ریتم آهنگ

جامع پیرامون موسیقی و اثرات آن در زندگی

جامع پیرامون موسیقی و اثرات آن در زندگی

چکیده

در این مقاله که عنوان آن «پژوهشی در موسیقی واثرات آن» می باشد، سعی شده هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ علوم تجربی، تحقیق مختصری راجع به موسیقی و اثرات آن انجام گیرد. بحث موسیقی از جمله مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی درعین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مسائلی است که مخصوصاً جوانان زیادی را به خود مشغول داشته و بالتّبع سؤالات زیادی پیرامون آن مطرح شده و می شود. موسیقی را از جنبه های مختلفی ازجمله، فقهی، هنری و...می توان بررسی کرد، ولی آن چه بیشتر در این مقاله مدّنظر بوده، نگاه به موسیقی هم از جنبة علوم تجربی وهم ازمنظردین است که درکل، در مورد اثرات موسیقی برجسم و روان انسان، مطلب مختصری به دست می دهد. در مورد اهمّیّت وضرورت چنین بحثی همین بس که این بحث از قدیم الأیّام مطرح بوده ولی بیشتر جنبة فقهی آن مدّ نظر بوده و از جنبة علم تجربی کمتر مورد توجّه واقع شده لذا در این مقاله سعی شده بیشتر به جنبة علم تجربی پرداخته شود.این مقاله در 5 فصل تنظیم شده که در دو فصل نخست به تعریف موسیقی و انواع آن پرداخته و نیز ارتباط واژة موسیقی با واژة غنا ازنگاه مراجع عظام مطرح شده، سپس دریک فصل مجزّا وطولانی تری به انواع اثرات موسیقی بر جسم و روان که در بخشهای مختلفی ازآن، از روایات وآیات قرآن استفاده شده پرداخته شده است. و امّا فصل چهارم، برای آشنایی با نظرات علما و دانشمندان اسلام وغرب، راجع به موسیقی تنظیم شده ودر فصل آخر نیز بحث مختصری راجع به موسیقی درمانی وصحّت آن انجام شده است و درکل یک بحث نسبتاًجامعی که راجع به موسیقی نیاز بوده عنوان و ارائه گردیده است.

کلیدواژه : موسیقی، غنا، تأثیر، جسم، روان.

 

مقدّمه


آن چه در این نوشتارآورده شده است پژوهشی است پیرامون موسیقی و انواع آن و اثرات موسیقی بر جسم و روان انسان که البتّه اثرات آن بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است.آن چه در این زمینه بیشتر مورد توجّه صاحب نظران بوده است پرداختن به موسیقی ازجنبة فقهی آن بوده است وکمتر به جنبة تأثیرات آن و خصوصاً تأثیرات جسمی آن پرداخته شده است. لذا برآن شدیم تا از جنبة تأثیرات جسمانی و فیزیکی نیز آن را بررسی کرده تا هم از یک زاویة جدید به مسئله پرداخته شود و هم این که به برخی سؤالات جدید مطرح شده پاسخی هر چند مختصر داده شود.

