ریتم آهنگ

شناخت لیندا بنگلیس؛ مجسمه ساز نوگرای آمریکا (بخش دو)

شناخت لیندا بنگلیس؛ مجسمه ساز نوگرای آمریکا (بخش دو)

هنر پاپ و مینیمالیسم شروع به تسلط بر صحنه هنر کردند. در میان هنرمندان قدیمی و معتبرتر که از کار بنگلیس حمایت کردند، مینیمالیست کارل آندره و اندی وارهول بودند. وارهول از او خواست تا در یکی از فیلم هایش برهنه ظاهر شود. او رد کرد. بنگلیس از جمله زنان هنرمندی بود که متوجه هژمونی مردانه شد که عملکرد هنری را تعریف می کرد و استفاده از مواد خاصی را که مردانه تلقی می شدند (سنگ، آجر، خشت، فولاد، رنگ و غیره) مجاز می دانست و در عین حال دیگران را منع می کرد. او به دنبال تضعیف این موضوع از طریق استفاده جایگزین از موادی بود که در تقابل با دانه‌ها قرار می‌گرفت، و از طریق ارائه خود به عنوان یک اثر هنری.

 

با وجود این، بنگلیس و آثار او رابطه پیچیده ای با فمینیسم دارند. او نویسنده یکی از جنجالی ترین تصاویر در تاریخ هنر فمینیستی است. هنگامی که رابرت موریس، هنرمندی که با او به صورت مشترک و گفتگو کار کرده بود، تبلیغی را در مجله Artforum قرار داد که در آن خود را در دنده S&M نشان می داد، او به زودی با آگهی خود در مجله در نوامبر 1974 پاسخ داد. او با تصویری متضاد این نشریه را پر کرد. خودش چیزی جز یک عینک آفتابی نپوشیده و یک دیلدو بزرگ در دست دارد (رابرت موریس به او کمک کرد تا آن را انتخاب کند). این تصویر همچنان به جرقه گفتگو در مورد تعصب جنسیتی در دنیای هنر می پردازد. در دهه 1970، طیفی از واکنش‌ها از طنز تا خشم را برانگیخت و سؤالاتی را در مورد تبعیض جنسی مداوم در محافل هنری نیویورک، نقش پورنوگرافی در زندگی معاصر و معنای فمینیست بودن ایجاد کرد. برای برخی، این تصویر اعتراضی شجاعانه به رفتار نابرابر با زنان بود. برای دیگران، برهنگی بیش از حد جنسی این هنرمند همان مشکلی را که او به دنبال مقابله با آن بود، تداوم بخشید. خود تصویر هیچ پاسخ آسان یا راه حل مفیدی ارائه نمی دهد.

 

علیرغم اینکه عمدتاً در نیویورک مستقر بود، او همچنین به سراسر جهان سفر کرد و وقت خود را در خانه پدربزرگ و مادربزرگش در جزیره یونانی Megisti، که اکنون مالک آن است، گذراند. او همچنین با نیومکزیکو آشنا شد و دو استودیو در بیابان خارج از سانتافه دارد. او همچنان یک مسافر مشتاق است و می گوید که "سفر زمانی است که می توانم آرامش داشته باشم."

در سال 1979، او به احمدآباد، هند سفر کرد، جایی که او خانه هنرمند برای یک خانواده شناخته شده بود که در خانه ای بدون در طراحی شده توسط لوکوربوزیه زندگی می کردند. رابرت راشنبرگ و رابرت موریس هر دو قبلا این سمت را داشتند و او را توصیه کرده بودند. در این سفر بود که با شریک زندگی اش آناند سارابهای، پسر میزبانش آشنا شد. سارابهای در سال 2003 درگذشت، رویدادی که او و کارش را عمیقا تحت تاثیر قرار داد. او در مورد برخی از مجسمه‌های سرامیکی اواسط دهه 2000 خود صحبت می‌کند، او می‌گوید: «در ابتدا رنگ مشکی زیادی وجود داشت، زیرا من شریک 30 ساله‌ام، آناند سارابهای را از دست دادم».

 

اواخر دوره

بنگلیس امروزه به عنوان یک هنرمند به فعالیت خود ادامه می دهد و تنوع کار او گواهی بر کثرت گرایی فعلی سبک های هنری است که در دهه 1970 متولد شد و خود او در ایجاد آن کمک کرد. الیزابت لبوویچی استدلال می‌کند که بنگلیس می‌خواهد از کبوتر شدن اجتناب کند، و در نتیجه «عملیات تضعیف‌کننده فوق‌العاده‌ای» را دنبال می‌کند، هم کار خودش و هم گرایش‌های غالب در هر دوره‌ای که در آن کار می‌کند. به‌عنوان سری جیکاریلا در سال 2013 در سرامیک‌های نیمه لعاب و پی نارنگی در سال 2009، توپی از یورتان که با رنگدانه نارنجی رنگ شده بود، کار می‌کند.

 

میراث لیندا بنگلیس

تا همین اواخر، آثار لیندا بنگلیس مورد توجه انتقادی نسبتا کمی قرار می گرفت و به طور شگفت انگیزی تعداد کمی نمایشگاه انفرادی بزرگ داشت. اما در سال‌های اخیر، چندین مؤسسه معتبر آثار او را به نمایش گذاشته‌اند. در موزه هنر مدرن ایرلندی، دوبلین (2009)، موزه هنرهای معاصر، لس آنجلس (2011) و هپورث ویکفیلد، یورکشایر غربی (2015) جلسات گذشته نگر برگزار شده است. آثار او همچنین در نمایشگاه مهم 2007، "WACK! هنر و انقلاب فمینیستی" در MOCA، لس آنجلس، گنجانده شده است.

 

تأثیر او بر نسل جوان‌تر هنرمندان نیز آشکارتر می‌شود و اکنون به خوبی مستند شده است. به عنوان مثال، سیندی شرمن، عکاس ادعا کرده است که دیدن تبلیغات Artforum بنگلیس  "یکی از مهم ترین لحظات زندگی حرفه ای من" بود. همانطور که لورا هاپتمن، متصدی MoMA می گوید، "هرکسی که از این بیومورفیسم بدنی استفاده می کند، بنگلیس است.

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”