بیوگرافی الکساندر کالدر
دوران کودکی
الکساندر کالدر، معروف به سندی، در صف طولانی مجسمه سازان متولد شد که بخشی از نسل چهارمی بود که این هنر را در پیش گرفت. اولین ابزار هنری شناخته شده او که از دوران کودکی اشیا را می ساخت، یک انبردست بود. در هشت سالگی، کالدر در حال ساخت جواهرات برای عروسک های خواهرش از مهره ها و سیم مسی بود. در طی چند سال بعد، هنگامی که خانوادهاش به پاسادنا، فیلادلفیا، نیویورک و سانفرانسیسکو نقل مکان کردند، او مجسمههای حیوانات کوچک و تختههای بازی را از چوب و برنج پاکشده ساخت. علاقه کالدر در ابتدا نه به هنر، بلکه به مهندسی مکانیک و سینتیک کاربردی منتهی شد که در موسسه فناوری استیونز در هوبوکن، نیوجرسی (1915-1919) تحصیل کرد.
آموزش اولیه
پس از فارغالتحصیلی از کالج، کالدر مشاغل بسیاری را امتحان کرد: مهندس خودرو، نقشهکش و نقشهبردار، قایقهای بخار، و مهندس هیدرولیک از جمله آنها. در سال 1922، در کلاس های طراحی شبانه در مدرسه دولتی خیابان 42 نیویورک شرکت کرد. سال بعد او نقاشی را در لیگ دانشجویان هنر (1923-1926) با جان اسلون و جورج لوکس خواند و در حالی که به عنوان تصویرگر برای روزنامه پلیس ملی کار می کرد. مأموریتی برای تصویرسازی آثار در برادران رینگلینگ و سیرک بارنوم و بیلی منجر به علاقه او به سیرک شد.
در سال 1926، پس از نمایش نقاشی در گالری هنرمندان در نیویورک، به پاریس نقل مکان کرد. هنگامی که آنجا بود، او شروع به ساخت اسباببازیهای متحرک و فیگورهایی کرد که تبدیل به سیرک کالدر (1926-1931) شد. او همچنین شروع به استفاده از سیم برای تولید پرتره های خطی و مجسمه های فیگوراتیو کرد. او در دنیای هنر به دلیل اجرای سیرک کالدر که طی آن شخصیتها و حیوانات مختلفی را که خلق کرده بود به حرکت درآورد، محبوب شد. در پاریس، کالدر با خوان میرو آشنا شد که به یک تأثیر مهم و دوست صمیمی تبدیل شد. در سال 1929، کالدر شروع به تولید جواهرات با همان سیمی کرد که در مجسمه سازی خود استفاده کرد. او در طول زندگی حرفه ای خود به کار جواهرسازی ادامه داد و عمدتاً گردنبند، انگشتر، سنجاق سینه و دستبند برای دوستان می ساخت. کالدر اغلب از استودیو به استودیو و بین نیویورک و پاریس نقل مکان می کرد. در یکی از سفرهای قایق بین اقیانوس اطلس، لوئیزا جیمز را ملاقات کرد که در سال 1931 با او ازدواج کرد.
دوره بلوغ
در اواخر دهه 1920 کالدر نقاشیهای رنگ روغن فیگوراتیو بیشتری خلق کرد، اما بازدید سال 1930 از استودیوی پیت موندریان باعث شد کالدر برای همیشه از فیگوراتاسیون به انتزاع تغییر مسیر دهد. پس از ورود به استودیو، کالدر روی مستطیل های رنگی که یکی از دیوارها را پوشانده بود، ثابت شد: او گفت که دوست دارد آنها را از نظر فیزیکی به حرکت درآورد. کالدر به گروه تأثیرگذار Abstraction-Creation پیوست و بر یافتن راهی برای حرکت رنگ انتزاعی در فضا متمرکز شد. یک سال بعد او اولین آثار سیمی انتزاعی خود را به نمایش گذاشت و مجسمه های مکانیزه اولیه و پیشگامانه خود را تولید کرد که هنر جنبشی پیشگام بود. مارسل دوشان نام این آثار را «موبایل» گذاشت، اصطلاحی که شامل مجسمههای بعدی نیز میشود که کالدر خلق کرد و به جای موتور بر حرکت هوا تکیه داشت.
در طول دهه 1930، کالدر همچنین شروع به ساخت مجسمه های غیر جنبشی کرد که هانس آرپ از آنها به عنوان "پایدار" یاد کرد. مانند موبایلها، اصطبلهای کالدر آشکارا از اجزای ساخت خود، مانند فلنجها و پیچها، به عنوان عناصر قابل مشاهده طرحها استفاده میکردند. کالدر برای تأکید بر حرکت و انرژی هم در موبایل و هم در استیبل از حرکات بلند، کشیده و قوس دار استفاده می کرد.
