لورنزو گیبرتی (1378-1455)
مجسمه ساز، طراح و زرگر فلورانسی، لورنزو گیبرتی، یکی از مهم ترین استادان قدیمی رنسانس اولیه بود. در مجسمه سازی دوره کواتروسنتو، در فلورانس، تنها شاگردش دوناتلو (1386-1466) جانشین او شد. او درک خوبی از فرم های عتیقه داشت، اگرچه منتقدان ادعا می کنند که او بیش از حد تحت تأثیر اصطلاح گوتیک بین المللی قرار گرفته است و فاقد قدردانی بسیار عمیق از هنر کلاسیک است که توسط دوناتلو و دو معاصر بزرگ او - نقاش ماساچیو (1401-1428) و معمار فیلیپو برونلسکی (1377-1446)- مطرح شد.
با این وجود گیبرتی یکی از چهرههای بزرگ مجسمهسازی رنسانس بود که بیشتر به خاطر دو مجموعه نقش برجسته مجسمهسازی برای درهای تعمیدگاه فلورانس ساخته شده بود، مطرح است؛وظیفهای که او را تا مدت زیادی از زندگیاش مشغول کرد. او بیتردید مشارکتکنندهای بسیار تأثیرگذار در اوایل رنسانس فلورانس بود و آثار او مورد احترام هنرمندان و عموم مردم قرار گرفت.
زندگینامه
زندگی نامه او (اولین کتابی که توسط یک هنرمند غربی نوشته شد) با اولین کار حرفه ای او در سال 1400 شروع شد، زمانی که او فلورانس را به مقصد پسارو ترک کرد تا برای پاندولفو مالاتستا نقاشی های دیواری بکشد. او در استودیو-کارگاه بارتولی دی میکله معروف به بارتولوچیو در زرگری آموزش دیده بود.
گیبرتی در سال 1401 پس از دریافت خبر مسابقه اعلام شده توسط Arte di Calimala (اتحادیه پارچه) برای ساخت درب برنزی جدید به تعمید، به فلورانس بازگشت. تابلوی نقش برجسته در موضوع کتاب مقدس قربانی اسحاق. فیلیپو برونلسکی فلورانسی (1377-1446)، مجسمهساز برجسته سیهنا یاکوپو دلا کوئرسیا (1374-1438)، و گیبرتی در میان هفت فینالیست بودند. گیبرتی، جوان ترین، برنده شد. مقایسه بین نقش برجسته مسابقه او و برونلسکی (تنها دو نفری که زنده مانده اند: هر دو در موزه ملی فلورانس) نشان می دهد که او شایسته این کار بود. از نظر هنری بالغتر از رقیبش و از نظر فنی پیشرفتهتر، از قبل ذائقه او را برای فیگورهای all'antica (به شیوه عتیقه) تثبیت کرده است - شکل برهنه زانو زده آیزاک از یک نیم تنه عتیقه گرفته شده است. در واقع، نقش برجسته آمیزه ای از تأثیر کلاسیک و گوتیک است که در ابعاد مختلف تا انتها در هنر او تداوم می یابد.
زمانی که قرارداد درب تعمیدگاه جدید در نهایت در سال 1403 امضا شد، یک برنامه عهد جدید شامل 28 پانل چهارتایی، که چهار صفحه پشت سر هم چیده شده بودند، مقرر شد. کار، که توسط کمیسیون های دیگر قطع شد، دو دهه طول کشید. وسعت کارگاه گیبرتی در این دوره افزایش یافت. در سال 1407 او 11 دستیار را استخدام کرد و بعداً دستیاران بیشتری را به کار گرفت - دوناتلو (1386-1466)، پائولو اوچلو (1397-1475)، میکلوززو و بنوززو گوتزولی از جمله آنها. این بزرگترین و تاثیرگذارترین کارگاه مجسمه سازی در فلورانس در نیمه اول قرن پانزدهم بود.
در حدود سال 1415 بیشتر نقش برجسته های چهارپر ریخته شده بود. قاب اطراف آنها پس از آن انجام شد. در گوشههای آن 48 سر پیامبر وجود داشت (بسیاری از آنها برگرفته از مجسمههای رومی بودند) و برنزی و لنگه آن با گلهای وحشی، مخروط کاج و فندق پوشیده شده بود. در آوریل 1424 بود که سرانجام درب شمالی تعمیدگاه نصب شد. گیبرتی، که این کار را در جوانی آغاز کرده بود، اکنون در اواسط دهه 40 خود بود.
در همین حال، او سفارشات دیگری نیز بر عهده گرفته بود: طراحی برای شیشه های رنگی (برای کلیسای جامع فلورانس)، میترهای پاپ، و جواهرات. سه انجمن صنفی فلورانسی او را مأمور ساختن سه مجسمه برنزی برای طاقچه های بیرونی کلیسای صنفی Or San Michele کرده بودند: جان باپتیست (1413-1413). سنت متی (1419-22)؛ و سنت استفان (1425-29). اولین مورد از اینها عمدتاً به سبک گوتیک بین المللی بود. دومی کلاسیک بود (تأثیر دوناتلو و نانی دی بانکو). و سومی این دو را ترکیب کرد. از نظر فنی، هر سه نشان از تسلط بینظیر گیبرتی در ریختهگری در مقیاس بزرگ برنز دارند.
