خلاصه ای از ویکتور براونر
براونر که یکی از اعضای برجسته آوانگارد رومانیایی است، بیشتر به خاطر کاوش هایش در زمینه معنویت، اسطوره و پیشگویی که در آن عناصر هنر عامیانه یا ابتدایی را با کنار هم قرار دادن غیرمعمول اشیا و فرم ها ترکیب می کند، شناخته می شود. اگرچه او در ابتدا طیف وسیعی از رویکردها از جمله دادا و اکسپرسیونیسم را آزمایش کرد، اما براونر بیشتر با سوررئالیستها مرتبط است و او بین سالهای 1925 و 1948 یکی از اعضای فعال گروه بود و از جمله با خود آندره برتون از نزدیک همکاری میکرد. براونر در طول زندگی حرفه ای خود، تأثیرات بسیار و متنوعی را در کار خود قرار داد تا یک سبک شخصی منحصر به فرد را ایجاد کند که شامل استفاده از چشم اندازهای صاف، رنگ های زنده و یک نماد نگاری پیچیده بود.
دستاوردهای او
براونر که به خاطر استفاده التقاطی خود از تصویرسازی شهرت داشت، یک فرهنگ لغت بصری بسیار فردی ایجاد کرد که نشانه ها و نمادهایی را از طیف متنوعی از منابع از جمله دین و عرفان در کار خود گنجانده بود. او از این بازنمایی ها به عنوان وسیله ای برای ارائه احساسات و تعاملات خود استفاده کرد و ادعا کرد که کارش عمدتاً زندگی نامه ای است. با این حال، ماهیت شخصی این نمادها، تفسیر آنها را با درجه بالایی از دقت برای بیننده دشوار می کند.
ایده های مرتبط با پیشگویی پس از سال 1938 در کار براونر غالب شد، زمانی که به نظر می رسید او به درستی از دست دادن یکی از چشمان خود را در یک دعوا پیش بینی می کرد (چشم ها یک موضوع تکراری در بسیاری از کارهای اولیه او بودند). با انجام این کار، او در میان سوررئالیست ها به عنوان بینا شهرت پیدا کرد، و همچنین خود را یکی از آنها می دانست. پس از این واقعه، کار او درونگراتر شد و نمادهایی مانند چشم سیکلوپ نبوی رایج است.
بسیاری از آثار براونر شامل موجودات ترکیبی خارقالعاده و غالباً عجیب و غریب است که در آنها انسانها، حیوانات و ماشینها با هم ترکیب میشوند تا تصاویری عجیب و غریب و اغلب ناراحتکننده ایجاد کنند. با خلق اینها، هنرمند شکل انسان را بی شخصیت کرد و این فرصت را داشت که نگرانی های خود را بر روی بازنمایی بدن خود و بدن دیگران، به ویژه زنان بنویسد.
تعدادی از کارهای مهم آرتیست
سلف پرتره با چشم کنده
سلف پرتره با چشم کنده چهره هنرمند را در حالی نشان می دهد که چشم او از بین رفته است و حفره چشم آویزان است. این شکل رو به رو دیده میشود و یکی از چشمهای باقیمانده مستقیماً به بیننده خیره شده است. این تصویر بیش از بسیاری از آثار براونر بازنمایی میکند و یک پرتره از خود را که در آینه نقاشی شده است، جدا از چشم دقیق نشان میدهد. رنگ های خاموش و فقدان خون یا غم به قطعه حس رویایی می بخشد و کنار هم قرار گرفتن عجیب رئالیسم و سورئالیسم را تقویت می کند.
چشمهای مثلهشده یا جابجا شده یک موضوع تکراری برای براونر بود که در بسیاری از آثارش از جمله چشمانداز مدیترانه (1932)، آخرین سفر (1937) و نقاشی شده از طبیعت (1937) ظاهر شد. چشمها همچنین نماد مهمی در قانون گستردهتر سوررئالیست بودند، که در صحنهی بریدن کرهی چشم در ابتدای کتاب Un Chien Andalou اثر دالی (1929) و در رمان ژرژ باتای، داستان چشم (1928) ظاهر شد. هفت سال پس از ترسیم این تصویر، براونر در دعوای دو نقاش اسپانیایی، اسکار دومینگز و استبان فرانسس، چشم خود را از دست داد. پس از این واقعه، براونر در میان سوررئالیست ها به عنوان یک روشن بین شهرت پیدا کرد و کار او کمتر طنزآمیز شد و بیشتر بر جادو و غیبت متمرکز شد.
