آلفرد استیونز (1817-75)
از قرون وسطی هیچ سنت زندهای برای نقاشی دیواری در انگلستان به وجود نیامده است و تلاشها برای احیای آن چنان موفقیتآمیز نبوده است که نهادهای عمومی را تشویق کند که برای این هدف پول خرج کنند. در نتیجه تواناییهای نقاشان مشهوری مانند آلفرد استیونز و جی اف واتس، که مواهب طبیعی آنها برای نقاشیهای تزئینی قهرمانانه مناسب بود، تا حد زیادی هدر رفته است. اگر آنها به جای انگلیس در فرانسه به دنیا می آمدند، این دو مرد تقریباً به طور قطع در طرح های بزرگ نقاشی هنرهای زیبا تزئینی برای ساختمان های عمومی به کار می گرفتند، اما همانطور که بود، به دلیل نداشتن فرصت کافی برای بروز، قدرت های درخشان آنها از بین رفت.
اینکه واتس و استیونز هر دو حداقل تا حدی در این سختترین شاخه نقاشی موفق بودند، باید به این دلیل نسبت داده شود که هر دو در مجسمهسازی و همچنین نقاشان استاد بودند، و بنابراین دانشی از فرم جامد در میان نقاشان انگلیسی بهندرت به دست آوردند. چند سالی را در ایتالیا به مطالعه استادان بزرگ نقاشی دیواری گذراند. اما اگر به طور طبیعی تخیل و قدرت خلاقه زیادی به آنها داده نمی شد، این تجربه بی فایده بود. از بین این دو، واتس به مراتب حجم بیشتری از آثار را تولید کرد، اما استیونز، تا آنجایی که می توان از ماهیت تکه تکه بودن کار او قضاوت کرد، به نظر می رسد که استعداد بیشتری داشته است.
اوایل زندگی
آلفرد استیونز در بلاندفورد در دورست به دنیا آمد. پدرش نقاش هرالدیک بود و استیونز در کودکی به او در کارش کمک می کرد. استعدادهای او در سنین پایین به اندازهای قابل توجه بود که توجه یک نجیب زاده محلی به نام ساموئل بست را به خود جلب کرد، کسی که پس از موفقیت پروژهای برای شاگردی او نزد ادوین لندسیر، ابزاری را برای او فراهم کرد تا برای تحصیل به ایتالیا برود.
در اکتبر 1833، در سن شانزده سالگی، در ناپل فرود آمد و نزدیک به ده سال در ایتالیا ماند و تا سال 1842 به انگلستان بازنگشت. در این مدت او بر اصول معماری، مجسمهسازی و نقاشی که توسط بزرگان تمرین میشد تسلط یافت. استادان قدیمی رنسانس او کار اصلی کمی تولید کرد - فقط چند مطالعه پرتره - و وقت خود را صرف مطالعه کامل شاهکارهای پیشینیان خود کرد. برای زندگی کردن، او برای دلالان کپی کرد. در یک زمان او حتی مجبور شد به عنوان منشی کار به یک سازنده کار کند. و در سال 1841 دستیار برتل توروالدسن (1770-1844) مجسمه ساز دانمارکی مقیم رم شد.
مطالعه رنسانس اولیه
گفته شده است که به استیونز توصیه شده بود که کار سالواتور روزا (1615-1673) را هنگامی که به ایتالیا آمد مطالعه کند، اما در عوض او به مطالعه آثار جوتسکی اولیه رنسانس در کلیسای Incoronata در ناپل پرداخت. اگر چنین است، غریزهای که استیونز را وادار به مطالعه اصول اولیه میکرد، غریزه درستی بود، و این واقعیت را توضیح میدهد که سالهای اقامت او در ایتالیا، او را به جای یک کپیکننده پستتر شیوههای رنسانس، استاد ساخت. زیرا اصولی که هنر رنسانس بر آن بنا شده بود به وضوح در شاهکارهای هنرمندان اولیه رنسانس مشهود است، در حالی که در اواخر قرن پانزدهم با روبنای استادانه ای پوشانده شده است. بنابراین، استیونز با مطالعه مبانی هنر رنسانس توانست به روح استادان بزرگ نزدیک آن وارد شود و هنری مشابه هنر خود را تولید کند، زیرا این هنر مبتنی بر همان مبانی بود، اما نه تقلید غیر هوشمندانه و سطحی
بنابراین این بود که استیونز می توانست از میکل آنژ (1475-1564) بیاموزد، همانطور که خود رافائل (1483-1520) این کار را انجام داده بود، در حالی که اکثر نقاشان بعدی، بدون توجه به پایه هایی که هنر میکل آنژ بر آن بنا شده بود، نمی توانستند چیزی بیش از تقلید از او انجام دهند. ژست های باشکوه و اشکال اغراق آمیز.
خود استیونز از توروالدسن به عنوان تنها استاد خود صحبت کرد، اما این را نمی توان خیلی جدی گرفت. او تکنیک مجسمه سازی را بدون شک از او آموخت، اما استادان واقعی خود را نه در میان زنده هایی که اکنون مرده اند، بلکه در میان مردگانی که هنوز زنده هستند، یافت.
