ارائه فهرستی منسجم از آثار ریچا دشوار است، زیرا شمارههای آثاری که در زمان انتشار به آنها اختصاص داده شده است، به هم ریخته است، برخی از قطعات ظاهرا گم شدهاند، و بسیاری از آثار چندین بار منتشر شدهاند، گاهی اوقات به عنوان بخشی از مجموعههای بزرگتر. آثار به جا مانده از او طیف گسترده ای از ژانرها و فرم ها، از اپرا تا فوگ پیانو را پوشش می دهد. او امروزه بیشتر به خاطر 25 قطعه بادی خود که بین سالهای 1811 تا 1820 در پاریس سروده شده است، شناخته میشود، که عمدتاً از سال 1817 در سالن تئاتر فاوارت توسط برخی از بهترین تکنوازان بادی جهان اجرا میشد. کمی بعد در سراسر اروپا بازی کرد. ریچا در خاطراتش ادعا میکند که پنجنفرههای بادی او خلأ را پر کردهاند: «در آن زمان، نه تنها موسیقی خوب کلاسیک، بلکه اصلاً موسیقی خوب برای سازهای بادی کمبود وجود داشت، صرفاً به این دلیل که آهنگسازان اطلاعات کمی داشتند. در واقع، تجربیات ریچا بهعنوان یک نوازنده فلوت، باید به خلق این قطعات کمک کرده باشد، که در آن او به طور سیستماتیک امکانات گروه بادی را بررسی کرد و یک نوع فرم سونات گستردهای را اختراع کرد که میتوانست پنج قطعه اصلی را در خود جای دهد. مضامین. ریچا اولین پنج نفر تجربی خود را در سال 1811 نوشت. دو مجموعه "بهطور غیرقابل مقایسه برتر" اول از پنج مجموعه منتشر شده بعدی Opus 88 در سال 1814 پس از مطالعه بیشتر در مورد سازها و همکاری با نوازندگان او نوشته شد، و چهار مجموعه باقی مانده قبل از انتشار در سال 1817 تکمیل شد. سه مجموعه شش تایی دیگر به عنوان Opus منتشر شد 91 در 1818، Opus 99 در 1819 و Opus 100 در 1820.
از نظر موسیقایی، پنجگانههای بادی در مقایسه با آثار قبلی او، یعنی آهنگهای دوره وین، روند محافظهکارانهتری را در آثار رایشا نشان میدهند. همانطور که در پیشگفتار خود توضیح میدهد، ریچا میخواست محدودیتهای فنی پنج ساز بادی را که هنوز در حال تکامل هستند (بوق دستی، فلوت و کلارینت «غیر منطقی»، نیهای دوتایی با کلیدهای کمتر) و در نتیجه جاهطلبیها را گسترش دهد. از نوازندگان بادی آماتور، با ایجاد هسته ای برای مجموعه ای از کارهای اساسی مانند آنچه در دسترس نوازندگان زهی (و آگاهانه جدی تر از هارمونی موزیک قرن گذشته) است. نوشتههای او ترکیبی از نمایش جذاب (اغلب امروزه هنوز بسیار چالشبرانگیز است، اما برای هر ساز اصطلاحی)، عناصر محبوب (از اپرای کمدی که تکنوازانش نواختند، از میراث بوهمیاییاش، از پسزمینه نظامی تا زندگیاش - راهپیماییهای زیاد، «پیادهروی» ترکیب میشود. مضامین و هیاهوها) و علایق آکادمیک تر مادام العمر او در شکل تنوع و کنترپوان. چهار نفر از پنج نفر دارای سهگانههایی به شکل پاساکالیا هستند، اما تم تکراری در هر مورد روی سازهای مختلف است، بنابراین لزوماً در باس نیست. ارتباط قبلی بتهوون، که اکنون قطع شده است، در اسکرو گروه پنج نفره در E-flat Op بازبینی شده است. 100 شماره 3، که شامل نقل قول های موسیقایی واضح (در قسمت هورن) از هر دو اسکرویای ارویکا (همچنین در ماژور E-flat) و موومان اول سمفونی پنجم او است. برلیوز میگوید که پنجنفرهها "چند سال از سبک خاصی در پاریس لذت بردند. آنها قطعات جالبی هستند اما کمی سرد"، در حالی که لویی اسپور، که در سالهای 1820-1821 از پاریس بازدید میکرد و تا زمانی که چندین مورد را شنید، قضاوت خود را حفظ کرد. اجرا کرد، آنها را در نامه ای به خانه ارزیابی کرد (که در زندگی نامه خود گنجانده است) به عنوان ایده های بسیار زیادی که به طور بی دقتی به هم مرتبط شده اند یا اصلاً ("اگر او کمتر ثروتمند بود، ثروتمندتر می شد")، "در عین حال ریزه کاری ها و اسکروها کوتاه بودند. قطعات، کمتر به این ایراد می پردازند و برخی از آنها در شکل و محتوا شاهکارهای واقعی هستند». Spohr عموماً تحت تأثیر مهارت تکنوازان بادی قرار گرفت و از اجرای آنها در پیانو و پنج آهنگ بادی خود بسیار راضی بود. برلیوز همچنین در مورد دو تن از نوازندگان (در آثار دیگر) چنین اظهار نظر می کند: "Joseph Guillou ، فلوت اول ... باید تسلط داشته باشد ... بنابراین او ردیف فلوت را یک اکتاو جابجا می کند و بنابراین آهنگ ساز را از بین می برد. قصد» (ص 56); او در مورد نوازندگی کور آنگلای گوستاو وگت می گوید (ص 23): "هر چه خواننده قابل توجه باشد... باورم سخت است که بتواند آن را به همان اندازه که در ساز وگت صدا می کند طبیعی و لمس کننده باشد." ریچا شخصاً به نوازنده شاخ ال-اف دوپرات نزدیک بود، که توسط وکیل خانواده به عنوان سرپرست جانشین دو دختر ریچا در هنگام مرگ او نامزد شد.