همان گونه که بیان شد اگر چه این بحث دارای سابقة طولانی است و از دیر باز مطرح بوده است ولی امروزه نیز جزو مباحث روز، مطرح است وعموم مردم، خصوصا ًجوانان با آن در ارتباط اند وگویا جزءلاینفکّ زندگی ما شده است. از طرفی نیز این هنر به ابزار و وسیله ای برای انتقال فرهنگ و حتّی تغییر فرهنگ جوامع، مبدّل گشته است و این گونه مسائل برضرورت تحقیق بیشترراجع به این هنر وکارایی آن و اثرات آن می افزاید.هم چنین همان گونه که مطرح شد بیشترین اثرات، راجع به هنر موسیقی به جنبة فقهی آن بر می گردد ولی از کتاب ها و مقالاتی نیزکه در این زمینه نگاشته شده است، نباید چشم پوشی کرد و ما نیز در این نوشتار که به روش اسنادی ـ کتابخانه ای تهیّه شده از برخی از آنها بهره برده ایم.برخی از این کتابها عبارتند از: تأثیر موسیقی براعصاب وروان، نوشتة زنده یاد، حسین عبداللّهی خوروش، موسیقی ازدیدگاه فلسفی وروانی، نوشتة علّامه محمدتقی جعفری، تاریخ موسیقی، نوشتة سعدی حسنی، بخشی ازکتاب سلامتی وطول عمر در احکام اسلام، نوشتة مهدی طاهری، بخشی ازکتاب نکته های ناب، نوشتة حسن قدّوسی زاده و نیز برخی از مقالات که در این زمینه نوشته شده اند.ازجملة وجه امتیاز این مقاله این است که مطالب این نوشته ها را به صورت موجز و مختصرجمع کرده و برخیمطالب پراکنده و زاید را ازآنها حذف کرده وآن چه در این باره مورد نیاز بوده است در حدّ این نوشتار ارائه گردیده است.بالأخره بعد از تحقیق دربارة انتخاب موضوع و پس از انتخاب آن به خاطر اهمیّت آن و پس از ارائه به مسؤولین مورد تأیید قرارگرفت و مشغول به تنظیم آن شدیم. البته درتنظیم آن مشکلاتی نیز پیش روی ما قرارداشت؛ ازجمله این که در این زمینه، کتابهای اندکی نوشته شده وکمتر قلم فرسایی شده است لذا منابع قابل دسترسی در این باره محدودتر می باشد. هم چنین بعد از رجوع به منابع ، بعضاً استناد به منابعی شده بود ولی از ذکر آن منابع به صورت کامل ودقیق، صرفنظر شده بود وحتّی گاهی مطلبی مستند به منبعی شده بودکه بعد از مراجعه به آن منبع چنین چیزی یافت نمی شد.یا مشکلات دیگری که نیازی به اطالة کلام در این مورد نیست.این مقاله، پیرامون 5 سؤال کلّی و جواب آنها تنظیم گشته که این سؤالات شاکله و پایة این مقاله را تشکیل می دهد و هرسؤالی یک فصل ازمقاله رابه خود اختصاص داده است که هرفصل، جواب یکی ازآن سؤالات وسؤالات ریزتر دیگر است و مجموعاً اطلاعات کلّی دراین زمینه رابه خواننده می دهد.

سؤالات کلّی هرفصل عبارتست از:

1ـ موسیقی چیست؟ وانواع آن کدام است؟

2ـ فرق موسیقی وغنا چیست؟

3ـ موسیقی چه تأثیری برانسان دارد؟

4ـ نظرعلما و دانشمندان در مورد موسیقی چیست؟

5 ـ آیا موسیقی درمانی واقعیّت دارد؟

البته تذکّراین نکته لازم است که در این نوشتار با توجّه به ظرفیّت وگنجایش آن، مطلب آمده و ممکن است مطالب فراوان دیگری نیز باشدکه به جهت اختصار، بیان نشده باشد و این مسئله در نقل قول افراد و دانشمندان و علما نیزصدق می کند یعنی ممکن است در میان دانشمندان، تنها به ذکراقوال برخی از آنان اکتفا شده باشد و این فقط به جهت رعایت اختصار بوده وترجیحی دراین مسئله صورت نگرفته است. ولی پیشاپیش از نواقص موجود، عذرخواهی می نمائیم.

 

فصل اول : موسیقی و انواع آن


در این فصل برآنیم که تعریف مختصری از موسیقی ارائه داده و با اقسام آن آشنا شویم که البتّه محصوردر این اقسام نبوده و ممکن است به اعتبارهای مختلف، اقسام مختلفی پیداکرد، ولی در یک تقسیم بندی کلّی می توان آن را به اقسامی که بعداً خواهد آمدتقسیم نمود.

 

تعریف موسیقی


برای موسیقی تعریفهای زیادی ارائه شده و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است . موسیقی را می توان هم ازلحاظ لغوی و هم از لحاظ اصطلاحی مورد بررسی قرارداد. این واژه، یک واژة یونانی است که به آن «موسیقیا»گفته می شود و ازآن به عنوان غنا ولحن نیز یاد شده است :

