فرانتس جاور مسرشمیت (1736-83)
هنرمند اتریشی آلمانی الاصل فرانتس مسرشمیت که گاهی از او به عنوان یکی از بهترین مجسمهسازان نئوکلاسیک اکسپرسیونیست یاد میشود، که در مجسمهسازی باروک اواخر و رشتههای اولیه مجسمهسازی نئوکلاسیک مشارکت داشت، بیشتر به خاطر مجموعهای از نیمتنههای پرتره اکسپرسیونیستی اش شناخته میشود. سرها - که با سرب و آلابستر حجاری کرد. این به اصطلاح "Characterkopfe" زمانی تولید شد که مجسمه ساز به بیماری روانی مبتلا شد. در نتیجه، برخی از مورخان هنر پیشنهاد کردهاند که آنها بهقدری مطالعاتی در زمینه آسیبشناسی یا چهرهشناسی نبودند، بلکه تلاشهای هنرمند برای از بین بردن شیاطین خصوصیاش بود. به هر حال، این سرها آثار مجسمهسازی مدرن شگفتآوری هستند و استعداد استثنایی مسرشمیت را در ترکیب رئالیسم با سبکسازی کلاسیک نشان میدهند.
او در مجموع 64 سر تولید کرد، از جمله: سر شخصیت: مرد منقاردار (1770، Osterreichische Galerie، وین). سر شخصیت: مرد شوخ طبع (1770-83، مجموعه خصوصی). و سر شخصیت: مرد به دار آویخته (1770-83، Osterreichische Galerie، وین).
در آغاز کار
مسرشمیت در سال 1736 در وورتمبورگ، جنوب غربی آلمان متولد شد، اما به زودی به مونیخ نقل مکان کرد تا با عموی خود، مجسمه ساز یوهان باپتیست استراوب زندگی کند. استراوب یک مجسمه ساز مهم آلمانی در سبک هنر روکوکو بود و کارگاه او یکی از مهم ترین کارگاه های روز بود. مسرشمیت ابتدا در اینجا آموزش دید، قبل از پیوستن به عموی مجسمهساز دیگری در گراتس، اتریش - فیلیپ یاکوب استراوب، منبتکار باروک. در اواخر سال 1755، مسرشمیت از آکادمی هنرهای زیبا در وین فارغ التحصیل شد و شاگرد هنرمند Jacob Schletterer شد.
پس از فارغالتحصیلی، مسرشمیت در مجموعه اسلحههای امپراتوری کار کرد و نیمتنههای برنزی و نقش برجستههای زوج امپراتوری ماریا ترزیا و همسرش فرانتس اول لوترینگن را خلق کرد. اینها که تحت تأثیر فراگیر بالتاسار فردیناند مول خلق شده اند، اولین آثار هنری شناخته شده مسرشمیت هستند که به شدت به سبک باروک متأخر ساخته شده اند.
سبک نئو کلاسیک
در سال 1769، مسرشمیت مجسمه نیم تنه پزشک دربار جرارد ون سویتن را که توسط امپراتور سفارش داده شده بود، رونمایی کرد. مجسمه نیم تنه نشان داد که مسرشمیت از هنر باروک خارج شده است و نشانه های روشنی از سبک جدید هنر نئوکلاسیک را آشکار می کند. نئوکلاسیک جنبشی عمومی بود که برای الهام گرفتن به ارزش های یونان باستان و روم نگاه می کرد. برخلاف باروک و روکوکو، ایده آلیستی و هیبت انگیز بود. مسرشمیت چندین نیم تنه پرتره تولید کرد که تحت تأثیر پرتره های جمهوری رومی بود. در سال 1765، او چندین ماه را در رم گذراند و با یوهان وینکلمان، مورخ هنر، یک یونانی پیشگام، که یکی از اولین متخصصانی بود که تفاوت بین هنر یونانی، هنر یونانی-رومی و رومی را بیان کرد، کار کرد. پس از این دوره مطالعه و بحث در رم، مدل سازی مسرشمیت در امتداد خطوط هلنیستی واضح تر و روان تر شد. در واقع، در طول قرن آینده، چندین شهر اروپایی، از جمله مونیخ مسرشمیت، به موزههای زندهای تبدیل میشوند که به معماری و مجسمهسازی نئوکلاسیک اختصاص داده شدهاند.
