ریتم آهنگ

آشنایی با رزا بونهور؛ هنرمند فمنیست فرانسوی (بخش سه)

آشنایی با رزا بونهور؛ هنرمند فمنیست فرانسوی (بخش سه)

پس از دهه 1850، طبقه متوسط ​​مرفه در انگلستان رشد کرد. اینها افرادی بودند که مشتاق بودند هنر در خانه های خود داشته باشند و از این رو هنرمندان بهره مند شدند. یک دلال هنری در آن دوران، ارنست گمبارت، بسیاری از نقاشی‌های اصلی و همچنین حق چاپ آن‌ها را خریداری کرد تا دوباره تولید کند. گمبارت همکاری نزدیکی با بونهور در میان هنرمندان دیگر برقرار کرد. رونق مالی مداوم بونهور او را تشویق کرد تا یک استودیوی جدید راه اندازی کند. خانواده میکاس بر توسعه استودیو نظارت داشتند در حالی که بونهور روی جمع آوری مجموعه ای از حیواناتی که می خواست با آنها زندگی کند متمرکز بود. همانطور که آرماند باشت منتقد در سال 1854 توضیح داد، "...پنجره استودیوی او، با نور فوق العاده، رو به این حیاط است که در آن تلیسه، بزها و گوسفندانش و همچنین مادیان او، مارگو، می توانند آزادانه زندگی کنند. ...اضافه کنید...تمام پرندگان مزرعه نرماندی...". گاهی اوقات، غیرت بونهور برای حیوانات غیر معمول باعث فاجعه در خانواده می شد.

 

بونهور و خواهرش، ژولیت، علی‌رغم شغل پرمشغله‌اش، به تدریس در École Gratitude de Dessins des Jeunes Filles، مدرسه طراحی که توسط پدرشان تأسیس شده بود، ادامه دادند. رزا دوره ای به نام "علم طراحی" را بر اساس سبک مشاهده مستقیم پدرش طراحی کرد. او همچنین از افراد مهم اجتماعی در استودیوی خود و سایر هنرمندان در آن زمان استقبال کرد، به ویژه دوست همیشگی خود، پل شاردن. شاردن می‌دانست که بریتانیایی‌ها از کار بونهور بسیار استقبال می‌کنند و او نیز به نوبه خود هنرمندان بریتانیایی را تحسین می‌کند.

به طور کلی، بونهور علاقه به زندگی و تجربه شهرت شدید را بسیار ناراحت کننده یافت. در نتیجه، در تابستان 1859 او از پاریس عقب نشینی کرد و یک قصر، یک خانه و مزرعه را در دهکده کوچک By، در نزدیکی جنگل Fountainebleu پیدا کرد و خرید. او یک استودیوی بزرگ و همچنین قلم های زیادی برای مجموعه رو به رشد حیوانات خود ساخت و برای کار با ناتالی و مامان در آنجا مستقر شد. میکاها

 

دوره آخر و مرگ

بونهور از وجود منزوی خود در روستای By بسیار خوشحال بود. او معمولاً روز خود را از سحر شروع می‌کرد و راه می‌رفت تا مکانی مناسب در جنگل پیدا کند تا بتواند تا غروب در آن کار کند. او کمتر از سال‌های گذشته هنرمندان دیگری را می‌دید، به جز شاردن که دوست عزیزی بود و اغلب برای طراحی می‌آمد. عصرها، بونهور و خانواده و دوستان نزدیکش با هم سیگار می کشیدند و کنار شومینه با هم صحبت می کردند. او در 15 ژوئن 1865 توسط امپراطور Eugenie ملاقات کرد، زمانی که او صلیب بزرگ لژیون افتخار را که مدتهاست توسط ناپلئون تأسیس شده بود به او اعطا شد، بسیار شگفت زده شد. ناتالی میکاس همراه وفادار، آرام و همیشگی بونهور باقی ماند. پس از مرگ ناتالی در سال 1889، رزا به شدت غمگین شد که با یکی از دوستانش ارتباط برقرار کرد: "... چقدر سخت است جدایی... زیرا او سختی ها را با من تحمل کرده بود... او به تنهایی من را می شناخت و من تنها او بودم. دوست، می دانست ارزش او چیست."

 