«بدان که موسیقی در لغت یونان، لحن است و لحن عبارت است از اجتماع در نغم مختلفه که آن را ترتیبی محدود باشد و بعضی این قید را زیاده کنند که کلام مفید بدان مقرون بود....و بعضی این قید را زیاده کنند که آن کلام، دال بر معانی که محرّک نفس باشد به تحریکی که ملایم غرض و لفظ او موزون باشد(1)هم چنین درتعریف موسیقی گفته شده« عبارتست ازاصوات وآهنگهایی که انسان را در عالمی که برای وی قابل توصیف نیست سیر می دهد و چنان بر اعصاب آدمی مسلّط می شودکه گاهی می خنداند ، گاهی می گریاند گاهی اعضاء و جوارح انسان را بدون اختیار به حرکت در می آورد، و زمانی تهییج عشق و شهوت می کند و آدمی را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب ، فکر ، عقل و روانش فرمانروایی می کند».(2)مانند ساز زدن فارابی دربزم سیف الدّوله که با ساز زدن او مدّتی همه خندیدند و باتغییر آهنگ، همه را به گریستن وا داشت و در آخر بانواختن آهنگی دیگر ، همه اهل مجلس را به خواب فروبرد و سپس ازآن مجلس خارج شدکه این جریان در تاریخ ، مشهور است.«ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و فیلسوفان اسلامی نیزاین قول راپذیرفته اند ولی از آنجاکه همة قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست ، بلکه ذوق و قریحة سازنده و نوازنده هم درآن دخالت تام داردآن را هنر نیز محسوب دارند».(3)زیبایی موسیقی بر حسب اثری است که درذهن و احساسات شنونده می گذارد . این هنر با دقّت و محاسبه و اندازه گیری دقیق انجام می گیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیم بندیهای علوم قدیم و همان گونه که ذکرشد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است.

 

انواع موسیقی


شاید دریک تقسسیم بندی بتوان موسیقی را به دو دسته تقسیم کرد : 1ـ موسیقی طبیعی. 2ـ موسیقی هنری.

موسیقی طبیعی : عبارت است از اصوات و نغمه هایی که ازطببیعت و یا از حنجره حیوانات شنیده می شو د ؛ مانند صدای برگها و درختان هنگام وزیدن باد و یا مثل آواز پرندگان وموسیقی هنری : عبارت است ازآهنگهایی که انسان با وسایل مصنوعی(چون ویولون،گیتارو...) می سازد.تفاوت موسیقی طبیعی و مصنوعی یا هنری را شاید بتوان در این مسئله دانست که آهنگ های طبیعی دارای سیر ملایم و یکنواخت هستند لذا همواره برای انسان جذّاب و مفرّح و مسرت بخش بوده و بر نشاط انسان به صورت واقعی می افزاید و این مسئله کم و بیش شاید برای همه اتفاق افتاده ولی آهنگهای مصنوعی این گونه نیستند بلکه دارای ارتعاشات وزیر وبم های گوناگونی هستند و لذا به نسبت این ارتعاشات و زیروبم ها سلسله اعصاب از آن اثر می پذیرند و چون یکنواخت نیستند اثرات آن زیان بخش خواهد بود. در موسیقی هفت دستگاه اصلی و البته دستگاههای فرعی نیز وجود دارد و هرگونه صدایی که انسان تولید کند در یکی از این دستگاهها می گنجد . بالأخره بعد از آن که موسیقی را به طبیعی و هنری تقسیم کردیم موسیقی هنری نیز خود ازلحاظ فقهی به موسیقی حلال و موسیقی حرام تقسیم می شود.اگر موسیقی غنا باشد و جزء موسیقی حرام شناخته شده باشد، قطعاً در انسان تاثیرات منفی بسیاری خواهد گذاشت . البته در برخی از مراکز انرژی‌ درمانی ثابت شده است که اصوات آثار بسیاری بر احساسات و روح بشر برجا می‌گذارد که هم ممکن است سودمند وهم زیانبار باشد و در آینده درباره اثرات منفی یا مثبت آن مطالبی خواهدآمد.

 

فصل دوم : فرق موسیقی و غنا چیست ؟


بعد از آشنایی کلّی باتعریف موسیقی وهمچنین انواع موسیقی، بدنیست به جواب سؤالی که در ذهن افراد زیادی هست بپردازیم وآن این که چه تفاوتی میان موسیقی و غنا وجود دارد؟ و مرز این دو کدام است؟ برای پاسخ به این پرسشها از نظرات علما و مراجع بهره می گیریم.

حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله):

«غنا یعنی ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس لهو باشد که ازگناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است . ولی موسیقی نواختن آلات آن است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است . واگر به آن نحو نباشد فی نفسه جایز است و اشکال ندارد».(4)

حضرت آيت الله صافي گلپايگاني(حفظه الله):

«غنا عبارت از آوازي است که مشتمل بر ترجيع و صوت و طرب انگيز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسيقي گاه بر غنا وگاه بر آلات مختلف موسيقي مانند تار، سنتور، دف و غيره اطلاق مي شود. موسيقي را اگر به همان معناي غنا و آوازها و سازها و بکار گرفتن آنها بدانيم ، فراگرفتن موسيقي که از قديم الايّام بين اهل لهو و بزم متداول بود و در کشورها و مناطق مختلف انواعي از آن بکار برده مي شده و مي شود همه حرام است».(5)

حضرت آيت الله فاضل لنکراني(ره):

«غنا عبارتست از آوازی که درآن صدا را در گلو می گردانند که به زبان عرفی چهچه می گویند و طرب (تحوّل غیر اختیاری در مستمع) انگیز هم باشد و مناسب مجالس لهو و لعب هم باشد.... غنا صوتی است که باترجیع و طرب همراه باشد ومناسب مجالس لهو و لعب باشد».(6)

 

سؤال : اگر استماع موسيقي هيچ گونه تأثيري در انسان نداشته باشد، آيا باز حرام است؟


جواب همه مراجع : اگر از نوع موسيقي حرام باشد، گوش دادن به آن جايز نيست ؛ هر چند در شخص تأثيري نداشته باشد. (7)تبصره: موسيقي حرام ، غالباً آثار ناپسندي دارد و باعث بيگانگي از خدا و تحريک شهوت و آلودگي به مفاسد ديگر مي شود ولي حکم، تابع اين امور نيست و اگر به فرض، در موردي موسيقي حرام ، هيچ تأثيري در روح و روان انسان برجاي نگذارد باز گوش دادن به آن جايز نيست.

 

اولین غنا :


بنابر آنچه در معارف اسلامی آمده است:«اولین کسی که مرتکب غنا شد ، شیطان بود(8)و ازآن به بعد غنا رواج پیدا کرد. همچنین در روایتی از امام جعفرصادق(ع)آمده است : « وقتی آدم رحلت نمود ابلیس و قابیل بارحلت او خوشحال شدند،آن دو در اجتماع شرکت کردند و به نشانة شادی برای مرگ آدم از تنبورها و وسائل لهو (موسیقی) استفاده کردند پس هرکس در روی زمین از این وسائل لذت می برد از پیروان آن می باشد»(9)

باید دانست در متون دینی واژۀ موسیقی به چشم نمی خورد ولی به جای آن واژه های غنا ، لهو ، ملاهی و مصادیق آلات موسیقی مانند : مزمار(نی و فلوت)، معزف (تار) ، عود ، طبل ، تنبور و مانندآن به کار رفته است.

فصل سوم : اثرات موسیقی برجسم و روان.

حال که تفاوت موسیقی وغنا و احکام آنها دانسته شد به یکی ازمهمترین بخشهای این نوشتاریعنی انواع اثرات موسیقی برجسم و روان انسان می پردازیم. دربارة حوزة تأثیرگذاری موسیقی و این که اصالتاً مخاطب آن کدام یک از این دو (جسم و روان) هست باید گفت : « مخاطب حقیقی این هنر ، مغز و روان انسانها است ، نه حس بینایی و نه حس شنوایی ؛ زیرا این دو حس چیزی جز واسطه انتقال اصوات فیزیکی به مغز و روان انسانها نیست .تیز گوش ترین انسانها که دریافت درونی از معنای موسیقی ندارند ، هیچ درکی درباره آن نمی توانند داشته باشند ، حتی تفسیر و چگونگی برداشت انسانهایی که در یک جامعه و در پوشش یک فرهنگ و یک محیط و سرگذشت زندگی می کنند گوناگون می باشد،اگرچه همه آنان ازحس شنوایی مساوی برخوردار بوده باشند(10)ولی بالاخره اثر موسیقی دوگونه است :1ـ اثرات معنوی 2ـ اثرات جسمی.

