ریتم آهنگ

بیوگرافی آلبرت بیرشتات؛ منظره پرداز آلمانی (بخش دو)

بیوگرافی آلبرت بیرشتات؛ منظره پرداز آلمانی (بخش دو)

در اوایل سال 1863، بیرشتات یک بار دیگر به سمت غرب حرکت کرد، این بار با نویسنده فیتز هیو لودلو (شاید بیشتر به خاطر کتابش حشیش خوار، که تجربیات او در استفاده از مواد مخدر را شرح می داد، شناخته شده است). این دو مرد از یوتا و سانفرانسیسکو گذشتند و هفت هفته را در دره یوسمیتی سپری کردند و سپس از طریق اورگان به خانه برگشتند. بلافاصله پس از آن، لودلو و همسرش، روزالی، طلاق گرفتند. با وجود این، لودلو و بیرشتات دوستان صمیمی باقی ماندند که در واقع به عنوان یکی از قوی‌ترین قهرمانان این هنرمند ظاهر شد. (لودلو همچنین منتقد هنری نیویورک ایونینگ پست بود که برای آن نقدهای ستایش آمیز از نقاشی های بیرستات نوشت. .)

 

بعداً در سال 1863، بیرشتات برای خدمت سربازی فراخوانده شد، اما به مرد دیگری پرداخت تا به جای او خدمت کند. سال بعد، نقاشی او کوه‌های راکی ​​در نمایشگاه بهداشت نیویورک در کنار آثار منظره‌ساز بسیار مورد احترام، فردریک ادوین کلیسای، به نمایش گذاشته شد. جیمز جکسون جاروز، منتقد هنری با نفوذ، به دلیل نمایش «تفاوتی بی‌نظیر از نور آمریکایی» تحسین شد. در سال 1865، با شهرت او در حال حاضر، بیرشتات یک خانه/استودیو به نام "مالکاستن" در ایروینگتون، شمال شهر نیویورک، که مشرف به رودخانه هادسون بود، ساخت. از اینجا، بیرشتات به نیوانگلند و نیوهمپشایر، اغلب با برادرش ادوارد (به عنوان یک عکاس) جرأت کرد. در واقع در نیوهمپشایر بود که او چیزی را اجرا کرد که به عقیده بسیاری یکی از موفق‌ترین آثارش، استخر زمرد (1870) است.

 

بیرشتات با مدرسه به اصطلاح نسل دوم رودخانه هادسون مرتبط شد. هنرمندان "دوم" در نظر گرفته می شدند زیرا آنها فراتر از منطقه فوری هادسون به مکان های دورتر داخلی رفتند. در واقع، بیرشتات (به همراه توماس موران) تمرکز خود را از نظر جغرافیایی تغییر داد و چشم انداز غرب را به عنوان مظهر منبع طبیعی دست نخورده کشور معرفی کرد. علاوه بر این، در حالی که بنیانگذار گروه هادسون، توماس کول، بر خلق تصاویری عالی و تمثیلی از طبیعت تاکید می کرد، هنرمندان نسل دوم رویکرد خود را تغییر دادند و بیشتر بر مشاهده دقیق مناظر و تولید نقاشی هایی تمرکز کردند که حسی از طبیعت را برانگیخت. آرامش متفکرانه در بیننده

 

بیرشتات با کمک به ارتقای غرب بزرگ آمریکا به سطحی از آگاهی ملی، با مفهوم سرنوشت آشکار پیوند خورد. این عقیده ای بود که در قرن نوزدهم آمریکا به طور گسترده ای مورد قبول بود، مبنی بر اینکه ساکنان سفیدپوست غرب یک مأموریت خدادادی برای تسخیر محیط خود را به عنوان راهی برای ایجاد "بهشت روی زمین" جدید (یعنی آمریکا) پذیرفته بودند. همانطور که مورخ Anne F. Hyde بیان می کند، "بیرشتات غرب را همانطور که آمریکایی ها امیدوار بودند نقاشی کرد، که نقاشی های او را بسیار محبوب کرد و درک غرب را به عنوان اروپا یا عدن متعالی تقویت کرد".

