جورج فردریک واتس (1817-1904)
از سال 1847، واتس در میان محافل روشنفکری شهرت خوبی برای خود ایجاد کرد، اما تا اوایل دهه 1880 به عنوان یک هنرمند به شهرت عمومی دست نیافت، در پی نمایشگاههایی از آثارش در منچستر (1880)، لندن (1881)، و در موزه هنر متروپولیتن در نیویورک (1884). اما در سال های آخر عمر، او از مورد احترام ترین و مشهورترین هنرمندان بریتانیا بود. او به شدت تحت تأثیر میکل آنژ و نقاشان بزرگ ونیزی مانند تیتیان قرار گرفت، و آثار هنری خود را با روایت اخلاقی - معمولاً پیامهای تمثیلی پیچیده، که اگرچه در ابتدا بسیار محبوب هستند، اکنون به نظر میرسد که قدیمیتر به نظر میرسد، القا کرد. پرتره های او از شخصیت های بزرگ معاصر - کاردینال منینگ، فیلسوف جی اس میل، شاعر تنیسون، و نخست وزیر ویلیام گلادستون (همه در گالری پرتره ملی لندن) - بسیار بهتر دوام آورده اند. به عنوان یک مجسمه ساز، او را به خاطر مجسمه سوارکاری انرژی فیزیکی (1904) به یاد می آورند. از زمان مرگ او، خانه او در نزدیکی گیلدفورد به گالری واتس تبدیل شده است و طیف گسترده ای از آثار او را به نمایش می گذارد. در سال 1986، نقاشی رنگ روغن او به نام امید به قیمت 1.1 میلیون دلار فروخته شد.
اوایل زندگی
جورج فردریک واتس هنرمندی بود که هدایایی شبیه به هدایای معاصر ویکتوریایی اش آلفرد استیونز داشت، اما او همان هدف هنری را نداشت و در نتیجه دستاورد او، همان طور که بود، کلیتی کمتر رضایت بخش را تشکیل می دهد. او مانند بسیاری دیگر از هنرمندان انگلیسی طراحی و نقاشی هنرهای زیبا را در مدارس آکادمی سلطنتی آموخت و به دنبال آن دوره ای کار در آتلیه مجسمه ساز بهنس (1795-1864) انجام شد که احتمالاً در شکل دادن به او اهمیت بیشتری داشت. سبک، زیرا در آنجا بود که او دانش عملی خود را از مجسمه سازی به دست آورد. اما از مطالعه دقیق و محبت آمیز مرمرهای الژین بود که او بیشتر آموخت، و وقار بزرگ و آرام بهترین کار او قطعاً از آنها و همچنین نوع چهره های ایده آل او و رفتار مشخص او با پارچه های پارچه ای ناشی می شود.
در سال 1843، جایزه ای که در مسابقه تالار وست مینستر در آن سال به دست آمد، او را قادر ساخت تا از ایتالیا دیدن کند، و در آنجا به مدت چهار سال در آنجا ماند، و به نقاشی و مطالعه استادان قدیمی ایتالیایی، به ویژه استادان دوره رنسانس در ونیز، که تأثیر آنها با تأثیر استادان ونیز ترکیب شد، رفت. Elgin Marbles ویژگی های اصلی سبک بالغ او را تشکیل می دهد.