تعدادی از نقش برجسته های کم عمق برنز متعلق به همان سال ها هستند: دو نقش برجسته برای سنگر غسل تعمید سینا (7-1420)، پلاک آرامگاه لئوناردو داتی (7-1425؛ اس. ماریا نوولا، فلورانس) و زیارتگاه. مقدسین پروتوس، سنبل، و نمسیوس (Museo Nazionale، فلورانس). دستاوردهای تصویری رو به رشد آنها در چهار نقش برجسته عالی عبادتگاه سنت زنوبیوس (1432-42؛ کلیسای جامع فلورانس) به اوج خود می رسد. ماهیت کلاسیک این مجسمه برجسته بازتاب بازدید گیبرتی از رم (1425-30) است. این بازدید عمیقاً بر سبک جدیدی که او در طول دهه 1430 توسعه داد تأثیر گذاشت، همانطور که در درب جدید تعمیدگاه فلورانس که توسط Arte di Cali mala در سال 1425 (هشت ماه پس از نصب درب شمالی) سفارش داده شد، نمونه آن بود.
گیبرتی ادعا کرد که به او در مورد طراحی درب جدید کارت سفید داده شده است، اما این امکان وجود دارد که برنامه عهد عتیق توسط انسان گرایان فلورانسی طراحی شده باشد. در هر صورت، درب جدید الگوی چهارفرویلی قبلی خود را کنار گذاشته است. ابعاد درها تقریباً 9 فوت در 4 فوت است و از ده پانل برجسته مربع تشکیل شده است. هر بال از پنج صفحه تشکیل شده است و با قابی احاطه شده است که با 24 سر پیغمبر در حلقه های مدور، متناوب با 24 مجسمه در طاقچه ها، با چهار مجسمه در بالا و پایین تزیین شده است. گفته می شود که میکل آنژ به در جدید لقب "دروازه های بهشت" داده است، اگرچه داستان ممکن است غیرمعمول باشد.
جدا از اندازه آنها، کیفیت تصویری و پیچیدگی روایی آنهاست که پانل های جدید را از درب شمالی متمایز می کند. آنها هم پرسپکتیو خطی و هم پرسپکتیو هوایی را نشان میدهند که با درجهبندی از نقش برجسته در پیشزمینه به برجستهای کم عمق در پسزمینه، که مربوط به کاهش اندازه شکلها است، تقویت میشود. گیبرتی سیستم چشم انداز خود را در زندگی نامه خود توضیح داد. او همچنین تأکید کرد که روایتهایش «پر از چهرهها» است - یک دغدغه بینالمللی گوتیک. چیزی که او از گفتن خود صرف نظر کرد این است که بسیاری از این چهرهها، بر خلاف رپرتوار آلانتیکا قبلی او، از نقش برجستههای تابوت رومی که در روم قابل مشاهده است، گرفته شدهاند. گیبرتی حتماً باید از آنها نقاشی کشیده باشد. با این حال، این متناقض است که سبک او، علیرغم وامگیریهای پربار عتیقه، هرگز به کلاسیک گرایی دوناتلو، که عتیقه را بدون تقلید مستقیم از آن جذب کرد، دست نمییابد.
ساخت ده پانل «دروازههای بهشت» ده سال طول کشید (حدود 37-1428)، اما کار روی تعقیب و قابها تا دهه 1440 ادامه یافت. تا اینکه در سال 1452، پس از فرآیند نهایی طلاکاری، دروازههای بهشت - بهترین دستاورد گیبرتی - در ورودی شرقی تعمید نصب شد. سه سال بعد گیبرتی مرد.
او یک کارگاه پر رونق (که ویتوریو، پسر کوچکترش، آن را بر عهده گرفت)، مجموعه ای برجسته از آثار باستانی، و در نسخه خطی، تاریخ و نظریه بومی ناقص هنرهای تجسمی، شرح سه قسمتی خود را به جای گذاشت. کتاب اول به هنر باستان می پردازد، دومی به هنر مدرن می پردازد، در حالی که کتاب سوم جزئی به مسائل نظری اختصاص دارد. کتاب دوم نشاندهنده تلاشی پیشگام از سوی یک هنرمند برای توصیف دستاوردهای پیشینیان خود و در نتیجه بیان دورانی است که ما اکنون به عنوان رنسانس اولیه مینامیم.
وضعیت گیبرتی در هنر رنسانس قرن 15 همچنان بحث برانگیز است: برای برخی او یکی از پدران آن است. از نظر دیگران او یک مجسمه ساز متاخر به سبک گوتیک است که در طول زندگی اش توسط دوناتلو پیشرو بی امان پیشی گرفته بود. بدون شک دوناتلو نهایتاً پیشروی غیرقابل انکار اولیه گیبرتی در مجسمه سازی فلورانس را از بین برد. با این حال، حرفه گیبرتی نمونه ای از نقش جدید هنرمند در جامعه پسا فئودالی است، به طوری که در نظر گرفتن او صرفاً به عنوان یک قهرمان ارتجاعی گوتیک بین المللی (سبکی که به شدت بر جوانی او تأثیر گذاشته بود) کاملاً نادرست است. Commentarii نشان میدهد که او چگونه با مشکلات تصویری اساسی زیربنای سبک واقعی رنسانس (مانند پرسپکتیو خطی) دست و پنجه نرم میکند، و «دروازههای بهشت» نشان میدهند که او برای حل آنها چه زحمتی کشیده است.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”