 

اواخر دوره

در سال 1866 بیرشتات و روزالی با هم ازدواج کردند و تازه ازدواج کرده دو سال را در تور اروپا گذراندند. زمانی که در لندن بودند، با ملکه ویکتوریا (یکی از تحسین‌کنندگان شناخته‌شده آثار او) تماشاگرانی دریافت کردند. در پاریس، بیرشتات مدال معتبر لژیون افتخار را دریافت کرد. و در رم، این زوج با آهنگساز مشهور فرانتس لیست معاشرت کردند. در طول این سفرها، بیرشتات استودیوهایی را اجاره کرد و به نقاشی ادامه داد. هنگامی که به آمریکا بازگشت، یک بار دیگر به غرب رفت، این بار به منطقه یوسمیتی و سیرا نوادا. بیرشتات دو سال در آنجا ماند و طراحی و نقاشی کرد و آثاری را به کلکسیونرها در منطقه فروخت.

 

در ژوئیه 1871، بیرشتات در راه آهن بین قاره ای تازه ساخته به سانفرانسیسکو سفر کرد. آنها تا اکتبر 1873 در کالیفرنیا ماندند. در سال 1875، نقاشی بیرستات به نام کشف هادسون (1874) در ساختمان کنگره ایالات متحده نصب شد و سال بعد از سوی رئیس جمهور رادرفورد بی. هایس برای بازدید از کاخ سفید دعوت شد. با این حال، کار بیرشتات برای صدمین سالگرد فیلادلفیا در سال 1876 اصلا مورد استقبال قرار نگرفت و نشانه آغاز رکود در ثروت هنری او بود.

 

میراث آلبرت بیرشتات

با دیگر اعضای نسل دوم مدرسه رودخانه هادسون (از جمله آشر بی دوراند، جان فردریک کنست، سنفورد رابینسون گیفورد، توماس موران و فردریک ادوین چرچ)، بیرستات در قرن نوزدهم به دلیل نقاشی مناظر وسیع از چشم انداز آمریکا به شهرت رسید. (بدون ذکر مناظر اروپا، کانادا و باهاما). اما چیزی که بیرشتات (و موران) را از دیگر همکاران مدرسه هادسون متمایز می کرد، تمرکز او بر غرب آمریکای ناشناخته بود. در این رابطه او به عموم مردم آمریکا کمک کرد تا مرزهای بی ادعا و بیابان رام نشده اش را معرفی کنند. در واقع، صحنه های او از "سرزمین موعود" آمریکایی به آگاهی ملت وارد شد و نسلی از کاوشگران و مهاجران را برای جسارت به غرب الهام بخشید.

 

اگرچه سبک بیرشتات و هنرمندان مدرسه رودخانه هادسون در پایان قرن نوزدهم از بین رفت، هنرمندان جنبش منطقه گرایی آمریکا در دهه 1930 (از جمله توماس هارت بنتون، گرانت وود، و جان استوارت کوری) بدهی خود را نشان دادند. مدرسه رودخانه هادسون از طریق تمرکز بر تصاویر دقیق، واقع‌گرایانه و در واقع اغلب ایده‌آلی‌شده از روستایی آمریکا در زمانی که بسیاری از جمعیت از زندگی شهری و صنعت مدرن در پیامدهای رکود بزرگ ناامید شده بودند. علاوه بر این، رویکرد بیرستات و دیگر هنرمندان مدرسه رودخانه هادسون، تا عکاسان منظره قرن بیستم، مانند انسل آدامز، فیلتر شد، که مناظر عکاسی خیره‌کننده‌اش شکوه چشم‌انداز آمریکا را به تصویر می‌کشید و در عین حال از دلایل حفاظت از طریق ایجاد فضای سبز حمایت می‌کرد. پارک های ملی.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”