ناامیدی در انگلیس
هنگامی که استیونز به مدت طولانی به انگلستان بازگشت، آماده بود، مانند هیچ هنرمند انگلیسی قبل از او، برای اجرای طرحی عالی از دکوراسیون، و به نظر می رسید که این فرصت در دسترس بود. طرحی برای تزیین ساختمانهای تازهساخت پارلمان با نقاشیهای دیواری در خور یک ملت بزرگ بود و برای انتخاب هنرمندان این اثر، مجموعهای از مسابقات در تالار وستمینستر برگزار میشد. این یک شانس خوش شانس برای انگلستان بود که به این ترتیب این فرصت را گرد هم آورد و مرد و استیونز که تحصیلات او اکنون کامل شده و قدرت هایش بالغ شده است، طرح هایی را برای مسابقه 1844 ارائه کرد. اما داوران نتوانستند شایستگی آنها را تشخیص دهند و هیچ کار عمومی انجام نشد می توان برای چهارده سال دیگر برای استیونز پیدا کرد، زمانی که او مأمور شد در سال 1858 مراسم یادبود ولینگتون را در سنت پل انجام دهد.
یادبود ولینگتون
این اثر نیز در معرض رقابت قرار گرفته بود و داوران این بار با اهدای جایزه 100 پوندی و رتبه ششم در بین رقبا، از طراحی اسکیس استیونز قدردانی کردند. تنها کشف بعدی که طرح او برای اجرا مناسبتر است، او را در برابر رقبای مورد علاقهترش به دست آورد. مجسمه سوارکاری تاج آن که در حکمت او رئیس سنت پل آن را نامناسب می دانست، بنای یادبود به درستی برپا شد. به استثنای چهار قطعه موزاییک برای سنت پل، این اولین و آخرین اثر عمومی مهم استیونز بود. بنای یادبود ولینگتون تنها در سال 1912 تکمیل شد، زمانی که گروه سوارکاری در بالای سر از مدل او ریخته شد، بنای یادبود ولینگتون نه تنها بهترین اثر هنری استیونز بود، بلکه بزرگترین اثر مجسمه سازی انگلیسی است که در قرن نوزدهم تولید شد. ویژگیهای معماری ترکیبی برجسته را تشکیل میدهند و دو گروه برنزی - شجاعت و ترسو، و حقیقت و دروغ - تمام عظمت و قدرت مجسمههای میکل آنژ را دارند.
کمیسیون هنرهای تزئینی
در طول سالهایی که بین شکستش در سالن وستمینستر و کمیسیون یادبود ولینگتون سپری شد، استیونز مشاغل مختلفی پیدا کرد. در سال 1845 او به عنوان استاد طراحی معماری، پرسپکتیو خطی، مدلسازی و نقاشی زینتی در مدرسه دولتی طراحی در سامرست هاوس منصوب شد. او در سال 1847 از این سمت استعفا داد و در همان سال مأمور تزئین خانه دیسبروک در نزدیکی لیورپول شد. در سال 1851 او در حال طراحی کار آهنی برای آقایان هول از شفیلد بود که جایزه اول را برای نمایشگاه آنها در نمایشگاه بزرگ آن سال به دست آورد. در سال 1852 او شیری را که اکنون شناخته شده بود برای پالینگ موزه بریتانیا طراحی کرد و در سال 1855 خانه دون کریستوبال دی موریتا در کنزینگتون را با یک سری نقاشی از اسپنسر تزئین کرد. در سال 1855 او توسط آقای R. S. Holford مأمور شد تا اتاق غذاخوری در Dorchester House را تزئین کند و این کار همراه با بنای یادبود ولینگتون و موزاییک های سنت پل، او را تا پایان عمرش مشغول کرد. طرحی که او برای تزیین گنبد سنت پل با مجسمه و نقاشی مطرح کرد رد شد و او در سن 58 سالگی مردی ناامید و فرسوده درگذشت.
موقعیت و شهرت هنری
استیونز احتمالاً بهترین نقشهکش و نقاش تزیینی بود که انگلستان تا به حال تولید کرده است، اما به دلیل کوری و بیتفاوتی معاصرانش، او تنها قطعات پراکندهای از آنچه ممکن است یک اثر زندگی باشکوه باشد بر جای گذاشته است. با این حال، او به اندازهای باقی مانده است که نشان دهد او یکی از بزرگترین هنرمندان شناخته شده در هنر ویکتوریایی بوده است - نه تنها در انگلستان، بلکه در سراسر قاره اروپا. نقاشی فلورانسی، که آثار استیونز بسیار وابسته به آن است، بر روی خطوط مجسمه سازی توسعه یافته است، و اینکه او می تواند در شرایط مساوی در کنار بزرگان فلورانسی جای خود را بگیرد، حداقل تا حدودی به دلیل دانش کامل و صمیمی از فرم جامد است که تجربه او به عنوان یک مجسمه ساز به او داد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”