بیوگرافی دورا کارینگتون
دوران کودکی
دورا کارینگتون چهارمین فرزند از پنج فرزند - دومین دختر از دو دختر بود. والدین او ساموئل کارینگتون، مهندس راه آهن و همسرش شارلوت هاتون بودند. اولین روزهای او در هرفورد، در فاصله کوتاهی از شرق ولز بود. چندین سال بعد خانواده به باغ روثسی در بدفورد نقل مکان کردند.
کارینگتون بعداً به یاد آورد که او "یک کودکی وحشتناک" داشته است. مادرش مضطرب، خواستار و به شدت پارسا بود و بیشتر وقت خود را صرف امور مذهبی می کرد.
دور از خانواده اش در دبیرستان بدفورد بود که کارینگتون مورد توجه شخصی قرار گرفت که خلاقیت او را تشویق کرد. معلمان او به سرعت به استعداد هنری او پی بردند. در حالی که هنوز دانش آموز جوانی بود، دو بار در سنین 12 و 13 سالگی برنده جوایز ملی برای طراحی فیگور شد.
آموزش اولیه
در سال 1910، کارینگتون در مدرسه هنر اسلید، بخشی از دانشگاه کالج لندن ثبت نام کرد. زمانی که در اسلید بود، کارینگتون با دو دختر به نامهای دوروتی برت و باربارا هیلس دوستی نزدیک برقرار کرد. این سه نفر به قدری نزدیک بودند که دوروتی و باربارا وقتی کرینگتون موهای بلندش را به شکل باب کوتاه و جسورانه کوتاه کرد، از او پیروی کردند. این به ویژه جسورانه بود زیرا روند فلپر در دهه 1920 هنوز چندین سال با آن فاصله داشت. این سه به زودی به "Slade Cropheads" معروف شدند. تقریباً در همین زمان بود که کارینگتون استفاده از نام کوچک خود را متوقف کرد و توسط بسیاری از نزدیکترین افراد به او تا پایان عمر فقط به عنوان «کارینگتون» شناخته شد.
در طول سالهای حضورش در اسلید، کارینگتون بهطور عاشقانه توسط دو دانشجو به نامهای کریستوفر نوینسون و مارک گرتلر تعقیب شد، اما او هرگز رابطهای را با هیچ یک از خواستگاران دنبال نکرد. با این حال، او کاری برای منصرف کردن محبت آنها انجام نداد، که منجر به درام و درد دل زیادی در اطراف شد.
علیرغم انتخاب های متهورانه مد و عاشقانه های پر سر و صدا، پیشرفت هنری کارینگتون در این دوران نسبتاً پیاده بود. او در سبک های بسیار سنتی یاد می گرفت و کار می کرد.
دوره بلوغ
پس از اتمام دوره آموزشی خود در اسلید، کارینگتون برای کارگاههای Omega و Hogarth Press که هر دو کسبوکار خلاقانهای توسط اعضای گروه غیرقانونی Bloomsbury لندن، که مشهورترین اعضای آن شامل رماننویسهای ویرجینیا وولف و ایام فورستر، و همچنین رماننویسهای ویرجینیا وولف و ایام فورستر بودند، تأسیس شدهاند، مشغول ساختن نقاشیها و نقوش روی چوب شد. اقتصاددان مشهور جان مینارد کینز. اگرچه او با بسیاری از اعضای گروه دوست بود و مکاتبات منظمی با وولف داشت، اما کارینگتون بیشتر یک بازیکن حاشیهای در بلومزبری بود. هنگامی که در سال 1916 در کارگاه های امگا کار می کرد، با نویسنده لیتون استراچی، که عشق اصلی او در طول زندگی اش بود، آشنا شد. آن دو به سرعت با هم دوست شدند و در نوامبر 1917 زندگی مشترک خود را آغاز کردند. با وجود اینکه او آشکارا همجنسگرا بود، کارینگتون احساسات عاشقانه عمیقی نسبت به او داشت. دوستی پایدار آنها با ازدواج مشترک بود، اما، به نوبه خود، کارینگتون همچنین روابط عاشقانه دیگری را با مردان و زنان بررسی کرد.
در سال 1918، پدر کارینگتون درگذشت و ارث کوچکی برای او باقی گذاشت که به او امکان استقلال مالی - و در نتیجه هنری - بیشتری داد. به زودی پس از آن او رالف پارتریج، دوست برادر کوچکترش را که در مطبوعات هوگارث با لئونارد و ویرجینیا وولف کار می کرد، ملاقات کرد. کارینگتون و استراچی که شروع یک مثلث عشقی عجیب را رقم زدند، عاشق پارتریج شدند و او محبت هر دو را برگرداند. پارتریج در سال 1921 با کرینگتون ازدواج کرد و استراچی هزینه عروسی را پرداخت کرد. این سه نفر با هم به ماه عسل به ونیز رفتند. استراچی اظهار داشت: "همه چیز در ساعت شش و هفت است، خانمهایی که عاشق حشرهکشها هستند، و قیمت زغالسنگ نیز در حال افزایش است. همه چیز به کجا ختم خواهد شد؟" در انگلستان، کارینگتون زمان خود را بین انجام کارهای خانگی یک همسر و کارهای یک هنرمند تقسیم کرد. او تقریباً روی هر وسیله ای که می توانست پیدا کند نقاشی می کرد، از جمله شیشه، تابلوها، کاشی ها و دیوارهای خانه دوستانش.