اثرات معنوی و روحی موسیقی:

روح انسان ، مهم ترین جنبة وجودی انسان است، لذا هر آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت اثر موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص می شود. ما در این بخش مهمترین آثار موسیقی را بر روح بررسی می کنیم:

1ـ گمراهی و غفلت ازخدا :

از بزرگ ترین آثاری که برای موسیقی ذکر شده است دور شدن از یاد و ذکر خداست . قرآن در سورة لقمان يكى از عوامل گمراهى و ضلالت را «لهو الحديث» دانسته است. «ومِن النّاسِ مَن یشتری لَهوالحدیثِ لیُضلَّ عن سبیلِ الله(11)«لهویعنی غفلت ،یعنی دورشدن از ذکرخدا ، دورشدن از معنویت ، دورشدن از واقعیتهای زندگی ، دورشدن ازکار وتلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بند وباری».(12) در روايات اسلامى از «لهو الحديث» نیز به «غنا» تفسير شده است.(13) شنيدن غنا و موسيقى آن چنان اراده انسان را سست و غريزه جنسى شخص را تحريك مى‏كند كه شخص را از ياد خدا و قيامت باز می دارد لذا ازعوامل گمراهی به حساب می آید.

2- گرايش به فساد :

غنا و آواز مطرب و لهوى، انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مى‏كشاند و از راه پرهيزكارى باز مى‏دارد.مجالس غنا و موسيقى، معمولاً جزو مراكز مفاسد گوناگون است و این خود دلیل روشنی است بر این که موسیقی درگرایش به فساد نقش مؤثّری دارد . در حديثى از نبى اكرم(ص) آمده است : «الغناءُ رقية الزنا»:«غنا نردبان زنا است».(14)

3 ـ سوء عاقبت :

برای اثبات سوء عاقبت، به واسطة غنا و موسیقی به یک داستان کوتاهی که در زمان امام صادق (ع) اتفاق افتاده اکتفا می کنیم ، چرا که آن چه در زمان آن بزرگواران رخ داده، صرفاٌ یک داستان نیست بلکه باید عبرت برای سایرین وآنان که در زمانهای بعد می آیند قرار بگیرد. مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز می خوانند و با عود (یکی از آلات موسیقی) می نوازند . چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول می دهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم.امام فرمودند: « این کار را نکن. در روز قیامت در برابر خداوند هیچ عذری نداری ؛ مگر سخن حق را نخواندی که می فرماید : گوش، چشم، دل، مسئولند و در برابر کارهایی که کرده اند، مورد سؤال واقع می شوند. » مرد عرض کرد : به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمی دهم و از اوآمرزش می طلبم . امام سپس فرمودند: «برخیز و غسل کن و آن چه می توانی نماز بخوان، چون تا کنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بد حال وتیره بخت بودی اگر بدون توبه و بر این حال از دنیا می رفتی.» (15) همین داستان کوتاه، خود مؤیّد بزرگی بر مطلب ما می باشد و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

4- قساوت قلب :

يکي از اثرات شوم موسيقي بر روان انسان ها پديد آوردن بيماري قساوت قلب در انسان مي باشد. و مويّد اينکلام، سفارش رسول خدا (ص) به حضرت علي (ع ) مي باشد كه به ایشان فرموده اند:« يا على؛ سه كار دل راسخت كند: گوش دادن به آواز و موسيقى و شكار و به دربار سلاطين رفتن(16) افرادي که مداومت بر گوش دادن به موسيقي و مطربي دارند قلبشان مريض مي گردد. و نتيجه اين سختي و قساوت قلب اين مي شود که ديگر موعظه و پند در اين قلوب اثر نمي کند. زيرا طبق آيات قرآنی از آثار گناهکاري ، قساوت قلب است.خداوند متعال درقرآن مي فرمايد : قلوب افراد گناهکار مانند سنگ است يا سخت تر از سنگ . زيرا برخي از سنگ ها از ميانشان آب بيرون مي آيد يا از ترس خدا از بلندي ها فرو مي افتد.(17) ولي قلوب افراد گناهکار به قدري سخت است که ديگر چيزي از پندها و موعظه هاي الهي در آن اثر نمي نمايد.نشانه و علامت اين بيماري آن است که اين گونه افراد وقتي در مجلسي قرار مي گيرند که در آن سخن از خدا و قرآن و ياد مرگ و آخرت است، اهل موسيقي، حالشان بد مي شود و دوست دارند زود از اين گونه مجالس خارج شوند و بر عکس اگر در جايي باشند که سخن از دنيا و سرگرمي هاي گمرا ه کننده باشد . به اشتياق بر آن توجه مي کنند و دوست ندارند که تمام شود و باز تاييد کنندة سخنان فوق،آية 6 و7 سورة لقمان است که در آية 6 در مورد اهل «لهوالحدیث» توضيح و بلافاصله درآية 7 که مورد بحث ما است مي فرمايد: و چون آيات و گفتارما بر اهل لهو و موسيقي خوانده شود دوري گزينند و روي برگردانند و تکذيب آن گفتار نمايند مانند کسي که آن را نشنيده و گويا در گوش هاي ايشان سنگيني است از شنيدن آيات ما پس به ايشان عذابي دردناک را مژده بده.