جادوگری فنی همچنین در ترکیب بندی هایی که رساله نظری ریچا Practische Beispiele (نمونه های عملی) در سال 1803 را نشان می دهد، غالب است، جایی که تکنیک هایی مانند دوتایی و چند ریتم در تمرین های بینایی خواندنی بسیار دشوار بررسی می شوند. 36 فوگ برای پیانو، که در سال 1803 منتشر شد، به عنوان تصویری از سیستم جدید رایشا، یعنی آن ایدههای جدید درباره فوگها که بتهوون را برانگیخته بود، در نظر گرفته شد. ریچا پیشنهاد کرد که ورودیهای دوم سوژههای فوگ در کلیدهای اصلی میتواند در کلیدهایی غیر از کلیدهای استاندارد غالب باشد.
n احتمال مدولاسیون و تضعیف ثبات تون محافظه کارانه فوگ. فوگ های مجموعه نه تنها این نکته را نشان می دهند، بلکه از انواع ترفندهای فنی بسیار پیچیده مانند پلی ریتم (شماره 30)، ترکیبی (شماره 24، 28)، نامتقارن (شماره 20) و به سادگی غیر معمول (خیر) استفاده می کنند. 10 در 12/4، شماره 12 در 2/8) متر و امضاهای زمان، که برخی از آنها از موسیقی محلی مشتق شده اند، رویکردی که مستقیماً آهنگسازان بعدی مانند بلا بارتوک را پیش بینی می کند. شماره 13 یک فوگ مودال است که فقط با کلیدهای سفید پخش میشود، که در آن آهنگسازی در تمام درجههای مقیاس به جز درجه 7 بدون تغییر بیشتر امکانپذیر است. شش فوگ از دو سوژه استفاده می کنند، یکی دارای سه سوژه و شماره 15 دارای شش سوژه است. در چندین فوگ، رایشا با استفاده از موضوعات هایدن (شماره 3)، باخ (شماره 5)، موتسارت (شماره 7)، اسکارلاتی (شماره 9)، فرسکوبالدی (شماره 9) با سنت قدیمی پیوند برقرار کرد. 14) و هندل (شماره 15). بسیاری از دستاوردهای فنی در ادبیات فوگ منحصر به فرد است.
اتودهای op. 97، Études dans le genre fugué، که در سال 1817 در پاریس منتشر شد، به همین ترتیب پیشرفته هستند. قبل از هر آهنگ، نظرات ریچا برای آهنگسازان جوان نوشته شده است. 30 اتود از 34 اتود گنجانده شده فوگ هستند و قبل از هر اتود پیش درآمدی بر اساس یک مشکل فنی یا ترکیبی خاص وجود دارد. مجدداً تعداد استثنایی زیادی از فرمها و بافتها استفاده میشود، از جمله، برای مثال، فرم تنوع با استفاده گسترده از کنترپوان معکوس (شماره 3)، یا یک Andante در C مینور بر اساس پیشرفت هارمونیک معروف فولیا. چرخه عظیم تغییرات ریچا، L'art de varier، از همان اصل آموزشی استفاده می کند و شامل تغییراتی در قالب فوگ های چهارصدایی، تغییرات موسیقی برنامه ای، تغییرات تلاقی دست مانند توکاتا و غیره است که نه تنها در بسیاری از جنبه ها پیش بینی می کند. تغییرات دیابلی بتهوون، بلکه آثار شوبرت، واگنر و دبوسی.
بسیاری از کوارتت های زهی ریچا به همین ترتیب پیشرفته هستند و همچنین پیشرفت های بعدی متعددی را پیش بینی می کنند. هشت کوارتت زهی وین (1801-1805) از مهمترین آثار او هستند. اگرچه از زمان مرگ رایشا تا حد زیادی نادیده گرفته شد، اما آنها در طول زندگی او بسیار تأثیرگذار بودند و اثر خود را در کوارتتهای بتهوون و شوبرت بر جای گذاشتند، همانطور که کلاویه خوشخلق باخ توسط عموم نادیده گرفته شد، اما بتهوون و شوپن به خوبی شناخته شدند. ریچا همچنین برای انواع مختلف گروهها به غیر از کوئنتتهای بادی و کوارتتهای زهی، از جمله سوناتهای ویولن، تریوهای پیانو، تریوهای هورن، کوارتتهای فلوت، آثار مختلف برای تکنوازی سازهای بادی یا زهی همراه با زه، و آثاری برای صدا نوشت. او همچنین در ژانرهای بزرگتر، از جمله حداقل هشت سمفونی شناخته شده، هفت اپرا، و آثار کرال مانند Requiem نوشت.
بسیاری از موسیقیهای ریچا در طول زندگیاش منتشر نشده و/یا اجرا نشده باقی ماندند و تقریباً همه آنها پس از مرگ او در ابهام فرو رفت. این تا حدودی با تصمیمات خود ریچا که در زندگینامه خود منعکس کرده است توضیح داده می شود: «بسیاری از آثار من به دلیل بیزاری من از جست و جوی اجراها هرگز شنیده نشده اند [...] من زمان صرف شده در چنین تلاش هایی را به عنوان از دست رفته حساب کردم و ترجیح دادم پشت میز من بمان. او همچنین مکرراً از ایدههایی مانند استفاده از صداهای ربع حمایت میکرد که بسیار جلوتر از زمان او بود که توسط معاصرانش قابل درک نبود.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”