سرها
در حدود سال 1770، مسرشمیت شروع به کار بر روی به اصطلاح سر شخصیت خود ("Charakterkopfe") کرد. مانند چندین هنرمند مدرن پس از او، از جمله ونسان ون گوگ و ادوارد مونک، تصور میشود که نبوغ مسرشمیت در این آثار ممکن است با شروع یک بیماری روانی، ناشی از توهم و پارانویا مرتبط باشد. سرها نشان دهنده یک سری از مردان است که چهره هایشان به صورت گریم های مختلف در هم کشیده شده است. اعتقاد بر این است که مسرشمیت ممکن است از بیماری کرون تشخیص داده نشده رنج می برد که باعث ناراحتی بی پایان او شد. به گفته نویسنده آلمانی فردریش نیکولای که در استودیوی خود از مسرشمیت بازدید کرد، مجسمهساز برای تمرکز افکارش از رنجش، دندههای پایینی او را نیشگون میگرفت. سپس ظواهر خود را در آینه مشاهده کرد و به ضبط آنها در برنز و مرمر پرداخت. او به نویسنده گفت که قصد او این بود که 64 "شیطان متعارف" چهره انسان را با استفاده از خود به عنوان یک الگو نمایش دهد.
به نظر می رسید مسرشمیت نیز از توهمات شدید رنج می برد: رویاهایی از ارواح که در شب به ملاقات او می روند و او را شکنجه می دهند. یکی از مشهورترین سرهای مسرشمیت، سر شخصیت: مرد منقاردار (1770، Osterreichische Galerie، وین)، حکاکی شده از آلابستر، نتیجه یکی از این رویاهای وحشتناک بود. مسرشمیت به دنبال این بود که گریم های خود را در یک سیستم علمی مرتب کند که به اعتقاد او به درد دیگران می خورد.
نمونههای دیگر سرها عبارتند از: سر شخصیت: مرد شوخ طبع (1770-1783، مجموعه خصوصی)، مجسمهسازی شده با سرب. و سر شخصیت: باسونیست ناتوان (83-1770، مجموعه خصوصی)، ساخته شده در آلیاژ قلع. Messerschidt یک فلزکار مشهور، علاقه زیادی به ترکیب آلیاژهای مختلف داشت. اکثر نیم تنههای او از سرب ساخته شدهاند، سپس به رنگ نقرهای ظریفی میآیند. نمونههای دیگر عبارتند از: سر شخصیت: مرد شیطان صفت (1770-83، Osterreichische Galerie، وین). سر شخصیت: خواب آرام و آرام (1770-1783، موزه هنرهای زیبا، بوداپست)؛ سر شخصیت: مرد به دار آویخته (1770-83، Osterreichische Galerie); و سر شخصیت: The Lecher (1770-83، Osterreichische Galerie).
بازنشستگی و مرگ
پس از دهه 1770، مسرشمیت خود را به طور فزاینده ای در تضاد با همسالان خود یافت، که بسیاری از آنها مجسمه های سر او را به سخره می گرفتند - نگرشی که ممکن است وضعیت روحی او را بیشتر بدتر کرده باشد. در سال 1774، هنگامی که برای پست خالی استاد برجسته در آکادمی که به مدت پنج سال در آن تدریس می کرد، درخواست داد، در عوض، اخراج شد. در نامه ای به امپراتور توضیح داده شد که مسرشمیت دچار «گیج شدن سر» شده است. مسرشمیت با تلخی به سمت بازنشستگی عقب نشینی کرد و خود را منحصراً وقف مجسمه های نیم تنه او کرد تا اینکه در سال 1783 درگذشت. پس از مرگ او، 69 سر در استودیوی او پیدا شد که از این تعداد تنها 43 سر امروز باقی مانده است.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”