ریتم آهنگ

کلاس اولدنبرگ، مجسمه ساز پاپ آرت

کلاس اولدنبرگ، مجسمه ساز پاپ آرت

یکی از محبوب‌ترین مجسمه‌سازان قرن بیستم، مجسمه‌ساز، نقاش و هنرمند پاپ آمریکایی متولد سوئد، کلاس اولدنبرگ، کار خود را در نیویورک آغاز کرد، جایی که در رویدادهای متعددی با هنرمندانی از جمله جیم دین، آلن کاپرو و ​​جورج سگال شرکت کرد. این امر منجر به پیوستن او به جنبش پاپ آرت در آغاز دهه 1960 و ساخت یک سری مجسمه در مقیاس بزرگ از وسایل روزمره مانند خمیر دندان و همبرگر شد که باعث شناخت و شهرت فوری او شد. از آثار معروف کلاس اولدنبرگ می توان به همبرگر دوگانه1962)، موزه هنر مدرن نیویورک)، رژ لب در سیرک پیکادیلی (1966، تیت، لندن)؛ لوله پشتیبانی شده توسط محتویات آن (1979-85، موزه هنر Utsumomiya، ژاپن). هسته سیب(1992، موزه اسرائیل، اورشلیم)؛ جلد مسابقه (1992، بارسلونا) اشاره کرد. نقش او در ارتقای اشیاء روزمره معمولی اما بی‌درنگ به هنر پلاستیکی محرک و طعنه‌آمیز، او را نه تنها به هنرمند پیشرو سه بعدی جنبش پاپ تبدیل کرد، بلکه یکی از محبوب‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین مجسمه‌سازان معاصر آمریکایی نیز شد.

 

 

 

در آغاز کار

 

خانواده اولدنبورگ که در سال 1929 در سوئد متولد شد، زمانی که او نوزاد بود به شیکاگو نقل مکان کردند. بین سال‌های 1946 و 1950 در دانشگاه ییل تحصیل کرد و سپس تصمیم گرفت برای تحصیل در مؤسسه هنر به شیکاگو بازگردد. در اینجا او زیر نظر هنرمند پل ویگارد آموزش دید. در حالی که مهارت های هنری خود را توسعه می داد، به عنوان گزارشگر در اداره اخبار شهر شیکاگو نیز کار می کرد.

 

در سال 1953 استودیوی خود را افتتاح کرد و اولین آثار ضبط شده خود را در اواخر همان سال در 57th Street Art Fair در شیکاگو به فروش رساند. او 5 اثر را به قیمت کل 25 دلار فروخت. در سال 1956 اولدنبرگ به نیویورک نقل مکان کرد و در آنجا با جنبش اکسپرسیونیست انتزاعی در تماس بود. او با جورج سگال (1924-2000) مجسمه ساز گچی ملاقات کرد. نئو دادائیست و هنرمند پاپ جیم دین (متولد 1935); هنرمند چند رسانه ای Red Grooms (متولد 1937); و هنرمند اسمبلاژ، آلن کاپرو (1927-2006) - که همگی در آن زمان در "اتفاقات" و هنر پرفورمنس نقش داشتند. اجراهای آنها مجسمه های بعدی اولدنبورگ را پیش بینی می کرد که زندگی روزمره را به عنوان یک اجرا جشن می گرفت.

 

 

 

اولین مجسمه ها

 

مجسمه های اولیه اولدنبورگ از اشیایی مانند توالت و پنکه ساخته می شدند. اگرچه او توسط مورخان هنر به عنوان یک هنرمند پاپ طبقه بندی می شود، اما تفاوت او با اندی وارهول و روی لیختنشتاین در این است که موضوع او قرابت های نزدیکی با دادا و سورئالیسم دارد. (آثار او پژواک‌های قوی وریسم رنه ماگریت، یکی از برترین هنرمندان سوررئالیست را دارند.) جایی که وارهول سعی کرد هویت یک شی مصرفی را حفظ کند، اولدنبورگ تمایل داشت آن را دگرگون کند و در جستجوی چیزی که او می‌خواند، در زیر سطح جستجو کند. واقعیت های موازی این یکی از ویژگی های اصلی هنر نئو دادا و معادل اروپایی آن "Nouveau Realisme" است. او بررسی کرد که چگونه یک آیتم مشترک می تواند از طریق تغییر مواد، مقیاس و تنظیمات فیزیکی هویت های چندگانه به خود بگیرد. یکی از اولین مجسمه های یادبود موش هندسی بود. او ماوس را در پنج اندازه مختلف ساخت. او همچنین طرح ها و سنگ نگاره هایی را با همین موضوع خلق کرد و موش هندسی را در طرح های مختلف نشان داد. موش قرار بود در آثار بعدی از جمله یادداشت های چاپی (1968) ظاهر شود. در سال 1961 اولدنبورگ فروشگاهی را در نیویورک سازمان داد که در آن مجسمه های گچی از وسایل روزمره به نمایش گذاشته می شد.