 

5- از بین رفتن حيا :

امام صادق(ع) در این رابطه در حدیثی می فرمایند :«مَن ضُربَ في بَيته بَربَطٌ أربعينَ يوماً سلَّطَ اللهُ عليه شَيطاناً يُقال له القَفَندَر فلا يَبقي عضوٌ مِن أعضائه إلّا قَعدَ عليه فإذا كانَ كذلك نزعَ منه الحياءُ ولم يُبال ما قال و لا ما قيل فيه»(18)«كسي كه در خانه اش چهل روز بربط ( نوعي تار ) نواخته شود خداوند متعال شيطاني را به نام قفندر بر او مسلّط مي كند كه عضوي از اعضاي وي باقي نمي ماند مگر اينكه او را در برمي گيرد و هنگامي كه اين گونه شد حيا از او گرفته مي شود به گونه اي كه نسبت به آنچه به او گفته مي شود بي تفاوت مي گردد».در خصوص اهمّيت حيا نيز خوب است بدانيد رسول خدا (ص) در این باره فرموده اند : «حيا و ايمان با همديگر وابسته‏اند چون يكى از ميان برود، ديگرى هم از ميان مى‏رود».(19)و باز در اهمیّت حیا درحدیثی آمده است که:«کسی که حیا نداردایمان ندارد(20)شهید مطهّری در کتاب تعلیم وتربیت در اسلام به نقل ازمسعودی در مروّج الذّهب می نویسد : در زمان عبدالملک یا یکی ازخلفای بنی امیّه که موسیقی رایج بود خبربه خلیفه رسیدکه شخصی باکنیزش خواننده هستند و تمام جوانان مدینه را به فساد می کشند . خلیفه دستور داد آنها را آوردند .آن مردگفت : معلوم نیست آنچه این کنیز می خواند غنا باشد و ازخلیفه خواست خودش امتحان کند. وقتی کنیز شروع به خواندن کرد کم کم دید سرخلیفه دارد تکان می خورد و به جایی رسید که خلیفه چهار دست و پا راه می رفت و می گفت : بیا به امرکوب خودت سوارشو.

«واقعاً موسیقی قدرت فوق العاده ای مخصوصاً ازجهت پاره کردن تقوا و عفّت دارد».(21)

6ـ از بین رفتن قوّة تفکّر:

موسیقی بوسیله ارتعاشات خود، اعصاب راتحت تأثیر خودقرارداده وکم کم برقوای ادراکی چیره می شود.به عبارت دیگر«موسیقی به حسب انواع هنری که دارد وهریک از آن انواع مختلف یک حالت دراعصاب ادراکی بر می انگیزد، ازشهوت و بی بندوباری ویا شادی ونشاط و اندوه و یا خیالات عرفان گونه و یا دیگرحالات که همۀ آنهاحالاتی است خیالی و اوهام ساز ،دیگر ادراکات را بر کنار کرده و همان خیالات جای آن راگرفته و در مسیر انگیزه های موسیقی به حرکت در می آورد . در این حال پای عقل و ذهن و اندیشه به همان خیالات و اوهام بسته شده و درهمان مسیر خیال بافی های موسیقی درحرکت است و دیگر نمی تواند به خود آید.»(22)

7- از بين رفتن غيرت:

«إنّ شَيطاناً يُقال له القَفَندَرُ إذا ضَربَ في مَنزل الرَّجلِ أَربعينَ صباحاً بالبَربَطِ و دَخلَ الرّجالُ وَضع ذلك الشّيطانُكلَّ عضوٍ منه علي مِثله مِن صاحبِ البيَتِ ثمّ نفخَ فيه نفخةً فلا يُغار بعدَها حتّي تؤتي نساؤه فلايُغارُ.» (23)«كسي كه چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شيطاني به نام قفندر اعضاي خود را به تمام اعضاي بدنش مس مي نمايد ، پس غيرت از آن مرد برداشته مي شود تا به حدي كه با زنانش اگر فعل قبيحي كنند بدش نمي آيد ». با اين روايت شاید بتوان به يكي از علل اصلي رواج بد حجابي و فحشا در جامعه پي برد، چراكه براساس اين روايت به هر مقدارموسيقي در جامعه رواج پيدا كند غيرت از مردان زايل شده و نسبت به بد حجابي وتعرّض نامحرمان به ناموسشان ،بي تفاوت تر مي شوند.