در سال 1893، رزا بخشی از انرژی مشخص خود را بازیافت و برای بازدید از ساختمان زنان در نمایشگاه جهانی کلمبیا در شیکاگو به ایالات متحده سفر کرد. یک هنرمند زن جوان آمریکایی در سال 1889 با این هنرمند تماس گرفته بود و از او خواسته بود که پرتره او را نقاشی کند، اما رزا در آن زمان احساس نمی کرد این کار را انجام دهد. با این حال، پس از بازگشت از آمریکا به فرانسه، او احساس بهتری داشت و توانست با آنا کلمپکه که یک نقاش پرتره و ژانر اهل بوستون بود، ملاقات کند. کلمپکه در دوران دانشجویی در فرانسه تحصیل کرده بود و برای انجام وظیفه ای از «شخم زدن» در نیورنایس کپی کرده بود. کلمپکه قبلاً مجذوب بونهور شده بود و در کودکی صاحب یک عروسک "رزا" بود. در مدت کوتاهی، زنان اسیر یکدیگر شدند. بونهور به کلمپکه پیشنهاد داد تا در آگوست 1898 قراردادی را امضا کنند. کلمپکه پذیرفت که چندین پرتره از بونهور بکشد و زندگینامه هنرمند مسن‌تر را بنویسد. کلمپکه به‌عنوان نویسنده، روزنامه‌نگار و نقاش، در آخرین سال‌های زندگی‌اش، پرتره‌نویس رسمی و همراه بونهور شد. کلمپکه سه پرتره را قبل از مرگ بونهور در 25 مه 1899 تکمیل کرد و در سال 1908 "رزا بونهور: کار و تلاش پسر" (رزا بونهور: زندگی و آثارش) را بر اساس دفتر خاطرات شخصی، نامه ها، طرح ها و نوشته های بونهور منتشر کرد.

 

کلمپکه، علیرغم مخالفت خانواده خودش و بونهور، املاک بونهور را تا آخر عمر مدیریت کرد. از آنجایی که بونهور او را وارث دارایی نامیده بود، کلمپکه ریاست فروش 892 تابلو و آثار هنری متعدد دیگر را بر عهده داشت که بیشترین فروش را در سال 1900 به قیمت 72 میلیون فرانک انجام داد. در سال 1924، کلمپکه موزه روزا بونهور را در بای افتتاح کرد و مدرسه هنری یادبود روزا بونهور را تأسیس کرد که آموزش هنر را به زنان ارائه می‌کرد. در سال 1940 کلمپکه "خاطرات یک هنرمند" را منتشر کرد و در سال 1942 درگذشت. خاکستر او بعداً در کنار رزا بونهور و ناتالی میکاس در گورستان پرلاشز دفن شد.

 

میراث رزا بونهور

رزا بونهور در زمانی و مکانی که تعداد کمی از زنان موفق به دنبال کردن حرفه ای در هنر بودند، به یک نقاش موفق تجاری تبدیل شد. اروپاییان قرن نوزدهم هنر را سرگرمی زنانه می دانستند که در خانه او دنبال می شد، اما به دلیل آموزش و تأثیرات پدرش، بونهور به کارهای هنری خود به عنوان حرفه خود نزدیک شد. اعتقاد راسخ بونهور به برابری زنان و عادات شخصی غیر متعارف او، که شامل پوشیدن لباس مردانه در محل کار، سوار شدن بر اسبش و سیگار کشیدن بود، او را به عنوان یک فمینیست اولیه معرفی کرد.

 

به نظر می‌رسد با نقاشی حیوانات و نه خود زنان، تأثیر بونهور بر زنان هنرمند دیگر از یک نسل گذشته و مستقیماً به قرن بیستم می‌رود. هنرمندانی مانند برت موریسو و مری کاسات که مستقیماً از بونهور در خط زمانی پیروی کردند، عمدتاً محدودیت‌های موجودیت خانگی را در دنیای مردسالار باقی‌مانده به تصویر می‌کشند. افرادی مانند جورجیا اوکیف و کلود کاهون در اوایل قرن بیستم بودند که انتظارات ساخته شده و نقش های جنسیتی دوتایی را به طور مطلق رد کردند، تا جایی که هنری را که می خواستند خلق کردند، و صرفاً برای نشان دادن اینکه هنوز هستند کار نمی کردند. در قفس. این زنان لباس‌های مردانه می‌پوشیدند تا نشان دهند که زمان آن فرا رسیده است که دستاوردهای آنها به طور مساوی ارزیابی شود، و قابل توجه است که رزا بونهور همان نگرش را با هنرمندان زن قرن بیستم داشت که در مجموع، به مرور زمان، به طور اساسی تغییر کردند و آزادی و حقوق را تغییر دادند. 

 

بونهور در سبک زندگی‌اش غیر متعارف بود، با دقت آکادمیک نقاشی می‌کشید، اما روش‌های او برای کار در فضای عمومی هنوز برای آن روز نسبتاً غیرعادی بود. او مدرسه باربیزون در فرانسه را تحسین می کرد و بسیاری از اعضای این گروه مناظر خود را در فضای باز نقاشی می کردند. با این حال، اکثر هنرمندانی که در قرن نوزدهم کار می کردند، هنوز استودیویی بودند. بونهور به خصوص در اواخر دوران حرفه‌ای‌اش، همیشه بوم و اسکلت خود را بیرون می‌برد، و در این عمل او بر چرخش و حرکت رادیکال بعدی در تاریخ هنر، یعنی امپرسیونیسم تأثیر گذاشت. افرادی مانند کلود مونه و کامیل پیسارو از تکنیک هوای آزاد برای دستیابی به شباهت واقعی و گرفتن زیباترین نور حمایت می کردند، و این ایده آل هایی بود که با متفکر همیشگی، رزا بونهور به اشتراک گذاشته شد.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”