مجسمه های غول پیکر هنر پاپ

 

در اواسط دهه 1960 اولدنبورگ اولین طراحی های خود را برای پروژه های بزرگ خود در مقیاس بزرگ انجام داد. در سال 1967 نمایشگاهی از این پیشنهادها در موزه هنرهای معاصر شیکاگو برگزار شد. بسیاری از این ایده‌ها، مانند یک خرس عروسکی غول‌پیکر برای پارک مرکزی، هرگز محقق نشدند، اما برخی از آن‌ها محقق شدند، از جمله: رژ لب روی مسیرهای کاترپیلار (1969، ییل)، که در اولین باری که برپا شد، رسوایی ایجاد کرد. کیسه یخ غول پیکر (1969-1970)، که موتوری بود و باد و باد می شود. و چراغ قوه (1981، دانشگاه نوادا، لاس وگاس)، بنای یادبود فولادی 38 فوتی. (آثار مجسمه سازان پاپ اروپایی مانند La Pouce (شست) هنرمند فرانسوی سزار بالداچینی را با هم مقایسه کنید.)

 

از دیگر هنرمندان مرتبط با هنر پاپ می توان به روی لیختنشتاین (1923-1997)، رابرت ایندیانا (متولد 1928)، اندی وارهول (1928-1987)، جیم دین (متولد 1935)، ری جانسون (1927-1995)، الکس کاتز (1927-1995) اشاره کرد. b.1927)، Ed Ruscha (b.1937)، James Rosenquist (b.1933) و Tom Wesselmann (b.1931).

 

تقریباً در همان زمان، اولدنبرگ استودیوی خود را به یک مرکز بزرگتر در نیوهیون منتقل کرد، که نزدیک به یک کارخانه ساختگی بود که در کار با هنرمندان تخصص داشت. او در اینجا مجسمه‌های رنگارنگ غول‌پیکری از رژ لب، خمیر دندان، مسواک، سیب‌های نیمه خورده، بستنی‌های واژگون شده و تکه‌هایی از کیک ساخته شده از وینیل و پارچه خلق کرد. بنای یادبود آثار او منعکس کننده فتیشیسم ابژه یک جامعه کاپیتالیست بود، جامعه ای که با کالاهای مصرفی رنگارنگ وسواس داشت، اگرچه ساختن هنر از اشیاء معمولی هنوز در دهه 1960 تازگی داشت. در جهان اولدنبورگ اجسام کوچک غول پیکر و اجسام سخت نرم شدند. و در روحیه سوررئالیست‌ها، او احساسات معمولی را تغییر می‌داد، به طوری که همه چیز را نرم می‌کرد، او سخت می‌کرد، یا برعکس (یک کباب گوشت گاو با گچ، یک ماشین تحریر قابل حمل آویزان). در حالی که همه چیز صاف بود، خزدار شد (آب نبات های بستنی ساخته شده از خز تقلبی) و غیره.

 

نمایشگاه ها و تئوری هنر

 

اولین نمایشگاه اولدنبورگ در سال 1958 در نیویورک برگزار شد، زمانی که منتخبی از نقاشی‌های او در یک نمایش گروهی در گالری Red Grooms City گنجانده شد. سال بعد او اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری جادسون نیویورک برگزار کرد. در سال 1962 آثار او در نمایشگاه رئالیست های جدید قرار گرفتند که در نهایت جنبش پاپ آرت را تعریف کرد. این نمایش که در گالری سیدنی جنیس برگزار شد، شامل تعدادی از هنرمندانی بود که از آن زمان با این جنبش تعریف شده‌اند، از جمله جاسپر جانز، رابرت راشنبرگ، روی لیختنشتاین، اندی وارهول و تام وسلمان.

 

 

هنرمند هلندی ون بروگن

 

در سال 1976 اولدنبورگ با هنرمند هلندی Coosje van Bruggen (1942-2009) شروع به همکاری کرد (سال بعد ازدواج کردند). تصور می شود که ون بروگن تأثیری کلاسیک بر اولدنبورگ داشته است. در دهه 1990 خانه‌ای در فرانسه خریدند و با الهام از نوازندگان متروی پاریس، مجموعه‌ای از مجسمه‌های آلات موسیقی ساختند. این سازها، از جمله یک استرادیواریوس برش خورده، به نظر می رسد که از یک نقاشی هیرونیموس بوش کنده شده اند. ارتباط بین موسیقی، عشق و اخلاق به یک موضوع مشترک در هر اثری که این زوج با هم تولید می کردند تبدیل شد. در سال 2000، گالری ملی لندن، اثری از اولدنبرگ را با عنوان «رزونانس، پس از جی وی» سفارش داد که نقاشی‌های ورمیر از زنان جوان در حال نواختن ساز را دوباره تفسیر می‌کند. ون بروگن در سال 2009 درگذشت.

 

میراث

 

مجسمه‌های اولدنبرگ، مانند مجسمه‌های بسیاری از هم‌عصرانش، معنای هنر را زیر سؤال برد. آیا اشیاء معمولی می توانند به هنر واقعی تبدیل شوند؟ آیا اشیاء روزمره ایده هنر یادبود را بی اهمیت جلوه می دهند؟ از نظر فلسفی، اولدنبورگ خود را یک رئالیست می‌دید و کار او تفسیری اجتماعی بر فرهنگ عامه آمریکایی بود. در سال 1995 گالری ملی هنر و موزه گوگنهایم نمایشگاه سیار آثار او را ترتیب دادند که به لس آنجلس، بن و لندن سفر کرد.

 

نمونه هایی از آثار در مجموعه های عمومی

 

مجسمه های اولدنبرگ در برخی از بهترین موزه های هنری جهان هستند. آنها عبارتند از:

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”