8 ـ جنون و دیوانگی:

فشار شدید موسیقی بر روی اعصاب ، قدرت اندیشه و تفکّر را از انسان می گیرد لذا منجر به انجام کارهایی که با عقل تضاد دارد می شود.نمونه ای ازاین کارهای جنون آمیز را ذکرمی کنیم : «درملیون پنجاه هزار نفر بعد ازگوش کردن به یک کنسرت موسیقی چنان موسیقی آنها را به هیجان آوردکه ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت، هم دیگر را زخمی و مصدوم کردند و قبل از این که پلیس خود را برساند چند نفر به ضرب چاقو از پای درآمدند و به چندین دختر ، تجاوز شد وتعداد زیادی مجروح شدند»(24) یا« درایالت «لتیل راک» جوانی پیانو یاد می گرفت . نغمات موسیقی چنان درروح اوهیجان ایجادکرد که بدوندلیل ازجای برخاست وبا19ضربه چاقو،معلّم خودرا ازپای درآورد».(25)

9ـ افسردگی:

کسی که درموسیقی غوطه ور شد، حالت خمودی وافسردگی،یکی ازحالاتی است که بر او عارض می شود.این مسئله در کسانی که با مطالعه ودرس وبحث سروکار دارند بیشتر نمود دارد . به گونه ای که بعد از موسیقی رغبت آنها نسبت به مطالعه کمترشده و نیروی فکر آنها ضعیف می شود.روانشناس معروف ، دکتر «الکسیس کارل» درکتاب «راه و رسم زندگی» می نویسد : «برخی دانش آموزان می خواهند با توجه به رادیو درس خود را یاد بگیرند و در راه تحصیل پیشرفت کنند ، باید گفت رادیو نیز مانند سینما و موسیقی کاهلی کاملی می بخشد به کسانی که به آن سرگرمند(26)

 

10- نزول بلاهاي ناگهاني و عدم استجابت دعا :


هم اكنون بسياري به دنبال پاسخ اين پرسش مي گردند كه چرا زندگي هايمان با وجود رفاه ظاهري با بلاها و مصيبت ها آميخته شده و يا اينكه چرا هرچه دعا مي كنيم مستجاب نمي شود ؟ یکی ازعوامل این گونه مسائل راشاید بتوان در روايتي که از امام صادق (ع) نقل شده پیدا کرد.که فرموده اند : «بَيت الغناءِ لاتُؤمن فيه الفجيعةُ و لا تُجاب فيه الدَّعوةُ و لا يَدخلُه المَلَكُ.»(27) «خانه اي كه در آن غناء خوانده مي شود از مصيبت و بلاي ناگهاني ايمن نيست و دعا در آن مستجاب نمي شود و فرشته داخل آن نمي گردد .»اینها بخشهایی از مضرّات موسیقی بر روان و معنویّت انسان ها بود و اینک، اثرات جسمانی و مادی آن را بررسی می کنیم.

درمقابل همة این حرف هایی که زده شد و همة مضرّاتی که برای موسیقی گفته شد عده ای نیزادّعا می کنند که موسیقی در درمان بسیاری از بیماری ها کاربرد دارد والبتّه امروزه یکی از بحث های مهم، همین بحث درمان، بوسیله موسیقی است که اصطلاحا ًبه آن موسیقی درمانی گفته می شود. و یا گفته می شود که پخش موسیقی در گاو داری ها بر روی شیر دهی گاوها تأثیر داشته و مقدار شیردهی آنان را افزایش داده است و از این قبیل مسائل.

