی کرد: جنبه نظری که مرتبط با علم تئوری موسیقی است و جنبه عملی که مربوط به فیزیک سازهاست. از آنجایی که هر دو جنبه به هم مرتبط هستند و آشنایی با هر کدام باعث میشود درک کاملتری از این مفهوم پیدا کنیم، این مقاله شامل کاربرد پرده و نیم پرده در تئوری موسیقی و شناخت آن در انواع سازها می شود.
در این مقاله خواهید خواند :
قبل از هر چیز لازم است نگاهی گذرا به مفهوم نتها و گام در موسیقی جهانی داشته باشیم. همانطور که میدانید موسیقی به مثابه یک زبان بینالمللی، ابزار و قواعد خاصی برای نگارش و انتقال اصوات موسیقیایی (که طبیعتا در دامنه شنوایی انسان قرار دارد) داراست.
همانطور که در اصول اولیه تئوری موسیقی گفته شده است؛ هفت نت اصلی را دو، ر، می، فا، سل، لا، سی، و یا در سیستم الفبایی به ترتیب C، D، E، F، G، A، B مینامیم. هر زمان یک چرخه کامل از نتها را به ترتیب بخوانیم، نت هشتم دوباره با نت اول همنام خواهد بود و به همین ترتیب تکرار این چرخهها اکتاوهای مختلف موسیقی را شکل می دهد.
پس در هر اکتاو (چرخه کامل از یک نت تا نت همنام بعدی) ما هشت نت اصلی داریم. از آنجا که هر نت فرکانس مخصوص به خود را دارد، پس میتوانیم بگوییم هر نت تا نت دیگر دارای یک فاصله موسیقیایی است. به طور کلی در حالت طبیعی یک اکتاو، برای سنجش فواصل موسیقیایی بین نتها از سنجهی «پرده» و «نیم پرده» استفاده میکنیم.
برای روشن شدن موضوع بیایید این فواصل را در یک اکتاو موسیقیایی که از نت دو شروع شده بررسی کنیم. از نت دو به ترتیب فواصل ذاتی موسیقیایی بین نتها به این شکل خواهد بود:
دو تا ر: پرده
ر تا می: پرده
می تا فا: نیم پرده
فا تا سل: پرده
سل تا لا: پرده
لا تا سی: پرده
سی تا دو: نیم پرده
فواصل بین نتها از لحاظ وجود پرده و نیم پرده همیشه ثابت است و همین، خود معیاری برای تشخیص گام و مبحث گامشناسی در موسیقی است که در جای دیگر مفصل به آن پرداختهایم.
با مطرح کردن این سوال و یافتن پاسخ آن، دیگر ابهامی در درک تئوری مفهوم پرده و نیم پرده نخواهیم داشت. تا اینجا فهمیدیم نتهای اصلی، از لحاظ تقسیمات پرده و نیم پرده با هم چه فواصلی دارند. حالا اگر دقت کنید میبینید به جز می و فا، و سی و دو که اساسا نیم پردهای هستند، بقیه نتها با هم فاصلهی پردهای دارند.
در موسیقی برای گسترش تنوع صداها و شکل گرفتن گامها، فواصل پردهای را به دو نیم پرده تقسیم میکنند. اتفاق حاصل از این دو نیم کردن پرده، تولید یک نت جدید بین دو نتی است که فاصلهی پردهای داشتهاند، و به قولی از نت اصلی تا نت جدید یک نیم پرده و نت جدید تا نت اصلی بعدی هم یک نیم پرده فاصله صوتی وجود دارد.
برای درک این قاعده، ابتدا نیاز داریم به تناسب زیر و بم شدن نتها در حرکت موسیقایی اشاره کنیم. اگر نتها را به صورت یک دایره تصور کنیم، هر زمان نتها را با ترتیب طبیعی آن و به صورت ساعتگرد بخوانیم، به این معناست که ارتعاش اصوات و فرکانس نتها بیشتر شده، صداها زیرتر میشود. اگر همان ترتیب را به صورت پاد ساعتگرد برگردیم، صداها بمتر میشود.
حالا وقتی فاصلهی پردهای بین دو نت، مثلا فا و سل را به دو قسمت تقسیم کنیم و دو نیم پرده به وجود بیاید، در اصل از لحاظ زیر و بمی صدا، دو حالت متفاوت برای نت جدید به وجود آمده است:
حالت اول: از نت فا به سمت نت جدید برویم، یا به قولی نت جدید نیم پرده زیرتر از نت فا است.
حالت دوم: از نت سل به سمت نت جدید برگردیم: یا به قولی نت جدید نیم پرده بمتر از نت سل است.
برای نامیدن نت جدید در هر دو حالت اول و دوم از علامتهای تغییردهنده استفاده میکنیم. کارکرد علامتهای تغییردهنده این است که نت جدید را با توجه به زیرتر یا بمتر بودن نسبت به نت اول و دوم، معرفی میکند.
در حالت اول که نت جدید نیم پرده زیرتر از نت مبدا (در مثال بالا نت فا) است، با علامت تغییردهنده دیِز (dièse اصطلاح فرانسوی است که در انگلیسی Sharp شارپ نامیده میشود) که به شکل # است، نشان داده میشود.
در حالت دوم که نت جدید نیم پرده بمتر از نت مقصد (در مثال بالا نت سل) است، با علامت تغییردهنده بِمُل (bémol اصطلاح فرانسوی است که در انگلیسی Flat فلت نامیده میشود) که به شکل b است، نشان داده میشود.
