آموزش اولیه
در حالی که اشتراک نظامی بیویز داوطلبانه بود، او تمایلی به دیدن جنگ واقعی نداشت. از این رو، بیویز با توجه به علاقه خود به پزشکی، در اوایل دهه 1940 به تحصیلات خود در زیست شناسی و جانورشناسی ادامه داد. طبق گزارش خود او در سال 1979، یک رویداد مهم (و بار دیگر غیرقابل تأیید) مسیر زندگی بیویز را در مارس 1944 تغییر داد، زمانی که هواپیمای جنگی او بر فراز جبهه کریمه در اوکراین سرنگون شد. بیویز ادعا می کند که به سرعت توسط یک قبیله کوچ نشین تاتارها نجات یافته است، که ظاهراً با چرب کردن بدن کبود و خسته از جنگ او با چربی حیوانی جان او را نجات داده اند، قبل از اینکه او را به طور کامل در نمد بپیچند تا دمای بدنش بالا برود. اهمیت کمکهای شفابخش باستانی - در این مورد، چربی و نمد - برای غنیسازی و حفظ ذهن، بدن و روح انسان، نقش مهم و بسیار مشهودی در بسیاری از کارهای بعدی بیویز به عنوان یک هنرمند ایفا میکند.
قابل توجه است که چندین روایت شاهدان عینی به عنوان متناقض با تمثیل های عاشقانه و عجیب بیویز ثبت شده است. علاوه بر این، گزارش شده است که هیچ یک از افراد قبیله تارتار منطقه سقوط هواپیمای نظامی ادعایی بیویز را اشغال نکرده اند. در هر صورت، آمیزهای از واقعیت و تخیل نقش محوری را در آثار هنری بعدی بیویز بازی میکند. در واقع، داستان بیویز از نجات قهرمانانه توسط تارتارها (خواه درست باشد یا نباشد) به عنوان یک پایه برای تصمیم او، در پی جنگ جهانی دوم، برای وقف خود به هنر و فرهنگ آوانگارد عمل کرد.
با از سرگیری زندگی غیرنظامی خود در سال 1946، بیویز در برنامه مجسمه سازی یادبود Staatliche Kunstakademie Düsseldorf ثبت نام کرد. بیویز به دستور اوالد ماتار، نقاش و مجسمهساز آلمانی که در آن زمان بسیار محبوب بود، که زمانی توسط نازیها کارش «منحط» اعلام شده بود، به خوبی پاسخ داد. پس از چندین سال متمایز شدن خود در این کلاس صمیمی، بیویز در سال 1951 در کلاس مجسمه سازی استاد برگزیده Matare پذیرفته شد (بیویز سرانجام دو سال بعد فارغ التحصیل شد).
در طول تحصیلات اخیر خود با Matare، بیویز یک استودیوی مشترک با Erwin Heerich داشت که پس از آن به عنوان یکی از مهمترین مجسمه سازان آلمانی قرن بیستم مورد تجلیل قرار گرفت. ویلهلم لمبراک نیز تأثیر قابل توجهی بر این هنرمند دارد. با این حال، تأثیرات عمده بیویز در این سالهای اولیه، عموماً دورتر بود، مانند کارهای نقاشان ایتالیایی دوره رنسانس. نظریه های علمی گالیله؛ نوشته های جیمز جویس؛ نوشتههای رمانتیکهای آلمانی - یعنی گوته، نوالیس و شیلر - و آثار مختلف دیگری که بیویز به دلیل ویژگیهای عرفانی و جهانیشان تحسین میکرد.
دهه 1950 در کل دوران سختی را برای بیویز ، هم از نظر زندگی شخصی و هم از نظر کارش، نشان می داد. او که با خاطرات دوران جنگ تسخیر شده بود و دائماً از مشکلات مالی رنج می برد، بیشتر وقت خود را به طراحی اختصاص داد - در نهایت چندین هزار اثر را در طول این دهه خلق کرد. بیویز در پی یک زبان هنری جدید بود، زبانی که ممکن بود از تنهایی و درون نگری شدید بیرون بیاید. در راستای این جاه طلبی، او خود را به سه نقش محدود کرد: حیوانات، پیکره زن و منظره. بیویز در تکمیل این زهد خلاقانه به همه رسانه ها غیر از رنگدانه های مداد، جوهر و روغن پشت کرد. یکی از نمونه کارهایی که از این رشته شدید پدید آمد، جمجمه زن/حیوان (1956-1957) بود، یک انتزاع بسیار شخصی، تجربی و مسلماً عرفانی.
در اوایل دهه 1960، بیویز مشغول کار بر روی مجموعه ای از طراحی ها بود که بر اساس رمان حماسی جیمز جویس، اولیس (22-1918) ساخته شده بود. این پروژه به عنوان بسط خود رمان در نظر گرفته شد. در واقع، به گفته بیویز، او این نقاشی ها را به درخواست خود جویس خلق کرد (یعنی گویی از راه دور پاتی، همانطور که جویس در سال 1941 درگذشت). این ادعا که یک شبح ادبی میتواند بهعنوان موز شخصی او عمل کند، نشاندهندهی شیفتگی بیویز به فرآیند خلاقانهای است که از جایی بین واقعیت و تخیل، و ساختار خود فیزیکی و متافیزیکی ناشی میشود، در نتیجه سادهترین ژست در نهایت میتواند وضعیت یک ژست را داشته باشد. بیانیه هنری عمیق
دوره بلوغ
بنابراین پس از یک زندگی پر فراز و نشیب اولیه، اولین تایید رسمی بیویز در سال 1961 به دست آمد، زمانی که او به عنوان استاد مجسمه سازی یادبود در Staatliche Kunstakademie Düsseldorf (جایی که خودش قبلاً در آن تحصیل کرده بود) منصوب شد. بیویز در حین اشغال این پست، ابتدا با لغو همه الزامات ورود (تقریباً هر کسی میتوانست به کلاسهای او بپیوندد)، و با گروهی از خلاقان تجربی در دوسلدورف، از جمله هنرمند ویدئویی مترقی، Nam June Paik، و همچنین سایر افراد نزدیک به آن ارتباط برقرار کرد، موجهای قابل توجهی ایجاد کرد. با گروه Fluxus که اخیراً تأسیس شده است.
این تداعیهای جدید بهعنوان تأثیر مستقیمی بر اولین سرمایهگذاریهای بیویز در قلمرو هنر پرفورمنس عمل میکنند، که آثار حاصل از آن تجسم حساسیت زیباییشناختی بیویز در ذهن مردم است. فلوکسوس بر اهمیت استفاده از خود در طیف وسیعی از رسانهها، از جمله نقاشی، طراحی، اجرا، هنر صدا، مجسمهسازی، ویدئو، کلاژ و شعر تاکید کرد. در مورد بیویز ، فعالیت هنری او چهار حوزه عمده را شامل میشود: به اصطلاح هنر سنتی (نقاشی، طراحی، نصب مجسمه). اجرای هنری؛ تئوری هنر و تدریس آکادمیک؛ و فعالیت سیاسی
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”