آثار هنری تزئینی اولیه
او در سال 1847 به انگلستان بازگشت و در همان سال برای بار دوم در مسابقه تالار وست مینستر برای کارتون «آلفرد در حال تحریک رعایای خود به مقاومت در برابر دانمارکیها» موفق شد که متعاقباً در مجلس اعیان اجرا شد. . اما جاه طلبی های او در جهت نقاشی دیواری با تشویق کمی روبرو شد. پیشنهاد تزئین سالن ایستگاه یوستون، بدون پرداخت پول، رد شد، اگرچه پیشنهادی از همین نوع به بنچرهای مسافرخانه لینکلن پذیرفته شد و او روی دیوار شمالی سالن نقاشی دیواری از «عدالت، یک نیم چرخه» را نقاشی کرد. قانونگذاران. این نقاشی دیواری و «آلفرد» در مجلس اعیان تقریباً تنها نقاشیهای دیواری مهمی بودند که واتس انجام داد، اما تقریباً تمام نقاشیهای بزرگتر او، اگرچه روی بوم نقاشی شدهاند، و برای مکان خاصی طراحی نشدهاند، دارای بزرگی و وقار هستند. سبک مرتبط با دکوراسیون دیواری
تأثیرات و زندگی
جنبشهای هنر مدرن تأثیر چندانی بر توسعه سبک واتس نداشت، و اگرچه او تحت تأثیر پیش رافائلها قرار گرفت، و ردپای الهام ترنر اینجا و آنجا در آثارش کاملاً مشهود است، اما او یک چهره منزوی باقی ماند. پس از دوران کودکی، او هیچ مشکل مالی نداشت، و توانست با زحمت خود را وقف هنر خود در خلوتی کاملاً محافظت شده کند. شهرت او قبل از انتخاب دیرهنگام او به عنوان یکی از همکاران آکادمی سلطنتی در سال 1863، که چهار سال بعد با عضویت کامل دنبال شد، کاملاً تثبیت شد. از بقیه زندگی او چیز زیادی برای گفتن وجود دارد. او تا پایان آن یک غرفهدار نسبتاً منظم در آکادمی، و همچنین در گالریهای گروسونور و نیو باقی ماند و تأثیر قابلتوجهی بر بسیاری از هنرمندان بعدی قرن نوزدهم گذاشت. هنرمندان و عموم مردم او را با احترام و هیبتی میانگاشتند که به ندرت به هیچ نقاش انگلیسی دیگری اعطا شده است، و هنگامی که نشان شایستگی در سال 1902 به او اعطا شد، به درستی بیانگر احترام عمومی او بود. او قبلاً سه بار عنوانی را رد کرده بود.
از زمان مرگش، شهرت واتس از واکنش عمومی علیه همه چیزهای ویکتوریایی رنج میبرد، اما به نظر میرسد که از این مرحله از تحقیر جان سالم به در میبرد، حتی اگر دیگر هرگز به اندازهای که در پایان عمرش بود، بالا نرود.
هنر جورج فردریک واتس
آثار واتس به طور طبیعی به سه دسته تقسیم می شوند، نقاشی روایی (شامل تمثیل ها، موضوعات تاریخی و اسطوره ای)، پرتره ها و منظره ها. و احتمالاً خودش آنها را به این ترتیب اهمیت رتبه بندی می کرد، زیرا خود را بیش از هر چیز معلمی می دانست که پیامی برای رساندن دارد. چنین نگرشی در یک هنرمند اکنون آنقدر ناآشنا است که درک آن دشوار است، اما در عصری که ذهن انسانها بسیار درگیر مشکلات اخلاقی بود و هنوز هم انتظار میرفت که یک عکس وسیلهای برای تفکر باشد، به اندازه کافی طبیعی بود.