اثرات جسمانی و مادی موسیقی :

همان گونه که گفتیم در این باب ، اثرات موسیقی را ازجنبة فیزیکی و جسمانی نیز بررسی خواهیم کرد ولی برای این که بتوانیم زیان های جسمی موسیقی را بیان کنیم ابتدا به مقدمه ای باید اشاره کنیم:دربدن انسان، یک سلسله اعصاب وجود دارد که به آن، سلسله اعصاب نباتی می گویند. سلسله اعصاب نباتی به دو دسته تقسیم می شوند : ۱ـ اعصاب سمپاتیک. ۲ـ اعصاب پاراسمپاتیک.اعصاب سمپاتیک وظیفه اش تنگ کردن مردمک چشم، جلوگیری ازترشح ، بالا بردن فشارخون، تنگ کردن ضربان قلب و… می باشد و باعث می شود که انسان در کارهای زندگی بیدار و در امور،کوشا و فعّال باشد.اعصاب پاراسمپاتیک برعکس اعصاب سمپاتیک عمل می کند . ارمغان آن برای انسان، رخوت وسستی و بی حالی،خواب، غفلت، سهو و نسیان و اندوه حزن و بیهوشی است و وظیفه اش انقباض عضلات صاف ، ایجاد ترشح ، تقلیل فشارخون، تنگ کردن مردمک چشم وکند کردن ضربان قلب و… می باشد(۲۸)بدیهی است وقتی از خارج تحریکاتی روی اعصاب شروع می شود اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی تعادل خود را از دست داده پائین یا بالا می روند. ازجلمه تحریکات خارجی که منجر به عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک می شود ارتعاشات موسیقی است که باعث اثراتی دربدن می شود که ما به گوشه ای ازآن ها اشاره خواهیم کرد:

۱ـ ضعف اعصاب:

ازبین رفتن تعادل بدن که منوط به مختل شدن تعادل وتوازن بین دوسیستم اعصاب سمپاتیک وپاراسمپاتیک است منجر به پدیدآمدن ضعف اعصاب می شود.دکتر «آرنولدفریدمانی» پزشک بیمارستان نیویورک ورئیس کلینیک سردرد، باکمک دستگاههای الکترونی تعیین امواج مغز وتجربیاتی که بدست آورده ثابت کرده که یکی از عوامل مهم خستگیهای روحی وفکری وسردردهای عصبی،گوش دادن به موسیقی رادیو است مخصوصاً برای کسانی که به موسیقی آن دقّت وتوجّه می کنند(۲۹)شورای ملّی تحقیقات کانادا هم نتایجی از تحقیقات خود اعلام کرده که قابل توجّه است : صدای موسیقی ، هر قدر هم که ضعیف باشد ، آشفتگی فوق العاده شدیدی در کار مغز ایجاد می کند ، صدای ملایم موسیقی حتّی درموقع خواب دشمن سلامت است.خطرناک ترین و بدترین عذاب برای کسی که به خواب رفته است،صدای آهستة موسیقی درحال پخش است(۳۰)

۲ـ عمرکوتاه:

گفته می شود عمر متوسّط انسان، حدود ۱۲۰سال می باشد ولی علل وعوامل مختلفی درکاهش یا افزایش این مقدار مؤثر است . عواملی چون تغذیه،تفریح ،خنده،گناه و…امام صادق (ع ) می فرمایند: «بَیتُ الغِنا لا تؤمنُ فیهِ الفَجیعةُ وَ لاتُجابُ فیه الدَّعوَةُ وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ(۳۱).«خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند».طبق یافته های دانشمندان نیز از جملة عوامل کاهش طول عمر انسان، سرو صداها و صدای موسیقی می باشد به طوری که اکثرموسیقی دان ها به نصف عمر طبیعی هم نرسیده اند و بعضاً با عوارض و مرگ ناگهانی از دنیا رفته اند، حتّی در قرون قبل هم که مردم از این آلودگی ها به دور بوده ودارای عمرهای طولانی بوده اند، کار گزاران موسیقی ازعمرطبیعی محروم بوده اند. آمارهایی که در این زمینه اعلام شده است مؤیّد این مطلب است که نوع موسیقی دانان، دارای عمرهای کوتاهی بوده اند و ما دراین نوشتار به جهت اختصار ، فقط به ذکر نام برخی از این موسیقی دانان بسنده می کنیم تا فقط شواهدی بر این مطالب ذکر شده، ارائه شده باشد و عزیزان را جهت اطّلاعات بیشتر به کتب مربوطه(۳۲) ارجاع می دهیم.تذکر: الف ـ البتّه ممکن است ازموسیقی دانان کسانی هم باشندکه عمرآنها بیش از اینها بوده باشد ولی در اینموردآن چه راکه غالب بوده درجدول، بیان کرده ایم.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”