ریتم آهنگ

معرفی دو تابلو از آرتور بوید

معرفی دو تابلو از آرتور بوید

معرفی دو تابلو از آرتور بوید

 

کیپ شانک1937

این منظره که با رنگ‌های سبز، آبی و قهوه‌ای خاموش نقاشی شده است، مرحله‌ای آزمایشی از سال‌های اولیه بوید را نشان می‌دهد. او هنوز یک نوجوان بود، با پدربزرگ پدری‌اش، آرتور مریک بوید، که همچنین یک نقاش منظره بود، در شبه‌جزیره مورنینگتون نه چندان دور از کیپ زندگی می‌کرد. بوید سفرهای مکرری به بوته زارهای محلی داشت و در یکی از این سفرها با نقاش همکار ویلفرد مک کالوچ ملاقات کرد. این دو هنرمند به سرعت با هم دوست شدند، زیرا علاقه زیادی به کارهای نقاشان پست امپرسیونیست فرانسوی داشتند. بوید و مک‌کالوچ با هم به گردش‌های مکرر به اردوگاه یک هنرمند در نزدیکی کیپ شانک می‌رفتند، جایی که به طور کامل نقاشی می‌کردند.

 

بوید یکبار گفت: "تمام پیشینه من این بوده است که نقاشی بیرون، نقاشی با هوای آزاد، نوعی پیک نیک بود. شما به بیرون رفتید تا جذب و جذب شوید، و به یک معنا توسط منظره غرق شوید". بوید تکنیک پالت چاقوی خود را که برای اولین بار توسط پدربزرگش به او معرفی شد، آزمایش کرد و از آن برای خلق مناظر و مناظر دریایی بسیاری استفاده کرد و به سبک خاص نقاشی او تبدیل شد. او به ویژه به این رویکرد لمسی تر به نقاشی علاقه داشت و همچنین آرزو کرد که مخاطبان از هنر به همین شکل لذت ببرند، حتی یک بار به یک گالری دستور داد "بگذارید [بینندگان] نقاشی ها را لمس کنند!".

 

گارگویل ها1944

در این اثر سورئالیستی که با ضربات قلم موی خشن و اکسپرسیونیستی اجرا شده است، دو پیکر که ترس و پیش‌بینی را به نمایش می‌گذارند، بیرون از ساختمانی شبیه به هاسیندا ایستاده‌اند. هیکل کوچک‌تر می‌لغزد و خم می‌شود و صورتش را می‌چسبد که به نظر می‌رسد خون از حدقه چشمش جاری می‌شود. شکل بزرگتر، یک عصا زیر بازوی چپ، با چشمان بسته، و بازوهای دراز و به سمت بالا، با سه گارگویل بزرگ که روی ساختمان نشسته اند، روبروست. همه غرغره‌ها، دهان‌های باز، فراتر از قاب در سراسر منظره بی‌ثبات نگاه می‌کنند. به گفته بوید، موجودات در حال دفع شر هستند، اما در تلاش هستند تا با تمام اتفاقاتی که در جهان رخ می دهد همراهی کنند.

 

در حوالی زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد، بوید به شهر داخلی ملبورن نقل مکان کرد، جایی که بسیاری از پناهندگان اروپایی را در خیابان دید و ملاقات کرد. او چندین اثر را با الهام از این افراد و دیگر افراد «غیر قهرمانانه» و نوشته‌های فئودور داستایفسکی، رمان‌نویس بزرگ روسی (که به خاطر درک پیچیدگی‌های روان‌شناختی شخصیت‌هایش مشهور بود) تولید کرد. هنرمند سو اسمیت می نویسد، این نقاشی ها شامل "تصاویر معلولان و کسانی که برای خدمت در جنگ مناسب نیستند، [و] تصاویر دردناکی از محرومان و طردشدگان در نظر گرفته می شدند." دوران جنگ که به عنوان یک صلح‌طلب بزرگ شده بود، از نظر روانی برای بوید چالش‌برانگیز بود، زیرا به‌طور قاطع بی‌ثباتی (و ارزشمندی) زندگی را به خانه می‌آورد. همانطور که مارگارت پونت هنرمند خلاصه کرد: "درمان پویا در ساخته های او" در این دوره "احساس عذاب آور استیصال" هنرمند را منتقل می کند.