رنگ روغن روی بوم - مرکز ژرژ پمپیدو، پاریس
شهر من رویای
این منظره شهری با رنگهای جسورانه و سبک مصور، تأثیر نقاش سوررئالیست ایتالیایی جورجیو د کیریکو را بر براونر نشان میدهد. دی کیریکو با استفاده از رنگهای روشن و سایههای شدید و کشیده، میدانهای شهر وهمآور را نقاشی میکرد و صحنههای او اغلب با چهرههای مجرد پر میشد. در این تصویر، براونر مفهوم دی کیریکو را می گیرد و از طریق جایگزینی ساختمان ها با اعضای بدن و اقلام لباس، آن را مورد بازجویی قرار می دهد. این جابجایی اقلام در چارچوبی از نرمال بودن، مشخصه جنبش سوررئالیستی بود. براونر در طول زندگی حرفه ای خود به طور گسترده ای با سبک ها و تکنیک های مختلف آزمایش کرد و این تصویر توانایی او را در قدردانی و جذب کار دیگران در حالی که هنوز هم تصاویر منحصر به فرد خود را می سازد، نشان می دهد.
اضافه شدن چهره نظامی نامتجانس در پیش زمینه بسیار جالب است، لباس او شبیه یک سرباز اسباب بازی یا مدیر گروه است، اما با وجود چهره خوش لباسش، او در یک خیابان خالی موعظه می کند. ممکن است این یک اظهار نظر سیاسی در مورد آشفتگی فزاینده در آلمان باشد و دولت نازی را به عنوان شخصیتی متورم و مضحک نشان دهد. براونر به موضوعات سیاسی پرداخته بود که قبلاً نسخه ای سورئالیستی از دیکتاتور آلمان را در سال 1934 ترسیم می کرد که صرفاً عنوان آن هیتلر بود.
رنگ روغن روی بوم
آناتومی میل
براونر در مجموعه آناتومی میل خود، نمودارهایی از چهره های زن را با عناصر مکانیکی اضافی ترسیم کرد، هر تصویر همچنین حاوی یادداشت های توضیحی است. در این اثر، این فیگور دارای یک سر منقبض شده با دو چراغ جلو در جای چشم، دو اهرم تحریک از مرکز صورت و یک لوله تغذیهای کشیده است که به داخل دهان انسان منتهی میشود. به سمت چپ طرح سر بزنید. حلقههای بزرگی که روی سینهها قرار میگیرند به عنوان «دستگاه برای زندگی» برچسبگذاری میشوند. به جای دست، این شکل دارای یک زائده پنجه مانند یا انبر در سمت راست ("فنسرس اخته") و یک اندام شاخ مانند در سمت چپ ("ماشین شیردوشی مری") است. اندامهای جنسی بهعنوان «بهترین از بهترینها» برچسبگذاری شدهاند و این فیگور همچنین دارای دو «پدال جنسی» است که از قسمت داخلی رانهای آن بیرون میآیند.
براونر با به تصویر کشیدن بدن به صورت ترکیبی از قطعات ارگانیک، مصنوعی و مکانیکی که هم خطرناک و هم وابسته به عشق شهوانی هستند، خواسته ها و اضطراب های خود را نشان می دهد. برای مثال، کنار هم قرار گرفتن دو بازو، که یکی به ابزاری تیز برای «اخته کردن» ختم میشود، و دیگری در «دستگاه شیردوشی» با هدف تغذیه و پرورش، تصور براونر از بدن زن را به عنوان منبع خلقت هر دو نشان میدهد. و تخریب براونر در آثار بعدی مانند میتسی (1939) و هوم ایده آل (1943) به کاوش بدن انسان (معمولاً زنانه) به عنوان یک فرم تکه تکه شده ادامه داد.
این ارائه فرم زنانه به شیوه ای غیرانسانی شده در بسیاری از آثار سوررئالیستی رخ می دهد. اغلب زنان به عنوان سوژه ارائه نمی شدند، بلکه به عنوان فرافکنی از مفاهیم زنانگی خود هنرمندان ارائه می شدند و بدن زن تبدیل به ابژه نهایی سوررئالیستی می شد که باعث می شد برخی از هنرمندان مرد آن را بت و رمز و راز کنند. این امر بهویژه در مورد «زن بلعنده» که در اینجا در حضور «ابزار اخته کردن» نمایش داده میشود، صادق است. مضامین مشابهی را میتوان در آثار آندره ماسون و فلیکس لابیسه و در ارائههای هنری و ادبی زنان بهعنوان آخوندک نیایش یا با دندانهای واژن یافت.
مداد روی کاغذ
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”