در سال 1924، استراچی اجاره نامه هام اسپری را در نزدیکی هانگرفورد در ویلتشر خریداری کرد. به زودی، اتحادیه فشرده این سه نفر شروع به انحلال کرد. پارتریج یک معشوقه در لندن پیدا کرد، در حالی که کارینگتون با دوست پارتریج، برنارد پنروز رابطه عاشقانه برقرار کرد. یک بارداری ناخواسته و سقط جنین در سال 1928 پایان غم انگیزی به رابطه آنها داد. کارینگتون دیگر هرگز رابطه عاشقانه با یک مرد نداشت و توجه خود را منحصراً به زنان معطوف کرد.
اواخر دوره
در اواخر سال 1931، استراچی به شدت بیمار شد. اگرچه پزشکان نتوانستند به درستی این مشکل را تشخیص دهند، اما بعداً مشخص شد که او به سرطان معده مبتلا شده است. کارینگتون که از سقوط ناگهانی استراچی وحشت کرده بود، سعی کرد خود را در گاراژ خفه کند، اما پارتریج او را نجات داد. استراچی اندکی پس از آن، در ژانویه 1932 درگذشت. پس از مرگ او، کارینگتون در مجله خود نوشت: "آنها می گویند که باید معیارها و ارزش های زندگی خود را زنده نگه دارید. اما چگونه می توانم آنها را برای شما نگه دارم. همه چیز برای شما بود. من زندگی را دوست داشتم فقط به این دلیل که تو آن را بسیار عالی ساختی و حالا دیگر کسی نیست که با او شوخی کنم یا با او صحبت کنم... من رنگ هایم را می بینم و فکر می کنم فایده ای ندارد که لیتون اکنون هرگز عکس های من را نخواهد دید و من گریه کردن."
دو ماه بعد، کارینگتون به خودش شلیک کرد. او قبل از تسلیم شدن در اثر جراحت پیدا شد و به نزدیکترین دوستانش اجازه داد تا کنار تخت او در خانه اسپری ژامبون خداحافظی کنند. او سی و هشت ساله بود.
میراث دورا کارینگتون
کارینگتون در چاپ توسط D.H. Lawrence (زنان عاشق - 1920) و آلدوس هاکسلی (Crome Yellow - 1921) جاودانه شد، اما او هرگز به عنوان یک هنرمند در طول زندگی خود به شهرت نرسید. این را می توان به این واقعیت نسبت داد که او به ندرت آثار خود را به نمایش می گذاشت، یا حتی امضا می کرد، همراه با این واقعیت که او در جدیدترین سبک ها کار نمی کرد. برای سالها، هنر او با گروه بلومزبری به دلیل ارتباطش با استراچی و همچنین درگیریهای عاشقانهاش در آن گروه همراه بود. با این حال، او به آزمایش رسمی مدرنیسم به اندازه برخی از مشهورترین اعضای گروه، از جمله راجر فرای و ویرجینیا وولف علاقه مند نبود. در واقع، او اکنون به خاطر پرترهها و مناظر بسیارش که طبقهبندی آسان را به چالش میکشند، در جایی در مرزهای جنبشهای پست امپرسیونیسم، پیش رافائلیتی و سوررئالیستی قرار گرفته است. او همچنین به دلیل توجهش به هنرهای تزئینی و همچنین به علایق «زنانه»، از تمرکز بر زنان در مناظر خود گرفته تا علاقه او به «قلمرو زنانه» هنرهای تزئینی مورد تحسین قرار گرفته است.
در دهه 1970، زمانی که دیوید گارنت مجموعهای از نامهها و منتخبهایش را از دفتر خاطراتش منتشر کرد، نقاشی کارینگتون طرفداران آکادمیک و محبوب جدیدی پیدا کرد. از آن زمان، آثار او توسط تیت بریتانیا خریداری شد، و همچنین در سال 1995 موضوع یک بازنگری بزرگ باربیکن بود. پرترههای صمیمی او از نزدیکترین افراد به او بر گروهی از هنرمندان، بهویژه نقاشان پرتره در بریتانیا و ایالات متحده تأثیر گذاشت. از جمله آلیس نیل، تریسی امین و تام فیلیپس.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”