 

خلاصه ای از آرتور بوید

بوید یکی از معتبرترین و پرکارترین هنرمندان مدرن استرالیا بود. مردی با اعتقادات اخلاقی قوی، مهمترین نقاشی های او نشان دهنده نگرانی عمیق او برای مسائل بشردوستانه و محیط طبیعی استرالیا بود. مضامینی که او اغلب در یک بوم واحد گرد هم می آورد. سبک نقاشی بوید، که او را به عنوان یک «امپرسیونیست فیگورال» توصیف می‌کند، اغلب از منابع کتاب مقدس مطلع می‌شد و تمثیل‌های غنایی را در مورد موضوعاتی مانند نسل‌کشی در زمان جنگ و وضعیت اسفناک جوامع بومی خلع‌شده منتشر می‌کرد. نقاشی او همچنین به موضوعات روابط خانوادگی، ایمان مذهبی و احساسات متضاد انسانی عشق و پرخاشگری پرداخته است.

 

  •  

بوید عمیقاً تحت تأثیر شروع جنگ جهانی دوم و تعداد زیاد پناهندگان و کسانی که «ناشایست برای خدمت» در خیابان‌های شهر ملبورن سرگردان بودند، قرار گرفت. این قطعات، از جمله آثار کلیدی مانند The Gargoyles، بخشی از انگیزه او را تشکیل داد تا نه تنها حس ویرانی را که آواره‌ها و محرومان احساس می‌کردند، نشان دهد، بلکه یک چشم‌انداز تاریخی جایگزین در سال‌های جنگ استرالیا ایجاد کرد.

مجموعه معروف «مذهبی» بوید پس از جنگ، تأثیرات اروپایی را به وسعتی مانند امپرسیونیسم، سوررئالیسم و ​​رئالیسم اجتماعی نشان داد. پیروزی بزرگ او توسعه یک سبک نقاشی منحصر به فرد آنتی‌پودی بود که همچنین نشان دهنده احساس شخصی از هرج و مرج ذهنی بود (به طور خاص توسط تصاویر فیلم خبری اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها برانگیخته شد). با این حال، در بینش شدید او از عذاب شخصی، همیشه می توان نمادهای پنهان عشق و امید را جستجو کرد و یافت.

بوید با دیدن شرایط بدی که در آن مردم بومی در آن زندگی می کردند، مجموعه گسترده عروس ها را تولید کرد. "عروس" نماینده فردی با تبار مختلط است که در جوامع بومی و سفیدپوست طرد شده است. کیوریتور کندرا مورگان پیشنهاد کرد که "از نظر تلاش بوید برای افزایش آگاهی در مورد تبعیض علیه مردم بومی"، مجموعه عروس ها به عنوان "نقطه عطفی در پیشرفت مدرنیسم [استرالیایی]" است.

بوید در کار بعدی خود مجموعه ای از مناظر نبوکدنزار (پادشاه بابل) خود را که در بوته زارهای درهم پیچیده استرالیا اتفاق می افتد، تهیه کرد. این آثار نوعی کاتارسیس بود که به بوید کمک کرد تا درگیر شدن استرالیا (غیر ضروری) در جنگ ویتنام و خاطرات کودکی خود را از دیدن پدرش در چنگال حملات صرع بررسی کند. به عقیده جان نیلون، منتقد هنری، این آثار مظهر "توپوگرافی هنر مدرن استرالیا به عنوان یک منظره اولیه" هستند.

 

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”