حال اگر برگردیم به مثال و بخواهیم حالت اول و دوم را نامگذاری کنیم به این شکل خواهد شد:
از نت فا نیم پرده زیرتر، نت جدید فا دیز (یا F sharp) نامیده میشود، که به آن نیم پرده کروماتیک نیز میگویند.
از نت سل نیم پرده بمتر، نت جدید سل بمل (یا G flat) نامیده میشود، که به آن نیم پرده دیاتونیک نیز میگویند.
از مفاهیم دیاتونیک و کروماتیک بیشتر در مباحث گامشناسی سخن به میان میآید اما حالا که با مفاهیم پایهای آشنا میشوید بد نیست این اسامی را نیز به خاطر بسپرید.
همانطور که دیدیم نت فا دیز و سل بمل در اصل دو نام متفاوت برای یک نت، همان نت جدید حاصل از تقسیم پرده به دو نیم پرده است. در موسیقی به نتهایی که دو نام دارند اما صدای آنها یکسان است نتهای آنارمونیک گفته میشود.
از قاعدهی علامتهای تغییردهنده برای نتهایی مثل می و سی که با نت بعدی خود ذاتا نیم پرده فاصله دارند هم استفاده میشود و یک نت آنارمونیک برای نت بعدی به وجود میآورد: نت می دیز همان نت فا است. دو بمل همان نت سی است.
علامت تغییردهندهی دیگری وجود دارد که تغییرات را خنثی میکند و نت را به حالت اولیه خود باز میگرداند که به آن در اصطلاح فرانسوی بِکار bécarre و در انگلیسی natural گفته میشود.
علامتهای تغییردهندهی دیز و بمل در موسیقی ایرانی نیز کاربرد دارد. علاوه بر دیز و بمل، به علت وجود تقسیمات ربع پرده در موسیقی ایرانی که ابزار شکلگیری گامهای بخصوص ایرانی میشود، دو علامت تغییردهنده ربع پردهای سُری و کُرُن نیز وجود دارد که از ابداعات مرحوم کلنل علینقی وزیری در راستای تکامل سیستم نگارشی موسیقی ایرانی است.
فرقی ندارد چه سازی برای شروع یادگیری موسیقی انتخاب کنید، چرا که در تمامی انواع سازهای زهی و بادی که در گروه سازهای ملودیک میگنجند، ما از تمامی مفاهیم گفته شده به صورت عملی استفاده خواهیم کرد. برای نواختن هر قطعه موسیقی نیاز داریم آن را ابتدا از خط نت استخراج، و سپس روی ساز پیاده کنیم.
در سازهای مختلف غربی مثل پیانو، ویولن، گیتار و … مفهوم پرده و نیم پرده به صورت فیزیکی به نوع خاصی جلوهگر میشود. مثلا در ساختمان پیانو کلاویهها یا همان شستیها و در گیتار فرتها که با ترتیب خاص و ثابتی روی دستهی ساز قرار گرفته اند.
اما در ویولون نوازنده باید از طریق آموزش بداند برای گرفتن نتها انگشتش را در چه نقطهای از دسته قرار دهد.
مثلا در پیانو کلاویههای سفید نتهای اصلی و کلاویههای سیاه نتهای فرعی (یا همان نتهای جدید حاصل از تقسیمات نیم پردهای) هستند. بین هر شستی تا شستی دیگر نیم پرده فاصله است. بین نتهای سی و دو، همچنین می و فا شستیهای متوالی سفید رنگ هستند. به این دلیل که هر دو، نت اصلی هستند. در گیتار هم فرتها با هم فاصله نیم پردهای دارند.
در برخی سازهای ایرانی مثل سه تار و تار یا سازهای فولکلور مثل دوتار و تنبور، پرده علاوه بر مفهوم تئوریک فاصله موسیقیایی، به مفهوم فیزیکی آن نیز اشاره دارد. در روی دسته این سازها برای ایجاد نتها و فواصل مختلف از ابزاری به نام «پرده» یا «دستان» استفاده میشود که شکل ظاهری آن شبیه نخ ضخیم است اما جنس آن ممکن است از روده گوسفند یا گیاه (بامبو) و پلاستیکی باشد.
تعداد پردههای بسته شده بر روی دسته این گروه از سازهای مضرابی به علت وجود تقسیمات ربع پردهای طبیعتا بیشتر از حد معمول است که به صورت مشروح در مقاله ربع پرده در سازهای ایرانی به آن خواهیم پرداخت.
تقسیمات پرده و نیم پرده و ربع پرده در سازهای ایرانی دیگر متفاوت است. مثلا در عود و کمانچه به علت نبود پرده/دستانبندی، داستان شبیه ساز ویولون است، نتها به لحاظ فیزیکی جای مشخصشدهای ندارند و نوازنده آن را میآموزد. در سازی مثل سنتور بر اساس کوک و گام اجرایی، فواصل مورد نیاز در ساز توسط نوازنده اجرا می شود. نوازنده در ساز قانون به وسیله کوک و ابزار پردهگردان که قبلتر در مقاله سازهای مضرابی با آن آشنا شدیم، به فواصل دیاتونیک و کروماتیک دسترسی خواهد داشت.
حالا مفهوم تئوری پرده و نیم پرده و طریقه نامگذاری آنها را فرا گرفتید و دانستید که در فیزیک سازهای مختلف حالتهای متفاوتی برای پرده و نیم پردهها وجود دارد. گاهی برای روشنتر شدن مباحث تئوریک نیاز است از جنبههای عملی کمک بگیریم. برای مرور این مبحث و درک بهتر آن میتوانید از فیلم آموزشی نیز استفاده کنید.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”