این هنرمند در سال 1933 به کانکتیکات نقل مکان کرد، جایی که او به دنبال فضایی برای خلق آثار آویزان بزرگتر و مجسمههایی در فضای باز بود. همزمان، کالدر شروع به ساخت دکورها و لباسهای نمایشی توسط رقصنده مارتا گراهام و آهنگساز اریک ساتی کرد، کاری که در طول زندگی حرفهای خود ادامه داد. تا پایان دهه 1930 او به اجرای نمایش های سیرک کالدر ادامه داد. او نمایشگاهها و سفارشهایی را در سراسر اروپا برگزار کرد و سرانجام در سال 1938 دوباره به ایالات متحده بازگشت. در سال 1939، موزه هنر مدرن کالدر را مأمور ساخت تله خرچنگ بزرگ و دم ماهی سیار کرد.
در طول جنگ جهانی دوم، کالدر بسیاری از نقاشی های گواش با رنگ های روشن ساخت. او همچنین به ساخت مجسمه سازی ادامه داد و عمدتاً به دلیل کمبود منابع از چوب به جای فلز استفاده کرد. او صور فلکی، مجموعه ای از اصطبل های سه بعدی هوادار از سیم و اشکال انتزاعی چوبی حک شده را ایجاد کرد. در سال 1943، کالدر بهعنوان جوانترین هنرمندی که تا به حال یک نمایشگاه گذشتهنگر در معتبرترین مکان دنیای هنر، موزه هنر مدرن نیویورک برگزار کرده است، مفتخر شد. در سال 1946، گالری لویی کار در پاریس، نمایشگاه مهم دیگری از آثار کالدر را ترتیب داد، که ژان پل سارتر برای آن مقاله کاتالوگ برجسته ای نوشت.
اواخر دوره
کالدر از سال 1958 تا 1970 در استودیوی بزرگی که در راکسبری، کانکتیکات ساخته شده بود، در محاصره خانوادهاش کار میکرد و مجسمههای متعدد و عظیمی خلق کرد. در حالی که اینها شامل برخی از موبایل ها می شد، کارهای او در فضای باز اغلب اصطبل های بزرگ مقیاس بودند. در میان بسیاری از کمیسیون های بین المللی او، کمیسیون هایی برای اداره بندر نیویورک (1957)، یونسکو در پاریس (1958) و در سال 1969، اولین اثر هنری عمومی با بودجه بنیاد ملی هنرها بود. او با خانواده اش در این سال ها در فرانسه به سفر و کار مشغول شد. بیروت، لبنان؛ آمدآباد، هند؛ لندن; و نیویورک. او همچنین به خلق مجسمه های کوچکتر، جواهرات و طراحی های صحنه ادامه داد. در سال 1960، کالدر شروع به طراحی ملیلههایی کرد که توسط بافندگان در روستاهای فرانسوی Aubusson و Felletin ساخته میشد. او در سال 1962 استودیوی بزرگی را در ساشه فرانسه در نزدیکی خانه دوست ژان دیویدسون ساخت و بزرگترین آثار خود را در آن ساخت. در اوایل دهه 1970، او حتی طرح هایی با رنگ های پر جنب و جوش برای پوشاندن سه جت برانیف و یک ماشین اسپورت BMW ایجاد کرد.
میراث الکساندر کالدر
کالدر با سیرک اولیه خود در کالدر، شوخ طبعی را به هنر جدی تزریق کرد و مفهوم هنرمند را به عنوان یک مجری و هم سازنده هنر معرفی کرد و الهام بخش هنرمندانی مانند Claes Oldenburg و اجراهای عجیب و غریب او Ray Gun Theater (1962) بود که در آن هنرمندان Carolee مشارکت داشتند. اشنیمن، لوکاس ساماراس، اویویند فاهلستروم، تام وسلمن و ریچارد آرتشواگر. و اجرای طنز Red Grooms The Burning Building (1960) و مجسمه عظیم مکانیزه Ruckus Manhattan (1975) او.
تأثیر ژست های خطی فراگیر در موبایل های کالدر را می توان در آثار فرانتس کلاین، ویلم دی کونینگ و آثار بعدی جکسون پولاک، اکسپرسیونیست های انتزاعی مشاهده کرد. موبایل عناصر حرکت و ترکیب تصادفی تصادفی را وارد مجسمه سازی کرد و زمینه را برای آزمایش هایی با هنر جنبشی جورج ریکی و موسیقی و رقص ساخته شده توسط عملیات تصادفی جان کیج و مرس کانینگهام فراهم کرد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”