تمثیل، اساطیر، نقاشی های تاریخی
نابشناسان زیباییشناس امروزی ممکن است به معنای اخلاقی که واتس تصاویر خود را با آن بارگذاری میکرد اعتراض کنند، و ممکن است احساس کنیم که وزن این بار گاهی اوقات بیشتر از آن چیزی است که تصاویر میتوانند تحمل کنند. اما اگر تعصب مدرن بر عکسها را با یک «هدف» از ذهن خود دور کنیم، باید بپذیریم که واتس ایدههای خود را در قالبهای بزرگ و باوقار میپوشاند، که به خودی خود محملی مناسب برای محتوای اخلاقی آنهاست. درست است که نقاشیهای تاریخی از این دست بر روی دیوارهای یک نمایشگاه بیموقع به نظر میرسند، و اگر میتوانستند در طرحی همگن از دکوراسیون یک ساختمان تجسم مییافتند، که معنای آنها در آن گنجانده میشد، بسیار بهتر بود. با هدفی که ساختمان برای آن در نظر گرفته شده همخوانی دارد. خود واتس قطعاً آن را ترجیح میداد، و این تقصیر او نبود که نقاشی تمثیلی و اسطورهای او از قطعات جدا شده از چنین طرحی تشکیل شده است. کیفیت واقعا عالی آنها را می توان با مقایسه آنها با نقاشان دیگر با موضوعات مشابه به بهترین وجه درک کرد. ترسیم تمثیل ها بسیار دشوار است، و اغلب چیزی جز سخیف ترین بهانه برای یک عکس به نظر نمی رسد، اما در مورد واتز هرگز چنین نبود، و در بهترین کار او موضوع و فرم یک وحدت اجتناب ناپذیر دارند. «آشوب» (گالری تیت)، «روح مسیحیت» (گالری تیت)، «عشق و مرگ» (گالری ملی لندن) نمونههای خوبی از این جنبه از هنر او هستند.
پرتره ها
بزرگترین ویژگیهای واتس در هنر پرترهاش مشهود است، و این آثار در برابر ایراداتی که معمولاً علیه تمثیلهای او وارد میشود، باز نمیشوند، اگرچه با همان ایدهآلیستی و هدف جدی برخورد میشود. تعداد کمی از پرتره های او سفارشی بود. آنها را به عنوان اسناد تاریخی بزرگان زمان خود ترسیم کرد و تا زمانی که به ملت عرضه کرد در اختیار خود نگه داشت. او در جوانی پس از آشنایی با لرد هالند، که با او دوست شد و ستارگان برجسته ای را برای او به ارمغان آورد، به عنوان یک مرد جوان، شروع به کار کرد و به این ترتیب او را قادر ساخت تا مجموعه پرتره های تاریخی خود را در اوایل کار خود آغاز کند. آنها با روحیه پرستش قهرمان نقاشی شده اند که بر عظمت عمومی نشسته های او تأکید می کند تا جنبه خصوصی آنها، اما آنها چیزی در مورد آنها از پرتره رسمی ندارند. شاید بتوان آنها را به عنوان پرتره های نمادین توصیف کرد، زیرا واتس در ویژگی های فیزیکی نشسته های خود چیزی جز نمادهای عظمت آنها نمی بیند.
اکثر پرترههای ویکتوریایی، هر چقدر هم که به خوبی نقاشی شده باشند، ظاهر مدلهایی که ژست گرفتهاند بسیار زیاد است و انسان را به ناگزیر به یاد درسهای دانشجویان میاندازد. هیچ یک از پرتره های واتس این ظاهر را ندارند. او به شیوه ای کنجکاو شخصیت را از محیط های شانسی اش جدا می کند و مانند جاشوا رینولدز هر چیزی را که لحظه ای و تصادفی است حذف می کند. در واقع اهداف او در پرتره بسیار شبیه به اهداف رینولدز بود، و فیگورهای او همان شخصیت معمولی را دارند، اگرچه هوای بسیار متفاوتی را تنفس می کنند. برخلاف احساس اوقات فراغت ثروتمند و اشرافی که به پرتره های رینولدز جان می بخشد، در عکس های واتس انرژی پویایی از روح و عقل وجود دارد.
لباس زمان او به وات فرصتی برای طرحهای رنگی زیبا مانند رینولدز نمیداد، اما علیرغم این محدودیت، رنگ پرترههای او غنای متین و باوقارانهای دارد که به خوبی در خور هدف جدی آنها است. رنگ قوی خود را نشان می داد او می توانست از آن نهایت استفاده را ببرد. دشواری های لباس نیز احتمالاً دلیل این واقعیت است که بیشتر پرتره های واتس سر و شانه یا نیم قدهای کوچکی هستند که در آن تمام توجه می تواند روی سر متمرکز شود.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”